۰۸ فروردين ۱۴۰۱ - ۱۲:۲۳
کد خبر: ۷۰۵۶۲۱

نخستین مقابله در برابر انقلاب از سوی جریان مهندس بازرگان بود

نخستین مقابله در برابر انقلاب از سوی جریان مهندس بازرگان بود
استاد مطالعات فرهنگی گفت: جریان بازرگان، اولین پرده‌دری در برابر ساختار انقلاب را داشتند و در برابر گفتمان تقریباً تثبیت شده انقلاب ایستادگی و مقابله کردند.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، یکی از سؤالات جدی تاریخ ایرانِ پس از انقلاب این است که چه طور فضای فکری و فرهنگی جامعه انقلابی پس از مدت نه چندان زیادی از ارزش‌های اصیل انقلاب فاصله گرفت و راه برای غربگرایان روشنفکر‌مآب به‌منظور بسط و گسترش اندیشه‌های مدرن خود باز شد. تصمیم گرفتیم با مهدی جمشیدی استاد مطالعات فرهنگی و عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه گپی بزنیم که در ادامه بخش‌هایی از آن را خواهید خواند.

اپوزیسیونی به نام جریان انقلاب اسلامی

مهدی جمشیدی ابتدا گفت:‌ فارغ از تاریخ‌زدگی و بدون غور در تاریخ و ریشه‌یابی تفصیلی روشنفکری ایران که از دوره قاجار تا زمان حال است، باید متذکر این امر شد که مقوله روشنفکری یا منورالفکری اگرچه بیمار زاده شد، اما محصول تحولات پس از انقلاب نیست و دهه‌ها قبل‌تر از پیروزی نهضت اسلامی در جامعه وجود داشت. روندی که در دوره قاجار سعی در پراکندگی اندیشه‌های خود داشت و در دوره رضاخانی از این توفیق برخوردار بود که ساختار‌های سیاسی با او همراه و هم‌رأی شوند که نتیجه آن درهم‌ریختن ساختار و بنیاد‌های اجتماعی در ایران بود که در پهلوی دوم نیز همین روند پیش‌ رفت. یعنی خیلی از ارکان اجتماعی کشور متجدد شد و رنگ و بوی روشنفکری به خود گرفت و اساساً انقلاب اسلامی در برابر چنین جریانی سر برآورد و اعلام موضع تقابل کرد همانطور که حضرت امام تأکید داشتند انقلاب ما در برابر غرب‌زدگی بود که همین روشنفکران پیاده نظام بومی غرب در کشور‌های هدف بودند. 

وی افزود: در شرایطی که اندیشه‌های غرب‌زده روشنفکران در عرصه‌های مختلف سعی در نهادینه شدن در کشور را داشت، حرکت انقلابی مسلمانان جنبه اپوزیسیون داشته که در برابر آن‌ها قد علم کرده است. بنابراین ما از جریانی سخن نمی‌گوییم که فاقد طرح، ساختار، حمایت اجتماعی و... بودند، بلکه اساساً روشنفکران در مدت زمانی‌که در دوره پهلوی نصیبشان شد، قشری از مردم را هم توانسته بودند با خود همراه و هم‌گام کنند. پس انقلاب در دو جهت باید با آن‌ها دست به تقابل می‌زد؛ از جهتی باید ساختار‌های اجتماعی آن‌ها را از بین می‌برد و در گام بعدی، ارزش‌های انقلابی و اسلامی خود را در جامعه و اجتماع نهادینه می‌کرد. این دو لایه از اصلی‌ترین نقاط نزاع در روند انقلاب اسلامی محسوب می‌شدند.

روشنفکری در پس پرده سکوت

استاد مطالعات فرهنگی بیان کرد: پس از پیروزی انقلاب، امام همین مسأله را در دستور کار خود قرار داد. تشکیل ستاد فرهنگی انقلاب و در پس آن ایجاد شورای عالی انقلاب فرهنگی حکایت از آن دارد که امام روند مبارزه اسلامی را هم‌چنان زنده می‌دیدند که تمام نشده و باید همچنان بدان اهتمام ورزید. امام می‌توانست اداره امر فرهنگ و اندیشه کشور را ـ که با ساختار اجتماعی جامعه مرتبط است ـ به توده مردم یا به دانشگاهیان واگذار کند؛ اما تشکیل یک نهاد حکومتی به نام شورای عالی انقلاب فرهنگی تصریح به این دارد که حکومت باید مستقیماً در این حیطه دخالت مستقیم داشته باشد. 

جمشیدی گفت: متأسفانه این نهاد در نیل به اهداف خود از توفیق و موفقیت بالایی برخوردار نشد و از طرفی هم روشنفکران دینی نه به دلیل شکست در عرصه فکر و اندیشه بلکه به دلیل شرایط اجتماعی آن زمان مجبور به سکوت ۱۰ ساله شدند. وجود شخصیت پرابهت و عظیم امام خمینی، تقدس جنگ و حرارت و عطش انقلابی توده‌های مردمی در دهه اول انقلاب، روشنفکران و غرب‌زدگان را چه در میدان سیاست چه در عرصه اجتماع به ورطه انزوا کشانده بود. مع‌الاسف نداشتن تئوری و طرح جدی انقلاب در امور مختلف از جمله دانشگاه یا بانک و نظام اقتصادی موجب شد که پس از مدت کوتاهی دوباره شرایط به روند گذشته برگردد و دست به بازتولید ارزش‌های پیشین بزند. به عبارتی روشنفکری از بین نرفته بود، بلکه پس از مدتی پیگیری حافظه‌کاری و سکوت مصلحتی، وقتی شرایط را مهیا دیدند، دیگرباره ظهور و بروز خود را در عرصه‌های مختلف اجتماعی بسط و گسترش دادند.

وی افزود: شاید سؤال پیش بیاید چرا بنده ضعف تئوریک انقلاب در یک‌سری عرصه‌ها را عامل و فرصت خوبی برای توجه به انگاره‌های روشنفکری دانسته‌ام؟ من برای پاسخ به این سوال مخاطب را ارجاع می‌دهم به کتاب «بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در ۱۰۰ ساله اخیر» از استاد شهید، آیت‌الله مطهری. ایشان تصریح می‌کند که روحانیت معماری است که جزئیات تصمیمات آینده آن در مهندسی رفتاری مثل اقتصاد، قضا، فرهنگ و... مشخص و روشن نیست. برای همین موضوع است که تأکید باید بشود عملاً در عرصه فکری و اندیشه‌ای جامعه ایران پس از انقلاب تفکرات روشنفکری کاملا از بین نرفت و همچنان وجود داشت، اما در پس پرده سکوت. 

مهندس بازرگان و اولین پرده‌دری در برابر انقلاب اسلامی

مؤلف کتاب «نظریه فرهنگی در اندیشه آیت‌الله خامنه‌ای» بیان کرد: یکی از عواملی که پس از انقلاب موجب شد بعد‌ها روشنفکران فرصت و جسارت طرح اندیشه خود را پیدا کنند، برآمدن جریانی از دل انقلاب و «شبه‌خودی» بود که هرچه به ریشه‌یابی در مورد علت پیدا شدن فرصت برای روشنفکران می‌نگریم به این طیف و جریان می‌رسیم. این جریان و جماعت کسانی نیستند جز نهضت آزادی و مهندس بازرگان. جریان بازرگان هم جنبه سیاسی جدی و قوی‌ای داشتند و هم جنبه دینی مورد توجه. جنبه جدی سیاسی آن‌ها از آن جهت بود که خود را از مبارزان مهم قبل از انقلاب می‌دانستند که تجربه امر سیاسی و مبارزه داشتند و با غرب و عالم تجددمآب غرب آشنا هستند. در جنبه دینی هم این طیف به یُمن حضور مهندس بازرگان اهمیت یافتند، چرا که او اساساً روشنفکری خود را از مقولات و اندیشه‌های دینی آغاز کرد و تا آخر بر همین مدار حرکت کرد. 

وی افزود: بنده آنچه را به عنوان روشنفکری‌دینی در اواخر دهه ۶۰ دیده می‌شود، امتداد گفتمان مهندس بازرگان می‌دانم. اصلاح‌طلبان، روشنفکران، غرب‌گرایان و... هر آنچه که بیان می‌کنند با وامداری از نظرات معرفتی مهندس بازرگان است. او وقتی از حاکمیت بیرون آمد با جدیت بیش‌تری در برابر امام موضع‌گیری کرد؛ او چون از خود جریان مبارز انقلاب بود (به تعبیر درست‌تر چون خودی‌نما بود) در گفتن نظرات خود ترس و واهمه چندانی ندشت. چه بسا به‌خاطر همان سابقه مبارزاتی برای خیلی‌ها افکار و اقوال او جذابیت و اهمیت داشت. جریان بازرگان اولین پرده‌دری در برابر ساختار انقلاب را داشتند و در برابر گفتمان تقریباً تثبیت شده انقلاب ایستادگی و مقابله کردند. او نه تنها از انقلاب فاصله گرفت، بلکه با ساخت یک «دیگری» در برابر انقلاب، سعی در ایجاد تکانه جامعه انقلابی ایران را داشت. در برخی از گفته‌های اصلاح‌طلبان چنین آمده است که همنشینی با او موجب تردید و شکل‌گیری اندیشه‌های مخالف انقلاب در بین قشر کثیری از آن‌ها شد و اساساً جریان نهضت آزادی، اصلاحات را فرزندان خود می‌دانستند. مهندس بازرگان به روشنفکران، درس جسارت و جرأت تقابل با نظام را داد و به انقلابیون مشق استحاله و دگراندیشی و عده‌ای را از قافله انقلاب جدا کرد.

جمشیدی گفت: پس از جنگ، جریان روشنفکری با شبکه‌سازی‌های هدف‌مند خود سعی در ایجاد هرچه بیشتر آموزه‌های خود داشت. ایجاد حلقه کیان که دگراندیشان در آن آموزه‌های معرفتی خویش را بیان کردند، نمونه‌ بارز و مهم این حرکت بود. بعدها نفوذ شدید جریان روشنفکری در دانشگاه‌ها و بسط نظریات غرب‌گرایی در مجامع علمی و همراه کردن بدنه اجتماعی خاموش دهه اول انقلاب (بدنه متوسط و متجدد جامعه) از دیگر عواملی بود که موجب حضور همه جانبه جریان روشنفکری در ایران شد. 

ارسال نظرات