۰۵ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۵:۱۲
کد خبر: ۵۷۴۶۱۳

یادداشت | شکست پروپاگاندای تبلیغاتی در برابر مطالبه‌گری حوزه

جریانات معاند داخلی و خارجی و نوکیسه­ هایی که انقلاب را سفره­ ای برای چپاول خویش پنداشته و روشنگری روحانیت را مانعی در راه مقاصدشان یافته، با پروپاگاندای تبلیغاتی خواهان سلب اعتماد مردم از حوزه‌های علمیه و روحانیت هستند.
رسانه های غربی

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، سال­های پس از کودتای 28 مرداد 1332، از سیاه ترین دوران­ های ملت ایران محسوب می­ شود که البته حاوی نکات و تجربیاتی ظریف و ارزنده است. استعمار با همراهی عوامل داخلی خویش بویژه ملی گرایان وابسته، با یک عملیات حساب شده، نیروهای مذهبی و رهبر مبارزات اسلامی یعنی آیت الله کاشانی را از صحنه خارج ساخت و نهضت اسلامی را سرکوب کرد. آیت الله کاشانی که تا قبل از وقایع 28 مرداد و در دولت مصدق هدف حملات گسترده رسانه­ای مطبوعات دولت مصدق قرار گرفته بود[1] این بار به همراه روحانیت مجاهد سیبل حملات و تعرضات آشکار و نهان استعمارگران می شوند.

 طوفان تبلیغاتی که توسط دولت مصدق و بعد از آن در روزهای پس از کودتا علیه شخصیت برجسته­ای چون آیت الله کاشانی و نیز علیه روحانیت مجاهد به راه افتاد سبب منزوی شدن رهبر مبارزات اسلامی گشت. نتیجه این توطئه­ها و تبلیغات سوء چیزی جزء حالت یأس و بدبینی به مکتب اسلام و نقش روحانیت نبود، به گونه­ای که مردم بر اثر همین تبلیغات منفیِ جبهه استعمار و عمال داخلی آنها و بدبینی ایجاد شده نسبت به روحانیت از اطراف آیت الله کاشانی پراکنده شده و دیگر کمتر حاضر به شرکت در مبارزه و مواجهه با دستگاه استبداد شدند.

این وقایع و رخدادهای تاریخی با همه فرازو نشیب و تلخی­هایش دربردارنده پیامها، کدها و تجربیاتی است که تدقیق و تحلیل آنها می­تواند رهگشای بسیاری از رویدادها و مشکلات دوران ما باشد. در واقع زمانی استعمار موفق به شکست نهضت اسلامی شد که توانست اعتماد مردم را نسبت به روحانیت و رهبری نهضت سلب، و بین مردم و رهبران فکری آنان جدایی اندازد. با این کار قشری را به حاشیه کشانده و منزوی کرد که همواره پیشگام مطالبات مردمی و عدالت‌خواهانه و صدای رسای ملت، و رهبران فکری، اعتقادی آنان در مبارزات بر علیه استعمار بوده­ اند. در حقیقت، استعمار با توطئه بی­اعتماد کردن مردم نسبت به روحانیت سبب خفقان و خاموشی خود مردم در برابر ظلم حاکم شد.

پس از انقلاب اسلامی که نتیجه بازتولید اعتماد جامعه به روحانیت و رهبری حضرت امام و روشنگری­ های ایشان بود، عملیات تخریب و سلب اعتماد به نحو پیچیده تری آغاز گشت. جریانات معاند اینک در پی این بودند تا با گزاره «نظام آخوندی» تمام نقاط ضعف، اشتباهات و کاستی­ ها را به پای جامعه روحانیت بسته و در تمامی نقایص، روحانیت را متهم ردیف اول نشان دهند. در حقیقت این رفتار، ترفند جدیدی بود برای خاموش کردن صدای روحانیت، سلب اعتماد مردم نسبت به روحانیت و به انزوا کشاندن آنان.

به بیان دیگر، استعمار، جریانات معاند داخلی و خارجی و نوکیسه­ هایی که انقلاب را سفره­ ای برای چپاول و ثروت اندوزی خویش پنداشته و روشنگری و مطالبه­ گری روحانیت را مانعی در راه مقاصدشان یافته، با پروپاگاندای تبلیغاتی و متهم کردن روحانیت در تمامی نقص­ ها و ضعف ها خواهان سلب اعتماد مردم نسبت به حوزه ­های علمیه و روحانیت هستند. نتیجه این سلب اعتماد این است که روحانیت و حوزه­های علمیه به مثابه یک سرمایه اجتماعی که امتداد اجتماعی دارد - به این معنا که اعتراضات و موضع گیری­ های آنان بر لایه­ های اجتماعی تاثیر می­ گذارد و قابلیت تبدیل به یک انقلاب و یا تحول اجتماعی است – به حاشیه کشانده و منزوی می­ شود.

اما اینکه در طی این چند دهه چرا حوزه و روحانیت هدف تخریب و تبلیغات سوء بوده است را باید در همان امتداد اجتماعی حوزه که جزء طبیعت آن است جستجو کرد. با اینکه دانشگاه به ‌طور طبیعی جایی است که مبارزات در آن به ‌وجود می‌آید، اما خصوصیّت مبارزات دانشجویی، محدود ماندن در محیط دانشگاه به علّت نداشتن امتداد اجتماعی است[2]. در واقع هیچ وقت مبارزات دانشجویی به دلیل نداشتن امتداد اجتماعی منجر به یک انقلاب و یا یک حرکت عمومی و تحول عظیم نشده است[3] بر خلاف مبارزاتی که موطن آن حوزه علمیه بوده، که به علت برخورداری از امتداد اجتماعی به یک حرکت ملی تبدیل می­گشته و مصادیق آن در تاریخ بسیار است.[4] لازم به تذکر است که مقصود نگارنده اثبات برتری یکی نسبت به دیگری نیست چراکه وجود و یا عدم وجود امتداد اجتماعی در نظامات حوزوی و دانشگاهی و مبارزات و مطالبات منتسب به آنها جزء ماهوی هر یک از آن نظاماتند و فی نفسه، نه وجود آن، کمال و نه عدم وجود آن، نقص محسوب می­ گردد.

در حقیقت هرجا که دستان چپاولگران به دست ملت کوتاه گشت، در کنار اراده و اتحاد مردمی، رهبری فکری و روشنگری جامعه روحانیت و علماء و پشتیبانی ملت از آنان به چشم می­ خورد و این رهبری فکری جزء بواسطه امتداد اجتماعی میسر نمی ­شود.

حال جواب این پرسش که چرا متهم ردیف اول تمامی نقایص از جانب دشمنان نظام، نوکیسه ­ها و معاندین، جامعه روحانیت معرفی می­ شود مشخص می­ گردد. زیرا تنها قشری که به واسطه داشتن امتداد اجتماعی قادر است تا مطالبات عدالت‌خواهانه و مبارزه با فساد را در عمق لایه های جامعه برانگیزد جامعه روحانیت و حوزه ­های علمیه است، و آن نقطه عطفی که سبب تاثیرگذاری روحانیت در لایه­های اجتماعی می­شود اعتماد مردم است که سبب می­گردد تا به جامعه روحانیت به عنوان لیدرهای فکری و دینی اعتماد داشته باشند. از این رو، عناصری که چپاول ملت را در گرو گسست روحانیت و مردم می­دانند و افشاگری و تعمیق مطالبه گری و مبارزه با فساد و عدالتخواهی در اقشار جامعه را سدی بر راه چپاول خویش می­پندارند همواره سعی داشته­اند به انحاء مختلف این اعتماد را از میان بردارند تا با سلب اعتماد و متهم قرار دادن روحانیت و منزوی کردن آنان به مقاصد شومشان دست یابند.

قطعا راه حل مقابله با این دسیسه از یک سوی، هوشیاری روحانیت و حوزه‌­های علمیه، عدم انزوا و نا امیدی و حفظ روحیه و خصیصه صدای رسای مستضعفین بودن و مطالبه گری، بصیرت افزایی و روشنگری است و از سوی دگر، پشتیبانی مردم و اعتماد به روحانیت به عنوان پیش قراولان مبارزه با فساد است. در واقع اگر خواست مردم این است که روحانیت و حوزه ­های علمیه صدای رسای جامعه در مشکلات و مطالباتشان باشد باید به این مهم واقف باشند که این صدا بدون پشتیبانی و اعتماد آنان فروغی نخواهد داشت و این همان چیزی است که نوکیسه­ ها و غارتگران و مفسدانی که انگشت اتهام ملت باید به سمت آنان باشد به دنبال آن هستند./۹۱۸/ی۷۰۲/س

 داود موذنیان، مبلغ و پژوهشگر حوزوی

منابع

[1] - سیدحسن آیت، چهره حقیقی مصدق السلطنه

[2] - برگرفته از بیانات مقام معظم رهبری، مورخ: 25/12/1394

[3] - همان.

[4] - همان.

ارسال نظرات