۲۳ مهر ۱۴۰۲ - ۱۶:۳۷
کد خبر: ۷۴۳۷۸۳

خاطراتی از نقش شهید «خسروی» در آزادسازی تدمر سوریه

خاطراتی از نقش شهید «خسروی» در آزادسازی تدمر سوریه
«شهید عبدالله خسروی» از شهدای مدافع حرم و یکی از نیروهای تاثیرگذار در آزادسازی تدمر بود که ۲۲ مهر ماه سال ۱۳۹۶ در راه دفاع از حریم اهل بیت(ع) و میهن اسلامی در سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد و امسال ششمین سالگرد شهادت این شهید را پشت سر گذاشتیم.

حمیدرضا جلالی؛ شهید عبدالله خسروی یکی از شهدای مدافع حرم است که ۲۲ مهر ماه سال ۱۳۹۶ در راه دفاع از حریم اهل بیت(ع) و میهن اسلامی در سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

این شهید والامقام از نیروهای تاثیرگذار در آزادسازی تدمر بود که شهادت را بسیار دوست داشت و آرزویش رسیدن به درجه شهادت بود.

شهید مدافع حرم عبدالله خسروی ۳۰ شهریور ماه سال ۱۳۴۵ در یکی از محله‌های شهرستان اراک متولد شد، از کودکی در خانواده‌ای مذهبی پرورش یافت و در دوره نوجوانی سربازی خوب برای اسلام و انقلاب شد.

با آغاز جنگ تحمیلی در شرایطی که تنها 14 سالش بود به عنوان بسیجی و نیروی مردمی به ‏جبهه رفت، در سال ۱۳۶۰ به ‏عضویت سپاه درآمد و برای رفتن به جبهه به لشکر ۲۱ ‏حمزه‌ی تهران پیوست و آموزش‌های اولیه را پشت سر گذاشت‎.‎

 

شهید خسروی یکی از نوابغ ‏اطلاعات عملیات لشکر ۱۷ بود که موفق به شناسایی نقاط بی‌شماری در عمق ‏خاک دشمن شده بود و از مربیان نخبه‌ای بود ‏که غواصان زیادی را تربیت کرده بود و در عملیات‌های مختلفی از جمله بدر، ‏خیبر، والفجر ۸ و ۱۰، کربلای ۴ و ۵ و ‏عملیات مرصاد و دیگر عملیات‌ها حضوری فعال داشت و رشادت‌هایش را به رخ ‏دشمن بعثی کشاند.

یکی از همرزمانمش می‌گوید: بعد از قطعنامه ۵۹۸، یکی دو سالی وضعیت معلوم نبود، حالت نه جنگ و نه صلح بر جبهه ها حاکم بود، به همین دلیل و برای اینکه غافلگیر نشویم تاکید می‌شد خطوط دشمن را شناسایی کنیم، در یکی از شناسایی ها خودش هم همراه شد، کمی آن طرف تر محمد ابراهیم رحیمی به سیم تله مین جهنده برخورد کرد و مین منفجر شد رحیمی شهید شد و عبداله خسروی ۲۰ تا ترکش خورد که تا همین اواخر ترکشها اذیتش می‌کرد.

 

در جنگ با داعش چهار بار به سوریه اعزام شد و در نبرد حلب، خان‌طومان و نبل و الزهرا هم حضور داشت.

در طول ۱۰ ماهی ‏که از اشغال شهر ۴۰ هزار نفری تدمر توسط داعش می‌گذشت، روس‌ها، نیرو‌های مردمی سوریه و بچه‌های حزب‌الله ‏لبنان شانس‌شان را برای آزاد‌سازی شهر تدمر امتحان کرده بودند، ولی شهید خسروی با فرماندهی‌ خوب توانست  بدون تلفات ‏فرودگاه و شهر تدمر را در ۲۹ اسفند ۹۴ آزاد کنند.

وقتی ایران بود در تب و تاب بود، می‌گفت: حیف است در خانه بمانم ‏و تجربیات و تاکتیک جنگی را به جوانان آموزش ندهم، گردان فاتحین را در اراک پایه‌ریزی کرد، حول و حوش هزار و ‏خرده‌ای نفر در گردان فاتحین اراک ثبت‌نام کردند و ایشان فرمانده آنها بود.

آن‌قدر آموزش‌هایش سخت بود که هزار و ‏خرده‌ای از نیرو‌ها ریزش کردند و تنها ۱۴۰ نفر باقی ماندند. وی خیلی زحمت می‌کشید و هفته‌ها به خانه نمی‌آمد، وقتی ‏منزل بود و جنایات داعش را از تلویزیون می‌دید مثل ابر بهار اشک می‌ریخت، می‌گفت: مگر می‌توانم در خانه بنشینم و ‏این ظلم‌ها را ببینم و کاری نکنم، مرد جنگ نباید در خانه بنشیند، شهید خسروی همچنین ورزشکار بود. از فوتبال و ‏بسکتبال گرفته تا غواصی نمونه بود، مربی بوکس هم بود.‏

 برای یک جنگ تمام عیار اعتقادی، ملی باید از درون خانه اعزام شد نه از محل کار 

علی امینی یکی از همرزمانش نیز می‌گوید: آخرین بار بچه‌های گردان را با خانواده بردیم محلات، من گفتم:« وضعیت مالی گردان خوب نیست، پول هم نداریم خانواده‌ها را نبریم»، شهید خسروی سرش را پایین انداخت و  گفت:‌«اگه خانواده‌ نداند که همسرش برای چی می‌آید سوریه راضی نمی‌شه، ما هم از اون نیرو نمی‌تونیم بهره ببریم» من بعدا بیشتر متوجه شدم که برای یک جنگ تمام عیار اعتقادی، ملی باید از درون خانه اعزام شد نه از محل کار.

در نشانه گرفتن هدف رقیب نداشت

یکی دیگر از همرزمانش نیز با اشاره به خاطره‌ای از شهید خسروی می‌گوید:« با پای گچ گرفته و عصای زیر بغل، آمده بود جبهه، حتی با آن شرایط هم دست از جنب و جوش بر نمی داشت، همان موقع هم با یکدست کلاش را بر می‌داشت و شلیک می‌کرد و دقیق می‌زد به هدف، هیچکس رقیبش نبود».

 

وی می‌افزاید: «ابوحسام مرد صحنه‌ها و لحظه‌های سخت بود. در آخر عملیات تدمر که حدود سه ساعت طول کشید بدون اینکه حتی به یک نفر از نیروهای تحت امرش آسیبی وارد شود حدود ۵۷ نفر داعشی جلوی چشم ما تکه تکه شدند و بقیه به داخل شهر متواری و این نیروها با نیروهای در فرودگاه الحاق و محاصره شهر کامل شد و شهر تدمر این چنین با رشادت این مرد بزرگ آزاد شد». 
 

این همرزم شهید می‌گوید: در اردوگاه سد دز نیروهای واحد اطلاعات عملیات مشغول آموزش‌های شنا و غواصی و تخریب بودند، نماز مغرب و عشا به جماعت برگزار شد، چون افراد لایق برای امام جماعت ابراز تمایل نمــی‌کردند، اتفاقی این کار به من سپرده شد یک پتو چهارتا زیر پای امام جماعت قرار داده می‌شد باقی هم معمولا کفی چادر و اگر کسانی خودشان پتو زیر پا قرار می‌دادند، کلیت نداشت، نماز اول تمام شد، شهید خسروی از بین صفوف جلو آمد در گوش من بصورت طرح سوال با زبان و لهجه روستایی و طنز گفت: «شما اینجا زیر پاتون قالی انداختید، ایما او دوما رو کفی چادر پاهامان درد گرفته چه عدالتی است» ؟ بیانش با خنده و نمک اما کلی تذکر و حکمت و راهنمایی در این کار او نهفته بود هر نمازی که بخوام بخونم معمولا این خاطره و رفتار شهید آقا عبدالله به یادم می‌آید.

با درایتی که به خرج داد و با سختی‌ها و جانفشانی‌ها همراه با محمود آشوری دو گردان را از راه خاصی که شناسایی کرده بود بردند عقب و هیچ تلفاتی ندادند  

 

وی می‌گوید: نیروهای روس با نفوذ در عمق هفت الی هشت کیلومتری در منطقه دشمن خارج از تدمر آنجا را تصرف کرده بودند، پیشنهاد دادند که برای تثبیت بچه‌های فاطمیون به آن نقطه منتقل شوند، عبدالله خسروی مخالف بود، می‌گفت: «شب محاصره می‌شوند، اما با پافشاری فرماندهی محور بالاخره پذیرفت و نیروها مستقر شدند». روس ها همان شب رفتند عقب و داعش با چند خودروی انتحاری به نقاط استقرار حمله کرد پیش بینی‌اش درست از کار در آمده بود، اما بلافاصله با درایتی که به خرج داد و با سختی‌ها و جانفشانی‌ها همراه با محمود آشوری دو گردان را از راه خاصی که شناسایی کرده بود بردند عقب و هیچ تلفاتی ندادند. 

وی بیان می‌کند: تدمر که بودیم هر روز سری به مقرشان می‌زدم و دیداری تازه می‌کردم چند تا از همکاران جوان مجموعه‌مان گفتند:« خیلی می‌روی پیش ابو حسام خبریه»؟ گفتم:« ایشان سال‌ها قبل مسئول اطلاعات لشکر بوده و نابغه است، آنقدر جذابیت دارد که دوست دارم همیشه کنارش باشم». با تعجب گفتند:« به تیپش نمی‌خوره»: فردای آن روز با خودم بردمشان دیدار، ابوحسام حسابی تحویلشان گرفت و چند تا خاطره ناب از شناسایی‌هایش در دوران دفاع مقدس برایشان گفت، از آن روز به بعد هر روز اصرار می‌کردند که برویم پیش ابوحسام.

به رانندگی من شک داری؟

 محمد داودآبادی یکی دیگر از همرزمانش در سوریه نیز در خاطره‌ای می‌گوید: در زمان تخلیه حلبچه، یک جاده بسیار سختی را در ارتفاع سورن زده بودند، در نزدیکی قله جاده به یک دیواره سنگ یک دست خورده بود و با تمام زحماتی که بچه‌های جهاد و مهندسی کشیده بودند جاده هنوز بصورت کامل آماده بهره برداری نشده بود.

همرزم شهید خسروی می‌‌افزاید: شیب به حدی تند بود که در یک مسیر سی تا چهل متری تویوتا را برای اینکه با اطمینان عبور کند یک بی‌ام پی از بالا با بگسل مهار کرده می‌کشیدند، صف طولانی از تویوتاها ایجاد شده بود، شهید گفت:« نیاز به بگسل نیست، بچه‌ها پیاده شوند من میرم بالا»گفتم: «عبدالله خطرناکه، احتمال سر خوردن و برگشتن تویوتا هست، چون شیب بالای 40 تا 45 درجه بود، عبد الله با همان نگاه‌های معنی‌دارش  به من گفت: «به رانندگی من شک داری؟» تسلیم اراده او شدیم و در چشم بر هم زدنی در نوک قله ایستاده.

شهادت در 22 مهرماه

شهید خسروی ۲۲ مهر سال ۱۳۹۶ در حالی که برای آشنایی با منطقه عملیاتی حماء سوریه به این نقطه رفته بود،  با بمب گذاری داعش در کنار جاده به شهادت رسید.، پیکرش را سه روز بعد از شهادتش به ‏اراک آوردند و در بهشت زهرا به خاک سپردند.‏

احسان قنبری نسب
منبع: فارس
ارسال نظرات