۱۹ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۵:۰۶
کد خبر: ۸۳۴۱۳

ماه مبارک

هادی الیاسی
رمضان

مبارک، به چیزی گفته می‌شود که برکت داده شده باشد.[1] ممکن است در زندگی مبارک‌های بسیاری را ببینیم و با آنها برخورد داشته باشیم. اما مبارک حقیقی چیست؟ بدون شک چیزی که از طرف خالق هستی و صاحب برکت و خوان نعمت، برکت داده شده باشد، آن مبارک حقیقی است. اگر چه شاید در نظر عده‌ای که از حکمت و اندیشه دور افتاده‌اند، مبارک ننماید. برای  نمونه خداوند «قرآن» را مبارک توصیف می‌فرماید: وَ هذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَک‏؛ این است کتابى مبارک که نازل کرده‏ایم‏.[2] خداوند در چهار نقطه از قرآن کریم[3]، کتاب آسمانی را مبارک می‌نامد، شاید به این دلیل که قرآن، در بردارندة همه برکات همچون هدایت، عبرت، شفا، رشد، عزّت و سعادتمندی انسان است.

از آن جهت مبارک است که برکات بسیاری برای خواص و عوام مردم دارد، تا در آن تدبر کنند تا هدایت شوند. استوارترین و بهترین راه برای رسیدن به خدا و برای کسانی که در پی تحصیل رضایت الهی هستند، راهی است که قرآن آن را برای انسان ترسیم می‌نماید. به تعبیر صاحب المیزان؛ مردم در امر دنیایشان از آن منتفع شده اجتماعشان متشکل و قوایشان فشرده و آرایشان متحد مى‏شود، و در نتیجه صاحب زندگى طیب و پاکى مى‏گردند. جهل و هر رذیله اخلاقى از قبیل بخل و کینه از میانشان رخت بربسته در زیر سایه سعادتشان از امنیت و رفاه عیش کامیاب مى‏گردند و در آخرت از پاداش بزرگ و نعمت جاوید برخوردار مى‏شوند.[4]

این کتاب مبارک، در ماهی نازل شده است که آن ماه را نیز پر از خیر و برکت نموده است. ماه رمضان که به آن رمضان المبارک و یا ماه مبارک رمضان می‌گویند. گاهی ماه مبارک نیز گفته می‌شود و مقصود ماه رمضان است. بدیهی است که کتابی با دریایی از خیر و برکت بسیار در ماهی با برکت در سینه انسانی الهی جای می‌گیرد. «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ؛ همان ماهى که قرآن در آن نازل شد، همان قرآنى که مایه هدایت مردم، و داراى نشانه‏هاى هدایت، و معیارهاى سنجش حق و باطل است».[5]

برتری ماه رمضان و با برکت بودن آن نسبت به دیگر‌ ماه‌های سال، یکی از دلایل انتخاب این ماه برای روزه گرفتن است. اما در آیه فوق نکته برترى دیگری نیز بیان شده است، چنانکه قرآن کتاب هدایت و راهنماى بشر که «فرقان» است؛ یعنى با دستورات و قوانین خود روشهاى صحیح را از ناصحیح جدا کرده و سعادت انسانها را تضمین نموده، در این ماه نازل گردیده است. حتی در روایات اسلامى نیز چنین آمده است که همه کتابهاى‏ بزرگ آسمانى تورات، انجیل، زبور، صحف، و قرآن همه در این ماه نازل شده‏اند. امام صادق (علیه السلام) مى‏فرماید: تورات؛ در ششم ماه مبارک رمضان و انجیل؛ در دوازدهم و زبور؛ در هیجدهم و قرآن مجید؛ در شب قدر نازل گردیده است‏.[6]

ماه مبارک رمضان، به خودی خود دریای خیر و برکت است. هنگامی که در آخرین جمعه ماه شعبان، پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) براى آماده ساختن یاران خود جهت استقبال از ماه مبارک رمضان خطبه‏اى خواند، اهمیت این ماه را اینچنین گوشزد نمود:

«اى مردم! ماه خدا با برکت، آمرزش و رحمت به سوى شما رو مى‏آورد. این ماه برترین ماهها است. روزهاى آن برتر از روزهاى دیگر، و شبهاى آن بهترین شبها است، لحظات و ساعات این ماه بهترین ساعات است. ماهى است که به میهمانى خدا دعوت شده‏اید و از کسانى که مورد اکرام خدا هستند مى‏باشید.نفسهاى شما همچون تسبیح، خوابتان چون عبادت، اعمالتان مقبول، و دعایتان مستجاب است. بنا براین با نیتهاى خالص و دلهاى پاک از خداوند بخواهید تا شما را در روزه‏ داشتن و تلاوت قرآن در این ماه توفیق دهد، چرا که بدبخت کسى است که از آمرزش الهى در این ماه بزرگ محروم گردد».[7]

برکت‌های بی‌شمار کتاب الهی و ماه خدا، سر سفرة ضیافت او چیده شده است تا انسان از آن لقمه بگیرد. کافی است خودمان را به این مهمانی برسانیم. همین‌که در جمع مهمانان الهی قرار بگیریم، اوضاع تغییر خواهد کرد. اولین گام در این ضیافت پاک شدن از پلیدی‌هاست. کندن لباس گناه و پوشیدن لباس تقوی. پیامبر مهربانی‌ها حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) فرموده است: «رمضان به این سبب رمضان نامیده شده است که گناهان را می‌سوزاند».[8]

ماه خدا، کتاب خدا و... هر چیز که در این عالم رنگ و بوی خدایی بگیرد، برکت پیدا می‌کند. خوشا به حال کسانی که عمر بابرکتی داشته‌اند. از دعاهای قدیمی‌ها، مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌هایمان بود که «خدا بهت عمر بابرکت بده». شاید این دعا را در کودکی،‌ نوجوانی و جوانی از لبان گرم و صمیمی آنها شنیده باشیم. به راستی چه عمری بابرکت است؟ با مقدمة‌ای که گذشت، جواب سؤال روشن است. عمری که رنگ و بوی خدایی بگیرد. عمری که در راه او صرف شود. عمری که مال او باشد. اگر صاحب عمر مبارکی قدمی یا حتی نفسی بدون رضایت الهی بردارد یا بکشد، خود را زیانکار می‌بیند. عارف سخن حافظ، گفته است:

منم که بی تو نفس می‌کشم، زهی خجلت
مگر تو عفو کنی ورنه چیست عذر گناه

او عزیز و مبارک است. هر نفسی که برای او و به خاطر او باشد ارزشمند و مبارک است. مثل آهن که بعد از استخراج و تبدیل به شمش شدن، گاهی میخ طویله می‌گردد، گاهی هم قاشق غذا‌خوری یا زینت مسجد و حرم‌ها و بارگاه‌ها.

اما برای رسیدن به این خیر و برکت باید فرصت را غنیمت شمرد و از لحظات با برکت این ماه در نهایت کمال بهره جست. رمضان شناس حقیقی، پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) بازماندگان و راه‌نیافتگان به مهمانی الهی و بی‌بهرماندگان این فیض را بدبخت معرفی می‌نماید: «بدبخت کسی است که در یان ماه بزرگ، از بخششش و مغرفت خدوند محروم گردد».[9]

عمرها می‌گذرند و فاصلة ما به لحظة انتقال به عالمی دیگر نزدیک‌تر می‌گردد. آنچه مهم است، کامیابی از نعمت‌ها و فرصت‌هایی است که خداوند در اختیار ما قرار داده است. رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) فرموده است: ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات، الا فتعرضوا لها؛ براى پروردگار شما درایام عمرتان نسیم‌هاى رحمتى است، آگاه باشید و خود را در معرض آنها در آورید».[10]

این ماه مبارک نیز مانند رمضان‌های سال‌های پیش می‌آید و می‌گذرد با همة شب‌های رحمت و مغفرتش، با همة سحر‌ها و افطار‌های روح بخش و دل‌انگیزش، با همه شب‌های قرآن به سرگرفتنش و قدرش را کسانی که طعم برکتش را چشیده‌اند می‌دانند. پیرجماران امام خمینی (رحمه الله) در مناجاتی با معبود خویش، از او توفیق قدرشناسی از فرصت‌های این ماه عشق و برکت را تمنا می‌کند و می‌گوید:

« ما بندگان ضعیف هستیم. ما بندگانی هستیم که هیچ نداریم. ما هیچیم و هر چه هست تویی. ما اگر خلاف می‌کنیم نادانیم، تو بر ما ببخش. تو ما را به این ماه مبارک وارد کن به طوری که با رضای تو در آن وارد شویم. خدایا! تو ما را لیاقت بده که در این مهمانی که از ما می‌کنی، به طور شایسته وارد شویم».[11]



--------------------------------------------------------------------------------
[1]. فرهنگ دهخدا.
[2]. انعام: 92.
[3]. انعام 92، انعام، 155، انبیاء 50 و ص 29.
[4]. ترجمه تفسیر المیزان، ج 7، ص 387.
[5]. بقره: 185.
[6]. وسائل الشیعه، ج 7، حدیث 16، باب 18.
[7]. همان، ج 7، حدیث 20، باب 18.
[8]. بحار الانوار، ج 55، ص 341.
[9]. همان، ج 93، ص 356.
[10]. همان،‌ج 68، ص 221.
[11]. صحیفة نور، ج 18، ص 481.



ی/ 702
ارسال نظرات