۱۲ آبان ۱۳۹۵ - ۱۹:۱۱
کد خبر: ۴۵۸۸۹۷
یادداشت؛

قوم یهود و تسخیر جهان

بررسی چگونگی شکل گیری ایالات متحده و فجایع به بار آمده در نسل کشی سرخ پوستان توسط کاشفان و مهاجرین پیوریتان و نقش یهود و تشکیلات سری فراماسونری و شبه یهودیان پیوریتان ایالات متحده، حاوی نکات بسیار مهمی است که می تواند نقاط تاریک و ناگفته های تاریخی این تمدن شیطانی را در منظر افکار عمومی جهان قرار دهد؛ رویدادها و جریاناتی که هیچ گاه از آن ها در تاریخ رسمی آمریکا نام برده نمی شود.
یهود

توجه به نقش قوم یهود و انگاره های توراتی به عنوان یک عنصر جدی در شکل گیری تاریخ پانصد ساله اخیر تمدن غرب، نکات قابل تأملی را مشخص می کند که باعث می شود تا این حوزه تمدنی صلیبی-صهیونیستی مورد بازپرسی و نقد قرار گیرد.

بیان نکات ناگفته تاریخی و تمدنی کشوری که داعیه« برگزیدگی و سروری جهان» را در سر می پروراند و از این جهت تلاش می نماید تا «نظم نوین جهانی» مبتنی بر الگوی انگلوساکسونی و آمریکایی را در جهان حاکم نماید، ابعاد تازه ای از ویژگی های این تمدن را نمایان ساخته و فضاهای مطالعاتی جدید را پیش روی محققان قرار می دهد.

توسعه طلبی و خوی استکباری عجین شده با ایدئولوژی حاکمیت بر جهان، که از جانب آمریکا در حال اجرا است، پرده از ماهیت و چیستی ایالات متحده برداشته و این « کانون شیطانی تکاثر قدرت» را بیش‌ از پیش به افکار عمومی جهانی معرفی می نماید.

جهان امروز، با برتری طلبی« شیطان بزرگ» در سراشیبی ناامنی، هرج و مرج، جنگ و جدال و بی قانونی قرار گرفته است و به سمت پذیرش هدف نهایی ایالات متحده یعنی حاکمیت مطلق بر مقدرات عالم و اطاعت و تمکین جامعه جهانی از خود، پیش می رود.

فریاد «أنا الحق» و ادعای ربوبیتی که آمریکا در عصر جدید سر داده است، به دنبال آن است تا سروری و سیادت آن ها را بر جوامع بشری رقم زند تا این جوامع، به طور مطلق و تام، تابع خواسته و امیال این تمدن شیطانی شوند و این نژاد که خود را برتر و «برگزیده » دانسته و از آبشخور فکری و عقیدتی کابالا و تورات تغذیه می شود و برخلاف بسیاری از تحلیل ها، پایه های اقتداری خود را بر روی بنیادهای دین شناختی و ایدئولوژیک بنا نهاده است؛ به عنوان یگانه قدرت برتر جهان به استعمار داشته های دیگر کشورها دست زند.

بررسی چگونگی شکل گیری ایالات متحده و فجایع به بار آمده در نسل کشی سرخ پوستان توسط کاشفان و مهاجرین پیوریتان و نقش یهود و تشکیلات سری فراماسونری و شبه یهودیان پیوریتان ایالات متحده، حاوی نکات بسیار مهمی است که می تواند نقاط تاریک و ناگفته های تاریخی این تمدن شیطانی را در منظر افکار عمومی جهان قرار دهد؛ رویدادها و جریاناتی که هیچ گاه از آن ها در تاریخ رسمی آمریکا نام برده نمی شود.

آغاز قرن بیستم میلادی که همراه با تغییر فضای سیاست بین الملل و قرار گرفتن آمریکا در مرکز تصمیم گیری های جامعه جهانی بود، باعث شد تا هیأت حاکمه ایالات متحده، پروژه « واشنگتن محوری» را به منظور جامه عمل پوشاندن به ایدئولوژی صهیونیستی- مسیحی خود، در جهت برپایی دولت یهودی مسیح و آماده کردن جهان برای استیلای قوم یهود بر تصمیم گیری های جهانی، در دستور کار قرار دهد.

با پیروزی انقلاب اسلامی و تقابل تفکر انقلابی با پروژه یکسان سازی صهیونیستی جهان، تمدن غرب به این موضوع پی برد که تنها ایران و نظام برخاسته از تفکر شیعی است که می تواند در برابر این آرمان قد علم کرده و آن را به چالش بکشد و به همین منظور از همان ابتدا به مقابله و مخاصمه با انقلاب اسلامی پرداخته و از هیچ کوششی برای از بین بردن آن دریغ نکرده است.

سعی ما بر این است تا طی سلسله مقالاتی، به بررسی مبانی دینی و ایدئولوژیک ایالات متحده و برنامه ریزی آن ها جهت صهیونیستی سازی جهان از طریق« نظم نوین جهانی» پرداخته و با اشاره به سطوح مقابله ای میان انقلاب اسلامی و ایالات متحده از منظر تقابل ایدئولوژیک، علت اصلی دشمنی آمریکا با انقلاب اسلامی را بررسی نماییم.

کریستف کلمب یهودی و ورود به آمریکا

برخلاف تصویری که منابع تاریخی و کتاب ها و هم چنین فیلم های ساخته شده، از کریستف کلمب  ارائه داده و از او به عنوان یک میسیونر مسیحی نام می برند؛ وی یکی از یهودیان متعصب و معتقد به آرمان بازسازی دولت بنی اسرائیل و حکومت جهانی یهود بوده است که برای پیدا کردن سرزمینی جدید جهت پایه گذاری حکومت بنی اسرائیل به سمت آمریکا راه پیمود.

دیوید .م. ایچورن، یکی از نویسندگان یهودی درباره کلمب این گونه می نویسد: نه نام حقیقی او کلمبوس و نه یک ایتالیایی متولد ژنو بوده است؛ بلکه نام حقیقی او «جان کولن» بود که در نزدیکی شهر «پانته ودرا» در اسپانیا به دنیا آمده بود و او در واقع یک یهودی اسپانیایی بوده است.

این موضوع آن جا نمایان تر می شود که دالیا سایاه مقاله ای را در روزنامه شالوم - ارگان رسمی یهودیان ترکیه- با عنوان« آیا کریستف کلمب حقیقتاً یک یهودی بود؟» به بیان نکات جالبی می پردازد.

وی در بخشی از مقاله خود می گوید: نکته مهم این است که در گوشه سمت چپ بالای نامه هایی که کلمب برای خانواده خود ارسال می کرد، مونوگرامی به چشم می خوردکه مفهوم آن، پنجاه سال پیش توسط موریس دیوید کشف شد. این مونوگرام از دو حرف تشکیل شده است که هر یهودی آن را در بالای تمام نوشته های خود می نوشت. نکته دیگری که ثابت می کند او یک یهودی پنهان کار بوده، نحوه نگه داشتن دست چپ خود( به صورت پنجه باز بر روی قفسه سینه سمت راست) در تصاویر و تابلوهای اوست. این عمل، اقدام رمز آلودی بود که«مارانو» ها جهت شناسایی یکدیگر به کار می بردند... حالا دیگر زمان آن رسیده است که هویت حقیقی این کاشف بزرگ اعلام گردد... او پسر عموی بزرگ ما در آمریکاست.

این نشریه در شماره ی دیگر خود، ضمن معرفی کتاب های نوشته شده توسط سارا لیبوویجی با عنوان« آیا کریستف کلمب یک یهودی بود؟»، ماریانه ماهن لوت« جریان های تاریخی کریستف کلمب» و ام.کایسرلینگ « مشارکت یهودیان در کشف سرزمین های اسپانیا و پرتغال» به معرفی کلمب می پردازد و او را یک یهودی پایبند به کابالا و تورات می داند .

تاریخ نگاران معتقدند خانواده کلمب از فرزندان «یهودیان کاتالان» در بارسلونا بودند؛ که در ژنو ساکن شده و به اسپانیایی سخن می گفتند و جزء یهودیان بوده اند.

تاریخ نگار یهودی، ام. کایسرلینگ می نویسد: حتی بیتریک انریکوور، همسر کلمب هم یهودی بوده است.

بنابر نوشته نشریه « جمهوری جدید» که در آمریکا چاپ و منتشر می شود، سیمون ویزنتال، مورخ یهودی معتقد است که کلمب برای یافتن جای جدیدی برای یهودیان رانده شده از اسپانیا به این سفر دریایی خطرناک عازم شد.

دایرة المعارف یهود؛ در آن جا که از کریستف کلمب نام می برد، می گوید: علی رغم اینکه کلمب همه مقدمات سفر خود را فراهم کرده بود، آن را یک روز و بدون هیچ دلیلی به عقب انداخت زیرا که این روز بنابر تقویم یهودیان، روز نهم ماه آو یهودی، یعنی روز تخریب معبد سلیمان است و یهودیان این روز را به عنوان روز عزا، روزه می گیرند.

وی که از معتقدین به کابالا بود، پس از 33 روز راه پیمودن در خارج از آب های شناخته شده اروپائیان، در روز 12 اکتبر 1492 که بر اساس تقویم یهودیان مصادف با 21 تشرین یعنی آخرین روز سوکت روز هوشاناربا بود، به سرزمین جدید پای نهاد.

بدین ترتیب، کریستف کلمب به مانند یک منجی، به دنبال یافتن سرزمینی جدید برای هم کیشان خود و انتقال یهودیان به آن جا بوده است و پس از ورود به آمریکا و قتل عام سرخ پوستان بومی، این هدف را به نتیجه رساند.

یهودیان حامیان کلمب

یکی از نقاط عطف در بحث مرتبط با سفر کلمب، حمایت های ویژه یهودیان شاخص دربار اسپانیا بود به طوری که آماده کردن مقدمات و امکانات سفری با خطرات فراوان، تنها از این افراد برمی آمد و لابی یهود توانست شاه و ملکه اسپانیا را متقاعد سازد تا از سفر کلمب حمایت نمایند.

سانتاگنل که یکی از حامیان اصلی کلمب محسوب می شد، به عنوان وزیر خزانه داری توانست از نفوذ خود استفاده کرده و کلمب را نزد پادشاه برده و نظر مساعد وی را نسبت به سفر کلمب جلب کند.

ایزاک آبرابانل مهم‌ترین حامی وی، علاوه بر کمک هنگفت مالی به کلمب، بیش‌ترین نقش را در جا انداختن بعد ماورایی و غیر مادی این سفر را فراهم آورد.

وی یکی از شخصیت های سرشناس جامعه یهودیان اسپانیا بود که کتاب های کابالا و تلمود را نزد «ژوزف ابراهام هایان»؛ خاخام کابالیست معروف آموخته بود.

آبراهام بن ساموئل زاکوتو؛ نیز یکی از حامیان کلمب بود که در علم نجوم، سرآمد زمان خود بود و کلمب را با نیروی کابالا در این سفر یاری می کرد.

در واقع با این حمایت ها که از جانب جامعه یهودیان صورت گرفت، کلمب با دیگر همراهانش راهی سفر شدند و با ورود خود به سرزمین آمریکا، دست به جنایتی گسترده زدند.

نسل کشی سرخ پوستان؛ دستاورد کشف جدید

هنگامی که کلمب و همراهانش وارد سرزمین جدید شدند، سرخ پوستان «آراواک» به استقبال آن ها آمدند و به مسافران جدید آمریکا خوش آمد گفتند.

به گفته آتالی، نویسنده یهودی فرانسوی، بومیان آرام و بی آزار جزیره، برای استقبال آن ها آمده بودند؛ اما کلمب آن ها را به عنوان انسان به حضور نپذیرفت.

کلمب که به دنبال طلا می گشت، تمام افراد بالای 13سال را مجبور کرد که به جست و جوی طلا بپردازند و اگر کسی از این دستور سر باز می زد، در آتش سوزانده می شد و این کشتار دسته جمعی شرایطی را پیش آورد که جمعیت سی میلیونی آمریکا در آن زمان، به دو میلیون نفر تقلیل یافت.

برتولومه دلاکاساس، یکی از همراهان کلمب در سفر اکتشاف، با رونوشت برداری از یادداشت های روزنامه کلمب، کتابی را با عنوان« تاریخ هندیان» به نگارش درآورد که پرده از جنایات یهودیان مهاجر به قاره آمریکا برداشت.

بر اساس ارقام ارائه شده توسط «سی. ولز» تاریخ نگار؛ پس از قدم گذاشتن کلمب به منطقه آمریکا، در مدتی کمتر از یک قرن، 95 میلیون نفر از مردم بومی به دست استعمارگران وحشی، قتل عام شدند.

بعد از کلمب، کورتیس در سال 1519 با هفتصد نفر وارد خاک مکزیک شد و جمعیت آن ها را که بالغ بر 25میلیون نفر بود را قتل عام کرد به طوری که در سال 1605 تنها یک میلیون نفر سرخ پوست در آنجا دیده می شد. وی در مدت نیم قرن، 75میلیون سرخ پوست را نیست و نابود کرده و 250هزار اسپانیایی را جایگزین آنها نمود.

بعد از نسل کشی سرخ پوستان توسط این استعمارگران خوانخوار، ساکنان جدید آمریکا، برای این که نیروی انسانی لازم جهت انجام کارهای سخت و طاقت فرسا را نداشتند، با استعمار کشورهای آفریقایی و طی 4قرن، بیش از 13 میلیون سیاه پوست را از آفریقا به آمریکا کشانده و از آن ها بیگاری می کشیدند و یهودیان سرپرستی این عمل ننگین تاریخی را برعهده داشتند./872/ی503/س

وحید کوچک زاده
ارسال نظرات