۳۰ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۶:۰۰
کد خبر: ۶۴۸۸۴۱
یادداشت؛

کرونا و نبود تفکر سیستمی در آمریکا

کرونا و نبود تفکر سیستمی در آمریکا
در قرن بیست‌ویکم وقت منازعه و مجادله و لفاظی و ایجاد سیاست یک بام و دو هوا و سیاست چماق و هویج نیست. دنیا آگاه‌تر از آن است که اتاق‌های فکر آمریکایی برای آنها تصمیم بگیرد و رئیس‌جمهورش عرض‌اندام کند.

به گزارش خبرگزاري رسا، امیر حصیرچی، عضو هیات‌علمی دانشگاه جامع امام حسین(ع) طی یادداشتی در «فرهیختگان» نوشت: شاید شما هم با اصول کلی «تفکر سیستمی» آشنا باشید. برای آن‌دسته از خوانندگانی که آشنایی با این اصول ندارند، این اصول را درخلال توضیحات، معرفی و سپس با لایه‌برداری از کووید-19، موارد قابل‌تاملی برای فکر کردن و تجدیدنظر در مدل‌‌های ذهنی ارائه خواهیم کرد.

اولین اصل تفکر سیستمی این است که مسائل امروز ناشی از راه‌‌حل‌‌های دیروز است. سوال این است که کدام راه‌حل دیروزی، منجر به خلق کووید-19 امروزی شده است؟

در پاسخ به این سوال باید گفت که تنها دو احتمال برای خلق این ویروس نوپدید وجود دارد. احتمال اول منشأ طبیعی و احتمال دوم، دست‌ساز بودن آن توسط بشر است. از آنجا که احتمال دوم درحال رشد است و بسیاری را متقاعد کرده که احتمال اول به دلایل متعدد می‌تواند مردود اعلام شود، لذا با این احتمال جلو می‌رویم.

در اثبات این فرضیه، اولین‌بار ژائو لی‌جیان، سخنگوی وزارت خارجه چین، در توئیتی اعلام کرد که این ویروس در سال ۲۰۱۵ توسط دانشمندان آمریکایی ساخته شده و سازمان سیا در انتشار آن دخالت داشته است.

 درمقابل این اظهارات، ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا گفت: «من از سخنان مقامات چینی که مدعی هستند ارتش ما این ویروس را به چین منتقل کرده، خوشحال نیستم. ارتش ما این ویروس را به آنجا منتقل نکرده است. پکن درحال اتهام‌زنی است و مسائلی که مطرح می‌کند، به‌هیچ‌عنوان صحت ندارد. این ویروس از چین آمده و من به‌درستی آن را ویروس چینی می‌خوانم.»

 پیش از آن نیز، ولادیمیر ژیرینفسکی، نایب‌رئیس دومای روسیه، آمریکا را عامل انتشار ویروس کرونا در چین معرفی کرده و گفته بود که این یک ویروس جدید نیست و آمریکایی‌‌ها برای غلبه بر اقتصاد چین، ویروس را در این کشور انتشار داده‌اند.

اخیرا پایگاه خبری دیلی‌میل در افشاگری خود اعلام کرده است که آزمایشگاهی در ووهان با استفاده از پول دولت آمریکا، باعث انتشار ویروس کرونا شده است. دیلی‌میل نوشته است: «انستیتوی ویروس‌شناسی شهر ووهان چین با استفاده از کمک 7/3 میلیون دلاری دولت آمریکا، روی پستاندارانی که حامل ویروس کرونا بوده‌اند، آزمایش‌‌هایی را انجام داده است. توالی ژنوم ویروس کرونا نشان می‌دهد که این ویروس از خفاش‌‌هایی یافت شده‌اند که در یک غار دورتر از محل بازار فروش ووهان حدس‌زده شده‌اند.»

وانگ فوهوآ، محقق آکادمی علمی شهر پکن، در مقاله خود 10 سؤال برخاسته از بررسی‌‌های تحقیقاتی خود را مطرح می‌کند. وی از مقامات آمریکایی سوال می‌کند: «چرا رئیس «مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری آمریکا» از اشتباه در آزمایش کسانی که فکر می‌شد در گذشته بر اثر آنفلوآنزا مرده‌اند، خبر داده است؟ چرا تشخیص اشتباه در اسکن ریه‌‌های بیماران آمریکایی وجود داشته؟ چرا آمریکا از کنوانسیون سلاح‌‌های بیولوژیکی و سموم کنار کشید؟ چرا آمریکا آزمایشگاه‌‌های جدید بیولوژیکی در جورجیا، اوکراین، مولداوی، ارمنستان، آذربایجان، ازبکستان و قزاقستان ایجاد کرده است؟ علت تعطیلی موسسه تحقیقات پزشکی ارتش آمریکا، واقع در «فورت‌دیتریک» و «مریلند»، در ژوئیه سال 2019 و شیوع آنفلوآنزا در سراسر کشور فقط یک ماه بعد از آن چه بود؟ علت عدم کسب مدال از سوی بازیکنان تیم آمریکا با 369 عضو در هفتمین بازی‌‌های جهانی نظامی (27‌ تا‌18 اکتبر 2019) که در ووهان برگزار شد، چه بود؟ علت برگزاری رویداد 201 (یک ورزش همه‌گیر جهانی) در اکتبر 2019 و علت حضور معاون سیا در آن چه بود؟ و ....»

در ایران هم اولین‌بار رئیس سازمان پدافند غیرعامل، از احتمال دست‌ساز بودن آن خبر داد.

رهبر معظم انقلاب با فرض احتمال بیولوژیکی بودن کووید-19 فرمودند: «این اقدام با توجه به قرائنی که احتمال «حمله‌ بیولوژیکی» بودن این رویداد را مطرح کرده، می‌تواند جنبه‌ رزمایش دفاع بیولوژیک نیز داشته و بر اقتدار و توان ملی بیفزاید.»

با عنایت به موارد مطروحه و با توجه به نگاه ددمنشانه و رفتار‌های خصمانه آمریکا علیه بشریت، از اهدای پتو‌های آلوده به آبله به سرخپوستان برای اشغال آمریکا، تا انجام آزمایش‌ها روی شهروندان آمریکایی، همه و همه نمایانگر شدت‌گرفتن صحت این فرضیه است.

باید اشاره کرد که نخستین آزمایش عمومی واقعی آمریکا در حوزه عوامل زیستی سال 1949 و در خود آمریکا و ساختمان پنتاگون رخ داد. در این سال دانشمندان باکتری‌‌هایی را در سیستم تهویه هوا در ساختمان پنتاگون قرار دادند تا ببینند یک سلاح بیولوژیکی چگونه کار می‌کند؟

یک سال بعد نیروی دریایی آمریکا عملیات اسپری دریایی را در ساحل سان‌فرانسیسکو در کالیفرنیا انجام داد، آنها دو نوع باکتری «باسیلوس‌گلوبی» و «سراتیامارسنس» را در این ساحل پاشیدند؛ قرار بود این مواد بی‌خطر باشد، اما اکنون ماده باسیلوس‎‌گلوبی جزء مواد سمی خطرناک شناخته شده است که باعث تضعیف سیستم ایمنی بدن افراد می‌شود.

 سال 1997 شورای ملی تحقیقات آمریکا فاش کرد که این کشور همچنین از مواد شیمیایی برای آزمایش پتانسیل سلاح‌‌های بیولوژیک در دهه 50 میلادی روی شهروندان آمریکایی استفاده کرده است! ماده «سولفیدکادمیوم» توسط هواپیما در تعدادی از شهر‌ها ازجمله سنت‌لوئیس در میسوری و مینیاپولیس در مینه‌سوتا پاشیده شد؛ این شهر‌ها به این دلیل انتخاب شدند که از نظر زمین، آب‌وهوا و جمعیت به شهر مسکوی شوروی شباهت داشتند! این شورا به این نتیجه رسیده بود که هیچ خطری نسبت به این آزمایش وجود ندارد، اما در سال 2012 به این نتیجه رسیدند که در این دو منطقه میزان سرطان بسیار بالایی ثبت شده است که مربوط به مواد رادیواکتیو است.

علاوه‌بر آزمایش‌‌های هوایی آزاد، ارتش آمریکا سابقه استفاده از حشرات آلوده در تسلیحات خود را دارد؛ به‌عنوان مثال در سال 1954 ارتش آمریکا از بمب‌‌هایی که آلوده به این حشرات بود، در طول جنگ کره استفاده کرده است.

یکی دیگر از آزمایش‌‌های تسلیحات بیولوژیک آمریکا در سال 1962، «پروژه112» بود که بعد از این ماجرا، آزمایش‌‌های گسترده آمریکا شروع شد.

در سال 1966 آزمایشی در مترو شهر نیویورک انجام شد؛ دانشمندان لامپ‌‌های کم‌نور را با باکتری‌‌های باسیلوس‌گلوبی پر کرده و سپس آنها را در مسیر‌های مختلف تخلیه کردند؛ این باکتری‌‌ها در فضای مترو پخش شد و هزاران شهروند آمریکایی هوای آلوده را تنفس کردند. سال 2008، دفتر پاسخگویی دولت آمریکا اذعان کرد که به‌علت آزمایش‌‌های پروژه112 و سایر آزمایش‌ها، ده‌‌ها هزار غیرنظامی ممکن است درمعرض عوامل بیولوژیکی قرار گرفته باشند؛ ارتش این کشور منکر آلوده‌شدن افراد شد، اما آزمایش‌‌های گرفته‌شده از افراد نشان داد که برخی از آنها سال‌‌ها از بیماری‌‌های عفونی رنج ‌برده‌اند.

به این جهت وقتی یک دولت فاقد احساس، برای انجام مقاصد ددمنشانه حتی به شهروندان خود رحم نمی‌کند، چه انتظاری می‌توان داشت که هزاران فعالیت توسعه‌طلبانه و کشتار و نسل‌کشی را در سایر کشور‌ها دنبال نکند. آن بمب اتمی که روی شهر ناکازاکی خالی شد و ژاپن را وادار به تسلیم کرد، هنوز آثار و تبعات آن باقی است.

بیماری ایدز که امروزه بشریت را مواجه با خطرات بسیار و هزینه‌‌های سنگین درمان، حتی برای خود ایالات‌نا‌متحده آمریکا کرده و فقط تا سال 2010 ابتلای قریب به 34 میلیون نفر در جهان و مرگ 1.8 میلیون نفر را رقم ‌زده است، حاصل یک سیاست رذیلانه (کنترل جمعیت بشری) از اتاق‌‌های فکر شیاطین و دشمنان بشریت بوده است. مدارک نشان می‌دهد ایالات‌متحده به‌دنبال ساخت یک ذره ویروسی بوده است که روی سیستم دفاعی بدن تاثیر منفی می‌گذارد و این دقیقا همان کاری است که ویروس اچ‌آی‌وی انجام می‌دهد. امروزه دانشمندان با اطمینان صددرصد اعلام کرده‌اند، پیدایش ایدز به آزمایشگاه بازمی‌گردد و ویروس اچ‌آی‌وی ساخته بشر است. مقاله سال 1971 رابرت گالو دقیقا مشابه اطلاعیه وی در سال 1984 است؛ هنگامی که وی کشف ویروس اچ‌آی‌وی را به‌عنوان عامل بیماری ایدز اعلام کرد. پس از بررسی مدارک روشن می‌شود رابرت گالو حق اختراع خود در بیماری ایدز را پیش از اینکه به همراه «مارگارت هکلر» (وزیر وقت بهداشت ایالات‌متحده) معرفی کند، به ثبت رسانده است. موارد فاش‌شده از برنامه مخفی ایالات‌متحده و همچنین 15 گزارش پیشرفت فاش‌شده از این برنامه، شواهد انکارناپذیری است که نشان می‌دهد ایالات‌نا‌متحده آمریکا با طرحی مخفی به‌دنبال کاهش جمعیت بشریت بوده است! ایالات‌نا‌متحده آمریکا در قالب این پروژه به‌دنبال ساخت ویروسی ویژه برای از بین بردن گروهی از انسان‌‌ها بوده است. بین سال‌‌های 1964 تا 1978 میلادی، مبلغ 500 میلیون دلار به پروژه مخفی ویروس فدرال اختصاص داده شده که نتیجه آن خلق ویروسی به نام اچ‌آی‌وی بوده است. این اسناد منتشرشده نشان می‌دهد این کشور آزمایش‌‌های بسیاری را درجهت مقاصد خود انجام داده است؛ بسیاری از این آزمایش‌‌ها پنهان مانده و یا درصورت آشکارشدن، تکذیب شده است.

 با توجه به این مقدمات و قبول احتمال دست‌ساز بودن ویروس دلایلی ازقبیل: عقب‌انداختن اقتصاد چین، زمین‌گیر کردن ایران، کنترل جمعیت دنیا، از بین بردن جمعیت ضعیف و غیرمولد که فشار بودجه‌ای بر صندوق‌های بازنشستگی و سیستم‌های درمانی وارد می‌کنند و... مطرح شده است. حال باید دید این سیاست رذیلانه، فارغ از جنبه شیطانی بودن این نوع از تصمیمات، به عنوان یک مساله می‌تواند پاسخ خود را خلق و انتشار کووید- 19 را توجیه کند؟

از دیدگاه و تفکر سیستمی که خود آمریکا پیشتاز این مباحث است، متاسفانه باید پاسخ داد این تصمیم با این دیدگاه منطبق نیست و همین عدم‌انطباق‌ها و فقدان دیدگاه سیستمی، بالاخص در لایه سیاستگذاری و از سطوح خرد تا سطوح کلان، همیشه به راه‌حل‌هایی منجر شده است که درنهایت چیزی جز تباهی به ارمغان نمی‌آورد. امروز همان سیاست‌ورزی شیطانی منجر به آن شده است که به گفته خود ترامپ، اقتصاد آمریکا تعطیل شده است. درحال حاضر این بیماری به سرعت در آمریکا درحال فراگیری است و بیشترین تعداد مرگ‌ومیر را در دنیا به خود اختصاص داده است. پس یک راه‌حل ساده (انتشار یک عامل بیولوژیک) برای یک مساله پیچیده (غلبه بر اقتصاد رقیب یا کم کردن جمعیت غیرمولد یا کاهش فشار بودجه‌ای و یا... ) و تصور اینکه ساخت سلاح بیولوژیک به دلایل دوز موثر پایین عوامل، سادگی ساخت، سختی کشف و سنجش، گسترش سریع و کنترل و پیشگیری بسیار مشکل، مداومت زیاد اثر در منطقه، ارزان بودن تولید و... می‌تواند در کنترل منطقه خاورمیانه و زمین‌گیر کردن ایران و غلبه اقتصادی بر چین و... موثر باشد، راه به جایی که نبرده هیچ، بلکه اتاق‌های فکر آمریکا را با بحران جدیدی مواجه کرده است و آن اینکه مدل شیوع چیست؟ مدل مقابله چیست؟ پس از کرونا کجا هستیم؟ پس از کرونا چه باید کرد؟

مطالعه سناریوهای این بیماری در اقصی‌نقاط دنیا، از گزارش‌های مکنزی و اتاق‌های فکر آمریکایی و بررسی اپیدمیولوژیست‌ها تا مطالعات ملبورن استرالیا، مدل‌سازی دانشگاه شریف و وزارت بهداشت و درمان و دانشگاه جامع امام‌حسین(ع) و... همه نشان‌دهنده آن است که شیوع بیماری و سناریوهای آینده، فراتر از تصور همه آینده‌پژوهان دنیاست. اصلا رفتار سینوسی این ویروس به نحوی همه را دچار حیرت کرده است که سبب تصمیمات لحظه‌ای شده و هر نوع پیش‌بینی را غیرممکن کرده است. وزیر بهداشت و درمان ایران می‌گوید: «درحال شطرنج‌بازی با بیماری هستیم و فعلا هیچ‌کس توان پیش‌بینی خاصی ندارد! (امیدوارم در این بازی مغلوب نشویم و با نگرش سیستمی به همه ابعاد این بحران، هشتگ کرونا را شکست می‌دهیم، تحت‌عنایات خاص حضرت بقیه‌الله‌الاعظم (ارواحنا له الفداء) محقق شود.)»

پس می‌بینیم دومین اصل تفکر سیستمی هم دقیقا جواب داد و آن اینکه معمولا راه‌حل‌های ساده‌انگارانه راه به جایی نمی‌برند. در این نوع از تصمیم‌گیری به سبک غرب وحشی و با ارزش‌های توهم‌آمیزی که درصدر آنها رویای آمریکایی است، شاهد آن هستیم که اعمال و رفتارهای مقطعی و کوتاه‌مدت ممکن است در ابتدا آثار خوبی به بار آورند، ولی اگر آنها را مقدمه و بنیانی برای آینده بدانیم، به طور قطع نتایج وخیمی را به دنبال خواهند داشت. همین اتاق‌های فکر آمریکایی به ترامپ القا کرده بودند که این عامل پاتوژن فقط چین و چند کشور دیگر را آلوده خواهد کرد، اما در عمل رفتار این ویروس، مثل رفتاری که ویروس اچ‌آی‌وی از خود نشان داد، غیرقابل پیش‌بینی بود و ترامپ که ابتدا امکان اشاعه این ویروس در آمریکا را غیرممکن و آن را یک بحران کوچک و به عنوان تهدیدی کاملا خارجی به تصویر کشید که با بستن مرزها می‌توان از آن جلوگیری و اعلام کرد که براساس اصول کاری ما، اگر کسی دستش را دراز کند، آن را خواهیم فشرد، به جایی رسید که ضمن اعلام حالت اضطراری ملی و تخصیص میلیاردها دلار بودجه اضطراری برای مبارزه با کرونا به مردم کشورش وعده داد به‌زودی اقدامات مفصلی را انجام داده و اختیارات گسترده‌ای به وزارت بهداشت و مقامات بخش سلامت اعطا کرد و امروز اعتراف می‌کند که اقتصاد آمریکا در اثر این بیماری تعطیل شده است!

این هم نتیجه یک سیاست غلط (جلوگیری از هشدار سازمان بهداشت جهانی متعلق به خود این کشور و عدم رعایت توصیه‌های این سازمان و حتی محدود کردن بودجه آن و همدست نشان دادن این سازمان با مقامات چینی) برای پوشاندن سیاست غلط قبلی (خلق و اشاعه کووید-19 که به دلایل آن اشاره شد) است و باز هم فقدان تفکر سیستمی در کشور خالق تفکر سیستمی. باز می‌بینیم که اصل سوم تفکر سیستمی محقق شد و آن اینکه رفتارها و نتایج خوب مقطعی و زودگذر به دنبال خود نتایج بدی را به بار می‌آورند.

ترامپ یک ماه پیش، نه یک سال قبل که مرور زمان موجب فراموشی افکار عمومی شود، گفت: «پیش‌بینی‌ها نشان می‌دهد آمار مرگ ناشی از کرونا در آمریکا زیر صدهزار نفر است و این از نظر او سناریوی خوبی است. این درحالی است که تعداد قربانیان ویروس کرونا در آمریکا هم‌اکنون در جایگاه اول بین کشور‌های جهان قرار دارد، به طوری که قریب به 600 هزار نفر مبتلا و بیش از 24هزار نفر مرگ‌ومیر در مدت بسیار کوتاهی داشته و این درحالی است که تعداد بهبودیافتگان فقط 37هزار نفر بوده و این تفاوت فاحش بین بهبودیافتگان و مبتلایان نشان از عمق فاجعه دارد. فقط در شهر نیویورک که مرکز تبادلات جهانی پول و بازار سرمایه است، قریب به 200هزار مبتلا و بیش از 10هزار مرگ‌ومیر وجود دارد که آمار آن هر لحظه بیشتر می‌شود و دولت فدرال نمی‌تواند پاسخگوی نیاز بیماران و ایجاد تخت آی‌سی‌یو با تجهیزات همراه شامل ونتیلاتور، مانیتورینگ، دستگاه ای‌بی‌جی، سی‌تی‌اسکن و از همه مهم‌تر کادر دوره‌دیده آی‌سی‌یو باشد و به این دلیل زمزمه جدایی برخی ایالات به گوش می‌رسد. پس می‌بینیم که نسخه‌های ترامپ و اندیشکده‌های شیطانی او برای مقابله با این بحران ناکارآمد هستند و اینجا می‌رسیم به اصل چهارم تفکر سیستمی و آن اینکه درمان می‌تواند از خود مرض بدتر باشد و باز عدم‌توجه به اصول تفکر سیستمی در کشوری که ایکاف و سنگه و مینتزبرگ و... دارد.

ترامپ و دستگاه سیاست‌ورز او به دنبال کنترل بیشتر بیماری، باز یک سیاست غلط دیگر را درخصوص همین بحران تجویز می‌کنند و آن ایمنی گله‌ای است. ایمنی گله‌ای به معنی دور زدن یک دور بیماری در تن و جان میلیون‌ها آمریکایی است که امروزه به دلیل زندگی و غذای فست‌فودی، از کمترین سطح سیستم ایمنی برخوردارند و باز همین موضوع و همین سیاست غلط، ضمن توسعه بیماری، نتیجه‌ای معکوس به بار خواهد آورد و این نیز دهن‌کجی به اصل پنجم تفکر سیستمی است. این اصل می‌گوید که سعی و اجبار در رشد سریع‌تر، نتیجه‌ای معکوس و رشدی کندتر را به بار می‌آورد!

درعین‌حال همانطور که می‌توان پیش‌بینی کرد، ترامپ و دستگاه سیاست‌ورز او هرگز متوجه نشدند که نشانه بیماری سیستم‌ها و اسباب و علل این بیماری‌ها، به لحاظ زمانی و مکانی الزاما نزدیک به هم نیستند و این همان اصل ششم تفکر سیستمی است. آنها هرگز تصور نمی‌کردند سیستم بهداشت و درمان آمریکا تا این حد ذلیل باشد که از کنترل یک بیماری ناتوان باشد. البته هیچ شکی نیست که کادر درمان آمریکا، فارغ از هر تعصب‌نژادی، خدمت به انسان را تکلیف خود می‌دانند، لیکن همان دستگاه سیاست‌ورز آمریکایی موجبات این ناتوانی در سیستم بهداشت و درمان خود را فراهم کرده است. اگر به دعوای همیشگی مینتزبرگ و پورتر برگردیم، متوجه این موضوع خواهیم شد. همین سال گذشته وقتی خبری از کروناویروس نبود، مینتزبرگ در کتاب خود ضمن به چالش کشیدن سیستم درمانی آمریکا، می‌گوید در ایالات‌متحده میل عظیمی به رقابت وجود دارد و این در بسیاری از حوزه‌ها خوب است ولی برای حوزه سلامت نیز خوب است؟ به گفته همین اندیشمند آمریکایی که رشته مدیریت پر است از اندرزهای امثال ایشان، پرهزینه‌ترین سیستم بهداشت و درمان متعلق به آمریکاست و در عین حال عملکرد مطلوبی هم ندارد، درحالی که سیستم بهداشت و درمان ایران با هزینه‌های سنگین بهداشت و درمان مواجه است و کشور تحت‌ظالمانه‌ترین تحریم‌ها قرار دارد، با این حال سیستم کارایی خود را در مهار بحران نشان می‌دهد و از بیماران مبتلا هیچ هزینه‌ای دریافت نمی‌کند ولی در آمریکا اگر پول ندهی، محکوم به مرگ هستی.

ترامپ و دستگاه‌های اندیشه‌ورز او متوجه این اصل هفتم تفکر سیستمی هم نشدند که تغییرات کوچک، نتایج بزرگی به بار می‌آورند. یک دستکاری کوچک در یک ویروس در آزمایشگاه‌های درجه چهار در ووهان چین، موجب یک اپیدمی جهانی شد و اثر پروانه‌ای خودش را نشان داد و با پوست و گوشت و استخوان، همه دیدند که بال‌زدن یک پروانه در یک نقطه جهان می‌تواند باعث وقوع توفان در نقطه دیگر جهان شود. شاید هم اتاق‌های فکر آمریکا با نیت همین تغییرات، به «قانون اهرم» رجوع کرده و تصور کردند با تمرکز دقیق روی «مکان درست»، می‌توان بزرگ‌ترین تغییرات را ایجاد کرد، حتی اگر این تمرکز اندک باشد. غافل از اینکه این «مکان درست» عموما قابل‌تشخیص نیست و احتمالا دستگاه اندیشه‌ورز آمریکا جای دیگری را فشار داده است!

می‌توان گفت ترامپ و اتاق‌های فکر او اصلا دیدگاهی کل‌نگرایانه به سیستم نداشته‌اند و نقطه هزیمت ایشان نیز از اینجا شروع می‌شود. آنچه آنها می‌خواستند ببینند، یک فیل عظیم‌الجثه بود اما چون دیدن آن برای آنها امکان نداشت، بهترین راه این بود که در جاهای متفاوت بایستند و زاویه‌دید خود را توصیف کنند. غافل از اینکه تقسیم کردن سیستم و تلاش برای تجزیه‌وتحلیل قطعات به‌صورت مستقل، بدترین راه‌حل ممکن است؛ راه‌حلی که برای عاج فیل کار می‌کند، ممکن است بدترین راه‌حل برای دُم او باشد. به این ترتیب آنها تصاویری از آینده خلق این ویروس را در کنار هم گذاشتند که ظاهرا نشان از آن داشت که ایران به زانو درخواهد آمد، اقتصاد چین زمین‌گیر خواهد شد، هزینه‌های سلامت و درمان و بیمه بازنشستگی آمریکا کاهش خواهد یافت و از شر افراد غیرمولد که سال‌ها منشا تولید بوده‌اند و حال به سن بازنشستگی رسیده‌اند، خلاص می‌شوند. غافل از اینکه از تقسیم یک فیل بزرگ به دو قسمت، دو فیل کوچک پدید نمی‌آید و این همان اصل هشتم تفکر سیستمی است که البته فیلش را از مولانای ما به عاریت گرفته و مثال فیل و تاریکی می‌زند!

و درنهایت اعتقاد ما هم همین است که هرگز نباید شرایط محیطی را سرزنش کرد و این همان اصل نهم تفکر سیستمی است که به ترامپ و اتاق‌های فکرش که برای میهن عزیز ما، میز ایران تشکیل داده و با ابزار رسانه و در فضای مجازی، تلاش برای تسلیم ایران و ادامه سیاست‌های ددمنشانه خود دارند، می‌فهماند که هیچ «دیگرانی» وجود ندارد. همه‌کس و همه‌چیز در ارتباط باهم هستند و با مشارکت همدیگر کل سیستم را می‌سازند. در قرن بیست‌ویکم وقت منازعه و مجادله و لفاظی و ایجاد سیاست یک بام و دو هوا و سیاست چماق و هویج نیست. دنیا آگاه‌تر از آن است که اتاق‌های فکر آمریکایی برای آنها تصمیم بگیرد و رئیس‌جمهورش عرض‌اندام کند. باید ترامپ و همه دستگاه‌های اندیشه‌ورزش را دعوت کرد به تعقل و به عمل به آنچه اندیشمندان دود چراغ‌خورده‌اش که از سیاست بیزارند؛ گفته‌اند. بیایید مدل‌های ذهنی خود را عوض کنید و دنیا را سیاه و سفید نبینید. بیایید دنیا را فقط در رویای آمریکایی و خلق پول و کلاه گذاشتن بر سر دیگران ندانید. ما همه در یک کشتی نشسته‌ایم.

سوراخ کردن این کشتی، نتیجه‌ای جز غرق بشریت نخواهد داشت. بیایید یک فلش‌بک به عقب بزنید و عواقب کارهای خود را ببینید. چرا هنوز خود را دست‌پرورده طبیعت خود می‌دانید و از خدا غافلید؟ چرا هرچه بیشتر دنیا را در سیطره اطلاعاتی خود می‌گیرید، از معنا دور می‌شوید؟ چرا کشورهای گرسنه باید تامین‌کننده خوراک شما باشند؟ چرا جنگ با کشورهای ضعیف را پیشه خود کرده‌اید؟ حالا باید متوجه شده باشید، که یک کشور با یک قایق تندرو می‌تواند کشتی‌های شما را با خطر انهدام مواجه کند. یک ویروس نادیدنی می‌تواند وحشت‌آفرینی کند و یک مورچه هم می‌تواند گاز بگیرد! پس چرا فکر می‌کنید هنوز در روی یک پاشنه می‌چرخد؟ چرا بر هر درد بی‌درمان فقط یک علت خطی دارید، کی می‌خواهید از اندیشمندان خود درس بگیرید؟

/1360/

ارسال نظرات