۲۶ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۱:۴۵
کد خبر: ۷۴۰۱۸۰

صلواتی که کاسه کوزه بعثی‌ها را بر هم زد

صلواتی که کاسه کوزه بعثی‌ها را بر هم زد
آزاده ۸ سال دفاع مقدس گفت: عراقی‌ها یک گروه موسیقی راه انداخته بودند تا وقتی که اسرای عراقی می‌خواهند به خاک‌شان بازگردند، بنوازند که با صلوات هزار اسیر ایرانی مواجه شدند، بنابراین نوازندگی عراقی‌ها قطع شد.

۲۶ مردادماه هر سال یادآور آغازی بر پایان فراق و دوری قریب به ۴۳ هزار پرنده مهاجری است که بنا بر تعبیری سربازانی بودند که در دل خاک دشمن با آنان می‌جنگیدند و دشمن را اسیر ایمان و صلابت و استقامت خود کرده بودند. مقام معظم رهبری در باب عظمت آزادگان می‌فرماید: «اینکه ما به اسرای‌مان، آزادگان می‌گوییم، بی‌وجه نیست. شما که برگشتید، آبرومند و سربلند برگشتید. دین و اعتقاد و دل بستگی‌تان به امام و اسلام و انقلاب را حفظ کردید. پیش دشمن، آبروی ملت را حفظ کردید و ملت را سرشکسته نکردید. این‌ها خیلی ارزش دارد».

امروز ۲۶ مرداد است روزی که یادآور بازگشت رزمندگانی از جنس ایثار و گذشت به میهن اسلامی است، همان‌هایی که سال‌ها برای دفاع از آب و خاک کشور در چنگ رژیم بعثی عراق اسیر شدند و نامشان در تاریخ جاودانه شد.

ایران اسلامی ۳۳ سال پیش در چنین روزی فرزندان صبور و آزاده خود را پس از سال‌ها اسارت در آغوش گرفت و ملت ایران شاهد بازگشت سرافرازانه کسانی بود که آزادی و آزادگی را برایشان به ارمغان آوردند.

 به مناسب سالروز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی، پای صحبت آزاده‌ای نشستیم که ۹۰ ماه در اسارت عراقی‌ها بود تا گوشه‌ای از رنج‌های خود را در اردوگاه‌های دژخیمان بعثی برایمان بازگو کند.

مهدی صالح‌پور، در عملیات والفجر مقدماتی منطقه میسان در تاریخ ۲۱ بهمن ماه ۱۳۶۱ زمانی که ۱۸ سال داشت، اسیر می‌شود و پس از ۹۰ ماه و ۷ روز اسارت و یک سال بعد از پذیرش قطعنامه در تاریخ ۲۷ مرداد ماه ۱۳۶۹ از بند اسارت آزاد می‌شود.

 

روایتی از ۹۰ ماه و هفت روز اسارت در اردوگاه موصل عراق

مهدی صالح‌پور آزاده ۸ سال دفاع مقدس در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در شهرضا با اشاره به دوران اسارت خود می‌گوید: دوران اسارت، بخشی از تاریخ هشت سال دفاع مقدس ملت قهرمان ایران را در برابر متجاوزان بعثی تشکیل می‌دهد و سرگذشت آن مملو از حوادث تلخ و ناگوار است.

وی با یادآوری دوران جنگ اعتقاد دارد که مرزهای جنوب و غرب کشور هر چند تا دیرزمانی به قربان‌گاه پاک‌ترین فرزندان این دیار بدل گشت، ولی ایمان و قدرت روح والای آنان، این خاک را به مکانی مقدس تبدیل کرد که تا امروز سایه حضورشان در آن جا موج می‌زند و خاک، عطر خود را از وجود آنان وام دارد.

صالح‌پور از ۹۰ ماه و هفت روز اسارت خود در اردوگاه موصل می‌گوید: از دورانی که عراقی‌ها باور نمی‌کردند ایران کشوری است با تمدنی دیرینه و مردمانی زحمت‌کش و کشاورز دارد و به جوانان متعهد و متخصصص خود می‌بالد.

این آزاده دفاع مقدس ادامه داد: چند ماهی از اسارت ما می‌گذشت، به خانواده‌های ایرانی اعلام کرده بودند که می‌توانند برای اسرای ایرانی عکس بفرستند، پیرمردی در مزرعه هندوانه کنار میوه‌های چیده و انباشته شده ایستاده بود و عکسی برای نوه عزیزش فرستاده بود، عکس به اردوگاه موصل ۲ که حدود ۱۸۰۰ نفر اسیر ایرانی را در خود جای داده بود، رسید؛ عکس دست به دست گشت همه با ذوق و شوق نظاره می‌کردند و خاطرات خود را برای یکدیگر تعریف می‌کردند.

آشفته شدن سرباز عراقی از وضعیت کشاورزی در ایران

وی گفت: سرباز عراقی هیجان اسرا را دید، عکس را گرفت و پرسید این عکس در کدام کشور گرفته شده؟ جوابش معلوم بود ایران، سرباز عراقی برآشفت که ایران کشاورزی ندارد و به هیچ وجه قبول نمی‌کرد.

صالح‌پور ادامه می‌دهد که ساعت‌ها گذشت و روزها از پی همدیگر سپری شدند تا عراقی‌ها بفهمند که ایران برای خودش کشوری با دیرینه و سابقه فرهنگی، اجتماعی و فعالیت کشاورزی است، شاید این طرز فکر عراقی‌ها برگرفته از صحبت صدام حسین بود که قبل از شروع جنگ اعلام کرده ما سه روزه ایران را اشغال می‌کنیم.

ساعت‌ها گذشت و روزها از پی همدیگر سپری شدند تا عراقی‌ها بفهمند که ایران برای خودش کشوری با دیرینه و سابقه فرهنگی، اجتماعی و فعالیت کشاورزی است

 

از روزگار سخت اسارت می‌گوید، حرف‌های تلخ او انگار تمامی ندارد. اما در میان این همه تلخی یک بار لبخندی شیرین بر لبش نشست. آن هم وقتی که داشت یک اتفاق مهم را تعریف می‌کرد، گفت: از اتفاق‌های خوب آن دوران زیارت حرمین امام حسین(ع)، حضرت ابولفضل(ع) و حضرت علی(ع) بود، در سال ۶۷ وقتی قطعنامه پذیرفته شد عراقی‌ها تمهیداتی اندیشیدند که اسرا بتوانند به زیارت امام حسین(ع) مشرف شوند.

وی ادامه داد: بعد از ۶ سال اسارت، کمبودها و بداخلاقی‌ها وقتی پیشنهاد از سوی عراقی‌ها شد در وهله اول یک مقاومتی ایجاد شد که به زیارت نرویم، چون فکر کردیم عراقی‌ها می‌خواهند استفاده تبلیغاتی کنند، اما قول دادند که به هیچ وجه قصد تبلیغات نیست و فقط زیارت است.

وقتی اشک اسرا میان نم نم باران آسمان کربلا گم شده بود

صالح‌پور با یادآوری زیارت حرم امام حسین(ع) اشک در چشمانش حلقه می‌زند و بعد از مدتی سکوت می‌گوید، حرکت کردیم و زیارت را انجام دادیم، بعد از ۶ سال از یک محیط بسته و با نگهبان دور شدیم و به حرم امام حسین(ع) مشرف شدیم، وارد بین الحرمین که شدیم اشک اسرا میان نم نم باران آسمان کربلا گم شده بود؛ زیارت امام حسین(ع)، حضرت ابوالفضل(ع) و امام علی(ع) بهترین لحظات دوران اسارت بود.

سخت‌ترین لحظات اسارت غیر از شکنجه‌های روحی و روانی که در طول ایام اسارت ساری و جاری بود، رحلت حضرت امام(ره) بود

 

آزاده دفاع مقدس سخت‌ترین روزهای اسارت را خبر تلخ رحلت امام خمینی(ره) ذکر می‌کند و ادامه می‌دهد: سخت‌ترین لحظات اسارت غیر از شکنجه‌های روحی و روانی که در طول ایام اسارت ساری و جاری بود، رحلت حضرت امام(ره) بود؛ وقتی خبر رحلت حضرت امام(ره) را شنیدیم اکثر بچه‌ها احساس کردند کمرشان شکسته و تحمل و تاب‌آوری‌شان کم شد، وقتی عراقی‌ها سکوت و نگرانی اسرا را می‌دیدند خیلی خوشحال می‌شدند حتی یکی از آنها گفت ای کاش هرازگاهی شخصی مثل حضرت امام(ره) فوت می‌کرد تا این اسرا ساکت می‌شدند.

 

خبری که اسرا را آزاد کرد

وی در ادامه خاطرات اسارت خود به محرم سال ۱۳۶۹ می‌رسد و سالی که عراق به کویت حمله کرده بود و می‌گوید: صبح چهارشنبه ۲۶ مرداد رادیو و تلویزیون عراق اعلام کردند به زودی یک خبر مهم را برای شما از طریق فرماندهی پخش می‌کنیم.

صالح‌پور ادامه داد: صبح تا نزدیک ساعت ۱۰، این خبر چندین بار اعلام شد و ناگهان اعلام کردند که بندهای آتش بس از روز جمعه اجرایی می‌شود و اسرا بعد از عقب‌نشیی عراقی‌ها تبادل می‌شوند، خیلی جالب بود از قبل زیرساخت‌ها را آماده کرده بودند و یک روز اعلان رسمی شد.

آزاده دفاع مقدس از لحظات وصف‌ناشدنی شنیدن آن خبر می‌گوید: شاید زیباترین لحظه برای من دیدار با خانواده‌ام پس از سال‌ها تحمل درد و رنج دوری بود، دردی که می‌توانست هرکسی را از پا درآورد اما برای آرمانی که در ذهن داشتیم ما را زنده نگه داشت.

شاید زیباترین لحظه برای من دیدار با خانواده‌ام پس از سال‌ها تحمل درد و رنج دوری بود، دردی که می‌توانست هرکسی را از پا درآورد

وی ادامه داد: آن شب، شب خیلی خوبی بود و تا آخر وقت برخلاف روزهای دیگر که باید ساعت ۴ وارد آسایشگاه می‌شدیم و در قفل می‌شد، آخر شب به داخل آسایشگاه رفتیم و فردا صبح هزار نفر اول را در اردوگاه انتخاب کردند و روز جمعه نوبت ما رسید که جزو سری دوم بودیم و روز یکشنبه به سوی مرز ایران حرکت کردیم.

 

صلواتی که کاسه و کوزه عراقی‌ها را بر هم زد

صالح‌پور از استقبال نیروهای ایرانی از بازگشت اسرا و تبادل اسرای عراقی می‌گوید: عراقی‌ها آماده شده بودند و یک گروه موسیقی راه انداخته بودند تا وقتی که اسرای عراقی می‌خواهند به خاک‌شان بازگردند، بنوازند که با صلوات هزار اسیر ایرانی وقتی می‌خواستیم وارد ایران شویم، مواجه شدند، بنابراین نوازندگی عراقی‌ها قطع شد.

این آزاده دفاع مقدس از استقبال خوب مردم از آزادگان یاد می‌کند که همه جا پر بود از بوی اسپند و مردم با حلقه‌های گل آماده استقبال از عزیزان‌شان بودند.

همه جا پر بود از بوی اسپند و مردم با حلقه‌های گل آماده استقبال از عزیزان‌شان بودند

 

وی با یادآوری ۷ سال دوران اسارت خود تأکید می‌کند که اصلا پشیمان نیستم که به جنگ رفتم و خوشحالم که حضور در دفاع مقدس سرمایه‌ای معنوی برای من محسوب شد و   خدا را قسم می‌دهم این اسارت ذخیره دنیا و آخرت شود.

 

۲۶ مردادماه ۱۳۶۹، روزی که مام‌میهن برای فرزندان پرافتخارش دوباره آغوش گشود

به گزارش فارس، دوران اسارت یادآور مظلومیت، غربت و صبر و استقامت آزادمردانی است که سالیان سال زندگی خود را در اسارت دشمن بوده و با صبر و شکیبایی خود، سرمشق آزادی و آزادگی قرار گرفتند.

برخی به‌اشتباه بر این باورند که اسارت، برای اسیر، پایان نبرد است و آغاز زیستن در تنهایی و گمنامی؛ اما وقتی پای دفاع از عقیده و پاسداری از مرزوبوم در میان باشد، اسارت نه فقط پایان راه نیست، بلکه شروع نبردی سنگین در جبهه‌ای دیگر است.

تا امروز، ۳۳ سال از آن روز بزرگ گذشته‌ است؛ از ۲۶ مردادماه سال ۱۳۶۹؛ از آن فرج بعد از شدت؛ از آن روزی که مام‌میهن برای فرزندان پرافتخارش دوباره آغوش گشود؛ از آن روزی که بغض‌های فروخورده چند ساله ترکید؛ برای مادر و پدر، برای همسر و برای فرزند، یک روز هم زمان زیادی است برای ندیدن عزیز؛ چه برسد به این‌که سالیان بسیار بر این مفارقت بگذرد و گاه، خبری هم از راه نرسد.

۲۶ مرداد برای تاریخ ایران، برگ زرین دیگری است؛ یاد و یادواره حماسه‌ای که تا دنیا باقی است، می‌ماند و یادآور بزرگ‌مردانی است که هرچند رنج اسارت، جسم‌شان را خسته و رنجور کرد، اما روح بزرگ و همت‌بلندشان را آسیبی نرساند. امروز، یادمان شکوهی جاودانه است؛ شکوه بازگشت مردان قبیله غیرت.

احسان قنبری نسب
منبع: فارس
ارسال نظرات