تحلیل اجتماعی مساله حجاب
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، در طی سالهای پس از انقلاب، بر اثر آسیبپذیری درونی جامعه و تهدیدهای بیرونی، انتقال فرهنگی حجاب با اختلال مواجه گردید و عدم رعایت حجاب اسلامی، موجب جریحهدار ساختن وجدان جمعی و تبدیل آن به عنوان مسألهای اجتماعی شد. به اعتقاد نگارنده وضعیت فعلی پوشش زنان در جامعه با تدقیق در فرآیند تغییرات ارزشی جامعه از فرامادی به مادی، توسعه شتابان، برون زا و نامتوازن دوران پس از پایان جنگ تحمیلی قابل تبیین میباشد. مسأله حجاب به عنوان آسیبی اجتماعی، در سطح جامعه و نمادی از مسائل اجتماعی، در عمق جامعه است که اصلاح و ترمیم آن، نیازمند مهندسی فرهنگی و اتخاذ سیاستهای فرهنگی و اجتماعی در این راستا است از این رو در این یادداشت به بایدها و نبایدهای بعد اجتماعی مساله حجاب میپردازیم تا تحلیلی صحیح از این مساله دینی به دست بیاید.
حجاب به مثابه رسانه ارتباط نمادین
به طور کلی رسانه، واسطهای است که امکان میدهد ارتباطات اتفاق بیفتد (1) و «نماد» عنصری اساسی در عرصه ارتباطات انسانی میباشد. بدن (و به تبع آن پوشش بدن) به عنوان وسیلهای ارتباطی، تقریباً به همان اندازه و گاه بیش از آن پیام را منتقل میکند. به اعتقاد «دال لترس» «شما با شکل ظاهری خود هویت خویش را به دیگران معرفی میکنید» و «هیچ چیز هویت پیدا نمیکند، مگر در سایه ایجاد ارتباط» (2) بر این اساس بدن، زبان بدن، پوشش بدن، آرایش و پیرایش بدن، همه نوعی رسانه نمادین است که در قلمروی ارتباطات هویت مییابند. بر اساس تعریف ارائه شده از ارتباطات غیر کلامی «رفتار زن به هر شکل که باشد دارای پیام است. راه رفتن، نگاه کردن، سخن گفتن (لحن صدا) و پوشش او، زبان ارتباط وی با دیگران است». بنابراین حجاب به مثابه رسانه امری نیست که صرفاً به مقوله پوشش تقلیل داده شود، بلکه دارای جنبه ارتباطی نمادین است که جوهر و محتوای حجاب را تشکیل میدهد.
در واقع در ارتباطات میان فردی، بخش عمدهای از تبادل اطلاعات از طریق ارتباط غیر کلامی انجام میشود، به طوری که تخمین زده میشود در یک برخورد دو نفره معمولی، یک سوم معانی اجتماعی از طریق مؤلفههای کلامی و دو سوم مابقی از طریق کانال غیر کلامی منتقل میشوند.(3) لذا قبل از هر گونه سخنی، ظاهر فرد و لباسی که بر تن میکند، اطلاعات زیادی را درباره سن، جنس، شخصیت، شغل و حتی پایگاه اقتصادی و اجتماعی وی در اختیار طرف مقابل میگذارد.
پوشش نشاندهنده فرهنگ جامعه
برای بیشتر افراد، مهمترین وسیله ارتباطی، لباسی است که میپوشند. لباس از نقطه نظر ارتباطات، کارکردهای زیادی دارد، از جمله میتواند احساسات و هیجانات را نشان دهد، رنگهای روشن سرزندگی و جوانی را نشان میدهد، در حالی که رنگهای تیره و خاکستری، خلق و خوی آرام و ملایم را منعکس میکند و لباسهای کوتاه و تنگ، بی متانتی و بی وقاری را به بیننده انتقال میدهد. لباس فرد بر رفتار وی و بر رفتار مراودین اثر میگذارد. مثلاً لباس متحد الشکل دارای ارزش ارتباطی زیادی است، لباس کمک میکند تا بین افراد تمایز قایل شویم. جوانان مانند پیران لباس نمیپوشند. لباسها، تفاوتهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و اخلاقی را نشان میدهند. مطالعات «گی بینز» نشان داده است که افراد درباره یکدیگر، بر پایه لباسهایی که میپوشند، داوری میکنند و همچنین افراد درباره معانی نهفته در انواع لباسها توافق زیادی دارند.
انتخاب لباس مانند انتخاب واژهها با فرد است و افراد ناگزیر هستند که مسئولیت هر دو را در عرصه عمومی بپذیرند و عواقب ایجاد هر نوع سوء تفاهمی را قبول نمایند. بنابراین اگر افراد بخواهند با دیگران ارتباط مؤثر داشته باشند، نمیتوانند به گونهای رفتار کنند که گویی آنچه پوشیدهاند، بخشی از پیامهای ارسالی آنها نیست، چرا که دیگران همواره بر مبنای ظواهر و انتخابهای افراد قضاوت میکنند. بنابراین حجاب خوب یا حجاب بد، حجاب کامل یا حجاب ناقص، در واقع همانهایی نیستند که در ذهنیت قالبی ما شکل گرفتهاند، بر این اساس «بدحجاب» فقط کسی نیست که حد واجب شرعی را رعایت نمیکند، بلکه ممکن است این حدود کاملاً توسط آن فرد رعایت شود، ولی وضع ظاهر، نوع رفتار با مردان، نوع سخن گفتن، نوع راه رفتن، طرز نگاه به دیگران و محیط اطراف و در یک کلام، نوع رفتار ارتباطی فرد در اجتماعی به گونهای باشد که «زباندار» باشد، یعنی با زبان بیزبانی، توجه نامحرمان را به خود جلب کند که البته ممکن است این جلب نظر غیرآگاهانه و غیرعمدی باشد. (4)
البته کسانی نیز هستند که در ظاهر حجاب دارند، اما «آگاهانه یا ناآگاهانه» نظر بیگانه را بیشتر از فرد کم حجاب به خود جلب میکنند. آنها از این نکته غافل هستند که حجاب، مجموعهای از رفتارهای (ارتباطی) است که پوشش صحیح، نخستین مرحله آن است و تمام آن نیست. گاه پوشیدگی مانند برهنگی میتواند تحریک آفرین باشد. هر چند لباس وسیله پوشاندن است، اما در شرایط خاصی میتواند حساسیت برانگیز باشد. این نقش دوگانه به طرز استفاده از لباس بستگی دارد. قرآن کریم با بیانی لطیف در این باره میفرماید: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ»(5) یعنی به زبان با ایمان بگو، شرمگاهشان را حفظ کنند. تعبیر یحفظن به جای یسترن که به معنای پوشاندن است، بدین منظور که هدف، حفظ کردن است، نه فقط پوشاندن و البته بدون پوشاندن نیز، حفظ کردن بیمعناست.
حجاب وسیلهای برای مصونیت زن
حجاب اسلامی صرفاً پارچهای نیست که اندام را بپوشاند، بلکه وسیلهای برای مصونیت زن و جامعه است، پوشش اندام و حجاب وقتی کامل است که بیننده را تحریک کند، صورت آشکار و زیبا شده و هم سخنی با نامحرم به شیوه دلربا، عامل تحریک و توجه است، هر چند همه بدن به طور کامل پوشیده شده باشد. در واقع حجاب سلسلهای از پیشبینیها و عاقبتاندیشیها برای دور نگاهداشتن زن از آسیبها و تهدیدات است، پوششی که او را از گزند هر نوع توهین، تحقیر و استفاده نابجا حفظ کند و زن بر اساس آن فریفته تحسینها و تمجیدهای هوسبازان نشود. چه این تمجیدها از طرف ولگردهای خیابانی ابراز شود، چه از طرف نظریهپردازان نظام سرمایهداری، چه با عنوان جانبداری از حقوق زن (6)
اختلال هنجاری در حجاب
حجاب از ارزندهترین نمادهای فرهنگی، اجتماعی در تمدن ایرانی ـ اسلامی است که پیشینه آن به قبل از ورود اسلام برمیگردد و در فرهنگ اسلامی به اوج تعالی و منتهای ارزش و اعتبار خود میرسد، در مقابل، بد حجابی به عنوان انحراف از هنجارهای اجتماعی، بر حسب زمان و مکان و علل به وجود آورنده آن، اشکال و صور مختلفی به خود میگیرد.(7) از دیدگاه جامعهشناسی انحرافات اجتماعی، پدیده انحراف یا کجروی دارای دو بعد ذهنی و عینی (عملی) است که در بعد ذهنی هر گونه فاصله ذهنی از هنجارهای متعارف و مورد قبول جامعه انحراف و کجروی نامیده میشود.
اما در بعد عملی با رفتارهای انحرافی مواجه هستیم که شامل «رفتارهای ناسازگار» است؛ بدین معنا که فرد میخواهد طرحی نو دراندازد و نظم رفتاری و هنجاری جدیدی را باز تعریف کند؛ از طرف دیگر رفتارهای انحرافی به مفهوم «رفتارهای غیر عادی» است، به طوری که رفتار فرد کجرو با هنجارهای اجتماعی منطبق نیست و همنوایی ندارد، با این وصف، فرد کجرو، نظام یا نظام هنجاری جامعه را قبول دارد و آن را نفی نمیکند. در این شرایط، جامعهشناسی به دنبال پاسخ به این مسائل است که چه عواملی در شکاف بین ارزش و رفتار مؤثر بوده است؟ آیا تمام کسانی که دچار انحرافات اجتماعی هستند، نظم ارزشی جامعه را قبول ندارند؟! یا آن را در مقابل شرایط اجتماعی این گونه واکنش نشان میدهند؟ آیا آنها بدین وسیله میخواهند انزجار خود را از وضعیت حاکم نشان دهند؟(8)
محتوای مختلف و متفاوت حجاب
از آنجا که هر پدیده اجتماعی علاوه بر صورت و شکل، دارای یک جوهر و محتوا است، پدیده حجاب نیز میتواند دارای محتوای یکسان و اشکال متنوعی باشد. به گفته واتسون «نوع حجاب» بسیار متنوع است. از چادر مشکی یکدست زنان ایرانی تا روسریهای رنگارنگ و منحصر به فرد زنان مصری، طیف گستردهای از اشکال پوشش دیده میشود که روسریهای رنگی دختران روستایی ترک، پوشش زنان مسلمان اروپا موسوم به «تای راک»، پوشش سفید زنان الجزایری موسوم به «هایک» و «برقع» زنان عمانی همه را در بر میگیرد. اما محتوای این اشکال متنوع حجاب، در واقع حالتی از متانت، وزانت، عفاف و حیا میباشد.
در مقابل، ممکن است مقوله حجاب دارای شکل واحد، اما محتوای متفاوت و مختلفی باشد. بدین ترتیب ممکن است که شکل حجاب به حسب شکل غالب روابط اجتماعی در جامعه، قالبی کلیشهای و ظاهرگرایانه پیدا کند و محتوای آن بر حسب ماهیتهای معاملاتی، ارتباطی، عاطفی، ابزاری یا اقتداری تغییر کند و در اصل فاقد روح حجب و حیا و شرم از برهنگی باشد. به اعتقاد افروغ نباید فرم با محتوا خلط شود و به محض رؤیت یک فرم غیر عادی، قضاوت شود که این فرد منحرف است. به طور مثال نباید با رؤیت یک فرد بد حجاب، قضاوت کنیم که او اعتقادی به جمهوری اسلامی (یا حتی اعتقادی به دین و معنویت و اخلاق) ندارد.
فرمگرایی
متأسفانه در اوایل سالهای انقلاب اسلامی دچار فرمگرایی شدیم که به پیامدهای نامطلوبی منجر شد. به طوری که حکم واجب «امر به معروف و نهی از منکر» به فرم و ظاهر افراد محدود و خلاصه شد و در حق مردم و در حق این فریضه جفا گردید؛ چرا که نظام جکومتی در واقع دارای ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است و در هر یک از این ابعاد، نیازمند امر به معروف و نهی از منکر هستیم، اما فرمگرایی موجب میشود تا اذهان افراد به جای توجه به فلسفه پوشش معطوف به برخورد با افرادی شود که خودشان هم به نفس عمل خویش آگاه نیستند. چنانچه فرهنگ را معرفتی مشترک تعبیر نماییم که مشتمل بر لایههای تو در تو میباشد، متوجه خواهیم شد که از عمیقترین لایه تا سطحیترین لایه، به ترتیب با جهانبینی، ارزش، هنجار، نماد و فنآوری مادی و اجتماعی مواجه هستیم نباید نماد را با جهانبینی همسنگ نمود؛ اما در طول دوران پس از انقلاب اسلامی، به «فرم» توجه شد و «محتوا» فراموش گردید.
حجاب؛ معنای واحد و قالب متفاوت
جان کلام اینکه در مورد حجاب یک تعریف جوهری واحد وجود دارد که به معنای پوشش، وزانت و متانت است، ولی همین جوهر واحد، قالبهای مختلفی دارد و نباید افرادی را که قالبشان متفاوت است و حد شرعی را رعایت نمیکنند، به بی اعتقادی محکوم نمود. در واقع حجاب یکی از دهها شرط مسلمانی زن است و دینداری زن فقط به دارا بودن حجاب نیست چرا که:دشمنان (یا دوستان نادان) همواره کوشیدهاند که بین حجاب و دین پیوند ناگسستنی به وجود آورند. آنها تمام دینداری زن را در حجاب داری او خلاصه کردهاند. سپس با همین دستاویز، تهاجم بزرگی را برای مقابله با حجاب در کشورهای اسلامی آغاز نمودند و چون حجاب را از زن مسلمان گرفتند، گویی همه دینش را به یغما بردند. از آن پس، زن مسلمان نمازش، روزهاش و هر چه نمای دین داشت از دست داد. حال آن که در خیلی از کشورها، زن مسلمان هم بی حجاب بود و هم دیندار شناخته میشد. بنابراین بی مبالاتی نسبت به حجاب هرگز نباید به بیدینی پایان پذیرد یا به مفهوم آن انگاشته شود. (9)
اختلال هنجاری در مسأله حجاب
یکی از انواع اختلال اجتماعی، اختلال هنجاری است. منظور از اختلال هنجاری تقریباً همان چیزی است که دورکیم آنرا «آنومی اجتماعی» مینامد که از نظر او از عوارض عمده مرحله گذر است، یعنی همان مرحلهای که جوامع از سنت به مدرنیته طی میکنند. چنانچه «حجاب را به عنوان یک پدیده اجتماعی یا واقعیت اجتماعی در جامعه مذهبی تلقی نماییم، در این صورت تا زمانی که جاذبه و میل درونی برای تبعیت از آن باشد، تحت تأثیر سه نیروی هنجاری اجبار، خارجی بودن و عمومیت است. با کاهش قدرت این سه نیرو یا عدم تعادل میان آنها با مسأله حجاب یا اختلال هنجاری در حجاب به عنوان پدیده اجتماعی روبرو میشویم که میتوان آن را نوع «آنومی پوششی» تلقی نمود که در واقع تابعی از «آنومی اجتماعی» است. بیحجابی، کمحجابی، بدحجابی یا شلحجابی بر حسب اختلال در عرصه هنجاری جامعه مذهبی به عنوان اشکالی از انحرافات اجتماعی قابل تفسیر و تحلیل است که بر مبنای پنج شکل اختلال هنجاری جامعه، بیحجابی میتواند پنج شکل مختلف داشته باشد:
1_ قطبی شدن هنجاری
چنانچه رفتارها و نگرشهای اجتماعی را در یک طیف تصور کنیم، در یک وضعیت متعادل، بخش بزرگی از مردم در میانه طیف قرار میگیرند که تحت تأثیر فشار هنجاری هستند و بخش کوچکی در دو انتهای طیف قرار دارند که کمتر از حد متوسط تحت فشار هنجاریاند. اما انچه دو مجموعه اکثریت وجود داشته باشد که یکی از آنها نسبت به حجاب و طرز پوشش، بیش از حد متوسط فشار هنجاری احساس تعهد کند و دیگری احساس تعهد کمتری نماید، در این حالت با اختلال قطبی شدن هنجاری درباره «پوشش» در جامعه روبهرو میشویم.
2_ تضاد هنجاری
در وضعیت تضاد هنجاری، وفاق ارزشی و هنجاری لازم وجود ندارد، به طوری که برای مقولات اجتماعی، دو هنجار یا چند مجموعه هنجار متضاد وجود دارد. برای مثال، درباره سبک پوشش زن در جامعه، یک هنجار قائل به پوشش چادر و مقنعه به رنگ مشکی یا تیره است و یک هنجار نیز قائل به پوشش به وسیله کت و دامن همراه با روسری و جوراب با رنگهای روشن یا مانتویی متوسط (نه بلند و کوتاه و نه تنگ و چسبان) با روسری متوسط و شلوار معمولی (نه گشاد و نه تنگ و کوتاه) با رنگ روشن و شاد و یا... در این صورت با یک جامعه قطعهای روبرو هستیم که در آن تنظیم اجتماعی مشکل بوده و انسجام کلی نیز تضعیف گردیده است. در واقع تضادهای هنجاری، هزینه نظارت رسمی جامعه را افزایش داده و اعتماد متقابل تعمیم یافته را کاهش میدهد، به طوری که نقش زر و زور در تنظیم روابط اجتماعی پررنگ میشود. در این وضعیت افراد دایره دوستی خود را محدود و در مقابل دایره دشمنی را گسترده تعریف میکنند. در چنین شرایطی نیروهای هنجاری جامعه یکدیگر را خنثی نموده و بر توسعه اجتماعی اثری کاهنده خواهند داشت.(10)
3_ ناپایداری هنجاری
ناپایداری هنجاری مبتنی بر تناقض منطقی بین دو یا چند هنجار در یک نظام هنجاری است، به طور مثال درباره سبک پوشش زنان، هنجار قانونی فرد را ملزم میکند «حجابت را رعایت کن» و هنجار اخلاقی به فرد توصیه میکند که «رفتارت با متانت باشد» و هنجار سومی هم سفارش مینماید که «باید به دنبال مد روز غربی باشی»؛ لذا این سه هنجار تا حدودی با هم تناقض دارند. به عبارت دیگر، پایداری منطقی بین آنها ضعیف است. بر این اساس در جامعهای که دائماً از طریق رسانههای جمعی، تکنولوژی نوین، ورود توریستها و ... شبه ارزشهای غربی تبلیغ و ترویج میشود و به نیازهای کاذب جهت مصرف کالاهای غربی و نوع پوشش غربی دامن زده میشود؛ این مسأله موجب عدم ثبات و پایداری درباره هنجارهای قانونی و اخلاقی درباره حجاب، عفاف و حیا میشود.
4_ ضعف هنجاری
منظور از ضعف هنجاری کمبود علقه و تعهد نسبت به هنجار در میان اکثریت افراد جامعه است. به عبارت دیگر، فشار هنجاری مورد نظر برای اکثریت جمعیت، به دلایلی کم است. در این وضعیت ممکن است در زمینه رعایت حجاب هنجارهای گوناگونی وجود داشته باشد، نظیر اینکه «موهای سر خود را کاملاً بپوشان» یا «زینتهای خود را از نامحرمان بپوشان» یا اینکه «مانتو و شلوار و لباس به رنگهای روشن و شاد نپوش» و ... لذا چنانچه فشار هنجاری و جاذبه اجتماعی و درونی برای رعایت و سازگاری با این هنجارها در میان اکثریت جامعه پایین باشد و تنها عده محدودی درباره آنها، احساس تعهد بالایی داشته باشند، در این صورت ضعف هنجاری درباره حجاب وجود دارد.
5_ بیهنجاری
حالت بیهنجاری «مربوط به وضعیتی میشود که انجام امور فارغ از هر گونه هنجاری صورت میپذیرد» البته اینکه در عرصه اجتماعی و ارتباطات انسانی، با یک وضعیت بیقاعدگی و خلأ هنجاری مواجه شویم، کمتر دیده میشود و شکل نسبی آن بیشتر مربوط به دوران گذر و تغییر و تحولات سریع اقتصادی و اجتماعی است. با این وصف وقتی تغییرات سریع و شتابان جامعه ایران را در نیم قرن اخیر مرور میکنیم یا نوعی آنومی و آشفتگی اجتماعی روبرو میشویم. این تغییرات جامعه را از فرآیند معمول زندگی روزمره جدا کرده است.
جامعه ما در نیم قرن اخیر، تغییرات بسیاری از جمله تغییر نظام و دولتها، جنگ خارجی، جنگ داخلی، افزایش بیرویه جمعیت، ورود آخرین تکنولوژیهای ارتباطی و ... را پشت سر گذاشته است، تحولاتی که در اغلب جوامع در طی یک یا چند قرن رخ داده است، در ایران در چند دهه اتفاق افتاده است. این تغییرات شدید، جامعه ما را مصداقی از نظریه «غلیان اجتماعی» دورکیم کرده که در آن رویدادی کم اهمیت میتواند مردم را از خود بیخود کند. این تغییرات سریع و بیوقفه سیاسی و اجتماعی، جامعه ما را به یک جامعه ناهمگون، آنومیک و قطعهای بدل کرده که هر قطعه آن، هنجارهای خاص خودش را دارد و میان این بخشها رابطه منظمی برقرار نیست.
در وضعیت بیهنجاری، برای نوع پوشش و طرز لباس پوشیدن زنان با یک حالت آشفتگی و بیقاعدگی روبرو میشویم که در آن، افراد با حجاب در برخی عرصههای عمومی و رسمی دارای احترامند و در برخی محیطهای دیگر فاقد احترام، و افراد کم حجاب و شل حجاب با شکل و شمایل نابهنجار در عرصه عمومی ظاهر میشوند که در آن مانتوها کوتاه و کوتاهتر و چسبان و چسبانتر، روسریها هم کوچکتر، باریکتر و نازکتر شده و شلوارها هم کوتاه، چسبان و کوچکتر شده تا جایی که از حالت برهنگی و عریانی نیز تحریک کنندهتر می شود و به نحوی که ممکن است فرد در ظاهر پوشیده باشد، ولی در واقع پوشیدهای برهنه است. /882/ت۳۰۳/س
ادامه دارد.....
نویسنده: حسین محبوبی منش( دکترای علوم ارتباطات با زمینه جامعه شناسی)
با همکاری کارگروه سبک زندگی موسسه خبرگزاری رسا
-
مفاهیم کلیدی ارتباطات، لوک سولیوان، مترجم امیرحسین میشزاده، تهران، فصل نو، 1389، ص 46- 47
-
ارتباط شناسی، مهدی محسنیان راد، تهران، سروش، 1385، ص 57
-
مهارتهای اجتماعی در ارتباطات میان فردی، اون هارجی و دیگران، ترجمه مهرداد فیروز بخت و خشایار بیگی، تهران، رشد، 1384، ص 86
-
بدحجابی در نگرش جامعه شناختی، مهدی صفار دستگردی، فصلنامه کتاب زبان، سال ششم، ش 22، 1382، ص 93
-
نور، 30
-
اخلاق و رفتارهای جنسی، یوسف غلامی، تهران، معارف، 1385، ص 160
-
موانع و مشکلات ناجا در کنترل بی حجابی، حسین ذوالفقاری، فصلنامه مطالعات مدیریت انتظامی، سال اول، ش اول، 1385، ص 69
-
جامعه شناسی انحرافات دینی، عماد افروغ، فصلنامه کتاب زنان، سال پنجم، ش 18، 1381، ص 38 – 39
-
اخلاق و رفتارهای جنسی، یوسف غلامی، تهران، معارف، 1385، ص 171- 172
-
- جامعه شناسی نظم،تشریح و تحلیل نظم اجتماعی، تهران، نشرنی، 1375، ص117