۲۸ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۲:۳۸
کد خبر: ۶۸۹۹۱۵

لشکر نظریه‌پردازان نولیبرال و جنگ ادراکی در اقتصاد

لشکر نظریه‌پردازان نولیبرال و جنگ ادراکی در اقتصاد
راز ترقی کشورهای ثروتمند و ناکامی کشورهای در حال توسعه علی‌رغم به کار گرفتن نسخه‌های به ظاهر واحد نولیبرالی در اقتصاد چیست؟

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، یکی از جدی‌ترین سوال‌ها نسبت به تئوری‌های اقتصاد نولیبرالی و بازار آزاد این است که چرا این نسخه‌ها در کشورهای آمریکایی و اروپایی به ثروت آنها افزوده اما در دیگر کشورها جز ویرانی چیزی در پی نداشته است؟

نوام چامسکی: اقتصادشناسی باید مبتنی بر واقعیت باشد

همواره شنیده‌ایم غرب و در مرکز آن ایالات متحده آمریکا، سرزمین آزادی‌های نامحدود است، از آزادی بیان و دین گرفته تا آزادی بازار و تجارت، اما برخی اقتصاددان‌های مطرح همانند هاچون چنگ که اقتصاددان کره‌ای‌الاصل دانشگاه کمبریج انگلستان است در کتاب «نیکوکاران نابکار» خود به عنوان منتقد جدی نولیبرالیسم نشان می‌دهد آنگونه هم که تصور می‌شود خبری از آزادی نامحدود در غرب حداقل در بازار و تجارت نیست.

نوام چامسکی فیلسوف و زبان‌شناس آمریکایی «نیکوکاران نابکار» را پژوهشی هوشمندانه و اقتصادشناسی مبتنی بر واقعیت توصیف می‌کند، پژوهشی که توانسته با بهره‌گیری از مثال‌های متعدد و موشکافی تاریخ اقتصاد، چرایی ترقی کشورهای ثروتمند و ناکامی کشورهای در حال توسعه را علی‌رغم به کار گرفتن نسخه‌های به ظاهر واحد نولیبرالی رمزگشایی کند.

هاچون چنگ معتقد است خصوصی‌سازی، گشودن بلامانع دروازه‌های کشور به روی تجارت بین‌المللی و سرمایه‌گذاران خارجی، تورم ضعیف و دولت کوچک جوهره سیاست‌های نولیبرالی در کشورهای در حال توسعه طی ربع قرن گذشته است و آنچه این سیاست‌ها را با وجود نتایج مأیوس کننده همچنان در این کشورها پیش می‌راند تبانی کشورهای ثروتمند یا همان نیکوکاران نابکار به رهبری آمریکا با سه گانه‌ای به نام تثلیث نامقدس است.

تثلیث نامقدس متشکل از صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی است که شاید به عنوان سازمان‌های اقتصادی بین‌المللی شناخته شوند اما تا حد زیادی تحت کنترل و اعمال قدرت کشورهای ثروتمند قرار دارند و برای ترغیب کشورهای در حال توسعه و تنگدست به اتخاذ نسخه‌های نولیبرالی، از دو سراب دریافت وام و دسترسی به بازار کشورهای ثروتمند استفاده می‌کنند.

لشکر نظریه‌پردازان نولیبرال و جنگ ادراکی در اقتصاد

این تشکیلات نولیبرال با لشکری از نظریه‌پردازان دست به جنگی ادراکی زده‌اند تا همه باور کنند که علت توسعه اقتصادی کشورهای ثروتمند و معجزه اقتصادی کشورهایی چون کره جنوبی در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۸۰ پیروی از نولیبرالیسم و تجارت آزاد خارجی است اما هاچون چنگ از حقیقت پیشرفت کره جنوبی پرده برمی‌دارد و عنوان می‌کند کره با وضع تعرفه‌های گمرکی سنگین بر واردات و گزینش سرمایه‌گذران خارجی، تخصیص یارانه و آموختن بازاریابی‏ خارجی به تولیدات داخلی، صنایع جدید را در کنف حمایت خود گرفت تا به حدی رشد یافتند که توانستند در برابر غول‌های صنعتی-تجاری بین‌المللی دوام آورند.

از آنجا که دولت کره مالک تمام بانک‌ها و اغلب صنایع کلیدی و پیشرفته بود، نقصان سرمایه واحدهای تولیدی را جبران و جای خالی بخش خصوصی را پر می‌کرد و بر تکثیر غیرقانونی کالاهای خارجی مشمول حقوق انحصاری ‏چشم می‌بست. همچنین ارز را به شدت کنترل و تنها برای واردات صنایع ضروری و نهاده‌های صنعتی مهم هزینه می‌کرد.

از نگاه چنگ فقط کره نیست که با اتخاذ سیاست‌های ارتدادی از بازار آزاد توانسته ثروتمند شود بلکه تمام کشورهای توسعه یافته امروز و در صدر آنها بریتانیا و آمریکا به عنوان مهد بازار و تجارت خارجی آزاد با سیاست‌هایی ثروتمند شدند که با اقتصاد نولیبرالی در تضاد است.

فردریش لیست: کشورهای ثروتمند اجازه ندادند دیگر کشورها از نردبام پیشرفت اقتصادی بالا بروند

پرسش این است که چرا کشورهای ثروتمند به کشورهای در حال توسعه، همان راهبردهایی را توصیه نمی‌کنند که به نفع‌شان تمام شد؟ چرا از حمایت‌های تعرفه‌ای و یارانه‌ای وسیع از تولیدات داخلی حرفی نمی‌زنند و در مورد تاریخچه سرمایه‌داری و تجارت خارجی آزاد افسانه‌های مهمل می‌بافند؟

چنگ همانند فردریش لیست، اقتصاددان آلمانی معقتد است کشورهای ثروتمند از نردبام پیشرفت اقتصادی بالا رفتند و زمانی که به بالاترین موقعیت اقتصادی جهان رسیدند، لگد زدند و نردبام را دور افکندند تا دیگران را از وسیله صعود محروم کنند و تاریخ را چنان بازنویسی‌کرده‌اند که به جای انعکاس واقعیات، با الگوهای نولیبرال امروزی‌شان سازگار باشد.

تجارت خارجی آزاد یا استعمار و قدرت نظامی

بازخوانی تاریخ تجارت خارجی آزاد نشان می‌دهد تحقق مرحله اول جهانی‌سازی پیش از آنکه متأثر از نیروهای بازار آزاد باشد نتیجه استعمار، معاهده‌های نابرابر و قدرت نظامی است به نحوی که در سال ۱۸۴۱ بریتانیا رهبر خود خوانده جهان لیبرال، چین را به این دلیل که سر راه تجارت آزاد اما غیرقانونی مواد مخدرش قرار می‌گرفت با حمله نظامی در جنگ تریاک شکست داد و مجبور به برداشتن تعرفه‌های گمرکی بر واردات کالاهای خارجی از جمله تریاک کرد. درست در همین زمان کشورهای ثروتمند با وضع تعرفه‌های سنگین بر واردات، یارانه‌های تولیدی و منع صادرات مواد خام اصلی، آزادسازی واردات درون داده‌های صنعتی و باز پرداخت عوارض گمرکی آنها، تخصیص جوایز و صدور پروانه ساخت برای اختراعات خارجی، تنظیم استانداردهای محصولات و ایجاد زیربناهای لازم برای امور مالی و ترابری توانستند بر قله اقتصاد بنشینند.

از نگاه چنگ راه ندادن شرکت‌های خارجی به کشورهای در حال توسعه در دراز مدت می‌تواند به نفع این کشورها باشد و سرمایه گذاری در شرکتی زیان‌ده که قرار است موتور محرکه اقتصاد باشد ممکن است پیشنهادی عالی باشد. کشورهای زیادی چون بریتانیا، آمریکا، آلمان، سوئد، فرانسه، اتریش، ژاپن، تایوان و کره در پشت دیوار حمایتگرایی از صنایع پیشرفته و نوزاد داخلی سریعاً رشد کردند مانند حمایت یکصد ساله بریتانیا از صنعت پشم و پارچه یا حمایت ۷۰ ساله ژاپن از ماشین‌سازی تویوتا یا حمایت ایالات متحده از صنایع اصلی و نوزاد نظیر رایانه، نیمه رساناها، علوم زیستی، هوا- فضا و اینترنت در دهه‌های متمادی. البته این حقیقت شاگردان آدام اسمیت را آزار می‌دهد لذا سیاست حمایتگرایی را با فاشیسم برابر قرار می‌دهند.

تثلیث نامقدس و خورد کردن کشورهای در حال توسعه زیر چرخ‌های رقابت نابرابر

اقتصاددانان بازار آزاد از طریق تثلیث نامقدس به کشورهای در حال توسعه فشار می‌آورند که بی‌درنگ تولیدکنندگان‌شان را در معرض رقابت زیاد با رقبای خارجی قرار دهند تا برای حفظ بقای خود انگیزه بیابند و بر کارایی‌شان بیفزایند اما همانطور که رقابت یک سنگین وزن و سبک وزن در بوکس ناعادلانه است رقابت اقتصادی آمریکا و چین با غنا و هندوراس هم ناعادلانه است و تولیدکنندگان کشورهای در حال توسعه به زمان نیاز دارند تا با فراگیری و خبره شدن در فناوری‌های پیشرفته و ایجاد سازمان‌های کارا توانایی‌شان را بهبود بخشند و اگر نابهنگام در معرض رقابت بین‌المللی قرار گیرند حذف خواهند شد.

تجارت خارجی آزاد و کاهش آزادی کشورهای در حال توسعه

چنگ تاکید می‌کند که تجارت خارجی آزاد کارایی ندارد چراکه اگر قرار بود کشوری در حال توسعه با آن موفق شود باید مکزیکی می‌بود که از دهه ۱۹۸۰ به کیش نولیبرالی گروید اما کشاورزی و طیف وسیعی از صنایع خود را که طی دوره صنعتی‌سازی براساس جایگزینی واردات با زحمت ایجاد کرده بود از دست داد و پس از آن دچار افت شدید اقتصادی، از بین رفتن مشاغل و کاهش دستمزدها شد.

همچنین در بسیاری از کشورهای در حال توسعه آزادسازی زودهنگام تجارت خارجی درآمدهای دولت از حقوق و عوارض گمرکی واردات را کاهش داده و چون امکان گرفتن مالیات بالاتر از شهروندان وجود ندارد دولت‌ها تحت فشارهای صندوق بین‌المللی پول مجبور به تعدیل بودجه‌های جاری خود و کاهش خدمات در حوزه‌های بهداشت و درمان، آموزش و زیرساخت‌های فیزیکی می‌شوند. لذا سیاست تجارت خارجی آزاد از نظر چنگ، کاهنده آزادی کشورهای در حال توسعه است.

سیاست‌های پولی نولیبرال و ابرشرکت‌های چند ملیتی خطرناک‌تر از قدرت نظامی دشمن

چنگ در ادامه روی بحران‌های عمیق ارزی و بانکی دست می‌گذارد که نتیجه سرازیر شدن سیاست‌های نولیبرالی به کشوهای در حال توسعه است و اقتصاد روسیه، آرژانتین، برزیل و ببرهای جنوب شرق آسیا را مقتول این بحران‌ها معرفی می‌کند تنها به این دلیل که سرمایه‌گذارهای خارجی را با تجویز صندوق بین‌المللی پول، بی‌قاعده به خود راه دادند و نمی‌دانستند سرمایه‌گذارهای خارجی مادر ترزا نیستند که دغدغه رشد اقتصادی کشورهای تنگدست را داشته باشند بلکه گریزپا و گله‌وار به محض یافتن بازاری سودمندتر، بدون توجه به وضعیت کشورهای در حال توسعه آنها را ترک می‌کنند.

همچون مجله بانکداران ایالات متحده، چنگ حضور بی‌قاعده سرمایه‌گذاران و ابرشرکت‌های فراملیتی را خطرناک‌تر از قدرت نظامی دشمن توصیف می‌کند چرا که ملیت سرمایه‌گذار یا شرکت بسیار اهمیت دارد و این مالک سرمایه یا بنگاه است که تعیین می‌کند شرکت‌های فرعی اجازه ورود به فعالیت‌های سطح بالاتر را دارند یا خیر. لذا ورود سرمایه‌گذاران خارجی باید ضابطه‌مند باشد.

خصوصی‌سازی، انحصارگرایی و کاهش تورم آدرس‌های غلط نولیبرالیسم

در کنار همه سیاست‌های نولیبرالیسم، می‌توان خصوصی‌سازی را حیثیتی‌ترین سیاست نولیبرالیسم دانست. از نگاه استاد اقتصاد دانشگاه کمبریج، نیکوکاران نابکار کشورهای در حال توسعه را مجبور به خصوصی‌سازی‌های گسترده می‌کنند درحالیکه اولین مقابله با خصوصی‌سازی‌ها توسط دولت‌های قسم خورده بازار آزاد انجام شده است و برخی از بهترین و خوشنام‌ترین شرکت‌های دنیا در مالکیت دولت هستند و به دست آن اداره می‌شوند مانند رنو وآلکاتل فرانسه، خطوط هواپیمایی سنگاپور، شرکت‌های معادن و حمل و نقل فنلاند، شرکت فولاد و آهن پوسکو کره و …. چنگ علت نشناختن این همه بنگاه و شرکت دولتی موفق را تخریب مالکیت دولتی در اذهان مردم توسط نولیبرالیسم می‌داند.

حقیقت آن است که بخش دولتی در پروژه‌هایی با فاصله زیاد بهتر از بخش خصوصی عمل می‌کند مانند پروژه‌های بلند مدت اما کارآمد که بخش خصوصی از آنها به علت طولانی شدن سودآوری اجتناب دارد یا عرصه‌هایی چون برق، آب، گاز، تلفن ثابت و راه آهن که انحصار طبیعی وجود دارد و حضور یک عرضه کننده خدمات کارآمدتر از چند عرضه کننده است و حداقل هزینه‌ها را برای خدمات‌رسانی به شهروندان داشته‌اند.

علاوه بر آن هر بخشی از دولت مناسب واگذاری به بخش خصوصی نیست و دولت‌ها از واگذاری بخش‌ها با انحصار طبیعی یا عرضه کننده خدمات ضروری باید اجتناب کنند. همچنین واگذاری‌ها باید با قیمت مناسب، در زمان مناسب و به افراد مناسب صورت گیرد به نحوی که ثروت ملی در خاک کشور حفظ شود و بهره‌وری واحد واگذار شده افزایش یابد.

علاوه بر این‌ها کشورهای ثروتمند شرایط سختی را بر حفظ مالکیت پروانه وضع می‌کنند و معتقدند که منتقدان نظام پروانه و حق مالکیت برای فناوری‌های جدید و پیشرفته، عرضه اندیشه‌های نو را به خطر می‌اندازند و بهره‌وری نظام سرمایه‌داری را سست می‌کنند. با این حال چنگ تحلیل می‌کند که توسعه اقتصادی نیازمند اقتباس ایده از خارجی‌های خلاق است و نظام بین‌المللیِ مالکیت معنوی باید در عین حفظ حقوق مخترعان از حق مالکیت‌های طولانی که شکل استثمار کشورهای در حال توسعه را پیدا می‌کند جلوگیری و فرآیند جریان دانش به کشورهای در حال توسعه را تسهیل کند تا به بازدهی بالاتری دست یابند و از هزینه‌های اجتماعی خود بکاهند.

از دریچه نگاه او گرفتن پروانه مالکیت فقط برای برخی از صنایع مهم و سرنوشت‌ساز لازم است صنایعی چون داروهای شیمیایی، نرم افزار و صنعت سرگرمی که به راحتی کپی‌برداری می‌شوند اما در صنایعی که کپی‌برداری کار آسانی نیست خود نوآوری به مخترع انحصار می‌دهد.

سختگیری‌های کشورهای ثروتمند لیبرال اما انحصارگرا در حالی است که خود از گذشته تا امروز بارها حق انحصارها را زیر پا گذاشته‌اند چرا که اهمیت فناوری نو در بنا نهادن اقتصاد توانمند را درک می‌کنند تا جایی که جاسوسی فناوری را از سده‌های گذشته در کارنامه اقتصادی خود دارند.

تورم ضعیف و زیر ۳ درصد از دیگر سیاست‌های تجویزی صندوق بین‌المللی پول به کشورهای در حال توسعه است اما چنگ آن را همیشه مناسب نمی‌داند چرا که کشورهایی مثل کره و برزیل با نرخ تورم خیلی بیشتر از این (۴۰ و ۲۰ درصد) هم رشد اقتصادی و درآمد سرانه بیشتری را تجربه کرده‌اند.

تورم پایین شاید به معنای حفظ ارزش درآمدهایی باشد که قبلاً کسب شده است اما سیاست‌های رسیدن به تورم پایین شاید آنچه را افراد بتوانند در آینده کسب کنند کاهش می‌دهد و باعث کاهش سطح فعالیت‌های اقتصادی، مشاغل و دستمزدها جز برای مشاغل ثابت و مستمری بگیران می‌شود.

رفتار و فرهنگ ملت‌ها تا حد زیادی متأثر از وضعیت اقتصادی آنها است

برخلاف کشورهای ثروتمند که کشورهای تنگدست را مردمی تنبل، کودن، بی‌خیال نسبت به آینده و ولخرج می‌دانند اما استاد اقتصاد سیاسی دانشگاه کمبریج تهیدستی کشورها را ناشی از تنبل بودن مردم‌شان نمی‌داند بلکه تنبل بودن آنها را ناشی از تهیدستی‌شان می‌داند.

به عقیده او کشورهای ثروتمند برای آنکه بر ناکامی سیاست‌های نولیبرالی در کشورهای در حال توسعه سرپوش بگذارند وضعیت بد اقتصادی این کشورها را به فرهنگ آنها نسبت می‌دهند، درحالیکه کشورهای ثروتمند پس از انقلاب صنعتی و توسعه اقتصادی دچار تغییر در فرهنگ کار و سبک زندگی شدند، لذا رفتارها تا حد زیادی متأثر از وضعیت اقتصادی هستند و ملت‌ها با پیشرفت اقتصادی منضبط و سخت‌کوش می‌شوند.

چنگ در پاسخ به این سوال که کشورهای تنگدست برای گسترش توانمندی کجا باید سرمایه‌گذاری کنند بی‌درنگ صنعت تولیدی را پیشنهاد می‌کند چرا که بسیاری از منابع طبیعی محدود و تجدید ناپذیرند همچنین بارها اتفاق افتاده که یک اختراع شیمیایی یا صنعتی بر ماده طبیعی تفوق یافته و آن را از بازار رقابت کنار زده است. از سویی عامل برتری کشورهای ثروتمند مانند سوئیس، آمریکا، انگلیس، آلمان، هلند و … همواره صنایع پیشرفته و سرانه بالای تولید صنعتی بوده است.

راز رشد اقتصادی در عبور از نسخه‌های نولیبرالی و بازار آزاد است

در واقع می‌توان نیکوکاران نابکار را دستورالعملی سنجیده برای سرپیچی و عبور از نسخه‌های بازار آزاد دانست زیرا با انبوهی از مثال‌ها که بر ناکامی سیاست‌های نولیبرالی و موفقیت سیاست‌های متضاد با آن دلالت دارد، جسارت عدول از نسخه‌های صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی را به کشورهای تنگدست می‌دهد و ثابت می‌کند تز TINA (هیچ گزینه دیگری جز نسخه‌های نولیبرالی برای توسعه اقتصادی وجود ندارد) تزی نادرست و تلاش مذبوحانه کشورهای ثروتمند است تا تاریخ تحریف شده با نظریه‌پردازی‌شان جور درآید وگرنه برای جهانی‌سازی نولیبرال جایگزین‌های بسیاری وجود دارد.

ارسال نظرات