۱۸ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۴:۱۵
کد خبر: ۶۵۸۸۸۸
تاریخ‌نگاری غرب‌گرا در ایران (21) | استاد قاسم تبریزی مطرح کرد:

جریان ضد استعمار برای مبارزه با انگلیس در تقیه بود

جریان ضد استعمار برای مبارزه با انگلیس در تقیه بود
استاد تبریزی با اشاره به تقابل در جریان غربگرا و غرب ستیز گفت: سید جمال الدین اسد آبادی برای مقابله با استعمار مذهبش را آشکار نمی‌کرد.

 

اشاره

استاد قاسم تبریزی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و مسئول کتابخانه تخصصی انقلاب اسلامی کتابخانه مجلس شورای اسلامی در سلسله گفتگوهایی با خبرنگار خبرگزاری رسا به جریان شناسی تاریخ نگاری در ایران معاصر پرداخته و 5 جریان غالب تاریخ نگار در ایران را معرفی و تحلیل کرده است. این 5 جریان تاریخی عبارتند از: تاریخ‌نگاری کمونیستی در ایران، تاریخ‌نگاری ناسیونالیستی در ایران، تاریخ‌نگاری غرب‌گرا در ایران، تاریخ‌نگاری شرق‌شناسی در ایران و تاریخ‌نگاری اسلامی در ایران.

این تاریخ‌پژوه معاصر در قسمت 21 از سلسله مصاحبه با خبرگزاری رسا در موضوع «تاریخ‌نگاری غرب‌گرا در ایران» به تقابل دو جریان غربگرا و غرب ستیز در ایران معاصر پرداخته و تقی زاده را نماد جریان اول و سید جمال الدین اسدآبادی را به عنوان نماد جریان غرب‌ستیز معرفی و مبانی فکری هر یک را تبیین می کند.

با هم ادامه گفت و گوی خبرنگار خبرگزاری رسا با مسئول کتابخانه تخصصی انقلاب اسلامی در معرفی تاریخ نگاران غرب گرا را می خوانیم.

جریان ضد استعمار برای مبارزه با انگلیس در تقیه بود

همان‌طور که بارها گفته‌ایم، تقی‌زاده فرد نیست، بلکه یک جریان فکری است؛ جریانی که همچنان ادامه دارد و تعطیل نشده است. اگر درباره تقی‌زاده، کسروی یا برخی شخصیت‌های دیگر می‌گوییم جریان فکری هستند برای اینکه بیشتر دقت بشود. خیلی از مسائلی که اینجا مطرح می‌شود، طرح موضوع است. درباره برخی از این موضوعات باید یک کار تحقیقی مفصل انجام داد. باید کسروی، ولی‌الله نصر، محمدعلی‌خان فروغی و دیگر شخصیت‌هایی که می‌گوییم، را کاملا شناخت و اختلاف تفکر و موارد شقاق و اختلافشان را بررسی کرد.

 

تقابل دو جریان غرب‌گرا و غرب‌ستیز

در تاریخ معاصر در یک تقسیم، شاهد دو جریان فکری هستیم؛ یک، غرب‌گرایی و غرب‌زدگی؛ دو، غرب‌ستیزی. در بین شخصیت‌ها، تقی‌زاده، نماد اول و سید جمال الدین اسدآبادی نماد جریان غرب‌ستیز است. در اینجا به‌طور مختصر این دو تفکر را بیان می‌کنیم. باید مبانی اندیشه سید جمال الدین اسد آبادی و تقی‌زاده تبیین‌ شود، که ظرفیت تحقیق در چند رساله دانشگاهی دارد.

برخی به دنبال تخریب شخصیت سید جمال بودند، اما خوشبختانه درباره ایشان آثار خوبی داریم. سید جمال‌الدین اسدآبادی را می‌توانیم یک چهره برجسته‌ای که علیه استعمار و استبداد مبارزه کرد، مطرح کنیم. او درد جامعه اسلامی را اول استعمار غرب می‌دانست و خوب تشخیص داد که غرب چگونه علیه اسلام و جوامع اسلامی مبارزه را آغاز کرده است. او خوب می‌دانست استبداد نیز ابزار غیر مستقیم استعمار است تا جامعه را از رشد و تعالی باز ‌دارد. در آن زمان، استبداد غیر مستقیم بود و در دوره پهلوی ابزار مستقیم. سید جمال سومین درد جامعه را، مسئله جهل و ناآگاهی، چهارم، خرافات و پنجم اختلاف و تشتت در جامعه اسلامی می‌دانست.

بنابراین او برای مبارزه با استعمار و استبداد و مبارزه با عقب‌ماندگی جامعه، اولین راه‌حل را، بازگشت به اسلام می‌دانست. برخی به علت عدم درک صحیح می‌خواهند او را متهم به سلفی‌گری کنند، که واقعاً خلاف حق و واقع است. کسانی که این را از روی سطحی‌نگری می‌گویند، کلیت تفکر و مبانی سید را نشناخته‌اند.

 

سید جمال الدین اسدآبادی، شاگرد مکتب شیخ انصاری و ملاحسینقلی همدانی

 سید جمال الدین اسدآبادی، فرزند سید صفدر و متولد ۱۲۱۷ش از خانواده سادات اسلام‌آباد همدان (بین همدان و کرمانشاه) است. در همانجا تحصیل را آغاز می‌کند. بعد مدتی در قزوین ادامه تحصیل می‌دهد. آن موقع حوزه علمیه قزوین حوزه قوی‌ای بود. بعد به نجف مشرف می‌شود. در نجف از شاگردان خاص شیخ انصاری، و در عرفان و فلسفه، شاگرد ملاحسینقلی همدانی است. (این مطالب کمتر گفته شده است. متأسفانه ما در طرح مسئله، همان چیزهایی می‌گوییم که بقیه می‌گویند و دقت و تحقیق نمی‌کنیم تا ورق جدیدی در این عرصه پیدا کنیم).

شیخ انصاری، در علم و تقوا مشهور است و ملاحسینقلی همدانی نیز از عرفا و فلاسفه بزرگ است؛ او شاگرد ملاهادی سبزواری و در عرفان اعجوبه‌ای بود. شاگردان ملاحسینقلی همدانی وقتی از درس عرفان می‌آمدند، حالت خاصی داشتند. بعضی آقایان می‌گویند وقتی از درس اخلاق و عرفان امام(ره) برمی‌گشتیم تا یک هفته شاداب بودیم. شهید بهشتی نیز به این اشاره می‌کند. درس ملا حسینقلی این‌طوری بود.

جالب این است که در مکتب ملا حسینقلی همدانی، هم عارف بزرگ و هم مجاهد و مبارز بزرگی داریم؛ مثل: آیت الله سید عبدالحسین لاهوری که علیه انگلیس مبارزه کرد. او از شاگردان خاص ملاحسینقلی است؛ آمیرزا جواد آقای تبریزی و آیت‌الله شاه‌آبادی، که استاد امام هستند؛ سید احمد کربلایی تهرانی، که استاد آمیرزا علی آقای قاضی طباطبایی است.

امروز باید مکتب ملاحسینقلی همدانی در عرفان و فلسفه و اخلاق، و مکتب شیخ انصاری را شناخت. این یک موضوع مهمی است. سید جمال اسدآبادی در این مکتب تربیت می‌شود و پرورش و رشد پیدا می‌کند. مرحوم میرزا محمدحسین غروی نائینی، صاحب تنبیه الامه، در آن دوره، از دوستان و رفقای سید جمال‌الدین اسدآبادی است. سید جمال تا دوران نهضت تنباکو، با مرحوم نائینی ارتباط داشت. سید جمال تشخیص می‌دهد که تکلیفش مبارزه با استعمار و استبداد و بیداری جهان اسلام است؛ لذا برای حل پنج مشکلی که به آن اشاره کردیم، اولین راه‌حل، بازگشت به اسلام، دوم، رشد و تحول علمی، سوم، مبارزه با استبداد، و چهارم، وحدت جامعه اسلامی را مطرح می‌کند.

برخی افراط کرده‌اند و می‌گویند تنبیه الامة مرحوم نائینی را، از آموزه‌های عبدالرحمان کواکبی و سید جمال می‌دانند. این حرف خطایی است و می‌خواهند حریم و حرمت مرحوم میرزا محمدحسین غروی نائینی را در مشروطه خدشه‌دار کنند. او یک فقیه و مدرس کم‌نظیر، و نزدیک به مرجعیت بود. شاگردان بزرگی در مکتبش تربیت ‌شدند. خودش از شاگردان شیخ انصاری بود. بعد در کنار مرحوم میرزای شیرازی بود. بعد نیز در کنار آخوند خراسانی و میرزا عبدالله مازندرانی بود.

 

سید جمال الدین اسد آبادی برای مقابله با استعمار مذهبش را آشکار نمی‌کرد

سید جمال الدین اسد آبادی هر کجا می‌رفت یک اسمی داشت. اسامی مستعار او، شیخ جمال‌الدین، جمال‌الدین حسینی، افغانی و... . سید جمال 36 اسم و فامیلی برای خودش دارد. این را آقای خسروشاهی در کتاب سید جمال‌الدین حسینی آورده است. این کتاب را در سال 1336 چاپ کرده بود. آن موقع استعمار برای اختلاف بین شیعه و سنی کار می‌کرد و برنامه داشت. سید جمال برای مقابله با این توطئه استعمار، سعی کرد هویت خودش را به‌عنوان شیعه پنهان کند. یکی از شاگردان و همکاران سید، شیخ محمد عبدو است. او تحت تأثیر سید جمال‌الدین، شرح نهج‌البلاغه می‌نویسد و در مصر منتشر می‌کند.

سید جمال الدین اسد آبادی در کشورهایی فعالیت می‌کند که استعمار در آنجا فعال بودند. او حدود 12-13 سال در افغانستان می‌ماند. یک تاریخ افغان نیز می‌نویسد؛ به‌طوری که افغانی‌ها سید جمال را افغانی می‌دانند و بعد از جنگ جهانی دوم، پیکر او را از استامبول به افغانستان بردند و دفن کردند. الان نیز او را به عنوان یک افغانی می‌شناسند؛ چون در افغانستان، اسعدآباد داریم. در ایران اسدآباد داریم.

در قاهره، در دانشگاه الازهر، طلاب زیادی اطراف او را می‌گیرند. وقتی عوامل انگلیس و افراد متحجر و قشری در آنجا توطئه می‌کنند، بیرون از دانشگاه الازهر، فعالیت و تبلیغ دین می‌کند. سید جمال الدین اسد آبادی در مصر، مشهورتر از ایران است. کتاب‌هایی که در مصر درباره سید جمال نوشته شده، بیش از کتاب‌هایی است که در ایران نوشته شده است. در مصر غیر از شیخ محمد عبده، افرادی چون رشیدرضا و عبدالرحمان کواکبی تحت تأثیر شخصیت سید جمال قرار می‌گیرند.

 

شکیب ارسلان

شکیب ارسلان، یکی دیگر از افرادی است که تحت تأثیر سید جمال الدین اسدآبادی قرار می‌گیرد. او از ادبا و متفکرین بزرگ سوری و از مروجان اندیشه سید جمال است. شکیب ارسلان در نطق و بیان و ادبیات به حدی قوی بود که او را امیر بیان می‌گفتند. در جلسه‌ای می‌خواستند از شکیب ارسلان تجلیل کنند، که یک نفر می‌گوید او در خطابه همچون علی‌ابن‌ابی‌طالب است. شکیب ارسلان بلند می‌شود و به آن فرد می‌گوید: می‌فهمی چه می‌گویی؟ حرفت را پس بگیر. علی کجا من کجا؟ بعد از پیامبر ما نظیر علی(ع) نداریم.

شکیب ارسلان آثار زیادی دارد. یکی دیگر از کتاب‌های او «اسلام و تمدن غرب» است که کتاب خوبی است.

علامه محمد اقبال لاهوری، یکی دیگر از کسانی است که تحت تأثیر سید جمال قرار می‌گیرد و مبارزه می‌کند. می‌توان بخشی از اندیشه سیاسی علامه اقبال لاهوری را، مرهون سید جمال الدین اسد آبادی دانست. سید جمال، یک روحانیِ ضد استعمار و ضد استبداد بود که علیه انگلیس و استعمار غرب مبارزه می‌کرد.

 

عالم متفکری که تحت تأثیر انگلیس، مبارزه را نفی می‌کند

در بین دانشمندان اسلام، سید احمدخان هندی، از متفکرین مثبت و مبارز اسلامی بود؛ اما تحت تأثیر انگلیس‌ها قرار می‌گیرد و مبارزه را نفی می‌کند و اعلام می‌کند دین از سیاست جداست. انگلیسی‌ها به او امکانات می‌دهند؛ دانشگاه الیگر را در هند تأسیس می‌کند. او قرآن را نیز، تفسیر مادی می‌کند؛ یعنی علم را اصل قرار می‌دهد و قرآن را تفسیر علمی می‌کند؛ به عنوان مثال اگر عصای حضرت موسی اژدها شد، به‌خاطر این است که چوب در درون خود حیات دارد و اگر به آب بخورد چه می‌شود. او یک چیزهایی بافت و به عنوان تفسیر قرآن مطرح کرد؛ که مرحوم سید جمال در رد مادی‌گری و طبیعت‌گرایی، رساله‎‌ای می‌نویسد به نام رساله نیچریه و علیه سید احمدخان موضع‌گیری می‌کند و او را یک آدم خطاکار و منحرف معرفی می‌کند. علمی که سید جمال می‌گوید همان علم دینی و علم الهی است، همان روش علمای اسلام است؛ لذا در برابر یک انحراف و علیه غرب‌زدگی این‌گونه محکم می‌ایستد.

سید جمال اسدآبادی، ضد اسبتداد و مدافع وحدت اسلامی بود و همیشه از وحدت مسلمانان صحبت می‌کرد. او وحدت اسلامی را یک اصل می‌دانست. او معتقد بود استعمار، اساس اسلام و قرآن و دین و جامعه اسلامی را از بین می‌برد و ما باید به وحدت برسیم. سید جمال در برابر هجوم غرب‌گرایی، احیای اسلام را مطرح  می‌کند و می‌گوید باید با سلاح اسلام، در برابر غرب و غرب‌زدگی بایستیم. او روزنامه‌نگار نیز بود. سید جمال در عروة الوثقی، مدافع اسلام‌گرایی و علیه استبداد و استعمار است. مجله تربیت که در هندوستان منتشر می‌کرد، همین‌گونه بود. روزنامه ضیاء‌الخانقین نیز در مسیر اسلام و فرهنگ اسلامی است. او در برابر جریان‌های ناسیونالیسم، سوسیالیسم، اومانیسم و جریان‌‌های منحرف غرب، هیئت اتحاد اسلام را تشکیل می‌دهد.

 

جریان ضد استعمار برای مبارزه با انگلیس در تقیه بود

گفتگو از: محمد مهدی زارع

ویرایش: سید مجتبی رفیعی

 

محمد مهدی محققی
ارسال نظرات