۰۵ خرداد ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۳
کد خبر: ۲۰۷۳۳۵
استاد عابدی:

بدبین بودن به فهم دیگران و خوش بین بودن به فهم خود، با روح دین نمی‌سازد

خبرگزاری رسا _ چقدر دین می‌گوید مؤمن کسی است که یک سوم کارهایش تغافل باشد؛ یک سوم دین این است که چیزی را که دیدید، ندیده بگیرید؛ چبزی را که شنیدید، نشنیده بگیرید؛ می‌دانید، ندانسته بگیرید. یک سوم دین این‌هاست.
بدبین بودن به فهم دیگران و خوش بین بودن به فهم خود، با روح دین نمی‌سازد
گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا از بیانات استاد احمد عابدی در ادامه مطالب قرآنی:
 
قرآن برای عده‌ای هدایت و برای عده‌ای موجب ضلالت است
قرآن، پیامبر صلی الله علیه و آله، ائمه علیهم‌السلام و مقدسات دین این‌طوری هستند که برای افرادی موجب هدایتند و برای افرادی هم موجب ظلالت. قرآن کتاب هدایت است؛ اما تا اینکه چگونه با قرآن برخورد کنیم. یک افرادی از قرآن استفاده می‌کنند و ثواب می‌برند، یکی هم از قرآن استفاده می‌کند و ضلالت می‌برد. "وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً"
یک مرتبه کسی قرآن را می‌بوسد، نگاه می‌کند و عبرت می‌گیرد؛ یکی هم نعوذ بالله پا روی قرآن می‌گذارد. برای کسی هدایت است و برای کسی هم موجب ضلالت. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای یک افرادی هدایت است؛ پیامبر را نگاه می‌کنند، به خدا نزدیک می‌شوند. یک افرادی هم به همین پیامبر هر چه نگاه می‌کردند، گناهشان بیشتر می‌شد؛ مثل ابوجهل، ابوسفیان و... این‌ها هر وقت پیامبر را می‌دیدند، گناهشان بیشتر می‌شد.
یک جا قرآن می‌فرماید: "وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ...؛ زمانی که سوره‌ای نازل می‌شد بعضی می‌گفتند: اَیّکُم زادتْه هذه ایماناً؛ این ایمان چه کسی را زیاد کرد." خدای متعال می‌‌فرماید اما آن‌هایی که مؤمن بودند، این سوره ایمانشان را زیاد می‌کند، آن‌هایی که ظالم بودند، خسارتشان را زیاد می‌کند؛ پس این طوری نیست که هر کس سراغ قرآن برود، از قرآن هدایت بگیرد؛ بعضی‌‌ها می‌روند سراغ قرآن و ضلالت می‌گیرند.
منافقین سراغ قرآن می‌رفتند و از قرآن هم ضلالت استفاده می‌کردند. هیچ چیزی مهم‌تر از شرک نیست که قرآن با آن مبارزه کرده است. منافقین همین شعار شرک آمیز خودشان، به نام «خدا و خلق قهرمان ایران» را از قرآن استفاده می‌کنند: "الّا بحبلٍ من الله و حبلٍ من الناس" به این آیه استناد می‌کنند. یعنی چیزی که از همه بیشتر قرآن با آن مبارزه کرده، افرادی همان را می‌خواهند استفاده کنند.
 
روایات، همانند قرآن در  تأثیر هدایت و ضلالت
قرآن این‌طور است، روایات هم همین گونه است. روایات اهل بیت علیهم‌السلام هم برای یک عده نور و هدایت است و برای عده‌ای ضلالت؛ یعنی یک افرادی اگر هم بروند دنبال روایات، غیر از گناه و ضلالت چیزی بر ایشان اضافه نمی‌شود. این‌طوری نیست که هر کس اصول کافی را گرفت دستش، عبرت بگیرد و به خدا نزدیک شود. بعضی همین اصول کافی را می‌گیرند و فقط و فقط از خدا دور می‌شوند! چون از راهش وارد نشدند. بعضی خیال می‌کنند یک حدیث را که خواندند، هر چه فهمیدند، همین درست است؛ نه فقه بلدند، نه اصول بلدند، نه ادبیات بلدند، یک حدیث را هم که می‌خوانند، گاهی استفاده ‌آن‌ها با مسلمات دین منافات دارد و این همان ضلالت است.
 
میرزای قمی و معنا کردن حدیث
می‌گویند میرزای قمی در عراق سوار یک مرکبی بود، عرب‌هایی که کنار میرزای قمی بودند، نمی‌دانستند که ایشان مرجع تقلید است. به او گفتند یک حدیثی بگو استفاده کنیم! ایشان فکری کرد گفت من حدیث حفظ نیستم. عرب‌ها خندیدند و گفتند که چه آخوندی هستی که یک حدیث حفظ نیستی. گفت خوب حفظ نیستم، حالا شما یک حدیث بخوانید. یکی حدیث گفت. میرزای قمی گفت می‌خواهید این حدیث را معنا کنم؟ وقتی معنا کرد، این‌ها خیلی تعجب کردند، گفتند معنای حدیث این بود، ما نمی‌دانستیم. مقداری رفتند، میرزا گفت می‌خواهید این حدیث را یک جور دیگر معنا کنم؟ معنای دومی گفت بهتر از معنای اول! عرب‌ها تعجب کردند. یک حدیث را 14 گونه معنا کرد، هر معنایی بهتر از معنای قبلی! بعد فهمیدند که وی میرزای قمی است.
علامه مجلسی در بحار یک حدیث را که نقل می‌‌کند -همان حدیثی که امام زمان علیه‌السلام خورشید پشت ابر است- 14 صورت آن را معنا کرده؛ در حالی‌که کسی که با مبانی دین آشنا نباشد، این حدیث را طوری معنا می‌کند که با روح دین سازگار نیست.
این حرف‌ها را برای این عرض کردم که نسبت به فهم خودمان از قرآن و حدیث اعتماد نداشته باشیم. یک چیزی را که می‌خواهیم از قرآن و حدیث بفهمیم و استناد کنیم، یا مثل امام خمینی باشیم که یک عالم تمام معنا بود، هرگز نشد یک آیه قرآن را به صورت قطعی معنا کند، هر چه می‌فرمود، می‌گفت: احتمال دارد، شاید.
یا این طوری باشیم، یا لااقل کلاممان مستند به فهم یکی از بزرگان باشد و به فهم خودمان استبداد نداشته باشیم؛ طوری که دیگری فهمیده، ما بفهمیم.
یک نوع غرور این است که فکر کنم این‌طور که من می‌فهمم درست است و آن طوری که دیگران می‌فهمند اشتباه است. خدا ابلیس را به خاطر غرورش از درگاه خودش طرد کرد.
 
عدم سازگاری روح دین با سوء ظن به مردم
روح دین یکی از مسایلی است که با سوء ظن به مردم سازگاری ندارد. کسی که به فهم دیگران بدبین است و به فهم خودش خوش بین، اصلاً با روح دین نمی‌سازد. "ان بعض الظن اثم". "الظانین بالله ظن السو‌ء"؛ گاهی سوء ظن کفر و قطعاً کفر است؛ گاهی کفر نیست، گناه است. این روح دین است. بعضی وقت‌ها ما یک آیه یا یک حدیثی را نه آدرسش را بلدیم، نه سندش را فهمیدیم، اصلاً نمی‌دانیم درست است یا نادرست و بر اساس این، نسبت به همه عالم هم قضاوت می‌کنیم که فلانی اشتباه می‌کند. اگر کسی بگوید این حدیث درست است یا نه، کدامیک از علما به آن استناد کرده، هیچ چیزی را نمی‌دانیم و بر اساس این، قضاوت هم می‌کنیم! این‌ها با دین سازگار نیست. یک آیه وقتی در قرآن هست، ده‌ها آیه دیگر را باید ببینیم، ناسخ دارد یا ندارد، شأن نزول آیه چیست، سبب نزول آیه چیست؟
خیلی وقت‌ها ما نمی‌دانیم فرق شأن نزول با سبب نزول چیست؛ درباره آیه هم قضاوت می‌کنیم! خیلی وقتَ‌ها یک آیه را از نطر ادبی نمی‌دانیم یعنی چه؟ "وَدَّ کَثیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَدا"؛ این حسداً تمیز است یا حال و معنی آیه چیست؟ بعضی‌ها این اولیّات قرآن را نمی‌دانند با این حال به آیات هم تمسک هم می‌کنند و درباره دیگران قضاوت می‌کنند.
 
یک سوم دین در تغافل است
یک نوع ادب قرآن این است که در داوری نسبت به مردم محتاط باشیم. یک خانمی که مقداری مویش بیرون است، محتاط باشیم، فوری نگوییم که این فاسق است. اولا می‌دانید مسلمان است یا زرتشتی؟ می‌دانید عمدا موهایش را بیرون گذاشته یا سهواً؟ می‌دانید که او می‌داند مو بیرون گذاشتن حرام است یا نه؟ این‌طور راحت نسبت به مردم قضاوت نکنیم. در قضاوت نسبت به دیگران محتاط باشیم. چقدر دین می‌گفت دهان کسی را بو کردید، دیدید بوی شراب می‌دهد، نگویید شراب خورده. اگر پزشک بودید، معده کسی را جراحی کردید، دیدید در معده‌اش شراب است، نگویید شراب خورده است، شاید ریختن در دهانش، شاید حواسش نبوده؛ دین این‌ها است دیگر.
چقدر دین می‌گوید که مؤمن کسی است که یک سوم کارهایش تغافل باشد؛ یک سوم دین این است که چیزی را که دیدید، ندیده بگیرید؛ شنیدید، نشنیده بگیرید؛ می‌دانید، ندانسته بگیرید. یک سوم دین این‌هاست. اگر من هر چه را که می‌دانم و هر چه را که شنیدم ترتیب اثر بدهم، این نشانه بی‌دینی من است. چقدر در قرآن و روایت از این چیزها زیاد داریم.
خلاصه عرضم این است که روح دین و قرآن را به دست بیاوریم و تا فهممان از قرآن درست نشده، به این زودی نسبت به قرآن قضاوت نکنیم. چقدر داریم علمایی نشستند و بر اساس تصوراتی کتاب‌هایی نوشتند، در نهایت به ضرر دین شد؛ به خاطر این‌که یک چیزی را بلد بود، صدها چیز را نمی‌دانست!
خلاصه محتاط بودن در قضاوت و داوری‌ها، در نگاه  به مردم، بسیار مهم است و با یک آیه و یک حدیث نسبت به کسی داوری نکنیم، این‌ها با دین نمی‌سازد، این‌ها بی‌دینی است. من یک حدیث را ببینم، نمی‌دانم درست یا نادرست است، مرجع تقلیدم این حدیث را قبول دارد یا نه و بر اساس این قضاوت کنم.
ان شاء الله که خدا همه ما را در پناه قرآن دارای فهم صحیح قرار دهد.
و الحمدلله رب العالمین
/999/502/ر
    
ارسال نظرات