۰۸ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۸:۱۸
کد خبر: ۷۰۳۴۲۵
به مناسبت بزرگداشت ملاهادی سبزواری؛

ماجرای استقبال ملاهادی سبزواری از ناصرالدین شاه قاجار

ماجرای استقبال ملاهادی سبزواری از ناصرالدین شاه قاجار
در سفر ناصرالدین شاه قاجار به مشهد مقدس کاروان او از سبزوار نیز عبور کرده و در آن شهر اتراق می کند؛ شاه برای دیدار به حکیم سبزوار از او وقت گرفته و به خانه اش می رود.

به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، در یکی از نوشته‌های مرحوم محمدرضا حکیمی دیدار ناصر الدین شاه قاجار با ملاهادی سبزواری را شاهدی بر نبود انقلابی گری سیاسی در اندیشه صدراییان می‌داند که اگر با شاه فاسد قاجاری مخالف بود او را به خانه خود راه نمی‌داد.

ناصر الدین شاه در سفر به مشهد مقدس از هر شهری که عبور می‌کرد پیش از حضور وی اهالی شهر خبر می‌شدند تا اسباب استقبال فراهم شود؛ هنگامی که کاروان همایونی به شهر سبزوار رسید مورد استقبال مردم، علما و کسبه قرار گرفت، اما در میان علما و روحانیون خبری از ملاهادی سبزواری نبود. نقل شده خود ناصرالدین شاه یا یکی از اطرافیان شاه می‌گوید که ملاهادی شاه و وزیر نمی‌شناسد که شاه قاجار نیز می‌گوید اگر او شاه را نمی‌شناسد ما حکیم را می‌شناسیم و به دیدار او می‌رویم.

حاجی سبزواری برای پذیرش شاه وقت تعیین کرد که شاه در وقت مقرر حوالی ناهار به خانه محقر مرحوم سبزواری رفت؛ رفتن و رسیدنی که هیچ استقبال شاهانه‌ای نداشت و شاه نیز بر روی همان نمد اتاق حاجی نشست.

شاه قاجار در مذاکرات خود با حاجی سبزواری اظهار می‌کند که هر نعمتی شکری دارد و شکر سلطنت هم برطرف کردن حاجت مردم است و شما هر حاجتی دارید بفرمایید که انجام دهم؛ ملاهادی سبزواری هیچ نمی‌خواهد.

شاه نیز برای اینکه مذاکراتش خالی از مواهب نباشد گفت که شنیدم زراعتی دارید و دستور می‌دهم که خراج زراعت را از شما نگیرند تا لطفی به شما کرده باشم.

حکیم سبزوار در پاسخ نکات جالبی می‌گوید که بهتر است همان نثر زیبای قاجاری (منسوب به آن دوران) منعکس شود: «اینک اگر من مالیات ندهم ناچار از طرف اولیای امور مقدار آن به سایر آحاد و رعیت سرشکن شده و ممکن است یک قسمت آن به فلان بیوه زن و یا به یتیمی تحمیل شود، شما راضی نباشید معافیت مالیات من، سبب تحمیل بر یتیمی یا بیوه زنی یا باقی مردم باشد، علاوه بر این، دولت نیز مخارجی دارد که تهیه آن بر عهده رعایا است من هم باید سهم خود را بدهم و به دوش دیگران نیندازم، بگذارید رزق ما حلال بماند.»

ناصرالدین شاه از ناهار خوردن با ملاهادی استقبال می‌کند که ملا به خادمش می‌سپارد غذا را بیاورند؛ یک سینی چوبی با کاسه‌ای دوغ و چند تکه نان خشک غذای حاجی بوده که به شاه هم تعارف می‌کنند. شاه قاشق اول را می‌خورد و می‌گوید که این غذا مناسب من نیست، اما نان‌ها را برای تبرک و استشفا در هنگام مریضی با خود می‌برم.

ارسال نظرات