۱۷ مرداد ۱۳۹۷ - ۲۲:۵۳
کد خبر: ۵۷۳۹۴۲
یادداشت؛

آمریکا در جنگ با ایران و جهان

عداوت و دشمنی آمریکا فقط محدود به ایران نیست، بلکه بسیاری از ملت‌های جهان و پس از انقلاب شکوهمند اسلامی، بسیاری از دولت‌های جهان نیز به جمع مخالفان با دولت مستکبر آمریکا پیوسته‌اند.
جنگ افروزی آمریکا

به گزارش خبرگزاری رسا، ایالات متحده آمریکا کشوری است که حدود 240 سال پیش با اشغال سرزمین‌دیگران شکل گرفته و همانند رژیم اشغالگر قدس که حدود  70 سال قبل به همین شکل پایه گذاری شد، 93 درصد از عمر شوم و نکبت‌ بار خود، یعنی 222 سال آن را در جنگ و تجاوز یا دخالت علنی در امور داخلی سایر کشورهای جهان سپری کرده است.

دامنه اقدامات تجاوزکارانه آمریکا از مشارکت در جنگ‌های جهانی اول و دوم (بدون این‌که سرزمینش درگیر جنگ شود) تا جنگ و آتش‌افروزی و دخالت در امور داخلی ده‌ها کشور مختلف از جمله؛ همسایگان شمالی و جنوبی یعنی کانادا و مکزیک تا دومینیکن، هندوراس، نیکاراگوئه و همچنین کلمبیا، شیلی، ونزوئلا، گواتمالا و دیگر کشورها در آمریکای جنوبی و از کشورهایی مانند؛ آنگولا، هائیتی، لیبی، سومالی و یمن در آفریقا تا ژاپن، کره، ویتنام، چین، عراق، افغانستان، سوریه، ترکیه و ایران در آسیا و از یوگسلاوی و بوسنی هرزگوین در اروپا تا حتی روسیه و چندین کشور بزرگ و کوچک دیگر را در برمی‌گیرد.

بنابراین عداوت و دشمنی آمریکا فقط محدود به ایران نیست و متقابلاً این فقط ایران نیست که با سیاست‌های استکباری یانکی‌ها مخالفت می‌کند، بلکه بسیاری از ملت‌های جهان و پس از انقلاب شکوهمند اسلامی، بسیاری از دولت‌های جهان نیز به جمع مخالفان با دولت مستکبر آمریکا پیوسته‌اند.

با این‌حال این روزها خیلی از افراد جامعه تحت تأثیر القائات عوامل مزدور دشمن و بعضاً افراد ناآگاه فعال در فضای مجازی، علت دشمنی آمریکا با ایران را در شعار «مرگ بر آمریکا» خلاصه می‌کنند.

اکثر این افراد اگرچه واقعاً سردمداران آمریکایی را به علت ماهیت استکباری و خباثت نهفته در وجود آنها، مستحق مرگ می‌دانند، اما بسیاری از آنها نیز معتقدند، که نباید نفرت از ظلم و قلدری و زورگویی یانکی‌ها را با شعار «مرگ بر آمریکا» علنی ساخت، بلکه باید برای جلوگیری از تشدید شرارت آنها، از اقدامات علنی حتی در حد شعار اجتناب نمود.

اما آیا واقعاً شعار «مرگ بر آمریکا» و اظهارات ضداستکباری برخی از مسئولین کشور، علت اصلی کینه و دشمنی آمریکا علیه دولت و ملت ایران است.

در پاسخ به این سؤال باید گفت؛ اگر چنین است، پس علت برخورد رزیلانه آمریکا با افرادی نظیر مرحوم مصدق که گرایش کاملاً آمریکایی داشت چیست و چرا با کودتای 28 مرداد سال 1332 دولت وی را سرنگون کردند؟ آیا ملی شدن صنعت نفت به نفع مردم و احتمالِ کوتاه شدن دست آمریکا از غارت منابع نفتی و معدنی ایران و پایان دادن به استفاده این کشور از یک ثروت بادآورده در منطقه، علت این دشمنی نبود؟

در واقع، آمریکایی‌ها از همان ابتدای ورود به ایران همواره تلاش داشتند، تا از یک‌سو به بهانه مشارکت در استخراج و صدور نفت، طلای سیاه ایران را با سهم سود بسیار بالا به یغما ببرند و از سوی دیگر با تبدیل ایران به یک بازار بزرگ برای کالاهای عمدتاً مصرفی آمریکایی، این اجناس را با قیمت‌هایی چندین برابر قیمت تمام شده، به مردم ایران تحمیل نمایند.

در ادامه نیز وقتی دولت آمریکا توانست در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و حتی اجتماعی بر ارکان حکومت ایران تسلط نسبی پیدا کند و از موقعیت ایران به‌عنوان یک پایگاه نظامی، جهت حضور در منطقه و در کنار بزرگ ترین رقیب بین‌المللی خود یعنی شوروی سابق بهره ببرد، کمپانی‌های تسلیحاتی آمریکایی نیز اجازه یافتند تا با فروش برخی تجهیزات و تسلیحات نظامی و با دریافت مبالغ کلان در قبال محصولات صادره به ایران، از این خوان گسترده بیشترین عواید را نصیب خود نمایند.

رفتارهای دولتمردان آمریکایی با سایر کشورهای جهان که دارای موقعیت یا ثروت طبیعی مناسب بوده یا به نوعی خواهان استقلال خود شده‌اند، (به‌ویژه پس از قدرت یافتن آمریکا در پایان جنگ جهانی دوم)، نیز ثابت نموده که آنچه برای یانکی‌ها حائز اهمیت است، فقط و فقط منافع سرمایه‌داران آمریکایی است و هرکجا این منافع را در معرض خطر ببینند، از تمام ابزار و روش‌های ممکن نظیر؛ جنگ، کودتا، تحریم، تخریب، ترور، تهدید و متهم‌سازی دیگران در جهت دستیابی به اهداف پلید خود بهره می‌برند.

کودتا علیه آلنده رئیس جمهور محبوب مردم شیلی، راه‌اندازی انواع انقلاب‌های رنگی و مخملی در کشورهایی مانند؛ چکسلواکی، صربستان، گرجستان، قرقیزستان و اوکراین، تنها چند نمونه از رخدادهایی است که ردپای خیانت و جنایت آمریکایی‌ها در آنها به اثبات رسیده است.

بررسی سایر اقدامات استکباری دولت آمریکا، از سومالی و نیجریه در آفریقا تا نیکاراگوئه در آمریکای لاتین و اقدامات این کشور در کوبا، تا جنگ‌افروزی‌ و وقایع تروریستی صورت گرفته در خاورمیانه از افغانستان گرفته تا عراق، سوریه، لبنان، یمن و در صدر آن، انواع توطئه‌های انجام گرفته علیه جمهوری اسلامی ایران، همگی بیانگر این واقعیت است که ملت‌ها و حکومت‌ها یا باید تا ابد پذیرای ننگ ذلت و بردگی یانکی‌ها باشند و بی‌چون و چرا ثروت و منابع طبیعی و نیز عزت و اعتبار و موقعیت خود را در اختیار آنها قرار دهند و یا منتظر رفتارهای ناجوانمردانه و ظالمانه آمریکایی‌ها باشند.

در بیان نمونه‌ای از عملکرد خبیثانه سیاستمداران آمریکایی، می‌توان به سخن معروف نگرو پونته، فرمانده و سیاستگذار آمریکا در عراق اشاره کرد که خطاب به یکی از مسئولین عراقی می‌گوید؛ «در آمریکا هیچوقت کودتا نمی‌شود، زیرا آمریکا در واشنگتن سفارت ندارد.»

این مفهوم بدان معناست که تمام وقایع ناخوشایند، تروریستی و نظامی و حتی بحران‌های سیاسی و اقتصادی در سطح جهان، حاصل کار دستگاه‌های امنیتی و دیپلماسی و به عبارت دیگر تابع رفتار سیاستمداران آمریکایی است و اگر خاک آمریکا تا به‌حال از این گونه تهدیدات در امان مانده، تنها به این دلیل است که در آمریکا سفارت آمریکایی وجود ندارد تا زمینه بروز اغتشاش و آشوب در خود این کشور را فراهم نماید.

به این ترتیب به راحتی می‌توان علل تداوم دشمنی آمریکا با انقلاب اسلامی ایران را درک کرد، انقلابی که شرایط و امید و انگیزه مضاعفی را برای خیزش و تقابل با اهداف آمریکا در افکار عمومی مردم جهان ایجاد و خون تازه‌ای را به کالبد نیمه جان ملت‌های تحت سلطه تزریق نمود.

با این حساب، مهمترین علل دشمنی آمریکا با انقلاب اسلامی عبارتند از:

انقلاب اسلامی ایران، احیاء اسلام ناب محمدی(ص) با خصوصیاتی مانند؛ ظلم‌ستیزی و ایستادگی در برابر ظالمین، حمایت و دفاع از مظلومین، عدالت‌خواهی و استقلال‌طلبی و سایر ویژگی‌های مشابه را به ارمغان آورد، ویژگی‌هایی که به سرعت مورد توجه و استقبال آزاده‌خواهان جهان قرار گرفت، در حالی که در تضاد کامل با رفتار و عملکرد و نیز ماهیت و اهداف پلید نظام سرمایه‌داری آمریکا و همپالگی‌هایش قرار داشته و طبیعتاً برای آنها (غربی‌ها) قابل هضم و تحمل نبود.

علاوه بر این؛ انقلاب اسلامی سبب شد تا آمریکایی‌ها سرسپرده‌ترین نظام حکومتی یعنی حکومت شاه و مهمترین پایگاه خود یعنی ایران که از آن به‌عنوان جزیره ثبات در منطقه نام می‌بردند را از دست داده و از نقش ژاندارمی این کشور برای اِعمال قدرت و جلوگیری از نفوذ و تهدیدات شوروی سابق بی‌بهره شوند.

با بروز انقلاب اسلامی، حرکت‌های ضدصهیونیستی مبارزین لبنانی و فلسطینی جان تازه‌ای به خود گرفت و با قوت گرفتن عملیات‌های ضدصهیونیستی در لبنان و فلسطین، به‌تدریج و به شکل رسمی و غیررسمی، نخستین گروه‌های مقاومت نیز شکل گرفتند و با گسترش جبهه مقاومت و پیدایش تشکل‌هایی مانند؛ حزب‌الله لبنان و تشکیل و تقویت سایر گروه‌های مقاومت مردمی در فلسطین و پیرو آن شکست‌های پی‌درپی این رژیم در برابر گروه‌های مذکور، برای همیشه هیمنه و ادعای کاذب شکست‌ناپذیری این رژیم غاصب و فاسد فرو ریخت.

در واقع پس از ظهور انقلاب اسلامی ایران، اصلی‌ترین همپیمان و شریک منطقه‌ای آمریکا یعنی رژیم اشغالگر قدس نیز در معرض تهدید جدی قرار گرفت و در حدی بر آسیب‌پذیری‌های آن افزوده شد که نه‌تنها سردمداران این رژیم جعلی و غاصب مجبور به کنار گذاشتن نقشه از نیل تا فرات (طرح اشغال سایر سرزمین‌های اسلامی از مصر تا عراق) گردیدند، بلکه با احداث دیوار حائل، خود را در زندانی از دیوارهای بتونی محصور نمودند.

تشکیل و تقویت گروه‌های مقاومت در لبنان و فلسطین، پایان ماجرا نبود، چرا که در پی حمایت آمریکا از جنگ نابرابر عربستان با یمن و با پیدایش گروه‌های تروریستی تحت حمایت آمریکا در سال‌های اخیر، متقابلاً گروه‌های اسلامی دیگری مانند؛ انصارالله در یمن، حیدریون و حشدالشعبی عراق، فاطمیون افغانستان، زینبیون پاکستان، قوات الدفاع الوطنی (نیروهای بسیج مردمی سوریه) برای مقابله با تروریست و نقشه‌های جدید آمریکا در منطقه پدیدار شدند.

جبهه مقاومت به سرعت در کشور عراق و سوریه که در خط مقدم مقابله با تروریست قرار داشتند گسترش یافت، به‌طوری که گروه‌های وابسته به این جبهه توانستند با تشکیل ده‌ها گروه و تشکل نظامی دیگر، گروه‌های تروریستی را نابود و بار دیگر نقشه آمریکا برای حضور مؤثر در منطقه را با شکست مواجه نمایند.

شکست طرح خاورمیانه بزرگ که توسط آمریکایی‌ها با هدف ترویج و توسعه الگوهای غربی در منطقه مطرح شده و همچنین شکل گرفتن جبهه مقاومت و نیز هلال شیعی در منطقه که به زعم آنها با اهداف سیاسی به‌وجود آمده است، یکی دیگر از علل دشمنی آمریکا با ایران محسوب می‌شود.

همچنین انقلاب اسلامی با شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی و پیشرفت‌های علمی و عملی خود در عرصه‌های مختلف، توانست زمینه‌های بیداری اسلامی در منطقه را فراهم و این باور را در مردم تحت ستم غرب و شرق و افکار عمومی جهان ایجاد نماید که با اتحاد و انسجام درونی می‌شود، روی پای خود ایستاد و در مقابل زیاده‌خواهی‌های ظالمانی مانند سردمداران دولت آمریکا ایستادگی کرد.

همین رویکرد جدید بود که سبب شد تا اظهارات و اعتراضات ضدآمریکایی مردم جهان و حتی مردم خود آمریکا روز به روز گسترش یافته و با اقداماتی مانند؛ به آتش کشیدن پرچم آمریکا (به عنوان نماد شیطان) در نقاط مختلف جهان و حتی در خاک خود آمریکا، نمود علنی پیدا کند.

بی‌شک فتح لانه جاسوسی آمریکا در ایران توسط انقلابیون در ابتدای انقلاب، حمله و هشدار جسورانه رزمندگان ایرانی به ناوها و پرنده‌های آمریکایی و نفتکش‌ها و سایر شناورهای تحت پوشش این کشور در جریان جنگ تحمیلی و پس از آن و همچنین بی‌اعتنایی و پاسخ متقابل ایران به تهدیدات نظامی آمریکا، در اثبات آسیب‌پذیری آمریکا و پیدایش رویکرد جدید مبنی بر امکان مقابله با استکبار، بی‌تأثیر نبوده است.

با این همه هنوز عده‌ای ساده‌لوح هستند که به‌رغم همه اقدامات و توطئه‌های آمریکا علیه ایران، این کشور را خیرخواه ملت‌ها معرفی میکنند، بدون آنکه از خود بپرسند چرا در حالی که غربی‌ها مردم ایران و بسیاری از دیگر کشورها را از ضروری‌ترین نیازهای خود از جمله؛ دارو، فناوری‌های نوین و تجهیزات پیشرفته محروم می‌کنند، کالاهای مصرفی لوکس و غیرضروری مانند؛ انواع خودرو و یا لوازم آرایشی را روانه بازار این کشورها می‌کنند و یا چرا علی‌رغم هزینه‌های فوق‌العاده سنگین تهیه و تولید فیلم و سریال و ساخت و نگهداری سیستم‌های ماهواره‌ای، ده‌ها و بلکه صدها شبکه ماهواره‌ای فارسی‌ و غیرفارسی را به مردم ایران اختصاص داده‌اند.

این افراد خواسته یا ناخواسته انتظار دارند، حالا که نهضت بیداری اسلامی و قیام مردم آزاده جهان در حال اخذ نتیجه است و دولت آمریکا روز به روز به فروپاشی ساختار پوسیده حکومتی خود نزدیک می‌شود، از کمترین اقدام عملی که تداوم همان شعار «مرگ بر آمریکا» است، دست بردارند، تا بار دیگر نظام حکومتی آن بتواند در سایه خاموشی ملت‌ها، جان دوباره‌ای بگیرد./۹۶۹/د۱۰۲/ب۱

منبع: رسالت

ارسال نظرات