۰۸ آذر ۱۳۹۶ - ۱۱:۱۷
کد خبر: ۵۴۰۶۹۰
ترامپ و معمایی به نام ایران؛

واکاوی استراتژی مهار شبکه ای ایران در منطقه خاورمیانه

به نظر می رسد دو استراتژی سنتی امریکا در کنترل و مهار ایران یعنی «جنگ» و «باج­گیری» به شکست کامل رسیده است. بدون شک توان بازدارندگی ایران و همچنین ترس از واکنش‎های پیش بینی ناپذیر ایران (قدرت نسبی ایران در تحمل هزینه های ضربه اول و ابتکار عمل در وارد کردن ضربه دوم)، از همان ابتدا سرنوشت محتوم شکست و ریسک بسیار بالای پیروزی را در مقابل چشمان استراتژیستهای امریکایی ترسیم کرده است.
ایران آمریکا

به گزارش خبرگزاری رسا، نزدیک به یک سال است که دونالد ترامپ با شعار «اول امریکا» (America First) و «احیای عظمت امریکا»(Make America Great Again) در کاخ سفید به قدرت رسیده است؛ رییس جمهوری که به دلیل برخورداری از روانشناسی سیاسی خاص، از همان ابتدای به قدرت رسیدن، موجی از گمانه زنی های ضدونقیض  در خصوص آینده سیاست خارجی امریکا به ویژه در برخی از مناطق ژئوپلتیکی جهان نظیر خاورمیانه و همچنین مواجهه با برخی از کشورها نظیر جمهوری اسلامی ایران در محافل علمی و سیاسی جهان را برانگیخت.

تحلیل محتوای مواضع ترامپ در طول این یکسال، گویای یک واقعیت اساسی در خصوص سطح و عمق تقابل امریکا با جمهوری اسلامی ایران است و آن اینکه ترامپ و تیم امنیتی اش از پذیرش ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای و واقعیت دائمی و استراتژیک منطقه سرباز میزند و تمام قدرت باالفعل و باالقوه خود را جهت مهار و محدودسازی ایران در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی بکار گرفته است.

نشانه شناسی تحولات اخیر منطقه در طول چند سال اخیر ذهن ما را به سمت کاربست نظریه رئالیسم تهاجمی «جان مرشایمر» و آنچه که وی در کتاب «تراژدی سیاست قدرتهای بزرگ» به عنوان منطق حاکم بر نظام بین الملل و مناسبات قدرتهای بزرگ گفته است رهنمون می سازد و ما را به یک تحلیل واقع بینانه در درک رفتار دولت امریکا در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران می رساند. مرشایمر  معتقد است که قدرتهای بزرگ به دنبال به حداکثر رساندن سهم خود از قدرت جهانی می باشند، ولی از آنجایی که کسب مقام هژمونی جهانی در نظام چندقطبی نامتوازن عصر حاضر مقدور نیست؛ به دنبال تبدیل شدن به هژمون منطقه ای می باشند. دراین چهارچوب بدون تردید تنها بازیگری که می تواند توازن قوای منطقه ای را به ضرر امریکا و متحدانش بر هم بزند، جمهوری اسلامی ایران و کنشگری پروکسیهای(proxy) قدرتمندش یعنی حزب الله و انصارالله می باشد.

تحلیل روندهای سیاسی حاکم بر خاورمیانه و همچنین وضعیت استراتژیک و میدانی حاکم بر بحران کشورهای عراق، سوریه و یمن، نویدبخش ارتقای منزلت استراتژیک ایران در منطقه خاورمیانه و تبدیل شدن این کشور به عنوان قدرت منطقه ای می باشد. اظهارات مقامات امریکایی و برخی از متحدان منطقه ای اش نظیر عربستان در راستای متهم نمودن ایران به برهم زدن ثبات منطقه ای و  استمرار ایران هراسی در پارادایم سیاسی و امنیتی منطقه در این چهارچوب قابل ارزیابی است.

به نظر می رسد دو استراتژی سنتی امریکا در کنترل و مهار ایران یعنی «جنگ» و «باج­گیری» به شکست کامل رسیده است. بدون شک توان بازدارندگی ایران و همچنین ترس از واکنشهای پیش بینی ناپذیر ایران (قدرت نسبی ایران در تحمل هزینه های ضربه اول و ابتکار عمل در وارد کردن ضربه دوم)، از همان ابتدا سرنوشت محتوم شکست و ریسک بسیار بالای پیروزی را در مقابل چشمان استراتژیستهای امریکایی ترسیم کرده است. استراتژی باج­گیری و تهدید به استفاده از زور نیز، با توجه به گرفتاری امریکا در بحرانهای افغانستان، سوریه، عراق به نوعی آب در هاون کوبیدن است.

شروع بحران سوریه و ظهور پدیده تروریسم تکفیری نظیر داعش، آغاز استراتژی دیگر امریکا برای مهار نفوذ ایران در منطقه با عنوان «طعمه گذاری و تحریک برای فرسایش» (Bait and Bleed)  بود. در چهارچوب این راهبرد امریکا تلاش نمود تا از طریق درگیر نمودن ایران در یک جنگ طولانی مدت و پرهزینه، موجبات تضعیف ایران را فراهم نماید. این راهبرد نیز با اعلام شکست داعش در  چند روز اخیر توسط سردار حاج قاسم سلیمانی، عملاً کارآیی خود را از دست داد و خروجی آن نیز سبب افزایش عمق استراتژیک ایران در عراق و سوریه و تقویت روزافزون محور مقاومت شد. اکنون امریکا دو استراتژی جایگزین یعنی «موازنه قوا» (Balance of Power ) و «احاله مسئولیت»(Buck Passing) را در صدر راهبردهای ضدایرانی خود قرار داده است.

از طریق استراتژی ایجاد موازنه، امریکا و برخی کشورهای منطقه ­ای نظیر عربستان که از قدرت گیری روزافزون ایران احساس خطر می کنند، به طور جدی خودشان را متعهد به مهار رقیب خود یعنی ایران می دانند و تمایل دارند بار مسؤولیت بازدارندگی و مبارزه با ایران را در صورت نیاز بر دوش کشند. دقیقاً اقدامات ترامپ در جهت تمرکز بر توان موشکی و بازدارندگی ایران و تضعیف ظرفیتهای باالقوه و باالفعل بازوی نظامی اش یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و تشدید سیاست ایران هراسی (اتهام زنی به ایران در ماجرای شلیک موشک یمنی به فرودگاه ملک خالد ریاض ) را در این چهارچوب می توان ارزیابی نمود. درواقع در قالب این استراتژی، امریکا علاوه بر نقض صریح و آشکار برجام و  اظهارات تند ضدایرانی ترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل علیه ملت ایران، در مرداد ماه ۱۳۹۶ قانون «کاتسا» یا همان قانون مبارزه با دشمنان ایالات متحده امریکا از طریق تحریمها (Countering America’s Adversaries Through Sanctions Act) موسوم به H.R.۳۳۶۴ را به تصویب رسانید و هدف آن هم مقابله با تهدیدات متعارف و غیرمتوازن ایران و سپاه قدس در منطقه خاورمیانه، کنترل برنامه موشکهای بالستیک، اعمال تحریمهای تسلیحاتی علیه جمهوری اسلامی ایران، اعمال تحریم های مرتبط با تروریسم در رابطه با سپاه پاسداران، اعمال تحریم های بیشتر در رابطه با اشخاص مسؤول در نقض حقوق بشر و... اعلام شد تا از طریق کاربست یک استراتژی مهار شبکهای، با تمامی عملیاتهای نظامی و غیرنظامی ایران در منطقه خاورمیانه مقابله کنند.

به طورکلی مقامات امریکایی معتقدند با تشدید تحریمها و درنتیجه کاهش و محدوسازی منابع مالی این کشور، می توانند مانع مهمی بر سر راه اقدامات به اصطلاح بی ثبات کننده ایران در منطقه و حمایت از گروههایی نظیر حزب الله و انصارالله ایجاد نمایند. از دید امریکاییها، خروجی این استراتژی درنهایت موازنه قوا را به نفع امریکا و  متحدان منطقه ایش حفظ خواهد کند.

استراتژی جایگزین دوم، احاله مسؤولیت است. در قالب این راهبرد، قرار است بازیگران دیگری جهت کنترل  و مهار ایران به کار گرفته شوند. در این راستا عربستان سعودی به دلایل مختلف از جمله تضادهای هویتی و ایدئولوژیکی با جمهوری اسلامی ایران، محور اصلی این راهبرد امریکایی می باشد. در چند سال اخیر، عربستان بیشترین خطر را از ارتقای منزلت استراتژیک ایران در منطقه احساس نموده است و  با توجه به شکستهای سنگینی که در عراق و سوریه متحمل شده است و همچنین تغییراتی که به لحاظ ساخت داخلی قدرت تجربه کرده است، رویکرد تهاجمی تری نسبت به ایران اتخاذ نموده است.عربستان این احساس خطر را همواره با خریدهای تسلیحاتی میلیاردی خود از امریکا، استمرار روند بی ثباتی سیاسی و امنیتی در سوریه، تلاش درجهت رویگردانی دولت عراق و برخی از گروههای شیعی از ایران، اصرار بر ادامه حملات نظامی بر یمن علی رغم عدم کارایی ابزار نظامی در حل و فصل بحران یمن، تلاش برای ایجاد بی ثباتی در لبنان از طریق مجبور کردن نخست وزیری لبنان (سعد حریری) به استعفاء و... نشان داده است.

فارغ از همه این مباحث، همانطور که مقام معظم رهبری نیز در پیام تبریک خود در خصوص شکست داعش، فرمودند، دشمنانی که پروژه داعش را جهت مقابله با محور مقاومت در منطقه طراحی و عملیاتی کرده بودند، بیکار نخواهند نشست و همواره باید نهادها و سازمانهای ذی ربط با رصد دقیق اقدامات دشمنان، حفظ انسجام و یکپارچگی ملی، ابتکار عمل و هوشمندی، توطئه های دشمنان نظام اسلامی را خنثی کنند./۹۹۴/ب۱۰۱/ف

علی عظیم زاده

ارسال نظرات