۲۲ خرداد ۱۳۹۷ - ۲۰:۰۴
کد خبر: ۵۶۶۹۶۵

یادداشت | "زنان شاغل" زمینه ساز "انهدام خانواده"

مدیریت خانواده و تربیت انسان ها برعهده زن قرار دارد و مختل شدن و تغییر این رسالت و مسؤولیت مهم می تواند لطمات جبران ناپذیری به ساحت نهاد مقدس خانواده که زیرساخت اصلی تشکیل جامعه محسوب می شود، وارد کند.
اشتغال زنان

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، تغییر سبک زندگی در جامعه و حاکم شدن سبک زندگی غربی و رنگ باختن سبک زندگی ایرانی اسلامی را باید از ویژگی های جامعه ایران در طول دو دهه اخیر دانست بگونه ای که مشخصه های این سبک زندگی به صورت روز افزون در حال گسترش بوده و افراد و خانواده ها با تبعیت از این سبک زندگی عملاً در حال دوری از سبک زندگی ایرانی اسلامی هستند.

در واقع می توان گفت که حاکم شدن الگوهای لیبرالیستی بر جامعه سبب ایجاد تفکری شد که در آن شاخصه های سبک زندگی غربی در جامعه ایرانی حاکم شده است و بر همین اساس نیز نقش پذیری افراد در خانواده و در جامعه دستخوش تغییرات جدی شده است.

یکی از موضوعاتی که امروز در جامعه می توان به عنوان نمونه ای از تغییر سبک زندگی و نقش افراد در جامعه مورد اشاره قرار داد، موضوع اشتغال زنان و حضور بانوان در مشاغل گوناگون است؛ موضوعی که سبب بروز موضوعاتی از قبیل تداخل و تغییر در نقش زنان در خانواده و اجتماع شده است.

در حقیقت در سبک و الگوی زندگی اسلامی، افراد با توجه به تعاریفی که از نقش آنها در خانواده وجود دارد به ایفای نقش می پردازند و همین موضوع نیز سبب می شود تا آرامش و ثبات در بین افراد و خانواده ها به وجود بیاید و روابط میان افراد خانواده در جایگاه صحیحی قرار گیرد اما در سبک زندگی غربی که مبتنی بر الگوهای لیبرالیستی است؛ زنان نقش جدیدی برعهده گرفته و حضور آنها در خانه کم رنگ شده و نقش پذیری اقتصادی و شغلی آن ها شکل جدیدی از مراودات درون خانوادگی را رقم زده است.

اشتغال زنان و رها شدن مدیریت درون خانواده

یکی از ویژگی های مهم سبک زندگی اسلامی، تعریف دقیق از جایگاه و نقش افراد در نظام مقدس خانواده است به گونه ای که زنان مهم‌ترین نقش را در تربیت، مدیریت و حفظ و قوام کانون مقدس خانواده برعهده دارند و وظایف و مسؤولیت‌های خانوادگی مانند مادری و همسری، از نقش های زنان در خانواده است که قابل جایگزینی نیست و اگر این نقش پذیری دچار تغییر و تداخل شود، مشکلات متعددی را در مسیر تعالی خانواده به وجود خواهد آمد.

در حقیقت رسالت و وظیفه اصلی زنان در خانواده، تربیت فرزندان و نسل آینده جامعه است که اشتغال زنان در بیرون از محیط خانه و خانواده، لطمات جبران ناپذیری به این رسالت مهم و تأثیرگذار وارد کرده است و نه تنها مشکلات و زحمات مضاعفی را بر دوش زنان می گذارد بلکه آنان را از وظایف اصلی خود دور می کند و کانون خانواده را دستخوش تغییرات و مشکلات جدی می سازد به گونه ای که خستگی ناشی از کار و محیط شغلی و استرس های ناشی از آن از یکسو و عدم مدیریت صحیح درون خانواده از سوی دیگر سبب می شود تا زنان شاغل کمتر احساس آرامش نسبت به وظایف و مسؤولیت ها و همچنین نقش آفرینی خود در محیط خانواده داشته باشند و همین موضوع نیز لطمات جبران ناپذیری بر آرامش روانی و فکری خانواده وارد می سازد.

امروزه گسست خانواده ها و سست شدن پایه های خانواده و رها شدن مدیریت درون خانه که از مهم‌ترین رسالت های زنان محسوب می شود، از موضوعاتی است که جهان غرب را دچار چالش های جدی ساخته است و جایگاه نهاد مهم و مقدسی همچون خانواده در غرب دچار فروپاشی شده است و نگاه ابزاری به زن که عامل دوام و قوام خانواده محسوب می شود، سبب شده تا زنان به عنوان کالایی اقتصادی و در خدمت سود محوری صاحبان سرمایه مورد سوء استفاده و استثمار قرار گیرند و در این میان خانواده به عنوان مهم‌ترین ساختار جامعه دچار فروپاشی شده است.

این نسخه بیمار و معیوب که برمبنای سبک زندگی غربی و با نگاه اقتصادی و کالامحوری به زن استوار شده است، امروزه از طرق گوناگون در حال تبلیغ و ترویج در کشور ما است و متأسفانه این الگو و سبک زندگی که با تبلیغات فریبنده دستگاه تبلیغاتی غرب، با آغوش باز از سوی بسیاری از خانواده ها پذیرفته شده است، نهاد مقدس خانواده در کشورمان را نیز دستخوش تغییر جدی ساخته است و در درازمدت می تواند کشور را با چالش های جدی روبه رو کند.

اشتغال زنان و کاهش نرخ ازدواج

تأثیر میزان اشتغال زنان بر کاهش نرخ ازدواج در کشور را می توان از دو منظر مورد بررسی قرار داد.

اشتغال زنان و استقلال مالی و اقتصادی آنان از یک سو سبب می شود که سن ازدواج بالا رفته و توقعات دختران به صورت تصاعدی افزایش یابد به گونه ای که این استقلال اقتصادی رغبت آنان به ازدواج را کم کرده و موجب می شود تا تجرد افزایش یابد که همین موضوع سبب شده است تا ما با پدیده ای با عنوان پیردختران مجرد مواجه باشیم که می تواند زمینه ساز آسیب های فرهنگی و اجتماعی فراوانی شود.

از سوی دیگر نیز اشتغال زنان سبب می شود تا مردان جامعه با چالش بیکاری مواجه شوند چراکه مشاغلی که باید مردان در آن به کار گیری شوند، توسط زنان مورد استفاده قرار گرفته است.

همانطور که پیشتر اشاره شد، در این نوع سبک زندگی، زنان به عنوان کالایی ارزان در خدمت سودمحوری صاحبان سرمایه قرار می گیرند و کارفرمایان رغبت بیشتری به استفاده از زنان در مشاغلی را دارند که زنان و مردان می توانند در شرایط برابر در آن مشاغل استخدام شوند چراکه استفاده از زنان، بار مالی و تعهدات کمتری را بر دوش کارفرما قرار می دهد و همین موضوع نیز سبب افزایش نرخ بیکاری مردان می شود.

در حقیقت ورود زنان به بازار اشتغال از یکسو سبب استقلال اقتصادی آنان شده و موجب می شود تا رغبت آنان به مجرد ماندن شدت بیشتری یابد و از سوی دیگر نیز با توجه به رغبت بیشتر کارفرمایان به جذب زنان در مشاغل گوناگون، عملاً نرخ بیکاری در بین مردان بیشتر شده و همین موضوع نیز ازدواج آنان را تا پیدا کردن شغل و به دست آوردن بنیه اقتصادی لازم، به تأخیر می اندازد و همین موضوع نیز سبب بروز مشکلات متعدد فرهنگی و اجتماعی می شود.

آسیب های اشتغال زنان به نهاد خانواده

همانگونه که قبلاً اشاره شد، یکی از آسیب های جدی اشتغال زنان، به نهاد مقدس خانواده بر می گردد چرا که مدیریت خانواده و همچنین تربیت انسان ها برعهده زن قرار دارد و مختل شدن و تغییر این رسالت و مسئولیت مهم می تواند لطمات جبران ناپذیری به ساحت نهاد مقدس خانواده که زیرساخت اصلی تشکیل جامعه محسوب می شود، وارد کند.

یکی از آسیب های جدی که به همین سبب در سال های اخیر کشور را دچار مشکلات عدیده ساخته است؛ کاهش نرخ باروری و رشد جمعیت است بگونه ای که اگر همین روند در سال های آینده نیز ادامه یابد در چند دهه آینده شاهد پیر شدن نسلی در کشور خواهیم بود که این مسأله آسیب های جدی فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و امنیتی را به دنبال خواهد داشت.

در واقع یکی از علل پدیده تک فرزندی که در حال فراگیر شدن در کشور است، اشتغال زنان است چراکه زنان شاغل برای حفظ شغل خود تمایلی به فرزندآوری ندارند و این مسأله تبعات سنگینی را متوجه خانواده و اجتماع می‌کند و جمعیت مفید و خلاق جوان کاهش پیدا می‌کند که این موضوع به ضرر جامعه است و در واقع اتصال و پیوند خانواده از دست می‌رود.

از سوی دیگر نیز اشتغال زنان و استقلال اقتصادی آنان سبب می شود تا تغییر جدی در ساختار سنتی خانواده ها به وجود بیاید و وابستگی زن به مرد کمتر شده و علاوه بر تداخل مسؤولیت ها در خانواده، زمینه ساز تزلزل نهاد خانواده می شود و این حس استقلال در زن سبب می شود تا با کوچکترین اختلاف و تکانه ای در محیط خانواده، فرجام کار به سوی طلاق و جدایی کشیده شود و کانون خانواده دچار گسست و نابودی شود و اگر به علل و آمار طلاق ها در چند سال اخیر مراجعه کنیم متوجه خواهیم شد که طلاق در بین خانواده هایی که زن و مرد اشتغال به کار دارند، بیش از دیگر افراد است.

به هر روی آنچه به عنوان وجه تمایز سبک زندگی اسلامی و غربی شناخته می شود، قداست و تأکید بر استواری نهاد مقدس خانواده در تفکر اسلامی است و برخلاف غرب که به زن به‌عنوان یک وسیله تبلیغاتی و سیاسی در محیط کار و جامعه برای کسب منافع بیشتر می‌نگرد، اسلام با حفظ کرامت انسانی زنان، می‌خواهد کارهایی را که متناسب با شرایط و روحیات درونی و بیرونی آنان است به آنان واگذار کند  و در واقع اسلام مخالفتی با اشتغال زنان ندارد اما نکته مهم این است که اشتغال زنان و مادران در خارج از خانه نیز باید در راستای تحقق این اصل قرار گیرد نه این‌که باعث تزلزل خانواده گردد، که اگر چنین شود، اشتغال زن با اشکال روبه‌رو است.

در پایان باید گفت که اشتغال بانوان هرچند منعی دینی یا اجتماعی ندارد، اما با آسیب‌هایی در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی همراه است و هرچند بانوانی مشاهده می شوند که با رعایت بایدها و نبایدهای اشتغال که مهم‌ترین آن‌ها آسیب ندیدن نقش مادری و همسری و پرهیز از اختلاط با نامحرم است، علاوه بر مشارکت اجتماعی موفق، نقش‌های اساسی خود را نیز به شایستگی انجام می‌دهند. اما نمی‌توان انکار کرد كه این مهم، نیازمند همراهی و همدلی تمامی اعضای خانواده است چراکه در غیر این صورت، فرسودگی و کسالت روح و جسم بانوان شاغل، امری دور از انتظار نخواهد بود./۸۴۱/ی۷۰۲/س

وحید کوچک زاده، نویسنده فرهنگی

ارسال نظرات