۱۲ آذر ۱۳۹۲ - ۲۱:۴۱
کد خبر: ۱۹۱۳۶۹
به مناسبت سالروز جنگ صفین؛

نفاق، مانعی برای فتح صفین

خبرگزاری رسا ـ جریان نفاق را امام(ع) و نیروهای خالص او می شناختند؛ اما قصد امام(ع) آگاهی بخشی و عمق بخشی به ایمان کوفیان بود که در این راه موفقیت‌هایی هم داشت؛ لیکن این موفقیت‌ها مقطعی نبود و در طول تاریخ به وضوح می‌توان این بصیرت بخشی امام علی(ع) را مشاهده کرد.
جنگ صفين نفاق، مانعی برای فتح صفین

به گزارش خبرگزاری رسا در اهواز، از زمان خلقت حضرت تا به امروز، کمتر سال‌ هایی را شاهد بودیم که در آن جنگی رخ نداده باشد و دنیا همیشه محل نزاع حق و باطل بوده است. از حکمت خداست که هر زمان حق مطلق وجود داشته باشد، باطل مطلق نیز وجود خواهد داشت و همه می دانیم حق مطلق انبیاء و ائمه معصومین(ع) بودند و باطل مطلق همیشه در نقطه مقابل آنها ایستاده بود.

وقتی حکومت های ولی معصوم(ع) در طول تاریخ که حکومت های حضرت موسی، داوود، سلیمان، حضرت محمد(ص)، امام علی(ع) و امام حسن(ع) را شامل می شود بررسی کنیم، باطل مطلق را به چند پوشش می بینیم و یکی از این پوشش ها نفاق است.

با توجه به همزمانی این ایام با روزهای حساس جنگ صفین و اینکه در جنگ صفین نفاق نقش کلیدی را ایفا می کرد و جهل بود که رسوایی حکمیت را به بار آورد، این پوشش باطل در لباس حق را در جنگ صفین مورد بررسی قرار خواهیم داد.

 

نفاق چیست؟

نفاق در لغت به معنی شکاف و نقاب زدن و در فرهنگ قرآنی و نهج البلاغه به نوع ارتباط برقرار کردن شک آمیز و در پوشش در آوردن کفر است. به عبارت دیگر شرک به صورت آشکار و صریح، کفر و به هنگام پیچیدیگی نفاق قلمداد می گردند.

 

انواع نفاق

در ادبیات قرآنی و روایی دو نوع نفاق وجود دارد؛

الف) نفاق اخلاقی، که نشانه های آن در احادیث به عنوان دروغ گویی، خلف وعده و خیانت در امانت شمرده شده است.

ب) نفاق سیاسی؛ گستره این نفاق گسترده تر و به نوعی رشد یافته نفاق اخلاقی است.

 

نشانه های منافق از منظر قرآن

در آیات نخست سوره بقره و آیاتی از سوره های منافقون، توبه، نساء و محمد سیمای منافق معرفی شده است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم.

1ـ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنکَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَیَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ؛ مردان منافق و زنان منافق، همه از یک گروهند!، آنها امر به منکر، و نهی از معروف می‌کنند؛ و دستهایشان را(از انفاق و بخشش) می‌بندند، خدا را فراموش کردند، و خدا(نیز) آنها را فراموش کرد، به یقین، منافقان همان فاسقانند!﴿1﴾

2ـ یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ؛ ای پیامبر! با کفّار و منافقین پیکار کن و بر آنان سخت بگیر! جایگاهشان جهنم است، و بد فرجامی است!﴿2﴾

3ـ وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنَافِقِینَ یَصُدُّونَ عَنکَ صُدُودًا؛ و هنگامی که به آنها گفته شود: «به سوی آنچه خداوند نازل کرده، و به سوی پیامبر بیایید»، منافقان را می‌بینی که (از قبول دعوت) تو، اعراض می‌کنند!﴿3﴾

4- إِنَّ الْمُنَافِقِینَ یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا کُسَالَى یُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا؛ منافقان می‌خواهند خدا را فریب دهند، در حالی که او آنها را فریب می‌دهد؛ و هنگامی که به نماز برمی‌خیزند، با کسالت برمی‌خیزند و در برابر مردم ریا می‌کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی‌نمایند!﴿4﴾

5- لَّئِن لَّمْ یَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لَا یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا؛ اگر منافقان و بیماردلان و آنها که اخبار دروغ و شایعات بی‌اساس در مدینه پخش می کنند، دست از کار خود بر ندارند، تو را بر ضدّ آنان می‌شورانیم، سپس جز مدّت کوتاهی نمی‌توانند در کنار تو در این شهر بمانند!﴿5﴾

 

نشانه های منافق از نگاه امام علی(ع)

امام علی (ع) در شهر کوفه  سیمای منافقان را این چنین توصیف کرده اند:

ای بندگان خدا! شما را به ترس از خدا سفارش می کنم و شما را از منافقان می ترسانم! گمراه و گمراه کننده اند،خطاکار و به خطاکاری تشویق کننده اند.به رنگ های گوناگون ظاهر می شوند و از ترفندهای گوناگون استفاده می کنند. برای شکستن شما از هر پناهگاهی استفاده می کنند و در هر کمینگاهی به شکار شما می نشینند. قلب هایشان بیمار و ظاهرشان آراسته است. در پنهانی راه می روند و از بیراهه ها حرکت می کنند.

وصفشان دارو، گفتارشان درمان، اما کردارشان دردیست بی درمان!

آنها در راهی کشته ای و در هر دلی راهی و بر هر اندوهی اشک ها می ریزند. مدح و ستایش را به یکدیگر قرض می دهند و انتظار پاداش می کشند. اگر چیزی را بخواهند اصرار می کنند و اگر ملامت شوند، پرده دری می کنند و اگر داوری کنند اسراف می ورزند.(6)

 

منافقان در جنگ صفین چه کسانی بودند؟

منافقان در جنگ صفین کم نبودند؛ اما چهره های شاخص آنها عبارتند از:

1ـ اشعث ابن قیس، داماد عثمان ابن عفان خلیفه سوم بود و استاندار آذربایجان در دوره خلیفه سوم؛ او ابتدا قصد داشت به معاویه بپیوندد، ولی با سرزنش اطرافیان، راهی کوفه شده و با امام بیعت کرد. اشعث از بزرگان یمنی کوفه بود و نفوذ بسیار زیادی در کوفه و قبایل اطراف داشت.

2ـ حرقوص ابن زهیر، همان کسی است که وقتی پیامبر(ص) در جنگ حنین بنا بر مصالحی غنایم را تقسیم و سهم مولفة قلوبهم را پرداخت کرد، به پیامبر(ص) اعتراض کرده و بی ادبانه گفت: عدالت کن!

پیامبر(ص) ناراحت شده و فرمود: وای بر تو، اگر عدالت نزد من نباشد در کجا خواهد بود؟! سپس فرمود: او پیروانی خواهد داشت که در امر دین بیش از حد کنجکاوی خواهند کرد و همچون پرتاب تیر از کمان، از دین بیرون خوهند رفت.(7)

 وَ مِنْهُم مَّن یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَ إِن لَّمْ یُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ یَسْخَطُونَ؛ و در میان آنها(منافقان) کسانی هستند که در(تقسیم) غنایم به تو خرده می گیرند؛ اگر از آن(غنایم، سهمی) به آنها داده شود، راضی می‌شوند و اگر داده نشود، خشم می‌گیرند(خواه حقّ آنها باشد یا نه)!

3- خالد ابن معمر: او از قبیله ربیعه و از فرماندهان اصلی آن قبیله بود. بارها گزارش رسید که با معاویه سروسری دارد، ولی با تجدید بیعت، گمان ها را کمرنگ کرد؛ ولی معاویه ولایت خراسان را در صورت پیروزی به او پیشنهاد کرده بود و پس از به خلافت رسیدن معاویه، او را به آن سامان فرستاد؛ ولی در بین راه بیمار شد و مرد.(8)

 

منافقان چگونه بر سپاه امام در جنگ صفین ضربه وارد کردند؟

1ـ قبل از حرکت به سمت صفین:

امام علی(ع) قبل از حرکت در مسجد کوفه سخنرانی کرد و شور عجیبی در مردم به وجود آورد. منافقین در گوشه و کنار اعتراض هایی داشتند و می خواستند مخالفت خود را اعلام عمومی کنند که با کشته شدن منافقی به نام اُربُد که به امام اعتراض کرده بود، آن هم به دور از ادب، زیر پای مسلمانان خشمگین کشته شد و دیگر منافقان جرأت ابراز اعتراض نکردند.(9)

2ـ القاء شایعه تخریب بند فرات:

زمانی که معاویه زودتر به صفین رسید، آب را بر سپاه امام علی(ع) بست؛ اما سپاه امام با یک حمله آب را و آب گاه را پس گرفت و دشمن را عقب زد، اما سیاست بازان کهنه کار و ماهر عرب، امثال اشعث و جهل کوفیان، سبب شد با صدای چند طبل کوفیان خیال کنند که معاویه می خواهد بند را تخریب کرده و آنها را غرق کند! به همین سبب آب گاه را رها کرده و عقب نشینی کردند و شامیان بلافاصله آبگاه را پس گرفتند؛ در این ماجرا اشعث عامدانه این خبر را میان کوفیان پخش کرد.(10)

3ـ کم کاری و فرار از میدان جنگ:

بارها گزارش شد که بعضی افراد معلوم الحال به بهانه های واهی از صحنه جنگ فرار می کردند و با توجه به اینکه از تاکتیک عقب نشینی استفاده کرده اند، اعمال خود را توجیه می کردند.

مانند کارهایی که خالد ابن معمر از قبیله ربیعه انجام می داد و به بهانه خستگی و اینکه افرادی عقب نشستند و او هم به همین بهانه عقب نشینی می کرد تا نیروهای مقاوم امام را سست کند.(11)

4ـ القاء خستگی لشکریان و نیازمند بودن به صلح:

باز هم در این جریان دست اشعث ابن قیس مشهود است. معاویه برادر خود عتبه ابن ابوسفیان را که فرد سخنوری بود به مذاکره اشعث فرستاد و اشعث از خستگی و ایجاد صلح استقبال کرد و گفت: نیاز شما به حفظ باقیماندگان بیش از ما نیست. جالب است این حرف را زمانی می زند که پیروزی امام و سپاهش قطعی به نظر می رسید.(12)

5ـ استفاده از جهل کوفیان و فاجعه حکمیت:

عموم مردم کوفه افرادی ظاهر بین بودند و در مسائل دینی هم این خصلت را داشتند و ایمانشان عمیق و بارور نبود؛ زمانی که قرآن های مکر عمروعاص بر نیزه رفت، حرقوص ابن زهیر و اشعث ابن قیس که آماده بودند با شعار با علی بمانیم یا با قرآن بجنگیم، به دور خیمه امام ریخته و کوفیان دین و هوش از کف رفته، با حمایتشان امام را مجبور به عقب نشینی و سپس قبول حکمیت که پیشنهاد معاویه بود، کردند و گفتند اگر قبول نکنی تو را مانند عثمان می کشیم یا تحویل معاویه می دهیم!(13)

6ـ تحمیل ابوموسی اشعری «عبدالله ابن قیس» به عنوان حاکم اهالی عراق:

در این ماجرا حرقوص ابن زهیر و اشعث گزینه خود را تحمیل کردند و گفتند حاکم ما باید یمنی باشد، مهم نیست چه کسی باشد و وقتی امام اصرار آنها را دید فرمود: می ترسم گزینه یمنی شما فریب بخورد؛ اشعث گفت به خدا قسم که هر گاه یکی از آن دو حاکم یمنی باشد، برای ما بهتر است؛ هر چند خلاف خواسته ما داوری کند و هرگاه هر دو(ابن عباس و عمروعاص) باشند، برای ما ناخوشایند است، هر چند مطابق خواسته ما داوری کند.

کوفیان دین و عقل فروخته نپرسیدند این منطق از کجا آمده و فقط موافقت کردند! امام نیز فرمود: اکنون که بر ابوموسی اصرار دارید، خود دانید، هر کاری می خواهید بکنید.(14)

7ـ حذف لقب امیرالمؤمنین از متن پیمان حکمیت:

زمانی که امام علی(ع) به کاتب خود عبدالله ابن رافع دستور نوشتن را داد و فرمود بنویس این بیانیه ای است از علی امیرمؤمنان و معاویه، معاویه مانند اسپند از جا جهید و گفت بد آدمیست اگر کسی را امیرمؤمنان بپذیرد و آنگاه با او نبرد کند.

عمروعاص و یاران امام هم بحث هایی کردند و این مسأله ساعت ها طول کشید که آیا نام امیرمؤمنان را از بیانیه بردارند یا نه که اشعث ابن قیص و حرقوص ابن زهیر و تعدادی از سران خوارج به میدان آمده و به امام توصیه کردند سخن معاویه را بپذیر زیرا حق با اوست!(15)

8ـ القای کافر شدن کسی که حکمیت را قبول داشته باشد:

در این ماجرا حرقوص ابن زهیر فرماندهی این جریان را پذیرفته و عرصه را بر امام تنگ کرد که باید پیمان را نادیده بگیرد و بر معاویه حمله بردع زیرا او در ماجرای قرآن سر نیزه کردن مکر کرده است! امام از نفاق فرماندهان خود و جهل کوفیان به ستوه آمده فرمود: «وای بر شما حالا این سخن را می گویید؟ اکنون که راضی شده ایم و پیمان بسته ایم به جنگ بازگردیم؟ قرآن می فرماید به پیمانتان وفادار بمانید».

اما سخنان امام در آنان موثر واقع نشد و از اطاعت امام بیرون رفتند و بعدها با نام خوارج رسوای تاریخ شده و تا آنجا پیش رفتند که فتوا به کفر علی(ع) نخستین ایمان آورنده به پیامبر(ص) دادند.

جریان نفاق را امام و نیروهای خالص او می شناختند؛ اما قصد امام علی(ع) آگاهی بخشی و عمق بخشی به ایمان کوفیان بود که در این راه موفقیت هایی داشت و در طول تاریخ به وضوح می توان این بصیرت بخشی امام علی(ع) را مشاهده کرد. هم چنان که در شرایط فعلی با این جمله می توان منافق امروزی را شناسایی و رسوا کرد: «وصفشان دارو، گفتارشان درمان اما کردارشان دردیست بی درمان»

تاریخ در حال تکرار است و باید منافق زمان خود را بشناسیم و راه های مقابله با او را بیابیم و به کار ببریم.

فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ؛ پس عبرت بگیرید ای صاحبان چشم.﴿16﴾

/9462/701/ر

حسین حسینی نیک

 

پی نوشت:

التوبة: ٦٧

التحریم: ٩

النساء: ٦١

4ـ النساء: ١٤٢

الأحزاب: ٦٠

خطبه 194 نهج البلاغه

سیره ابن هشام.ج2.ص197

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید.ج5.صفحه225 و 226

واقعه ی صفین.ص94

10ـ واقعه صفین ص 190-191

11ـ تاریخ طبری.ج3.جزء6ص19

12ـ واقعه صفین ص408-الامامه و سیاسهج1.ص102

13ـ واقعه صفین ص489-فروغ ولایت ص 581

14ـ الامه و سیاسه.ج1.ص113-وقعه صفین ص449

15ـ وقعه صفین(طبع دوم-مصر)_الامامه و سیاسه ج1.ص124

16ـ الحشر: ٢

ارسال نظرات