۲۱ مهر ۱۳۹۶ - ۲۲:۳۴
کد خبر: ۵۳۱۳۲۹
آیت الله مکارم مطرح کرد؛

نقش شعرای مشهور اهل بیت در تداوم فرهنگ عاشورا

نهضت عاشورا برخلاف طبيعت تاريخ بشرى كه نوها را كهنه و كهنه ها را به فراموشى مى سپارد، هر روز درخشش تازه اى به خود می گیرد.
آیت الله مکارم شیرازی

به گزارش خبرگزاری رسا، نهضت عاشورا  برخلاف طبيعت تاريخ بشرى كه نوها را كهنه و كهنه ها را به فراموشى مى سپارد، هر روز درخشش تازه اى به خود می گیرد ؛ لذا هزاران كتاب و مقاله و شعر درباره اين فصل از تاريخ اسلام نوشته و سروده شده، ولى «چون نيك بنگرى همه آغاز دفتر است».[1] اینگونه است در هر قرن شاعران توانا، رساترين اشعار  را به زبان عربى و فارسى و زبان هاى ديگر درباره قیام عاشورا سروده اند؛[2] بدین نحو که  شاعران ضمن سرودن  اشعار سوگوارى، جنبه هاى حماسى عاشورا را نیز به نظم كشیدند که به نوبۀ خود ماندگاری و جاودانگی نهضت حسینی را به همراه داشته است .[3]

نگاه اسلام به شعر و شاعری

بدون شك ذوق شعر، و هنر شاعرى از جمله سرمايه هاى وجودى انسان است که اگر در مسير صحيح به كار افتد و ازآن بهره گيرى مثبت و سازنده شود، بسیار ارزشمند خواهد بود .[4] اما اگر به عنوان يك وسيله مخرب براى ويران كردن بنيان اعتقاد و اخلاق جامعه و تشويق به فساد و بى بند و بارى مورد استفاده واقع شود، و يا انسانها را به پوچى و بيهودگى و خيال پرورى سوق دهد، يا تنها يك سرگرمى بى محتوى تلقى گردد، بى ارزش و حتى زيانبار است.[5]

لذا در پاسخ به این پرسش که آیا شاعر بودن خوبست يا بد؟ زشت است يا زيبا؟ وآیا  اسلام با شعر موافق است يا مخالف؟.[6] باید گفت،  ارزيابى اسلام در اين زمينه بر روی«هدفها»،«جهت گيريها» و« نتيجه ها» است؛ به گفته امير مؤمنان على (علیه السلام) هنگامى كه گروهى از يارانش در يكى از شبهاى ماه مبارك رمضان به هنگام افطار، سخن به شعر و شاعران كشيدند، آنها را مخاطب ساخته فرمود:اعلموا ان ملاك امركم الدين، و عصمتكم التقوى، و زينتكم الادب، و حصون اعراضكم الحلم؛[7] بدانيد ملاك كار شما دين است، و مايه حفظ شما تقوى است، زينت شما ادب و دژهاى محكم آبروى شما، حلم و بردبارى است»[8] اشاره به اينكه شعر وسيله اى است و معيار ارزيابى آن هدفى است كه شعر در راه آن به كار گرفته مى شود.[9]

طبقات شعرای اسلام

در تاریخ تشیع مى بينيم شعراى شيعه از همه ماهرتر و معروفترند و آثار شعرى آنها سرآمد آثار اسلامى محسوب مى گردد. لذا طبقات شعراى اسلام را می توان اینگونه ترسیم نمود:[10]

1. طبقه صحابه که بزرگان اين طبقه همه از شيعه هستند، در رديف اوّل نام نابغه جعدى [11] را بايد برد كه در جنگ صفين در ركاب امير مؤمنان على عليه السلام بود و رجزها و حماسه هاى پرهيجانى از خود در آن ميدان به يادگار گذارد.[12]

همچنين عروة بن زيد كه او نيز در ركاب آن حضرت در صفين بود.[13] لبيد بن ربيعه عامرى كه جمعى از بزرگان تصريح به شيعه بودن او كرده اند.[14]،[15]ابوالطفيل عامر بن وائله، ابوالاسود دوئلى، كعب بن زهير صحاب قصيده معروف «بانت سعاد»، وبسيارى ديگر.[16]

2. طبقه معاصر تابعين  ؛ مانند «فرزدق» و «كميت» و «كثير» و «سيّد حميرى» و «قيس بن ذريح» و مانند آنان.[17]

3. طبقه بعد از آنان كه در قرن دوم هجرى زيست مى كردند مانند دعبل خزاعى و ابونواس و ابوتمام و بحترى و عبدالسلام ديك الجن! و ابوالشيص و حسين بن ضحاك و بحترى و ابن الرومى و منصور النمرى و اشجع اسلمى و محمد بن وهيب و صريع الغوانى.[18]

خلاصه اينكه غالب شعراى دولت عباسى در قرن دوم و سوم همه از شيعه بودند به جز مروان بن ابى حفصه و فرزندان او.[19]

4. طبقه اى كه از آغاز قرن چهارم روى كار آمدند مانند متنبى غرب ابن هانى اندلسى و ابن تعاويذى و حسين بن حجاج صاحب المجنون و مهيار ديلمى و امير الشعراء و ابو فراس حمدانى كه درباره او گفته اند (شعر با او آغاز و با او پايان يافت)! و كشاجم و ناشى ء صغير و ناشى كبير و ابوبكر خوارزمى و بديع همدانى و طغرائى و جعفر شمس الخلافه و سرى الرفاء و عمارة اليمينى و وداعى و خبزارزى و زاهى و ابن بسام بغدادى و سبط ابن تعاويذى و سلامى و نامى.[20]

شعرای مشهور اهل بیت(علیهم السلام)؛ مورد تحسین ائمۀ شیعه

گفتنی است شاعرانى كه مصايب امام حسين عليه السلام را به شعر درآورده و در مجالس و محافل مى خواندند، همواره مورد لطف خاصّ و عنايت ويژه ائمّه معصومين عليهم السلام قرار داشتند. شعراى بنامى چون «كُمَيت اسدى »، «دِعبل خُزاعى »، «سيّد حِمْيرى » و ... به عنوان (شاعران اهل بيت ) با تشويق ائمّه اطهار عليهم السلام از موقعيّت هاى اجتماعى بلندى در بين مردم برخوردار بودند.[21]

روایت خونخواهی حسین(علیه السلام) در اشعار فرزدق شاعر

فرزدق همان شاعر معروفى است كه نام اصلى اش همام و لقبش فرزدق بود و اشعار او درباره امام زين العابدين عليه السلام در برابر هشام بن عبدالملك در كنار خانه خدا او را مشهور ساخته است كه در آن اشعار بسيار بلند و زيبا و پرمعنايش مقام امام عليه السلام را به بهترين وجه در مقابل دشمنش بيان كرد و از عواقب آن نيز نترسيد.[22]

و در جريان كربلا هنگامى كه خبر از آن حادثه خونين شد جمله تكان دهنده اى بيان كرد. گفت: اگر عرب به دليل شهادت فرزند بهترين فرد عرب خشم گيرد و يكپارچه بر ضد آن قاتلان قيام كند سبب دوام عزت و كرامت آن ها خواهد شد و اگر كوتاهى كند و حركتى انجام ندهد براى هميشه از سوى خداوند به ذلت گرفتار خواهد شد. و اين بيت را دراين باره گفت:[23]

وانتم لا تثار لابنِ خَيرِكم               فالقُوا السّلاحَ و اغزِلوا بالمَغازِل

اگر براى خونخواهى فرزند بهترين فردتان قيام نمى كنيد سلاح ها را كنار بگذاريد و همانند پيرزنان مشغول پشم ريسى شويد.[24]

فرزدق از همان كودكى شعر مى گفت. مردى غيور و بسيار شجاع و باشخصيت بود. در كتاب الاعلام زركلى آمده است كه اگر اشعار فرزدق نبود يك سوم لغت عرب و نيمى از اخبار تاريخى آن ها از ميان مى رفت. او در سال 110 هجرى چشم از جهان فرو بست.[25]،[26]

شعر عاشورایی کمیت اسدی در محضر امام باقر(علیه السلام)

در تبیین اهتمام شعرای اهل بیت(علیهم السلام) در تداوم نهضت حسینی می توان به  در سرودن اشعارى توسّط كميت اسدى در محضر امام باقر(علیه السلام) در رثاى شهيدان كربلا اشاره کرد كه امام(علیه السلام) با شنيدن آن، اشكش جارى شد که امام عليه السلام پس از آن در حقّ كميت دعا كردند.[27]،[28]

امام باقر(علیه السلام) و تأیید کمیت اسدی، شاعر آزاده و مدافع مکتب ولايت

درباره شاعر معروف اهل بيت عليهم السلام كُميت بن زيد اسدى مى خوانيم هنگامى كه بر امام باقر عليه السّلام وارد شد و اشعار معروف:« من لقلب متيّم مستهام غير ما صبوهٍ و لا احلام؛ چه كسي به فرياد دل شيفته و مشتاقي مي رسد كه نه به دنبال ميل و هوا مي گردد و نه در پي آرزوست؟» را انشاد كرد ؛ امام باقر عليه السلام به او فرمود: «براى تو همان است كه پيامبر صلى الله عليه و آله به حسّان بن ثابت فرمود»:«لَنْ يَزالَ مَعَكَ رُوحُ القُدُسِ ما ذَبَيْتَ عنّا»: «هميشه روح القدس(جبرئیل) با تو خواهد بود مادامى كه از ما دفاع مى كنى».[29]،[30]

آری «كُمَيْت » شاعر در صف مجاهدانى بود كه با مدد گرفتن از ذوق سرشار خويش در دوران هاى خفقان بار حكومت بنى عباس به مبارزه با آن نظام فرعونى برخاست و از مكتب اهل بيت عليهم السلام در آن عصر تاريك حمايت كرد؛[31] آن شاعر قهرمان که مدافعاتش از حريم اهل بيت عليهم السلام و مبارزه با دستگاه جور و ستم معروف است سرانجام جان خود را در همين راه از دست داده و به شهادت رسید.[32]

شعر خوانی عاشورایی شعرای اهل بیت(علیهم السلام) در محضر امام صادق علیه السلام

عبداللّه بن غالب مى گويد: به محضر امام صادق عليه السلام شرفياب شدم و در حضور آن حضرت مرثيه اى در باره امام حسين عليه السلام خواندم. هنگامى كه به يك بيت حسّاس از آن مرثيه رسيدم، صداى زنى را از پشت پرده شنيدم كه با گريه فرياد زد: «يا ابتاه ؛ پدرجان!».[33]،[34]

ماجراى مرثيه سرايى ابوعماره در محضر امام صادق عليه السلام و گريه آن حضرت و اهل خانه نيز نمونه ديگرى است.[35]

روایت ابوهارون از مرثیه‌خوانی نزد امام صادق(علیه السلام)

هارون مكفوف (يكى از ياران امام صادق عليه السلام) مى گويد: به محضر آن حضرت شرفياب شدم، فرمود: «برايم مرثيه بخوان. برايش خواندم. فرمود: «لا، كَما تَنْشِدُونَ وَ كَما تَرْثِيهِ عِنْدَ قَبْرِهِ ؛ اين گونه نمى خواهم، آن گونه كه در كنار قبر آن حضرت عليه السلام مرثيه مى خوانيد، بخوان» و من خواندم:

أُمْرُرُ عَلى جَدَثِ الْحُسَيْنِ                فَقُلْ لَأَعْظُمِهِ الزَّكِيَّةِ[36]

«از كنار قبر حسين عليه السلام گذر كن و به آن استخوان هاى پاك او بگو ...»[37]

ديدم آن حضرت به گريه افتاد، سكوت كردم، ولى فرمود: ادامه بده، ادامه دادم.[38]

فرمود: «باز هم بخوان» خواندم تا به اين بيت رسيدم:[39]

يا مَرْيَمُ قُومي وَانْدُبِي مَوْلاكِ                     وَ عَلَى الْحُسَينِ فَاسْعَدي بِبُكاكِ [40]

«اى مريم! برخيز و بر مولاى خود ندبه كن و با گريه ات بر حسين عليه السلام رستگارى طلب كن».[41]

ديدم امام صادق عليه السلام گريه كرد و بانوان، شيون سر دادند. وقتى آرام شدند، حضرت فرمود:[42] «يا أَبا هارُونَ مَنْ أَنْشَدَ فِى الْحُسَيْنِ فَأَبْكى عَشْرَةً فَلَهُ الْجَنَّةُ؛ اى ابوهارون! هركس بر امام حسين عليه السلام مرثيه بخواند و ده نفر را بگرياند، پاداش او بهشت است».[43]،[44]

شکوه فرهنگ عاشورایی در اشعار دعبل خزاعی

دعبل بن على خزاعى[45] از شاعران زبردست و شجاعى كه با اشعار بديع و نغز خويش در اوج مظلوميّت اهل بيت به دفاع از عترت طاهرين قيام كرد. و همواره مورد عنايت ويژه ائمّه اطهار عليهم السلام خصوصاً امام رضا عليه السلام قرار داشت.[46]

معروف است دعبل خزاعى مى گفت: چهل سال است چوبه دار خودم را بر دوش مى كشم اما هنوز كسى كه مرا به آن بياويزد نيافتم![47]

همين دعبل بود كه «هارون الرشيد» و «مأمون» و «امين» و «معتصم» را در اشعار خود هجو نمود و از امام صادق و امام كاظم و امام رضا عليهم السلام مدح بليغ كرد كه اشعارش در كتابهاى تاريخ و ادب ضبط شده است.[48]

در بازخوانی  اشعار عاشورایی دعبل خزاعى می توان به قصيده معروفى كه در حضور امام على بن موسى الرضا ع خواند اشاره کرد.[49]

سابكيهم ما ذر فى الافق شارق                   و نادى مناد الخير فى الصلوات

« من بر شهيدان خاندان پيامبر گريه مى كنم تا آن زمان كه خورشيد بر افق مشرق نور مى پاشد و تا آن زمان كه بانگ اذان براى دعوت به نماز بر مناره ها سر مى دهد»[50]

هم چنین دعبل شاعر اهل بيت عليهم السلام در فرازی دیگر اینگونه سروده است:[51]

كَيْفَ الْقَرارُ؟ وَفِي السَّبايا زَيْنَبُ                   تَدْعُو بفَرْطٍ حَرَّارَةٍ يا أحْمَدُ

هذا حُسَيْنٌ بِالسُّيُوفِ مُبَضَّعُ                         مُتَخَضَّبٌ بِدِمائِهِ مُسْتَشْهَدُ[52]

«چگونه آرام و قرار گيرند در حالى كه در ميان اسيران، زينب حضور دارد كه با تمام حرارت وجودش فرياد مى زد: اى رسول خدا صلى الله عليه و آله! اين حسين توست كه با شمشيرها پاره پاره شده است و در خون خويش غلتيده، و به شهادت رسيده است».[53]،[54]

قصیده ای از دعبل که امام رضا(علیه السلام) را گریاند

از دِعبل خُزاعى (شاعر معروف اهل بيت عليهم السلام) نقل شده است كه من در ايّام شهادت امام حسين عليه السلام به محضر امام رضا عليه السلام شرفياب شدم. ديدم آن حضرت محزون واندوهگين نشسته و يارانش نيز گرد آن حضرت نشسته اند. هنگامى كه مرا ديد فرمود: «خوش آمدى اى دعبل ! آفرين بر كسى كه با دست و زبانش ما را يارى مى كند!».[55]

سپس در كنار خويش براى من جا باز كرد و مرا كنارش نشاند. آنگاه به من فرمود: اى دعبل! دوست دارم امروز براى ما مرثيه بخوانى؛ چراكه اين ايّام روزهاى اندوه ما اهل بيت عليهم السلام و ايّام شادمانى دشمنان ما- به ويژه بنى اميّه- است. (سپس امام عليه السلام مطالبى را در پاداش گريه كردن و گرياندن در مصيبت اهل بيت عليهم السلام به خصوص مصائب امام حسين عليه السلام بيان كرد).[56]

آنگاه امام رضا عليه السلام برخاست و پرده اى ميان ما و حرمسراى خويش زد و خانواده اش را پشت پرده نشاند، تا آنان نيز براى مصيبت جدّشان امام حسين عليه السلام گريه كنند.[57] سپس به دعبل فرمود اشعار خود را بخوان و وى نيز مرثيه اى را در ماتم امام حسين عليه السلام و اهل بيتش خواند كه قسمتى از آن چنين است:[58]

أَفاطِمُ لَوْ خِلْتِ الْحُسَيْنَ مُجَدَّلًا                    وَ قَدْ ماتَ عَطْشاناً بِشَطِّ فُراتِ

إِذاً لَلَطَمْتِ الْخَدَّ فاطِمُ عِنْدَهُ                        وَ أَجْرَيْتِ دَمْعَ الْعَيْنِ فِي الْوَجَناتِ

أَفاطِمُ قُومِي يَا ابْنَةَ الْخَيْرِ وَ انْدُبِي                 نُجُومَ سَماواتٍ بِأَرْضِ فَلاتِ

بَناتُ زِيادٍ فِي الْقُصُورِ مَصُونَةْ                     وَ آلُ رَسُولِ اللَّهِ مُنْهَتِكاتِ

وَ آلُ زِيادٍ فِي الْحُصُونِ مَنِيعةٌ                     وَ آلُ رَسُولِ اللَّهِ فِي الْفَلَواتِ

سَأَبْكِيهِمْ ما ذَرَّ فِي الْأَرْضِ شارِقُ                 وَ نادى مُنادِى الْخَيْرِ لِلصَّلَواتِ

وَ مَا طَلَعَتْ شَمْسٌ وَ حانَ غُرُوبُها                وَ بِاللَّيْلِ أَبْكيهِمْ وَ بِالْغَدَواتِ [59]

«اى فاطمه! اگر پيكر به خاك و خون غلطيده حسين را كه تشنه كام كنار شطّ فرات به شهادت رسيده به خاطر آورى در آن هنگام اى فاطمه كنار آن پيكر، به چهره ات طپانچه مى زنى و اشك چشمانت را بر رخسارت سرازير مى سازى اى فاطمه اى دختر بهترين مردم، برخيز! و بر ستارگان آسمان ها در آن صحراى خشك ناله بزن (چرا گريان نباشم وقتى كه به خاطر آورم) دختران زياد در قصرهاى خويش درامانند؛ ولى حريم خاندان رسول خدا دريده شده است. در حالى كه آل زياد در دژهاى محكمى آسوده اند فرزندان رسول خدا در صحراهاى خشك و سوزان سرگردانند. آرى! تا آن زمان كه خورشيد در عالم پرتو افشانى مى كند و نداى مؤذّنى براى نماز بلند است و[60]مادامى كه خورشيد طلوع و غروب مى كند و به هنگام شبانگاهان و صبح گاهان بر آنان مى گريم».[61]،[62]

توصیه‌ای به شاعران جوان آئینی

زندگى پرماجراى شعراى بزرگ قرن اوّل و دوم نشان می دهد آنها با اينكه هم از نظر مادى به هيأت حاكمه وقت شديداً محتاج بودند و هم از آنان حساب مى بردند و مى ترسيدند، در عين حال نه ترس و نه طمع و نه فشارهاى حكومت، و نه شمشيرهاى برهنه اى كه بر سر آنها سايه انداخته بود، مانع از حق طلبی و ظلم ستیزی آنان نشد؛ از فرزدق گرفته تا كميت، و از سيّد حميرى تا دعبل خزاعى، تا ديك الجن تا ابى تمام تا بحترى تا امير ابوفراس الحمدانى صاحب قصيده معروف [63] كه در آن مى گويد:[64]

الدِّينُ مُخْتَرَمٌ وَالْحَقُّ مُهْتَضَمُ                       وَفَىْ ءُ آلِ رَسُولِ اللَّهِ مُقْتَسَمُ!

پرده هاى دين را دريده، و آيين حق را زيرپا گذارده اند، و اموال خاندان پيغمبر را به يغما مى برند![65]

آرى اينها بودند كه در آن محيط پرخفقان به يارى حق برخواستند و با اشعار كوبنده خود از خاندان پيغمبر صلى الله عليه و آله به ویژه نهضت حسینی دفاع نمودند.[66]

لذا شاعران جوان آئینی بدانند،  قدم جاى پاى شاعرانى همچون فرزدق؛ کُمیت اسدی و دعبل خزاعی مى گذارند، لذا می گوئیم باید متخلّق به اخلاق حضرت امام حسين عليه السلام و يارانش باشيد تا سخنان شما بر دل نشيند و به مصداق «كونوا دعاة للناس بغير السنتكم؛ مردم را به غير از زبانتان دعوت به دين كنيد »[67] همه شنوندگان ازاشعار و مرثیه های عاشورایی شما  الگو گيرند.[68]

[1] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص553.

[2] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 11 ؛ ص153.

[3] احكام عزادارى ؛ ص72.

[4] تفسير نمونه، ج 15، ص381.

[5] همان.

[6] همان.

[7] همان.

[8]  شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد؛ ج 20 ؛ص 461.

[9] تفسير نمونه، ج 15، ص382.

[10] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص81.

[11]  وى ابوليلى بن عبداللَّه بن عدس بن ربيعة بن جعدة بن كعب بن ربيعه معروف به نابغه جعدى است، ر. ك: معجم الشعراء؛ ص 195-/ 321؛ الشعر والشعراء، ص 55 و 57؛ غريب الحديث از ابن قتيبه، ص 360؛ المؤتلف والمحتلف، ص 191؛ الاستيعاب، ج 4، ص 1522-/ 1524؛ اسدالغابة، ج 4، ص 221 و ج 5، ص 2-/ 4؛ الاصابة، ج 3، ص 508؛ التذكرة السعدية، ص 212؛ البداية والنهاية، ج 6، ص 168.

[12] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص81.

[13] ر.ک: « اغانى» .

[14]  ر. ك: الشعر والشعراء، ص 50؛ اسدالغابة، ج 4، ص 260-/ 262؛ الاصابة، ج 6، ص 4-/ 5؛ الاستيعاب، ج 3، ص 1335-/ 1338؛ المغازى، ج 1، ص 350-/ 351.

[15] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص81.

[16] همان؛ ص 82.

[17] همان.

[18] همان.

[19] همان.

[20] همان.

[21] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص53.

[22] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 15 ؛ ص535.

[23] همان.

[24] همان.

[25]  الاعلام زركلى؛ مدخل همّام بن غالب.

[26] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 15، ص 536.

[27]  بحارالانوار، ج 36، ص 390- 391.

[28] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص62.

[29]  سفينة البحار، ج 2، صفحه 4954.

[30] پيام قرآن ؛ ج 9 ؛ ص125.

[31] تقيه ؛ ص19.

[32] پيدايش مذاهب ؛ ص85.

[33]  بحارالانوار، ج 44، ص 286.

[34] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص63.

[35] بحارالانوار؛ج 44؛ص 282.

[36]عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص53              .

[37] همان.

[38] همان.

[39] همان.

[40] همان.

[41] همان.

[42] همان.

[43] بحارالانوار، ج 44، ص 287.

[44] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص53             .

[45] متولّد 148 ق، متوفّاى 246 ق.

[46] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص721.

[47] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص133.

[48] همان.

[49] تفسير نمونه ؛ ج 9 ؛ ص246.

[50]  نور الأبصار ؛ص 140 .

[51] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص548.

[52] همان.

[53] بحارالانوار؛ج 45؛ص 243.

[54] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص548.

[55] همان ؛ ص63.

[56] همان؛ ص 64.

[57] « ثُمَّ إِنَّهُ نَهَضَ، وَ ضَرَبَ سَتْرَاً بَيْنَنا وَ بَيْنَ حَرَمِهِ، وَ أَجْلَسَ أَهْلَ بَيْتِهِ مِنْ وَراءِ السَّتْرِ لِيَبْكُوا عَلى مُصابِ جَدِّهِمُ الْحُسَيْنِ عليه السلام ...»،( بحارالانوار، ج 45، ص 257).

[58] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص 64.

[59] همان.

[60] همان.

[61]  بحارالانوار؛ ج 45؛ ص 257.

[62] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص 65.

[63]  قصيده ميميه ابوفراس كه به« الشافية» معروف است.

[64] آيين ما (اصل الشيعة)، ص 132.

[65] همان.

[66] همان؛ ص 133.

[67]  اصول كافى؛ باب الورع؛ ح 14.

[68] احكام عزادارى ؛ ص142.

/۱۳۲۳/۱۰۳/ص

ارسال نظرات