۳۰ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۵:۵۲
کد خبر: ۴۸۷۹۴۸

از تنگه هرمز تا استراتژی آینده انگلیس

انگلیس در پی ائتلاف با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در پی کاهش وابستگی به تنگه هرمز جهت عرضه نفت خام به بازارهای جهانی است.
انگلیس

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از طنین، حضور ترزا مي ‌در اجلاس شوراي همكاري خلیج فارس، امري تاريخ‌ساز بود چرا كه او نخستين رهبري است كه از سوي بريتانيا در اين اجلاس حاضر مي‌شود. البته نخست‌وزيران قبلي بريتانيا هم مانند تاچر، بلر و كامرون و ... ارتباطات خوبي با كشورهاي عربي حاشيه خليج‌فارس داشته‌اند ولي به نظر مي‌رسد اين دولت‌ نيازمند همكاري بيشتر با اعراب به دليل مشكلاتش باشد. نخست وزیر انگلیس در نشست شورای همکاری خلیج فارس به وضوح گفت: امنیت خلیج فارس،‌ بیش از هر زمان دیگری امنیت ماست.

نخست وزیر انگلیس در سی و هفتمین نشست شورای همکاری خلیج فارس گفت: «مطمئن هستم که ایران تهدیدی برای خلیج فارس و منطقه گسترده‎تر یعنی خاورمیانه خواهد بود.» او اعلام کرد که به همکاری بریتانیا «برای مقابله با این تهدید» و «عقب راندن ایران از اقدامات تهاجمی‎اش در منطقه شامل لبنان، عراق، یمن، سوریه یا خلیج‎فارس» متعهد خواهد بود. در واقع، ترزا می اظهارات ضد ایرانی را مهم‌ترین شاخص همگرایی و اعلام همبستگی خود با اعضای شورای همکاری تشخیص داد و از آمادگی انگلیس برای همکاری مشترک جهت تقابل با ایران در سوریه و یمن و سایر کشورهای خلیج فارس و تخصیص میلیاردها دلار برای تقویت امنیت در منطقه خبر داد.

منافع اقتصادی، امنیتی و سیاسی حضور در خلیج فارس آن قدر برای انگلیس مهم بوده است که ترزا می پیش از سفر به بحرین عنوان کرده بود سابقه و سوء استفاده حقوق بشری کشورهای حاشیه خلیج فارس نباید مانعی برای افزایش روابط تجاری با آنان بعد از برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) باشد. به عبارت دقیق‎تر، تضمین امنیت انرژی برای اقتصادهای مدرن، امری ضروری است. زیرا آنها به شدت به انرژی وابسته هستند و برنامه‎ریزی دراز مدت اقتصادی آنها به ثبات در دسترسی انرژی بستگی دارد. بنابراین امنیت انرژی یک عامل مؤثر بر نحوه رفتار سیاسی ـ اقتصادی کشورها و سیاست‎های امنیتی بین‎المللی است (مهدیان و فخری، ۱۳۹۱: ۴۷). از طرف دیگر جایگاه ترانزیت تنگه هرمز و امنیت منطقه خلیج فارس که هر دو از نقش بی بدیل انرژی اهمیت یافته‎اند، از ملاحظات نزدیکی انگلیس به شورای همکاری خلیج فارس می‎باشد.

دلایل بازگشت انگلیس به خلیج فارس

سابقه حضور نظامی بریتانیا در منطقه خلیج فارس به بیش از یکصد و پنجاه سال پیش باز می‎گردد. بریتانیا از اوایل قرن نوزدهم تا سال ۱۹۶۸ با اتکا بر قدرت نظامی و مستشاران سیاسی‎شان به نوعی مدیریت منطقه را بـرعهده داشـت. در واقع، انگلیسی که سالیان دراز تنها قدرت غربی خاورمیانه و در برهه‌ای قدرت‌مندترین کشور غربی در خاورمیانه بود، جایگاهش را بعد از جنگ‌های جهانی به ویژه با ملی شدن نفت ایران به شدت از دست داد و ابهت و قدرتش افول کرد.

به نظر می‎رسد دولت بریتانیا قصد دارد به فاصله‌اي ۴۵ ساله بعد از خروج از منطقه، بار ديگر با تأسيس پايگاه دائم نظامی و انعقاد قرار‌دادهاي دفاعي و تجاری به خليج فارس بازگردد. اين تصميم دولت بریتانیا در شرايطي كه آمريكا در چارچوب اجراي استراتژي موسوم به «چرخش به شرق»، به دنبال حضور امنيتي گسترده‌تر در شرق آسيا است، معني و مفهوم پيدا مي‌كند.

به عبارت دیگر، یکی از مهمترین دلایل بازگشت بریتانیا به منطقه خلیج فارس را باید در پرتو سیاست
آسیا ـ پاسیفیک‎گرای ایالات‌ متحده آمریکا مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. به عبارت دیگر، بریتانیا از فرصت گذار در آمریکا و نامشخص بودن سیاست ترامپ در قبال مسائل خارومیانه استفاده کرده تا بتواند ارتباط نزدیکی با این کشورها برقرار سازد تا جایگاه محکم‎تری در منطقه بدست بیاورد. ترامپ بارها در سخنان خود تأکید کرده که دوران حمایت مجانی از کشورهای عربی تمام شده است و ما نباید به خاطر آنها هزینه کنیم. از سوی دیگر ترامپ در شعارهای انتخاباتی خود به صراحت تأکید کرده است که نوع نگاه وی برای احیای دوباره آمریکا "خیزش از درون" است و این امر احتمال دارد نقش خارجی آمریکا را کم رنگ کند.

از طرف دیگر، سفر ترزا می به منطقه خلیج فارس در زمانی صورت می‎گیرد که در پی رأی مردم بریتانیا به خروج از اتحادیه اروپا (برگزیت)، انتظار می‌رود دامنه مبادلات تجاری و اقتصادی بریتانیا با کشورهای عضو اتحادیه اروپا کاهش یابد و در نتیجه، مقامات بریتانیایی در صدد یافتن شرکای تجاری جدید هستند. پس از برگزیت، انگلیس به شدت به دنبال تعمیق روابط خود با بازارهای جدید در حال ظهور، خارج از اروپا است. چنین حجم عظیمی از مبالغ نقد را می‎توان در «رژیم‎های بسته، دیکتاتوری و بی رحم» شورای همکاری خلیج فارس و ترکیه یافت.

انگلیس دیگر عضو اتحادیه اروپا نیست و به نظر میرسد برنامههای ویژهای برای مرحله گسست سرنوشت خود از کشورهای اروپایی تدارک دیده است. لندن اعلام کرده است به دنبال توافق تجارت آزاد با کشورهای خلیج فارس است و این را مهم‌ترین تصمیم انگلیس بعد از عقب‌نشینی از اتحادیه اروپا می‌داند. ترزا می معتقد است: «دستیابی به توافق درباره تجارت آزاد با کشورهای حوزه خلیج فارس مهم‌ترین تصمیم انگلیس پس از خروج از اتحادیه اروپا خواهد بود». با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و با از دست دادن بازار واحد، بسیاری از رسانه‌های انگلیسی هدف سفر می به خلیج فارس را دستیابی انگلیسی‌ها به ۳۰ میلیارد پوند فرصت تجارت بعد از برگزیت در خاورمیانه عنوان کرده و گفتند با این سفر امکان تجارت برای شرکت‌های انگلیسی در برخی کشورهای عربی فراهم خواهد شد.

جایگاه خلیج فارس در سیاست خارجی انگلیس

خلیج فارس و کشورهای پیرامون آن یکی از کانون‎های بسیار تعیین کننده در ساختار جهانی نفت هستند و به این دلیل در ساختارهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی جهان جایگاه ویژه‎ای دارند (حشمت زاده، ۱۳۸۹: ۲۱۴). منطقه خلیج فارس حاوی یک سوم نفت جهان و ۱۵ درصد از صادرات گاز است و حمایت از شاخص‌های تجاری منطقه از طریق دریا برای ثبات بازارهای انرژی جهان بسیار حائز اهمیت است. بر اساس برآوردهای انجام گرفته رشد وابستگی کشورهای اروپایی به واردات انرژی در سال ۲۰۳۰ به ۷۰ درصد خواهد رسید.

متأثر از هژمونی گفتمان ژئواکونومی در عرصه مناسبات جهانی، شاهد اهمیت روزافزون تنگه ژئواستراتژیک هرمز به عنوان یکی از گذرگاه‎های انتقال انرژی در معادلات سیاسی ـ اقتصادی جهان هستیم و این تنگه بیش از گذشته مورد توجه کشورهای تولیدکننده و مصرف کننده نفت قرار گرفته است (اشرف نظری و قنبری، ۱۳۹۳: ۱۱۲). تنگه هرمز به دلیل عبور نفت‎کش‎ها، مهم‎ترین گذرگاه استراتژیک جهان است. زیرا بیش از ۴۰ درصد ترانزیت دریایی ـ نفتی جهان از این تنگه می‎گذرد (جعفری ولدانی، ۱۳۸۹: ۳۹). به عبارت دیگر، در مناسبات قدرت در روابط بین‎الملل، چیرگی بر کانون‎های تولید مواد هیدروکربنی و مسیر انتقال آنها در آینده برای بسیاری از کنش‎گران واحدهای سیاسی، یک هدف استراتژیک محسوب می‎شود (کاویانی راد و ویسی، ۱۳۸۴: ۲۹۹).

در کنار اهمیت انرژی خلیج فارس، باید گفت این منطقه بزرگ‌ترین سرمایهگذار در انگلیس و دومین واردکننده غیراروپایی صادرات انگلیس است، این موضوع باعث می‌شود که دو طرف به فکر توسعه مناسبات اقتصادی و تجاری فی‌مابین باشند. از لحاظ تاریخی نیز لازم به ذکر است، بريتانيا براي كشورهاي عربي حاشيه خليج‎فارس حكم وطن دوم را دارد و حتي تشكيل اين كشورها از عربستان تا قطر، بحرين و امارات مرهون سياست‌هاي لندن است.

استراتژی های انگلیس برای مقابله با ایران پس از ائتلاف با شورای همکاری خلیج فارس

انگلیس در پی ائتلاف با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در راستای کم کردن نقش تنگه هرمز به روش های مختلفی مانند ترویج ایران هراسی در بین کشورهای منطقه و ترغیب آنها برای دور زدن تنگه هرمز به وسیله لوله های جایگزین انتقال نفت در پی کاهش وابستگی به تنگه هرمز جهت عرضه نفت خام به بازارهای جهانی است. هدف از تغییر مسیر و دور کردن عبور نفت از خلیج فارس این است که ایران را از اهرم استراتژیک مهمی که در اختیار دارد، محروم سازد و کارایی آن را تا حد ممکن کاهش دهد.

ایران تنها زمانی باید به استفاده از ابزار بستن تنگه هرمز و حتی تهدید برای اقدام به آن، دست بزند که بقای خود را در خطر می بیند. در غیر این صورت اتفاقی که خواهد افتاد، تلاش گسترده و تدریجی کشورها برای یافتن راه های جایگزین خواهد بود و لذا کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به منظور مقابله با عوارض احتمالی مناقشه در منطقه و کاستن از اهمیت استراتژیک تنگه هرمز، اقدام به ساخت خط لوله نفت می کنند و بدین ترتیب ایران نه تنها منافع اقتصادی بلکه منافع امنیتی خود را نیز کمرنگ می کند (مدرس و کرمی ناوه کش، ۱۳۹۳: ۲۶۵).

از طرف دیگر، از نظر انگلیس نقش عربستان می تواند تبعات احتمالی ناشی از تحریم نفت ایران را به حداقل کاهش دهد، زیرا این کشور با افزایش تولید نفت و تامین نیاز غرب، به دنبال ارتقای جایگاه خود و رقابت با رقیب دیرین خود است. بنابراین انگلیس به دنبال نزدیکی بیشتر به عربستان سعودی برای تامین انرژی مورد نیاز خود در شرایط بحرانی است. در واقع از منظر غرب، انرژی مهم ترین متغیر ژئوپلیتیکی ایران است که می تواند به وسیله آن سایر اهداف خود را پیگیری کند و در نتیجه درصدد است تا این مزیت ژئوپلیتیکی ایران را تحلیل برد.

علاوه بر این، در راستای استراتژی های انگلیس برای منطقه خلیج فارس میتوان گفت وضعیت فعلی امور بین ایران و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به عمد توسط دولت‎های ایالات متحده و بریتانیا، وخیم‎تر می‎شود و انگلیس با مشغول کردن ایران و کشورهای عرب خلیج فارس این مسأله امکان نگاهی رو به جلو را از این کشورها گرفته است. کشورهای غربی در راستای ضربه زدن به جمهوری اسلامی با تهییج و ترغیب متحدان منطقه‎ای تولیدکننده انرژی خود در جنوب خلیج فارس، با تنوع بخشی به مسیرهای صادراتی غیر از تنگه هرمز، در پی رسیدن به خواسته‎های خود در این منطقه تأثیرگذار بین‎المللی هستند (مدرس و کرمی ناوه کش، ۱۳۹۳: ۲۴۱).

نتیجهگیری

انگلیس با بهره‌برداری از سیاست قدیمی ایران‌هراسی و به بهانه مقابله با آن چه مداخله ایران در امور داخلی کشورهای منطقه خوانده است، به دنبال توسعه حضور نظامی خود در منطقه و تقویت نیروهای دریایی خود در بحرین با استفاده از تسهیلات مالی دولت این کشور شده و سعی دارد هزینه‌های سنگین مالی توسعه طلبی نظامی خود در منطقه را به دوش کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بیندازد.

بریتانیا بعد از خروج از اتحادیه اروپا نیازمند دستیابی به منافذ راهبردی تجاری است تا بتواند در دوره عبور از اتحادیه اروپا، اهمیت و وزنه جهانی خود را از دست ندهد. نشریه انگلیسی تایمز اعلام کرد که نیروی دریایی سلطنتی انگلیس برای اولین بار فرماندهی عملیات در منطقه خلیج فارس را از آمریکایی‌ها گرفته است. پیش بینی می‎شود سیاست خارجی انگلیس در این دوره همزمان با حرکت به سمت اقتصاد محور شدن سیاست خارجی، به سمت احیای روابط دو جانبه و سنتی بریتانیا با شرکا، متحدان و حتی مستعمره‎های سابق حرکت کند.

انگلیس در سیاست خارجی جدید خود در این منطقه، سياست ايران‌هراسي و ايران‌زدایی از خليج فارس را دنبال مي‌كند تا اين‌گونه هم به تهران فشار وارد كند و هم نظر مساعد اعراب را براي افزايش مناسبات جلب كند. به عبارت دقیق‎تر، ايران براي بريتانيا، يك امكان بالقوه است ولي اعراب براي آنها امكاني بالفعل محسوب مي‌شوند.

منابع

  1. آقا علیخانی، مهدی (۱۳۹۱) بررسی روابط اتحادیه اروپا و شورای همکاری خلیج فارس از منظر امنیت انرژی و تأثیر آن بر ایران، فصلنامه تخصصی علوم سیاسی، شماره هجدهم، بهار
  2. اشرف نظری، علی و قنبری، لقمان (۱۳۹۳) تنگه هرمز و امنیت انرژی در منطقه خلیج فارس؛ بازشناسی اهداف ژئواستراتژیک آمریکا، فصلنامه مطالعات فرهنگی و سیاسی خلیج فارس، زمستان
  3. جعفری ولدانی، اصغر (۱۳۸۹) ژئوپلیتیک تنگه هرمز و روابط ایران و عمان، پژوهشنامه علوم سیاسی، سال پنجم، شماره سوم، تابستان
  4. حشمت زاده، محمدباقر (۱۳۸۹) امنیت غرب و تقلیل جایگاه نفتی خلیج فارس: سناریوهای آینده، فصلنامه مطالعات اقتصاد انرژی، سال هفتم، شماره ۲۵، تابستان
  5. کاویانی راد، مراد و ویسی، هادی (۱۳۸۴) انتقال گاز ایران به جنوب و جنوب شرقی آسیا؛ فرصت‎ها و تهدیدها، دومین کنگره علمی انجمن ژئوپلیتیک ایران، تهران
  6. مدرس، محمدولی و کرمی ناوه کش، محسن (۱۳۹۳) پیامدهای ژئوپلیتیکی خطوط لوله عربی بر تنگه هرمز، فصلنامه علمی پژوهشی سیاست جهانی، دوره سوم، شماره اول، بهار
  7. مهدیان، حسین و فخری، سیروس (۱۳۹۱) ژئوپلیتیک انرژی ایران و امنیت انرژی غرب، پژوهش‎های جغرافیای انسانی، دوره ۴۴، شماره ۴، زمستان./981/ب101/ف
ارسال نظرات