۲۴ آذر ۱۴۰۱ - ۱۳:۰۸
کد خبر: ۷۲۵۸۳۳
آیت الله سبحانی:

میان عقل و وحی تعارضی نیست

میان عقل و وحی تعارضی نیست
آیت الله سبحانی در پیامی به همایش اجتهاد عقل‌گرا گفت: میان عقل و وحی نباید تعارضی باشد و اگر دیده شد برداشت ما از کتاب و سنت اشتباه بوده است.

به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، شب گذشته در همایش اجتهاد عقل گرا در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی پیام حضرت آیت الله جعفر سبحانی که به طور مکتوب ارائه شده بود، قرائت شد.

در این پیام بر فرستاده شدن یک دین توسط خداوند به بشر تأکید شد که در دین محمدی اصول دین با تعقل و خردورزی اثبات می شود که در قرآن نیز دلایل عقلانی بر این امر آورده می شود.

همچنین آیت الله سبحانی تأکید کرد: عقلانیت آیین محمدی به قلمرو اصول عقائد منحصر نیست و بلکه به فروع نیز راه دارد و در آیات قرآن دلایل عقلی فروع نیز گفته شده است؛ به دلیل عقلانیت احکام الهی در احادیث آمده حلال محمد تا قیام قیامت حلال است و حرام این دین تا قیامت حرام است.

وی اظهار داشت: حجیت حکم عقل، قاعده اهم و مهم، گشودن باب اجتهاد، تبعیت از قواعد فقهی نشان می دهد شریعت اسلام جاودانه است و تا ابد می تواند پاسخگوی نیاز انسان باشد؛ گروهی از مسلمانان صدر اسلام با پیروی از اندیشه خرافی اجدادی، تفکر حول عقائد را ممنوع می کردند در صورتی که اسلام منادی آزادی و اختیار است و اگر اسلام را خالی از این آزادی بدانیم رنج پیامبران لغو خواهد بود.

حضرت آیت الله سبحانی با اشاره به روایتی از ابوهلالی عسکری گفت: معاویه نخستین کسی بود که فعل بندگان را فعل خدا معرفی کرد و خلافت یزید را از قضا و قدر الهی می دانست و این رویه ای شد که هر جنایتی را به قضا و قدر ربط دهند؛ سرآغاز تفکیک عقلانیت و شریعت به عصر جاهلیت برمی گردد و سنت های عصر جاهلی همچنان دیده می شود.

متن کامل پیام آیت الله سبحانی به این شرح است: 

بسم الله الرحمن الرحیم

يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا(نساء،۱۷۴)

قرآن، هدیه و رحمت و داروی شفابخشی است که خداوند از سر لطف به انسان‌ها ارزانی داشته است و گنجینه‌ایست که گوهر آن هیچ‌گاه پایان نمی‌یابد و فروغی است که هرگز خاموشی نمی‌پذیرد.

از نظر قرآن، فقط یک دین از جانب خدا فروفرستاده شده است و تمام رسولان، مأمور به تبلیغ آن شده‌اند، زیرا دین نوح، همان دین ابراهیم و دین او، دین پیامبران بعدی حتی دین خاتم پیامبران است، چنان‌که می‌فرماید: «إِنَ‏ الدِّينَ‏ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام‏ » (آل‌عمران ، 19).

مقصود از اسلام، تسلیم شدن و سر فرودآوردن در برابر خدا است. در حالی که از طرف خداوند، دین واحدی بر تمام بشر عرضه شده، اما تکالیف بندگان در زمان‌های گوناگون مختلف بوده است. پیامبران با دین واحد ولی با شرایع گوناگون برای هدایت مردم مبعوث شده‌اند. قرآن در عین تأکید بر وحدت دین، بر تعدد شرایع تصریح می‌کند. آن‌جاکه می‌فرماید: «لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجا » (مائده، 48). تو گویی، آیین الهی نهر فیاضی است که همه پیامبران از آن بهره‌مند می‌شوند، ولی هر کدام از راهی و طریقه‌ای که با شرایط زمان و مکان و استعدادهای امت‌های خود ، مناسب است ، وارد می‌شوند.

خداوند، شریعت پیامبر اسلام را شریعت کامل معرفی می‌کند و از آنجا که دین به کمال خویش نایل شده، دیگر لزومی ندارد که وحی رسالی برای این اکمال تداوم یابد. « الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ‏ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِينا » (مائده: 3).

آیین خاتم، با عقلانیت رابطه تنگاتنگی دارد. اصول، معارف و احکام فردی و اجتماعی و اخلاقی آن در بسیاری از موارد با برهان و دلیل عقلی قابل تفسیر است و در یک تعبیر کوتاه، دین محمدی (ص) با حکم عقل و خرد عجین شده و در مواردی که خرد، حق داوری دارد، کوچک‌ترین تفکیکی میان آن دو نیست. اصول دین با تعقل و خردورزی اثبات می‌شود. در قرآن هم دلایل عقلانی بر این امر مطرح شده است و نیز روایات معصومین (علیهم السلام) نیز گویای این مطلب است.

الاهیات نهج البلاغه و کتاب توحید صدوق، همگی حاکی از هماهنگی عقل و دین است.

امام صادق(ع) در این باره می‌فرماید:
«بالعقل عرف العباد خالقهم ... و عرفوا به الحسن من القبیح» (کلینی ، اصول کافی، ج1، ص29). عقلانیت آیین محمدی، به قلمرو معارف و اصول عقاید منحصر نیست، بلکه اساس فروع آن را نیز تشکیل می‌دهد که به برخی از آنها در آیات قرآن تصریح شده است:
. « أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِى‏ » (طه، 14).
2. « أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَر » (عنکبوت، 45).

ازاین‌رو، به دلیل عقلانیت احکام الهی است که پیامبر اسلام در حدیثی می‌فرمایند: «حلال محمد حلال الی یوم القیامه وحرامه حرام الی یوم القیامه» (کلینی، اصول کافی، ج1، ص58).

البته راز جاودانگی شریعت اسلام هم، در هماهنگی احکام اسلامی با ساختار وجودی و فطرت و عقل انسان است.

بی‌شک اموری که برخاسته از فطرت آدمی است در طی اعصار و قرون ثابت است. عالمان و فقهای اسلام علاوه بر این امر، با تمسک به اصول ذیل، حکم هر مسئله‌ای را مشخص می‌فرمایند: 1. حجیت حکم عقل؛ 2. قاعده اهم و مهم؛ 3. گشودن باب اجتهاد؛ 4. پیروی از قواعد حاکم فقهی نظیر نفی حرج و نفی ضرر.

بنابراین شریعت اسلام جاودانه و تا ابد می‌تواند پاسخگوی همه نیازهای دینی آدمیان باشد.

اما مع الاسف، علی رغم عقلانیت اصول و معارف و احکام اسلام، گروهی از مسلمانان صدر اسلام، با پیروی از اندیشه خرافی پدران خود در عصر جاهلیت، بحث و جدل در معارف و عقاید را نوعی مخالفت با شریعت تلقی می‌کردند و کم‌کم مسأله تفکیک خرد از شریعت پدید آمد. ازجمله آنها انکار اختیار و آزادی انسان و اعتقاد به جبر است، درصورتی‌که اسلام منادی آزادی و اختیار است. اگر انسان را مجبور و فاقد اختیار بدانیم، اعزام پیامبران و رنج مصلحان لغو خواهد بود. قرآن در این باره می‌فرماید: « وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ"(کهف ،۲۹)

همچنین حکومت اموی، مسأله قضاء و قدر را بیش از هر چیز ترویج می‌کرد تا بتواند وضع حاکمیت بر جامعه را معلول آن قلمداد کند و از این طریق ، مردم را درباره هر نوع نابسامانی به سکوت وا دارد.

ابوهلالی عسکری می‌گوید: «معاویه نخستین کسی بود که گفت تمام کارهای بندگان با اراده خدا انجام می‌گیرد» (مفید، الاوائل، 1371ق، ج4، ص125). وقتی عایشه همسر پیامبر از معاویه بازخواست کرد که چرا بیعت فرزند خود را به مردم تحمیل کردی، وی در پاسخ گفت: «خلافت یزید قضاء‌ و قدر الهی است و بندگان درباره آن از خود ا ختیاری ندارند» (ابن‌قتیبه، الامامه والسیاسه، بی‌تا، ج1، ص162). کم‌کم این مسأله از دودمان اموی به دیگران سرایت کرد و ارتکاب هر عمل قبیحی ازجمله کشتن امام حسین را به قضاء و قدر الهی نسبت می‌دادند، در‌صورتی‌که اعتقاد به قضاء و قدر هیچ منافاتی با حریت و آزادی انسان ندارد.

بنابراین سرآغاز تفکیک عقلانیت از دین و شریعت به تفکرات عصر جاهلی و حاکمان اموی بر می‌گردد.

البته هماهنگی معارف و احکام اسلام با عقلانیت، به این معنا نیست که ما می‌توانیم مصالح و مفاسد و رموز و ملاکات تمامی احکام شریعت را به طور کلی درک کنیم، به گونه‌ای که دیگر نیازی به وحی نداشته باشیم، زیرا سنت‌های عصر جاهلی هنوز هم در زمان ما به گونه‌ای رواج دارد. و گرچه تجربه اخیراً به برخی از ملاکات احکام پی برده است ، مانند ضررهای خوردن گوشت میت و خوک ولی ممکن است مصالح و مفاسد بسیاری از احکام تا رستاخیز روشن نشود،
منظور این است که میان عقل و وحی نباید تعارض وجود داشته باشد و اگر هم تعارض نمایان شد از یکی از دو حال خارج نیست:

1. یا در مقدمات برهان، مغالطه و اشکالی رخ داده که حکم عقل را دچار اشتباه کرده است.
2. و یا برداشت ما از کتاب و سنت برداشت صحیحی نبوده و به گونه‌ای در فهم ما اشتباه رخ داده است.
بنابراین، عقلانیت با آیین خاتم چه در اصول و معارف و چه در احکام ناسازگاری ندارد.
و این سازگاری و هماهنگی بین عقل و دین تا بدان جاست که قاعده مشهور بین فقها و عالمان دین که " کل‌ما حکم به العقل حکم به الشرع و کل ما حکم به الشرع حکم به العقل " مکرر در تقریرات علمی آنان رخ می‌نماید.
در پایان، ضمن آرزوی توفیقات بیشتر برای برگزارکنندگان همایش، محققان و پژوهشگران و اساتید امیدوارم طلاب و محققان عزیز با استمداد از دو حجت الهی باطنی و ظاهری (عقل – انبیا و ائمه اطهار) در بالندگی علوم عقلی (کلام، فلسفه) و علوم نقلی (فقه، اصول، تفسیر و حدیث) و صیانت از مرزهای معرفتی و اثبات کارآمدی دین در عرصه‌های مختلف و نقد شبهات ملحدان و مخالفان اسلام و تشیع موفق و مؤید باشند.
والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته

جعفر سبحانی 23/9/1401

ارسال نظرات