۲۳ دی ۱۳۹۵ - ۱۴:۰۷
کد خبر: ۴۷۳۴۷۰

سینمای هالیوود در خدمت صهیونیزم

سینما که از آن با عنوان « هنر هفتم» یاد می شود، در مدت کوتاهی توانست جایگاه رفیعی در بین آحاد جامعه انسانی به دست آورد و با پوشش دادن طیف عظیمی از مخاطبین و بینندگان، نقش مهمی در فرآیند انتقال فرهنگی وهنری مورد نظر تولید کنندگان ایفا کند.
هالیوود

صنعت سینما که پس از دوران مدرنیسم، پای به عرصه زندگی مردم نهاد، به عنوان ابزاری برای انتقال فرهنگ ملل و اقوام مختلف، مورد استفاده نظریه پردازان، برنامه ریزان و سیاست گذاران عرصه فرهنگ و سیاست مبدل گردید و فرصتی را به وجود آورد تا از آن طریق بتوانند با به تصویر کشاندن فرهنگ خود، عملاً به ترویج و تبلیغ فرهنگ و درون مایه های عقیدتی خود بپردازند که این مسأله توانست به عنوان آلترناتیوی در اجرای برنامه های فرهنگی- سیاسی اندیشه سازان فرهنگی- تمدنی ایفای نقش کند.

در واقع سینما که از آن با عنوان « هنر هفتم» یاد می شود، در مدت کوتاهی توانست جایگاه رفیعی در بین آحاد جامعه انسانی به دست آورد و با پوشش دادن طیف عظیمی از مخاطبین و بینندگان، نقش مهمی در فرآیند انتقال فرهنگی وهنری مورد نظر تولید کنندگان ایفا نماید. 

دیگر بر کسی پوشیده نیست که سینما، امروزه به عنوان مهم‌ترین دستورالعمل فعالیت مدرن تبلیغاتی دنیا است و هر کشوری سعی دارد با تولیدات و محصولات فرهنگی و هنری خود، غلبه فرهنگ خود بر دیگر جوامع را رقم زند.

با اندکی تأمل در تاریخ وفلسفه هنر؛ همراهی هنر و اندیشه هویداست. به طور قطع می توان عنوان داشت که هیچ اثر هنری خالی از اندیشه و ایده ای خاص نیست و از دیگر سو با دقت در مکاتب مسلط بر تفکر دنیای مدرن، می توان به این نکته پی برد که سیاست فرهنگی و هنری حاکم بر جهان از خط و مشی  و ایدئولوژی خاصی تبعیت می کند.

هنگامی که صحبت از یک فعالیت هنری به میان می آید و نقد هنری مطرح می گردد، مسأله مهمی که رخ می نمایاند، آن تصویری است که در ذهن مخاطبین ساخته شده و با توجه به این نکته که القای این تصویر از نوع القائات مستقیم نیست، لذا ممکن است مخاطبین سریعاًمتوجه این موضوع نگردند.

با بررسی ابعاد مختلف اثرات هنری و تأثیر گذاری آن بر مخاطبین، امر مشهود و واضح این است که در هر فعالیت هنری، تصویر سازی در اذهان مخاطبین اوج یک کارهنری بوده چرا که این تصاویر و کادرها نهایتا ًمنجر به ایجاد باور خاصی در مخاطبین می شود که این امر اوج تأثیر گذاری هنرمند است.

با توجه به جذابیت و محبوبیت صنعت فیلم سازی و سینما از یک سو و تأثیرات فراوان این صنعت (که هنر هفتم خوانده می شود)  بر ذهن خیل عظیم مخاطبین  خوداز منظر دیگر، نظریه پردازان سیاست بین الملل از این ابزار به بهترین نحو استفاده کرده اند تا از این رهگذر بتوانند تفکرات خود را بر دیگر ملل تحمیل کرده و آنان را در فرهنگ خود هضم نموده و مبانی فرهنگهای بومی را مورد هجمه قرار داده وآنان را بی محتوا جلوه دهند.

ازاین منظر می توان حکم نمود که هر فیلم وسریال تولیدی، سلاح و ابزاری است در خدمت دکترین و استراتژی پدید آورندگان آن اثر هنری .

سینمای هالیوود که هم اینک از آن به عنوان((پایتخت سینمای جهان))یاد می شو، با سرمایه گذاری فراوان صهیونیستها در مسیری گام بر می دارد تا از این طریق بتواند سیاست های صهیونیسم جهانی را اجرایی نموده و با تولید فیلم در راستای اهداف صهیونیستی و همچنین جذب ستارگان سینما وگسترش اسطوره ها؛ اهدافی از قبیل غفلت زائی، پوشاندن حق، انسجام بخشی به تمدن اومانیستی - سکولاریستی و ماده محور غرب که نهایتاً منجر به جهانی شدن اسطوره ها از طریق پخش محصولاتشان در سراسر جهان می گردد را دنبال کنند.

نکته مهم در بحث سینما؛ سلطه و غلبه سینمای هالیوود به عنوان امپراطوری رسانه ای جهان  وپایتخت سینمای جهان، بر سینماهای سایر ملل است که عملاً هالیوود با حجم انبوه تولیدات خود که از حیث کیفیت نیز دارای بالاترین سطح تولیدی می باشند، امپریالیسم رسانه ای رادر جهان رقم زده است.

در واقع کارگردانان و تولیدکنندگان آثار سینمایی هالیوود، در مقام کشیش های عالی منصب مذهب صهیونیسم جهانی و مسیحیت صهیونیزم، به ایفای نقش می پردازند و درحقیقت اغلب سیاست های داخلی وبین الملل ایالات متحده را ترسیم می نمایند. 

در سال 1982برای نخستین بار بود که « ژاک لانگ» وزیر امور فرهنگی فرانسه در طی سخنرانی هیجان آمیزی، به بحث درباره موضوعی پرداخت که آن را « امپریالیسم  فرهنگی آمریکا» نامید که حکایت گر تسلط همه جانبه سینمای هالیوود بود.

هم چنین «براونینگ» نیز عنوان داشت:« هژمون فرهنگی آمریکا در فیلمهای هالیوود، شوهای تلویزیونی، رستوران های فست فود وبرندهای آمریکایی در جهان به صورت غلبه بر فرهنگ سنتی کشورهای دیگر کاملاً مشهود است»
براساس گزارش توسعه بشری یونسکو«آمریکا به عنوان بازیگر مسلط در تجارت فرهنگ، به ویژه فرآورده های دیداری- شنیداری باقی مانده است . ازمیان فیلم هایی که در دنیا پخش می گردد، 85درصد در هالیوود تولید می شود»
این گزارش حکایت گر حقیقتی است که برآن اساس می توان گفت که تسلط کامل هالیوود بر سینمای جهان وایجاد امپراطوری سینمایی، امری کاملاً مشهود است و هالیوود که در واقع نقش کلیسای نوین را برای تبلیغ « لامذهبی» تمدن وسترن ایفا می کند، فرهنگ خود را به صورت کاملاً برنامه ریزی شده و با تسلط فراوان، به اقصی نقاط عالم صادر می کند.

نکته بسیار مهمی که نیازمند اشاره است؛ گزارش سال 2003 گروه مشورتی مجلس نمایندگان آمریکا می باشد.
این گروه که وظیفه بررسی تخصصی و برنامه ریزی بر روی کشورهای مسلمان خاورمیانه را برعهده دارد، هرساله گزارشات کارشناسی خود را به کنگره ارائه می دهد تا از این طریق برنامه ریزی دقیقی برای اجرایی نمودن برنامه های فرهنگی برعلیه اسلام تدوین گردد. 

در این گزارش آمده است: «برای مقابله با مسلمانان واعراب باید برنامه ریزی به مراتب دقیق تری داشت. آنها را باید با فیلمهای خشن، کمدی های موقعیتی ودیگر سرگر می های آمریکایی بمباران کرد» 

راتنر در این باره اظهار می دارد« به واقع تبلیغات، گسترده ترین ومرئی ترین ابزار نفوذ فرهنگی آمریکا محسوب می گردد» 

در این میان، ایران به عنوان ام القرای جهان اسلام ومیراث دار تمدن شکوفای اسلامی، درنوک پیکان توجهات و برنامه ریزی های دشمن به منظور مقابله در جبهه جنگ نرم می باشد که طی چند سال اخیر موج جدیدی از ساخت فیلم‌های ضد ایرانی با شتاب فراوان ایجاد شده است که از میان آثار فراوان ساخته شده می توان به فیلمهایی نظیر: بدون دخترم هرگز، اسکندر، خانه ای از شن ومه، سیصد(300)، کشتی گیر، سنگسار ثریا و... اشاره کرد که مؤلفه های فرهنگی تمدنی وابسته مذهبی ایران را نشانه رفته اند.

به هر روی، دشمنان قسم خورده نظام اسلامی، همواره در حال توطئه و فتنه می باشند تا با جدا ساختن مردم از میراث های فرهنگی و تمدنی خود، در حاکمیت ایجاد دوگانگی و واگرایی فرهنگی و مذهبی نمایند تا بدین طریق بتوانند فرآیند استحاله فرهنگی، جنگ نرم و براندازی نرم را رقم زنند./872/پ202/س

 

ارسال نظرات