۰۹ اسفند ۱۳۹۶ - ۲۳:۱۲
کد خبر: ۵۵۶۴۲۱
روشنفکری در ایران(۶)

گزارشی از مفهوم روشنفکری و جریان آن در ایران

بیگانگی از فرهنگ اصیل اسلامی، ترویج اسلام التقاطی، بدبینی روشنفکری و غربزدگی از ویژگی‌های منفی روشنفکری است که شهید مطهری به آن اذعان کرده است.
 روشنفکری دینی روشنفکری

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی، جریان روشنفکری از زمان مشروطه در ایران آغاز شد و با گرایشات مختلفی که  داشته  تا به امروز ادامه دارد.

ظاهر لفظ «روشنفکر» معنای مثبتی دارد و همچنانکه مشخص است یعنی کسی که دارای فکری روشن است. ولی آنچه که معمولا  از ابتدای شروع این جریان شاهد بودیم ـ در اکثر اوقات ـ کسانی که به نوعی مطالب خلاف شرع را بیان می‌کنند، بدعتی در دین می‌گذارند و اظهاراتی خلاف فرهنگ دینی دارند عنوان روشنفکر را به یدک می‌کشند. یکی از شاخصه‌های روشنفکری نیز غربزدگی است و بخشی از افرادی که خود را روشنفکر می‌دانند واجد این روحیه هستند. هر چند خیلی از این‌ افراد خودشان را مسلمان و دیندار هم می‌دانند.

البته این بدان معنی نیست که همه کسانی که به عنوان روشنفکر مطرح می‌شوند تفکرات خلاف شرع و یا روحیه ضد دینی دارند؛ بلکه همچنانکه ذکر شد غالبا چنین رویکردی دارند و شامل همه روشنفکران نمی‌شود.

مفهوم روشنفکری

ریشه مفهوم «روشنفکر»، به معنی امروزی آن را شاید بتوان، در روند دادگاهی یافت که در آن «آلفرد دریفوس» افسر یهودی محاکمه گردید. دریفوس در پانزدهم اکتبر 1894 م، به جرم خیانت به ارتش فرانسه دستگیر شد و در دسامبر همان سال، به تبعید ابدی در جزیره شیطان، در ناحیه گویان واقع در شمال شرقی آمریکای جنوبی محکوم شد. پس از حدود پنج سال، اسنادی جدید مبنی بر بی گناهی دریفوس آشکار شد و ماجرای محاکمه وی به یک مسئله سیاسی همه گیر تبدیل گردید.

روشنفکری این نیست که روشنفکر، همیشه از منتقدان خط مشی حکومت باشد، بلکه به عکس روشنفکر همواره خود را هوشیار نگه می‌دارد و خواهان آن است که اجازه ندهد تنها نیمی از حقایق و ایده‌های قابل قبول، راهنمایش باشند.  انجام چنین وظیفه‌ای به یک واقع‌گرایی ثابت و استوار، انرژی نیرومند معقول و نیز تلاش پی‌گیری برای برقراری موازنه میان مشکلات فردی در مقابل وظایف عمومی نیاز دارد.

روشنفکر آشکارا نماینده دیدگاهی است که علی رغم انواع موانع، خالق تجسم‌هایی ماهرانه برای اجتماع خود است. روشنفکران در حرفه‌های مختلف هستند؛ گاه در هنر تجسم، گاه هنر صحبت کردن، گاه نوشتن و تدریس کردن یا ظاهر شدن در صفحه تلویزیون.

«آناتول فرانس» در تعریف روشنفکر می‌گوید: روشنفکران گروهی از فرهیختگان جامعه‌ هستند که بی‌آنکه تکلیفی سیاسی به آنها واگذار شده باشد، در اموری دخالت می‌کنند و نسبت به آنها واکنش نشان می‌دهند که به منافع و مصالح عمومی جامعه بستگی دارد.

«ادوارد سعید»، روشنفکر را نماینده آگاهی مردم می‌داند. در نظر وی، علت وجودی روشنفکر، بازی کردن نقش نماینده همه مردم و کسانی است که در فرایند عادی، یا فراموش گشته یا به زیر قالیچه رانده شده‌اند.

در نظر «ماکس وِبِر» روشنفکران به علت ویژگی خاص خود دسترسی خاصی به دست آوردهای معین دارند که ارزش‌های فرهنگی تلقی می شود، بنابراین رهبری یک جامعه فرهنگی را عهده‌دار می‌شوند. (پایگاه اطلاع رسانی حوزه به نقل از مجله پگاه حوزه/شماره202)

روشنفکری از زبان شخصیت‌های ایرانی

رهبر معظم انقلاب در مورد روشنفکری و روشنفکر می‌فرماید: مقوله روشنفکری اساسا ضد ارتجاع است. روشنفکری مقوله‌ای است که رو به جلو دارد و بـه آیـنده نگاه می‌کند. روشنفکری عبارت از آن حرکتی و شغلی است که با فعالیت فکر سر و کار دارد.

استاد مطهری روشنفکری را این گونه تعریف می‌کند: روشـنـفـکـر کـسی است که یک نوع آگاهی خاصی دارد که آن آگاهی خاص او را به سوی هـدف‌هـای انـسـانـی مـی‌کـشـانـد. روشـنـفـکـر کـسـی اسـت کـه بـه یـکی از این خودآگاهی‌هـا(خـودآگاهی‌های اجتماعی اعم از طبقاتی،ملی، انسانی ) رسیده باشد و درد طبقاتی یا مـلی یـا انـسـانـی یافته و در تلاش رهایی طبقه‌اش با ملتش یا همه انسان‌ها باشد و می خـواهـد آگـاهـی خـود را بـه آنهـا منتقل نماید و آنها را به حرکت و تلاش ‍ برای رهایی از اسارت‌های اجتماعی درآورد.

روشـنـفکر از دیدگاه دکتر علی شریعتی به انسان خودآگاه و متعصبی اطلاق می‌شود که جامعه ، زمان و زبان مردم خویش را خوب بشناسد و بینش انتقادی داشته باشد.   

ویژگی‌های منفی روشنفکران

اسـتـاد مـطـهری ضمن بیان ویژگی‌های مثبت روشنفکران مسلمان به نقایص و ویژگی‌های منفی این گروه اشاره می‌کند و نسل جوان را از آفات آن بر حذر می‌دارد. این ویژگی های منفی عبارتند از:

1- بـیـگانگی از فرهنگ اصیل اسلامی : عمده روشنفکران مسلمان با فرهنگ و معارف دینی و متون اسلامی آشنایی کاملی نداشته و با وجود دغدغه‌هایی که نسبت به عقب ماندگی جهان اسلام از خود نشان می‌دادند به اشتباهات فراوانی در عرصه معرفت دینی دچار شدند.

2- تـرویـج اسـلام التـقـاطـی: مـهـم‌تـریـن خـطـری کـه روشـنـفـکـران مـسـلمـان را بـه دلیل بیگانگی از فرهنگ اصیل اسلامی تهدید می‌کند، گرفتاری در دام التقاط و دوری از خـلوص ‍ انـدیـشـه دیـنـی اسـت کـه زایـیـده اندیشه‌های بیگانه و غیر دینی بر آیات و روایات است .

3- بـدبـینی روشنفکری: روشنفکران مسلمان بر اثر متأثر شدن از اندیشه‌های فلسفی غرب به نوعی تحیّر و ناامیدی و بدبینی نسبت به آینده بشر مبتلا شده‌اند.

4- غـرب زدگـی: خودباختگی در مقابل فرهنگ غرب یکی دیگر از بیماری‌های روشنفکران ممالک اسلامی است .

در اجتماعات استعمار زده عقب مانده، عادتا روشنفکران هستند که می‌خواهند یا می‌کوشند که ایـن شـعور و وجدان جمعی را در مردم وطن بیدار کنند. از آنجا که زبان، سنن و فرهنگ ملی در ذهـن ایـن روشـنـفکران مترادف است  با واقعیت فعلی ملت که آمیخته‌ای از گرفتاری‌ها و بـدبـخـتـی‌ها و عقب ماندگی‌ها و محرومیت‌هاست، روشنفکر از تبلیغ روی این سنت سر باز می زند و به سوی الگوهای دنیایی پیشرو و حاکم رو می آورد و می کوشد آن الگوها را برای ملت خود سرمشق تشکیل و تکوین شعور ملی قرار دهد. (پایگاه اطلاع رسانی حوزه به نقل از  مجله حصون زمستان 1386، شماره 14)

موج روشنفکری در ایران

دکتر محمد رحیم عیوضی، پژوهشگر و استاد دانشگاه  موج روشنفکری در ایران را به چهار قسمت تقسیم کرده است.

موج اول روشنفکری؛ ‌دوران مشروطه

جریان روشنفکری در ایران از تحولات اجتماعی عصر مشروطه آغاز شد. واژه‌ روشنفکری به معنی "انتلکتوئل" واژه‌ای است که در بستر تحولات جامعه‌ غربی شکل ‌گرفت. طبعاً این مفهوم، ویژگی‌ها و برداشت‌ها و رویکردهای نظری خاصی را در بر داشت که کاملاً بین این واژه و محیط شکل‌گیری آن انس و الفت و همگونی ایجاد کرده بود. این واژه در دیگر جوامع نفوذ کرد و رشد نمود و کوشید تا خود را به باورهای محیط مقصد تحمیل کند؛ باورهایی که مخاطب  اصلی این تحول اندیشه‌ای به حساب می‌آمدند، یعنی باورهای نخبگان.

در دوران مشروطیت، جریان روشنفکری با شعار تجددخواهی، سازندگی و تحول از جنس غربی شدن وارد جامعه‌ ما شد که طبیعتاً باید برای همبستگی و هم‌گرایی بین اندیشه و عمل حرکت می‌کرد، اما جامعه را به سوی واگرایی و از هم‌ گسیختگی سوق ‌‌داد؛ زیرا اصولاً با فرهنگ و محیط این جامعه بیگانه بود. طبعاً این جریان برای جامعه‌‌ غربی یک فرصت بود، ولی برای جامعه‌ ما تبدیل به یک تهدید ‌شد. فرصتی که جریان روشنفکری برای غرب پدید آورد، این بود که وقتی این جریان به جامعه‌ی ما وارد شد، آن انسجام درونی اندیشه‌های تحول‌ساز را از مسیر اصیل و واقعی خودش خارج ‌کرد و ما نتیجه‌ آن را در انقلاب مشروطه می‌بینیم. در واقع انقلاب مشروطه مظهر مصداقی این قضیه است؛ یک حرکت مردمی با مدیریت نخبگان و اندیشمندان برای رهایی و نجات؛ اما این حرکت به لحاظ مبنایی و اندیشه‌ای و فکری روشنفکری غربی با همان مضامین و افکار و اندیشه‌ها مداخله می‌کند و آن را از اصل اصیل خودش منحرف می‌‌کند.   

تلقّی از واژه‌ روشنفکری در ایران، بیمارگونه شکل ‌گرفت و پا به عرصه‌ وجود ‌گذاشت. به همین سبب بود که فرآیندهای شکل‌گیری روشنفکری در جامعه‌ ما، فرآیندهایی ناسالم، غیر اصیل و نامأنوس بود که فرهنگ و ویژگی‌ها و مختصات خودش را داشت. طبیعتاً این روشنفکری چون خود بیمار بود، جامعه را هم مبتلا کرد و مانند یک بیماری واگیردار و خطرناک، همه‌ حوزه‌های جسمانی و روحانی، اندیشه‌ای و عملی، فردی و جمعی، راهبردی و کاربردی جامعه را مبتلا کرد و به سوی انحطاط پیش ‌برد. در دوران مشروطه چنین اتفاقی ‌افتاد.

موج دوم و سوم؛ دوران پهلوی

موج دوم ورود روشنفکری به ایران در دوره‌ پهلوی اول است و موج سوم آن نیز در دوره‌ پهلوی دوم واقع است. در موج دوم که پس از مشروطه رخ داد، روشنفکری از حیطه و تسلط جریان‌های صرفاً طبقاتی غرب خارج ‌شد و وارد بسترهای مردمی ‌شد. غرب برای تسلط بر این بستر نیز استراتژی‌هایی را تبیین ‌کرد، اما در این‌جا دیگر حاشیه‌ی امنیتی وجود نداشت و شکل‌گیری روشنفکری برای غرب پراکنده شد و دیگر متمرکز نبود.  

در این عصر که هم‌زمان با دوره‌ی سلطنت رضاخان است، تلاطم‌هایی را در حوزه‌ی روشنفکری مشاهده می‌کنیم. در مرحله‌ی سوم اما میان موج روشنفکری و نگاه به سلطنت و پهلویت با همه‌ مختصات آن، یک پارادوکس ایجاد شد. همین پارادوکس یک طیف روشنفکری جدیدی را سازماندهی ‌کرد که در سه عرصه‌ قابل بررسی است

الف) روشنفکری غرب‌گرا که دائماً در تلاش برای حفظ وضع موجود است.
ب) روشنفکری با غرب‌گرایی مخالف است، اما دارای رویکرد غیر بومی؛ مثل چپی‌ها و مارکسیست‌ها    
ج) روشنفکری بومی با گرایش به مردم و جامعه

طیف روشنفکری بومی، با گرایش زیادی که به مردم و جامعه پیدا کرد، در جریان انقلاب اسلامی نیز نقش مهم و مفیدی را ایفا کرد. در واقع موج سوم که در دوران پهلوی دوم واقع شد، ادامه‌ی روند تعامل همین سه عرصه است. البته روشنفکری در دوران پهلوی جای بحث و تحلیل بیشتری دارد که در این‌جا به همین مقدار بسنده می‌کنیم.

موجب تأسف است که پس از گذشت این همه سال و پس از این همه تجربه‌های تاریخی متفاوت، باز یک نفر پیدا شود و با گذاشتن عنوان روشنفکر بر خود، تأکید کند که راه نجات ما پیروی از غرب است و این‌که دنباله‌روی از کشورهای بیگانه، ما را نجات خواهد داد.

موج چهارم؛ روشنفکری پس از انقلاب اسلامی

موج چهارم روشنفکری که موضوع اصلی بحث ما نیز هست، پس از انقلاب اسلامی پدید آمد. این موج در دو قالب شکل گرفت؛ طیف روشنفکر مردمی که مأنوس با انقلاب و جامعه‌ ایران بود و طیف دومی که علیه انقلاب و اصالت آن به اجماع رسید. ما امروزه همچنان تعارض بین این دو جریان را مشاهده می‌کنیم.

در واقع پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌، یک جریان از روشنفکران جذب مردم و انقلاب شدند و به‌تدریج تلاش کردند که حوزه‌ روشنفکری را بومی کنند. با این‌که روشنفکری یک پدیده‌ی وارداتی غربی بود، اما این گروه کوشیدند تا این پدیده و این خصیصه را در روشنفکری بومی ایرانی مستحیل کنند. البته روشن است که وقتی یک پدیده‌ای از یک فرهنگ خاص، در فرهنگ و مکتب دیگری استحاله شود، دیگر آن مورد قبلی به حساب نمی‌آید و به عبارتی تبدیل می‌شود به یک جریان فکری آگاهانه‌ دیگر و با مختصات و ویژگی‌های دیگر.  

گروه دوم روشنفکران پس از انقلاب اسلامی، گروهی بوده‌اند که بر همان فرآیند رویارویی با فرهنگ و محیط ایرانی پافشاری و ایستادگی می‌کنند.  رویارویی با فرهنگ و جامعه‌ ایران هم یعنی رویارویی با انقلاب و خصائص اصیل اسلامی و ایرانی جامعه. به معنی دیگر، این گروه هنوز  به غرب و ایجاد تحول از نوع غربی آن امید دارند. امروزه و در اصطلاح جامعه‌شناسی، از این‌گونه روشنفکری به عنوان اپوزیسیون یاد می‌کنند؛ یعنی خواهان براندازی و از بین بردن و اضحملال جامعه‌ای که پس از انقلاب شکل گرفته است


این دو جریان بعد از پیروزی انقلاب هم به حرکت خود ادامه ‌داده‌اند و همچنان به جلو می‌روند. این‌جانب معتقدم که هرقدر هم انقلاب اسلامی به پیش برود، با توجه به وجود و حفظ اصالت‌های اسلامی-ایرانی و حاکمیت ارزش‌های  بومی در جامعه‌ ما، این شکاف بین دو حوزه‌ی روشنفکری بیشتر خواهد ‌شد؛ زیرا جریان دوم، خواهان مخالفت و ایستادگی در  مسیر بومی شدن اندیشه‌ها، افکار، قابلیت‌ها و توانمندی‌های جامعه است.(khamenei.ir)/999/ت
۳۰۳/س

 

ارسال نظرات