۱۰ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۸:۴۹
کد خبر: ۲۸۴۸۱۶
درنگی بر ادبیات نهج البلاغه از منظر اندیشه متعالی و هنر بلاغت و فصاحت/بخش اول

اندیشه علوی در جلوه گاه هنر بیان و لطافت بنان/ لمحه‌ای تأمل بر چکاد عظمت امیر سخن/ خار در چشم و استخوان بر گلو

خبرگزاری رسا ـ یکی از وجوه شخصیتی برجسته آن مرد یگانه دوران، که قدری مغفول مانده و زیر هیب پرعظمت دیگر وجوه شخصیتی‌اش پنهان شده، بلاغت و فصاحت و امیری او در عرصه بیان است؛ ساحتی که اوج آن را در نهج البلاغه می‌توان دید.
امام علي عليه السلام

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، شخصیت امام علی ابن ابی طالب شخصیتی بی‌نظیر در جهان هستی است. این را نه شیعیان و مسلمانان، بلکه هر انسان فرهیخته و آزاده‌ای، از دل و جان فریاد می‌آورد و صحه می‌گذارد.


امیر المومنین(ع) در عرصه‌ها و ساحت‌های مختلف، انسانی بی‌نظیر و بی‌بدیل است. در علم و اندیشه، در جهاد، در سبقت بر ایمان، در ایثار و فداکاری در راه اسلام، در بلاغت و فصاحت و بیان، در خرد و منزلت فکری و اندیشگی، در ایستادگی و مقاومت و... در هر عرصه‌ای و ساحتی، او در اوج است و طیران اندیشه و بیان و بنان او، دل و جان آدمی را به تحسین و تحیر وا می‌دارد.

 

سردار خیبر در پهنه سخن، امیر هنرمندان است

 

علی(ع) کسی است که در اوج معنویت و عبودیت، سردار خیبر است و بر فراز اقتدار و قدرت، پدر یتیمان؛ علی(ع) کسی است که در اندیشه و خرد آموزگار جبرییل است و در جوانمردی و فتوت، مولای مردان.


اما یکی از وجوه شخصیتی برجسته آن مرد یگانه دوران، که قدری مغفول مانده و زیر پرهیب عظمت دیگر وجوه شخصیتی‌اش پنهان شده، بلاغت و فصاحت و امیری او در عرصه بیان است؛ ساحتی که اوج آن را در نهج البلاغه می‌توان دید.


آری نهج البلاغه که دریایی از عظمت فکر و اندیشه و بحر ناپیدا کرانی از شور و شکوه واژگانی آن اسطوره خلقت را می‌توان به تماشا نشست. به راستی غور نمودن در این دریا، انسان را با هر میزان از فهم و به اندازه انگشتانه وجودش، به شگفتی وا می‌دارد.

 

 

از زیبایی شناسی زبان تا معناگرایی متن؛ روح خدایی جاری در کلام امیر

 
هزارتوی معانی در بیانی زیبایی شناسانه، در لفافه‌ای از صنایع ادبی و آموزه‌های انسانی و عرفانی و آن‌گاه عظمت قدرت اندیشه انسانی که به راستی خلاصه خداوند است.


نهج البلاغه که به زیبایی و درستی، سایه و خواهر قرآن خوانده شده است و در ارج و قرب مؤمنانه مسلمانان در کنار کتاب خدا قرار دارد، مجموعه‌ای است از بطن در بطن واژه و معنا، فکر و اندیشه، ادبیات و شعر، خرد و اعتلا، قدرت فهم و پویایی راهگشای خرد.


نهج البلاغه درمان همه دردهای صاحبان درد است و راهیان جاده عشق و شوق را مرکبی رهوار برای حرکت و بالی همساز برای پرواز.

 

نهج البلاغه امام واژه‌هاست در مصاف با تاریکی و بیگانگی

 

نهج البلاغه بوستانی است مصفا و پر گل برای اهل ادب؛ برای آنان‌که ارزش واژه را می‌دانند و شور و شیدایی معنا را در می‌یابند.


مطالعه نهج البلاغه می‌تواند ابعاد و رهیافت‌ها و دستاوردهای مختلف و متنوعی داشته باشد؛ به لحاظ محتوایی، چه در خرد و دین و چه در سیاست و اجتماعیات و فرهنگ و چه حتی در شعر و صنایع شاعرانه و هنری، در همه این ابعاد دستاوردهای معنایی و محتوایی بی‌نظیری دارد؛ اما علاوه بر این و در این مجال، برای ما ویژگی‌های شکلی و صنایع ادبی و هنرورزی‌های زیبا و دلنواز این کتاب شریف مد نظر است که البته پیوندی عمیق با آن بار محتوایی دارد.

 

 

معتبرترین هنرورزی کلامی در وجه استعلایی معانی عرفانی

 

در نهج البلاغه می‌توانیم معتبرترین و زیباترین و جذاب‌ترین صنایع ادبی را از تشبیه و استعاره و کنایه تا تلمیح و تشخص و رد الصدر علی العجز را شاهد باشیم و در بطن این صنایع زیبا و آرایه‌های دلنواز، بالاترین مراتب اندیشه و والاترین منازل فهم و خرد و عرفان را به تماشا بنشینیم.


همین نکته و وجود این ویژگی‌هاست که باعث می‌شود مقام معظم رهبری و حکیم فرزانه انقلاب در این باره چنین داد سخن بر زبان براند که:
«نهج البلاغه یک اثر فوق العاده هنری است و از لحاظ زیبایی و شیوایی معتبر است. هیچ گوینده فارسی و هیچ نویسنده و هنرمند و شاعری را در زمان خود و در هیچ زمانی سراغ نداریم که بتواند با زبان شیوای علی (ع) حرف بزند.»


و نیز اندیشمند بزرگ و نویسنده قهار مسیحی جناب جرج جرداق لبنانی در کتاب مشهور و شریف خود به نام «الامام علی صوت العداله الانسانیه» می‌گوید: «نهج البلاغه در بلاغت فوق بلاغت است. قرآنی است که از مقام خود اندکی فرود آمده است.»


و نیز اینکه
«جاذبه‌های کلمات امام علی(ع) آن‌چنان شوری در من ایجاد کرد که 200 بار نهج البلاغه را مطالعه کردم.»

 

حقانیت امام واژه‌ها در بیان ابن ابی الحدید

 

این نکته‌ای است که در بیان جناب «ابن ابی الحدید» شارح برجسته هم به چشم می‌آید: «من سوگند می‌خورم به همان کسی که تمام امت به او سوگند یاد می‌کنند، من این خطبه ـ منظور خطبه الهیکم التکاثر است ـ را از پنجاه سال قبل تا کنون بیش از هزار بار خوانده‌ام و هر زمان که خوانده‌ام و هر بار که مطالعه نموده‌ام، در قلب من اثر عمیقی گذاشته است.»

 


آری، این‌ها تنها قطره‌ای از عظمت و زیبایی و فراست و ربانیتی است که در نهج البلاغه گرد آمده و در بیان بزرگان خرد و قلم و بیان یادآوری شده است.


اما گفتیم که این زیبایی‌های بیانی و بدیعی، با حقیقت معانی ناب و تابناک عرفانی نهج البلاغه پیوندی عمیق و دقیق دارد و خواننده این کلمات، هم با زیبایی بیان حضرت دمساز می‌گردد و هم با عظمت معانی منتشر و مستتر در کلام ایشان نضج می‌گیرد.

 

از سجع و استعاره تا التفات و کنایه؛ از آرایه‌های ناب ادبی تا بن مایه‌های اصیل بیانی

 

سجع کلام حضرت که بیان قمری دل و کبوتر اندیشه اوست و در اصطلاح توافق دو فاصله از نثر بر حرف آخر و همان قافیه در شعر است. در نمونه‌ای زیبا با این عبارت که «ارضکم قریبه من الما بعیده من السما خفت عقولکم و سفهت حلومکم فانتم غرض لنابل و آکله لا کل و فریسه لصائل» به این معنای پارسی می‌درخشد: سرزمین شما به آب نزدیک است و از آسمان دور؛ خردهای شما سبک و شکیبایی‌تان نابجاست پس شما آماج تیر اندازان و لقمه خورندگان و شکارچیان هستید.

 

و یا استعاره‌ای که در عبارت «فطر الخلایق بقدرته و نشر الریاح برحمته» آمده، مفهوم زیبای خالقیت حضرت حق را به تمامی از واژگان منبعث می‌کند.

 


آفریدگان را به قدرت خود بیافرید و بادها را به قدرت خود بپراکند

 


صنعت کنایه نیز در عبارت زیبا و غم انگیز و در عین حال مشهور و تکان دهنده «فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجا» به منصه ظهور رسیده است:
صبر کردم در حالی که چشمانم را خاشاک و گلویم را استخوان گرفته بود که ابن میثم بحرانی شارح نهج البلاغه می‌گوید عبارت فوق کنایه از شدت ناراحتی وحدت رنج و تعب آن حضرت است.


در عبارت «ای‌ها الناس سیأتی علیکم زمان یکفا فیه الاسلام کما یکفا الاناء بما فیه» هم تشبیهی جذاب با استفاده از ظرف بیان و زمان، خلق گشته و تعبیری مانا فراهم آورده است:
ای مردم به زودی روزگاری فرا می‌رسد که اسلام چون ظرف واژگون شده آنچه در آن است ریخته می‌شود.


در منظومه «تجاهل العارف» هم اتمسفر ربانی بیان او، بنانی از جنس خرد و فکرت آفریده است:
«اما بعد فانی خرجت من حی‌ای هذا اما ظالما و اما مظلوما و اما باغیا و اما مبغیا علیه؛‌ اما بعد من از جای قبیله خود بیرون آمدم در حالی که یا ستمگر هستم و یا ستمدیده و یا سرکشی کردم و یا از فرمانم سر باز زده‌اند.»

التفات از مخاطبی به مخاطب دیگر در این جمله ناب که اشارتی است به رفتار شناسی مردم بی عهد کوفه نشانی از بی‌نشانی معجزه آسای آن حضرت است: «ای‌ها الناس المجتمعه ابدانهم المختلفه اهواوهم کلامکم یوهی الصم الصلاب و فعلکم یطمع فیکم الاعدلا؛ ای آن مردمی که کالبدهایشان جمع و خواسته‌هایشان پراکنده است، سخن شما سنگ‌های سخت را سست می‌کند، در حالی که رفتارتان باعث می‌شود دشمنان به شما طمع ورزند.» در اینجا از غائب به حاضر التفاف شده است.

باری، گفتیم که شخصیت امام علی ابن ابی طالب(ع) شخصیتی بی‌نظیر در جهان هستی است. و این یگانگی با فراهم آمدن اسباب بزرگی چه در عالم علم لدنی و چه در وادی مجاهدت فردی پدید آمده است.


و این را نه شیعیان و مسلمانان، بلکه هر انسان فرهیخته و آزاده‌ای، از دل و جان فریاد می‌آورد و صحه می‌گذارد؛ حتی فرد شقی و بی‌شرافتی همچون معاویه نیز که دشمن علی(ع) است، بر بزرگی و مردانگی او صحه می‌گذارد و اعتراف می‌دارد.


و چه اعتراف شیرین و تلخ و سخت و سهمگین و غم انگیزی!


آری؛ این امیر المومنین (ع) بود که در عرصه‌ها و ساحت‌های مختلف انسانی بی نظیر و بی بدیل و در علم و اندیشه، در جهاد، در سبقت بر ایمان، در ایثار و فداکاری در راه اسلام، در بلاغت و فصاحت و بیان، در خرد و منزلت فکری و اندیشگی، در ایستادگی و مقاومت و... بر چکاد عظمت و شوکت و مجد و شرف، ایستاده بر فراز انسانیت و نام و یادش بر تارک حقیقت می‌درخشد.


او در هر عرصه‌ای و ساحتی، در اوج و طیران اندیشه و بیان و بنان او، دل و جان آدمی را به تحسین و تحیر وا می‌دارد.


و خوشا به حال ما شیعیان که مردی همچون علی(ع) مولا و مقتدای ماست؛ و بدا به حالمان که از جرج جرداق مسیحی هم عقب مانده‌ایم و گاه حتی در تمام طول عمر توفیق مروری یکباره بر نهج البلاغه‌اش را نیافته‌ایم! در حالی که او دویست بار در این دریای نور و برکت، غور کرده است! فتأمل جیدا و جدا!

 

/1327/704/ر

ارسال نظرات