۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۸:۱۱
کد خبر: ۷۵۵۷۲۹
نگاهی به پیامدهای یک ابهام تاریخی

مساله کودتای سرلشکر قرنی

مساله کودتای سرلشکر قرنی
در اسفند 1336 سرلشکر محمد ولی قرنی و شماری دیگر به سبب اقداماتی که بعدها از آن با عنوان کودتا یاد شد، دستگیر و بعدها محاکمه شدند. در باب ماهیت این کودتا و اساسا جدی بودن آن روایتهای مختلفی در دست است. با این حال واکنش شاه به این ماجرا ماهیت حکومت و نیز کلا سیاست ایران را از اساس دگرگون کرد.

در اسفند 1336 سرلشکر محمد ولی قرنی و شماری دیگر به سبب اقداماتی که بعدها از آن با عنوان کودتا یاد شد، دستگیر و بعدها محاکمه شدند. در باب ماهیت این کودتا و اساسا جدی بودن آن روایتهای مختلفی در دست است. به سبب سالروز ترور قرنی به واکاوی مساله کودتای او پرداخته‌ایم.

 

زمینه و همکاران کودتا

سرلشکر محمد ولی قرنی، رییس رکن دو ارتش (1332-1336)[1]، گرچه در جریان کودتای 1332 بر ضد دولت دکتر محمد مصدق فعالیت داشت و از همین رو پس از آن به سرعت در سلسله مراتب ارتش رشد کرد، به زودی متوجه رشد فساد و سرکوب بعد از کودتا و نیز ناکامی دولت در اعمال اصلاحات شد[2]. وی فعالیت سیاسی خود را گویا از سال 1333 و احتمالا در گفتگو با حسن ارسنجانی، از همکاران احمد قوام در حزب دموکرات، آغاز کرد اما تا اواسط سال 1335 معدود حرکاتی در راستای هدف خود انجام داد[3]. او به واسطه ناخدا حسین انوشیروانی، معاون ضد اطلاعات رکن دو[4] با بازماندگان جبهه ملی و به طور مشخص مهندس احمد زیرک‌زاده و مهندس مهدی بازرگان ارتباط داشت[5]. او با اسفندیار بزرگمهر، رییس ادارۀ تبلیغات در دوران نخست‌وزیری سرلشکر حاجعلی رزم‌آرا و سپهبد فضل‌الله زاهدی نیز روابط نزدیکی داشت که خود دارای ارتباطات گسترده‌ای با مقامهای امریکایی بود[6]. در میان نظامی‌ها، قرنی با کمک انوشیروانی، فهرستی از افسران همفکر، شامل آجودانهای شاه و فرماندهان لشکر شامل سپهبدان ترقی‌خواه ارتش از قبیل غلامرضا یاوری، اسماعیل ریاحی، و فریدون کوششی و نیز سرتیپ حسن علوی کیا، قائم مقام ساواک[7] را آماده کرده بودند[8]. انوشیروانی همچنین از همراهی ارتشبد عبدالله هدایت، رییس ستاد بزرگ ارتشتاران با قرنی سخن گفته است[9].

گرچه برخی مدعی همراهی آیت‌الله محمدهادی میلانی با قرنی شده‌اند[10]، اسناد در دسترس تنها حاکی از روابط این دو در دهه 1340 است[11].

مساله کودتای سرلشکر قرنی

 

هدف و طرح کودتا

گرچه ناخدا حسین انوشیروانی، هدف از کودتا را تغییر رژیم به جمهوری دانسته[12] و حتی از طرح حمله به دربار با همکاری تیمسار جهانگیری که مامور حفاظت از دربار بود، یاد کرده‌است[13]، به نظر می‌رسد سلسله اقدامات قرنی هدف محدودتری را دنبال می‌کرد. مارک گازیوروسکی معتقد است که قرنی به این باور رسیده بود که تنها راه‌ حل کردن مشکلات روزافزون کشور، روی کار آمدن دولتی است که بتواند به استیلای طبقۀ فرادست سنتی خاتمه دهد، محمدرضاشاه پهلوی را مجبور به عمل کردن بسانِ پادشاهی مشروطه و در چارچوب قانون کند و طیف وسیعی از اصلاحات را به انجام برساند[14]. قرار بود دکتر علی امینی، سفیر دولت شاهنشاهی ایران در ایالات متحده، گردانندۀ این دولت؛ ارسنجانی، قائم مقام نخست وزیر؛ قرنی، وزیر کشور و بزرگمهر، رییس ادارۀ تبلیغات باشد[15].

قرنی برای دستیابی به هدفش پنج نوع فعالیت مرتبط با هم انجام داد: ایجاد دایره‌ای وسیع از حامیان بالقوه و ترویج افکارشان دربارۀ ضرورت دولتی تازه؛ دوم تاسیس حزب آزادی با کمک ارسنجانی؛ سوم ارتباط با مقامهای آمریکایی با هدف دریافت حمایت از آنان و نیز تشدید فشارهای آنان بر محمدرضاشاه برای انجام اصلاحات؛ طراحی نقشه‌هایی برای ایجاد آشوب‌های مردمی یا در صورت لزوم اجرای کودتا؛ پنجم انجام عملیاتی برای جلوگیری از کشف هدف حقیقی از این اقدامات[16]. در راستای اقدام اخیر با هماهنگی شاه قرار بود وانمود کند خود مشغول طراحی کودتایی صوری علیه شاه است تا دشمنان واقعی شاه را شناسایی کند. تا بدین ترتیب شاه به گزارشهای ساواک یا دیگر نهادهای اطلاعاتی توجهی نشان ندهد و فرض کند که اقدامات قرنی صرفا برای تحریک دشمنان است[17].

 

لو رفتن ماجرا و دستگیری قرنی

به هر رو اقدامات قرنی زمانی لو رفت که ساواک، اسفندیار بزرگمهر را که از سفر آتن و دیدار با ویلیام رانتری، معاون وزیر خارجۀ ایالات متحده، بازمی‌گشت، دستگیر کرد. با بازجویی از بزرگمهر، قرنی و بسیاری دیگر از دوستانش زیرنظر گرفته شدند. روز 8 اسفند 1336، قرنی دستگیر شد. در پی آن دیگر همکاران و دوستانش نیز دستگیر شدند و مورد بازجویی قرار گرفتند. روز 13 اسفند، امینی، سفیر ایران در ایالات متحده به تهران فراخوانده شد. حزب آزادی منحل و ارسنجانی دستگیر شد. سپس کارزاری مطبوعاتی برپاشد که تلویحا از همکاری سفارت ایالات متحده با قرنی و متحدانش خبر می‌داد. اما جدی بودن ماجرای قرنی با توجه به اسناد روزافزونی که در اختیار شاه قرار گرفته بود و انکارهای مداوم مقامات آمریکایی دربارۀ هرگونه ارتباط با قرنی، شاه را مجاب کرد که خودش از هیاهوی ماجرای قرنی و ادعاها دربارۀ ارتباطش با آمریکا بکاهد و کل قضیه را کوچک جلوه دهد. از همین رو بسیاری از دستگیرشدگان آزاد شدند. ارسنجانی پس از یک ماه و بزرگمهر پس از شش ماه آزاد شدند. قرنی نیز که در خرداد 1337 محاکمه شد به اتهام «مستور داشتن جریانات از مقامات مافوق» و «لغو دستور» به سه سال زندان محکوم شد اما پس از دو سال آزاد شد[18].

احتمالا بریتانیایی‌ها، ساواک را در جریان کودتا گذاشتند[19]. گویا قرنی طرح کودتا را به واسطه‌ای به سر دنیس رایت، سفیر بریتانیا در ایران اطلاع داده بود[20]. به روایتی شاپور ریپورتر، از ماموران MI6 که از قرنی متنفر نیز بود، این اطلاعات را در اختیار شاه گذاشت[21]. سید ضیاءالدین طباطبایی، از معتمدان شاه، نیز مدعی است که او خطر کودتا را مستقیما به شاه اطلاع داد و باعث کشف آن شد[22].

مساله کودتای سرلشکر قرنی

پیامدهای کودتا

به نوشتۀ گازیوروسکی «کودتای قرنی» بخش‌های بالقوه‌ای از مخالفان حکومت را تضعیف و روابط ایران و ایالات متحدۀ آمریکا را دچار خدشه کرد. با این حال واکنش شاه به این ماجرا ماهیت حکومت و نیز کلا سیاست ایران را از اساس دگرگون کرد. امری که زمینه را برای روی کار آمدن دولت امینی در سالهای بعد فراهم کرد. به علاوه شاه دامنۀ روابط ساواک با سیا را محدود کرد و به جای آن گسترش روابط ساواک با موساد و دیگر سرویس‌های اطلاعاتی غربی را در دستور کار قرار داد. در عین حال روابط با اتحاد جماهیر شوروی را مورد تجدید نظر قرار داد. گرچه آمریکا نیز در برابر از حجم کمکهای نظامی و اقتصادی خود به ایران به شکل شدید و ناگهانی کاست. این ماجرا همچنین زمینه‌ساز بدبینی شاه به نیروهای امنیتی شد. این بدبینی از سویی به شکل‌گیری بازرسی شاهنشاهی برای رصد تشکیلات امنیتی منجر شد و از سوی دیگر به برکناری تیمور بختیار، حاجعلی کیا و حسن علوی کیا از سمتهای امنیتی. افزون بر این «کودتای قرنی»، شاه را وادار به اجرای مجموعه‌ای از اصلاحات از میانۀ سال 1337 کرد. بدین ترتیب این کودتا به سبب چنین تاثیرات دراز مدتی، در تاریخ معاصر ایران دارای اهمیت است[23].

 

منابع:

[1] انوشیروانی، حسین، کودتای نافرجام، تهران: محیط، 1378، ص100.

[2] گازیوروسکی، مارک، کودتای ایرانی، 28 مرداد، قرنی، نوژه، ترجمه بهرنگ رجبی، تهران: نی، 1398، ص90.

[3] همان، صص92، 93.

[4] همان، ص96.

[5] انوشیروانی، ص100.

[6] گازیوروسکی، ص92.

[7] همان، ص91.

[8] انوشیروانی، صص102، 106.

[9] همان، ص108.

[10] خاطرات آیت الله منتظری، ج1، صص244-245؛ حکیمی، محمدرضا، غلامرضا جلالی و مجتبی الهی خراسانی، مدرس صالح، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1385، صص125-126.

[11] آیت‌الله العظمی سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد، تدوین رحیم روح‌بخش، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1391، صص123، 207، 208، 209. نیز صص202-207 که چنین ارتباطی رد شده‌است.

[12] انوشیروانی، صص101، 102، 106، 112.

[13] همان، ص103.

[14] گازیوروسکی، ص90.

[15] همان، صص92، 93.

[16] همان، ص93، 97.

[17] همان، ص97.

[18] همان، صص98، 99، 100، 101؛ یادداشتهای سیاسی ایران 1260-1344، ج14، تالیف آر. ام. بارل، ترجمه افشار امیری، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1389، ص750.

[19] گازیوروسکی، ص103.

[20] نجاتی، غلامرضا، ماجرای کودتای سرلشگر قرنی، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1373، ص89.

[21] گازیوروسکی، صص87، 224.

[22] بهزادی، علی، شبه خاطرات، ج1، تهران: زرین، 1375، صص403-406.

[23] گازیوروسکی، صص83، 104، 105، 106.

ارسال نظرات