۰۶ دی ۱۴۰۲ - ۰۸:۴۵
کد خبر: ۷۴۸۴۴۷
یادداشت؛

هنر جذب قلوب انسان ها

هنر جذب قلوب انسان ها
معاون پژوهش دانشگاه علوم اسلامی رضوی در یادداشتی با عنوان هنر جذب قلوب انسان ها به تبیین سخنان تولیت آستان قدس رضوی در کنگره مکتب هنر رضوی پرداخت.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در خراسان رضوی، دکتر محمد رضا قائمی نیک، معاون پژوهش دانشگاه رضوی در یادداشتی به تبیین سخنان حجت الاسلام والمسلمین مروی، تولیت آستان قدس رضوی پرداخت که پیرامون مکتب هنر رضوی، از هنر جذب قلوب انسان ها از سوی حضرت رضا علیه السلام به عنوان هنری خارج از تعریف هنرهای هفت‌گانه نام برده است.

متن این یادداشت در ادامه ارائه می شود:

تولیت معزز آستان قدس رضوی، جناب حجت‌الاسلام والمسلمین مروی در سخنرانی مربوط به دومین کنگره بین‌المللی فرهنگ و هنر در تمدن اسلامی با موضوع مکتب هنر رضوی در سالن شیخ طبرسی بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، در ۲۲آذر ۱۴۰۲ به نکته‌ای درباره شکل خاصی از هنر در حرم مطهر رضوی اشاره کردند.

«نوعی از هنر در حرم مطهر رضوی وجود دارد که در هنرهای هفت‌گانه تعریف نمی‌شود. همه آن‌را می‌بینند اما اغلب به آن توجه ندارند و آن هنر جذب دل میلیون‌ها انسان به سمت این مضجع نورانی است. اینکه یک مضجع شریف و مرقد انسان کامل در طول تاریخ همواره دل میلیون‌ها انسان را به سوی خود می‌کشاند و متوجه خود می‌سازد، خود یک هنر است؛ بنابراین امام رضا(ع) دائماً در حال هنرنمایی هستند که باید هنرمندان به این جنبه هنری حرم مطهر نیز توجه کنند

درک چنین هنری و به تبع آن، پژوهش درباره آن، شاید به این دلیل سخت و دشوار است که هنرهای هفت‌گانه، اغلب ناظر به ذوق هنری هنرمند و جوشش درونی او شکل می‌گیرند، این درحالی است که در رشته‌هایی همچون جامعه‌شناسی هنر یا فلسفه هنر از تأثیر زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی بیرون از هنرمند بر او و ذوق هنری او سخن به میان می‌آید. در این نگاه، جوشش هنریِ هنرمند در بسترِ فرهنگی و اجتماعی خاصی شکوفا می‌شود و هنرمند، خواه در همدلی با این بستر فرهنگی و خواه در مخالفت با آن، در نسبتی با این بستر فرهنگی دست به زایش اثر هنری می‌زند. با این دیدگاه، یک اثر هنری فارغ از ارزش خاصی که در مقایسه با دیگر آثار هنری پیدا می‌کند، از حیث ارتباط با بستر فرهنگی و اجتماعی خود، تأثیر بر جامعه و مردم و به‌طور کلی، اثرگذاری نیز سنجیده می‌شود. ما از این دست سنجه‌های هنری در تاریخ جامعه‌شناسی یا فلسفه هنر بسیار داریم. اقبال مردم در یک مقطع تاریخی یا در طول تاریخ به بعضی از آثار هنری سبب شده آن آثار هنری، حتی تبدیل به معیاری برای آثار مشابه هنری شوند یا حتی سبک هنری خاصی را در موسیقی یا شعر یا معماری و نظایر آن‌ها رقم بزنند.

تبلیغات و جذب مردم در هنرهای سکولار

با این‌حال به‌نظر می‌رسد نکته مورد اشاره تولیت معزز، اشاره‌ای مضاعف از این روند رایج در جامعه‌شناسی یا فلسفه هنر به مسئله دارد. در هنرهای مدرن غربی، جذب مخاطب به یک اثر هنری می‌تواند ناشی از کیفیت اثر هنری و یا متأثر از تبلیغاتی باشد که به‌نحوی کاذب، اثر هنری بی‌کیفیت را واجد کیفیتی والا ترسیم و مخاطب را مجذوب آن می‌کند. به‌لحاظ فلسفی، این ویژگی در هنر غربی، برخاسته از آن است که هنرهای مدرن عمدتاً با تأکید بر خیال متصل به مشاعر انسانی شکل گرفته‌اند؛ به‌تعبیر دیگر، هنرهای سکولار، از قوه خیال صرفاً انسانی جوشش گرفته و صورت‌های خیالی آن اثر هنری، جز در ذهن و خیال هنرمند یا در فرهنگ و جامعه سکولار او، هیچ مابه‌ازاءو مطابَقی در عوالم قدسی و ماورایی ندارد. یک فیلم سینمایی سکولار، محصولی از داستان‌ها، روایت‌ها و صورت‌های خیالی صرفاً انسانی است که در ذهن هنرمند جوشیده‌اند و لزوماً روایت‌ها و داستان‌هایی نیستند که صحت و حقیقت آن‌ها توسط انبیا یا فرستادگانی که از عوالم غیبی خبر می‌دهند، تأیید شده‌ باشند. این روایت‌ها، محصول تفسیرِ تفسیرِ تفسیرِ تخیلی هنرمند از زندگی دیگر انسان‌هایی از جنس خود است. به همین دلیل هنر سکولار می‌تواند در جذب مخاطب، برای تبلیغات حساب ویژه‌ای باز کند؛ در واقع تبلیغات، از این منظر، جزولاینفک هنر سکولار و مدرن است و نقشی مهم در ایجاد پیوند میان تخیل هنرمند و تخیل مخاطب دارد. بدون تبلیغات، هنر سکولار، امکان ارتباط گسترده‌ای میان هنرمند و مخاطب ندارد. آیت‌الله جوادی آملی این ویژگی را چنین توصیف می‌کنند: «هنرهای‌ غیراسلامی‌ چون‌ جایی‌ در جهان‌ معقول‌ و ملکوت‌ ندارند و از عقل‌ منفصل‌ بی‌بهره‌ و از مثال‌ منفصل‌ بی‌نصیب‌اند و فقط‌ از وهم‌ و خیال‌ متصل‌ استمداد می‌کنند، هرگز مایه عقلی‌ نداشته‌ و رهاورد غیبی‌ ندارند؛ زیرا مکتبی‌ که‌ ماده‌ را اصیل‌ می‌داند و موجود غیرمادی‌ را خرافه‌ می‌پندارد و تشنه تجرّد و غیب‌ را افسانه‌ تلقی‌ می‌کند، هیچ‌گاه‌ پیامی‌ از عالم‌ عقل‌ و غیب‌ ندارد و هرگز هدفی‌ جز وهم‌ و خیال‌ نخواهد داشت. اوج‌ عروج‌ یک انسان‌ از دیدگاه‌ هنرمند مادی‌ همانا مقام‌ مثال‌ متصل‌ وهمِ به‌ هم‌ آمیخته‌ است‌ و آنجا که‌ سخن‌ از نام‌ و نان‌ و وام‌ و دانه‌ نباشد، هنرمند مادی‌ را راهی‌ نیست‌ و آنجا که‌ از تشویق‌ و تقدیر و ثنا و سپاس‌ و یادنامه‌ و مانند آن‌ اثری‌ نباشد، هنرور مادی‌ را باری‌ نخواهد بود؛ زیرا قلمرو پرواز هنرپرداز مادی‌ همانا منطقه‌‌ بسته‌ خیال‌ و مدار محدود وهم‌ است.»

هنر دینی همچون آینه‌ای در جذب قلوب مردم

در مقابل، هنر دینی همان‌طور که آیت‌الله جوادی آملی متذکر شده‌اند، محصول زایش خیال هنرمندی است که خیال متصل او با حقایق ملکوتی عالم خیال منفصل گره خورده و پیوند یافته است؛ «ولی‌ مکتب‌ الهی‌ که‌ عوالم‌ سه‌‌گانه طبیعت‌ و مثال‌ و عقل‌ را اثبات‌ می‌کند و هر کدام آن‌ها را مظهر نامی‌ از نام‌های‌ جلال‌ و جمال‌ الهی‌ می‌داند و برای‌ عروج‌ انسان‌ ملکوتی‌ مرزی‌ قائل‌ نیست‌ و لقاء‌الله‌ را که‌ هماره‌ بیکران‌ بوده‌ و هست‌ و خواهد بود، مائده‌ و مأ‌دُبه سالک صالح‌ و عارف‌ واصل‌ و شاهد عاشق‌ می‌داند، بحر تیار و دریای‌ مواج‌ هنرورزی‌ را فراسوی‌ هنرمند اسلامی‌ قرار می‌دهد تا پیام‌های‌ گوناگون‌ را که‌ از هاتف‌ عقل‌ و منادی‌ غیب‌ از ورای حجاب‌های‌ نوری‌ و ظلمانی‌ دریافت‌ کرده‌،‌ به‌ قلمرو مثال‌ منفصل‌ درآورده‌ و از آن‌ پایگاه‌ به‌ مرحله وهم‌ و خیال‌ تنزل‌ داده،‌ سپس‌ به‌ منصه حس و صحنه صورت نازل‌ کند تا بادیه‌نشینان‌ تشنه حس‌ را بر بال‌های‌ ظریف‌ هنر نشانده‌ و از خاکدان‌ طبیعت‌ به‌ دامنه مثال‌ و خیال‌ رسانده‌ و از آنجا به‌ قله رفیع‌ عقل‌ و مقام‌ منیع‌ غیب‌ واصل‌ کند تا از زبان‌ مولای‌ غیب‌ و شهادت، نغمه‌‌ دل‌انگیز «... فادخلی‌ فی‌ عبادی‌ و ادخلی‌ جنتی» را با گوشی‌ بشنود که‌ در سایه قرب‌ نوافل‌ فراهم‌ کرده‌ و با روحی‌ درک کند که‌ با ولای‌ جمع‌ فضائل‌ بدست‌ آمده‌ است.«

از این‌حیث هنر دینی، قلمرویی از معنا را در قالب تخیل و تمثیل بازنمایی می‌کند که آن معانی، فطرتاً میان ابنیای بشر مشترک بوده و در حقیقت، هنرمند دینی، کاشف آن حقایق و معانی فطری و بیانگر آن‌ها در قالب صورت‌های هنری است. بنابراین هنرمند دینی، در اُسّ اساس، با فطرت بشری سروکار دارد و بیدارکننده آن است و از این جهت، برای جذب مخاطب، نیازمند تبلیغات کاذب در معنایِ مدرن آن نیست. آنچه هنرمند دینی بدان نیاز دارد، صرفاً ابلاغ پیام هنری است که با کشف حقایق فطری، مخاطب را بیدار می‌کند تا به فطرت خویش بازگردد و به همین دلیل، جذب‌کننده قلوب میلیون‌ها انسان است. تبلیغ یک اثر هنری در اینجا دیگر به‌معنای تبلیغات کاذب ناظر به برانگیختن شور کاذب انسانی نیست، بلکه خود اثر هنری، همچون آینه‌ای است که حقیقت فطرت را جلوه‌‌گر ساخته و مخاطب را نه مجذوب تبلیغات هنری، بلکه مجذوب حقیقت می‌کند.

با این مبنا به‌نظر می‌رسد در هنر رضوی، هنرمند دینی در حقیقت چیزی جز جلوه‌ای از حقیقت امام معصوم را به زبان هنر بازگو نمی‌کند. از آنجا که ائمه معصومین(ع) جلوه تابناک حقایق فطری بشری هستند، جذب مخاطب به آن‌ها و اجتماع قلوب بر گرد بارگاه ملکوتیِ آن‌ها توسط مخاطبان بی‌شمار، در حقیقت توسط خود آن‌ها رقم می‌خورد و هنرمندان دینی این مکتب، صرفاً آینه‌هایی را در قالب آثار هنری می‌سازند تا نور حقیقت امام معصوم بر قلب انسان‌ها بتابد. بنابراین تجمیع قلوب انسان‌ها پیرامون بارگاه ملکوتی حضرت رضا(ع) اگرچه بی‌تأثیر از آثار هنری معماری، موسیقی، نقاشی، رنگ، کاشی و نظایر آن‌ها نیست و نمی‌توان نقش آن‌ها را نادیده گرفت، اما همه این آثار هنری همچون آینه‌ای هستند که محبت و حقیقت وجودی امام معصوم را برای مخاطب، دلچسب و پذیرا می‌کنند. به تعبیر دیگر، اصل هنر جذب قلوب میلیون‌ها نفر از مردم در بارگاه ملکوتی حضرت رضا(ع) در حقیقت دعوت آن‌ها به فطرت الهی و برخاسته از هنرمند حقیقی یعنی خود حضرت رضا(ع) است و هنرهای مرسوم رضوی، به تبع منطق هنر دینی، آینه‌ای برای انتقال این حقیقت هنری به مخاطب هستند./933/

جواد رستمی
ارسال نظرات