۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۹:۲۵
کد خبر: ۵۶۵۳۱۳
آیت الله مکارم مطرح کرد؛

عالم بی عمل از جاهل خطرناک‌تر است

تمام بدبختى هايى كه بشر در طول تاريخ داشته، به خاطر عالمان بى عمل بوده . سرچشمه تمام جنگ ها و نابسامانى ها در جامعه بشرى چه در گذشته و چه امروز از همين گروه است.
ایت الله مکارم

به گزارش خبرگزاری رسا، تفسیر دعای سوم ماه مبارک رمضان از منظر حضرت آیت الله مکارم شیرازی به شرح زیر است"

دعای روز سوم ماه مبارک رمضان :اللهُمَّ ارْزُقْنى فيهِ الذِّهْنَ وَالتَّنْبيهَ؛ وَباعِدْنى فيهِ مِنَ السَّفاهَةِ وَالتَّمْويهِ، وَاجْعَلْ لى نَصيباً مِنْ كُلِّ خَيْرٍ تُنْزِلُ فيهِ، بِجُودِكَ يا اجْوَدَ الْأَجْوَدينَ؛ خدايا در اين ماه، فهم و آگاهى را روزيم كن، و از كم عقلى و بى اطّلاعى دورم كن، و از هر خير و نيكى كه در اين ماه نازل مى شود بهره اى برايم قرار ده، اى بخشنده ترين بخشندگان [1]

منظور از هوشیاری و بیداری چیست؟

در فراز نخست دعای روز سوم ماه مبارک رمضان می خوانیم:« اللهُمَّ ارْزُقْنى فيهِ الذِّهْنَ وَالتَّنْبيهَ؛ خدايا در اين ماه، فهم و آگاهى را روزيم كن».[2]

ماه مبارك رمضان ماه بيدارى و هوشيارى است؛ لذا بايد تلاشى مضاعف در اين زمينه ها داشت و با تفكّر در مضامين دعاهايى كه در اين ماه عزيز خوانده مى شود گامى عملى در جهت تحقق این مهم برداشت.[3]

تأكيد به هوشيارى و بيدارى در این فراز نورانی یعنی اینکه انسان نبايد از مسائل مهم زندگى بى خبر بماند؛ بلكه بايد با كمال دقّت، مراقب آنچه كه خير و صلاح او در آن است، باشد. از سوى ديگر نسبت به امورى كه لازم است مورد بى اعتنايى و بى توجهى قرار گيرد[4]

لذا در قرآن کریم می خوانیم: «فَرَجَعُوا الى انْفُسِهِمْ؛ آنها بازگشت به عقل و وجدان خود كردند». تعبيرى كه حكايت از بيدارى و هوشيارى مى كند.[5]

بی شک اسرار آفرينش در آسمان و زمين، و وسايل و اسباب زندگى و همچنين عوامل فنا و درد و رنج ، هر كدام مى تواند انسان را به ياد خدا بيندازد و همچنين حوادث گوناگونى كه مايه عبرت و هوشيارى انسانهاست و هر كدام مى تواند سطح معرفت فرد را بالا برد يا بر بيدارى و آگاهى او بيفزايد يا او را از خواب غفلت بيدار كند.[6]

از سوی دیگر در عرصه های اجتماعی نیز مسلمانان در هر زمان و مكان و در هر شرايطى كه باشند باید هوشيارى خود را در مقابل دشمن حفظ كنند و اين كلام مولا را كه مى تواند شعارى براى هميشه باشد فراموش نكنند كه فرمود:«وَمَنْ نامَ لَمْ يُنَمْ عَنْه؛آن كس كه در خواب فرو رود بايد بداند كه دشمن در خواب نيست و از او غافل نخواهد شد».[7]

بی شک به كار نگرفتن عقل و چشم و گوش عواقب خطرناک به همراه دارد به ویژه آنکه اینگونه افراد مستحق دوزخند كسانى هستند كه درهاى شناخت و معرفت را به خود[8]مى بندند، عقل خدا داد را تعطيل مى كنند، چشم را بر هم مى نهند، و گوش هاى خود را چنان مى بندند كه صداى حق را نشنوند، و چهره زيباى حقيقت را نبينند و در آنچه موجب بيدارى و هوشيارى است نينديشند؛ قرآن کریم در این زمینه مى فرمايد: وَلَقَدْ ذَرَأنا لِجَهنَّمَ كَثِيراً مِنَ الجِنِّ وَ الانْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ، لايَفْقَهُونَ بِها وَلَهُمْ اعْيُنٌ لايُبْصِرُونَ بِها، وَلَهُمْ آذانٌ لايَسْمَعُونَ بها اولئِكَ كَالانْعامِ بَلْ هُمْ اضَلُّ اولئِكَ هُمُ الغافِلُونَ : «ما به طور مسلّم گروه زيادى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم، آنها دل ها (عقل هايى) دارند كه با آن تعقل نمى كنند، چشمانى دارند كه با آن نمى بينند و گوش هايى دارند كه با آن نمى شوند!، آنها همچون چهار پايانند بلكه گمراهتر! آنها غافلانند».[9]،[10]

در کنار همۀ این مسائل باید به حديثى از حضرت امام صادق (علیه السلام) استناد نمود که فرمود:«و اعرف طريق نجاتك و هلاكك، كى لا تدعوا اللَّه بشى ء عسى فيه هلاكك، و انت تظن ان فيه نجاتك، قال اللَّه تعالى وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولًا؛ راه نجات و هلاك خود را درست بشناس مبادا از خدا چيزى بطلبى كه نابودى تو در آن است، در حالى كه گمان مى برى، نجات تو در آن است، خداوند متعال مى گويد انسان دعاى شر مى كند آن گونه كه دعاى خير مى كند چرا كه انسان، عجول است»[11]،[12]

 بنا بر اين تنها راه رسيدن به خير و سعادت آنست كه انسان در هر كار قدم مى گذارد با نهايت دقت و هوشيارى و دور از هر گونه عجله و شتابزدگى تمام جوانب را بررسى كند و خود را در انتخاب راه، از هر گونه پيشداورى و قضاوتهاى آميخته با هوى و هوس بر كنار دارد، از خدا در اين راه يارى بطلبد تا راه خير و سعادت را بيابد و در پرتگاه و بيراهه گام ننهد.[13]

دوری از جهل و باطل گرایی در سایه پرهیز از شتابزدگی

در فراز دیگر از دعای روز سوم می خوانیم: «وَباعِدْنى فيهِ مِنَ السَّفاهَةِ وَالتَّمْويهِ؛و از كم عقلى و بى اطّلاعى دورم كن» [14]

بدیهی است جهل و نادانى منشأ دور شدن از عبوديّت خداوند فاصله گرفتن از اوست[15]

هم چنین يكى از عوامل شتابزدگى، جهل و نادانى و سفاهت است؛ زيرا افراد جاهل و نادان اغلب گرفتار اوهام و پندارهاى غلط هستند و به گمان اين كه مقدّمات كار فراهم است، خود را در گرداب حوادث مى افكنند و با ناكامى و شكست روبرو مى شوند، در حالى كه هوشياران آگاه، تمام جوانب كار را مورد بررسى قرار مى دهند و با حزم و دورانديشى و دور از هر گونه شتابزدگى، برنامه ريزى مى كنند و مطمئناً پيروز مى شوند.[16]

اميرمؤمنان على عليه السلام مى فرمايند: «مِنَ الْحُمُقِ الْعَجَلَةُ قَبلَ الْامْكانِ؛ عجله كردن قبل از فراهم شدن امكانات (انجام كار)، از حماقت است».[17]،[18]

عالم بی عمل؛ از جاهل خطرناک‌تر است

مردم چند گروهند: عالم، جاهل قاصر، جاهل مقصّر بسيط، و جاهل مركّب.[19]

«عالم» كسى است كه مطلبى را به طور اجمال يا به طور تفصيل مى داند. يعنى نسبت به چيزى گاه علم اجمالى دارد و گاه علم تفصيلى. مثلا اجمالا مى داند شراب، حرام است و زيان هايى براى جسم و روح انسان دارد. يا به طور تفصيل دلايل حرمت شراب و مدارك آن را ديده و آثار زيانبار آن را در هر يك از اعضا مورد بررسى دقيق قرار داده است.[20]

«جاهل قاصر» كسى است كه نمى داند؛ ولى دسترسى به علم هم ندارد، يا به خاطر دور بودن از مراكز علم و يا فرو رفتن در غفلت و سهو و خطا.[21]

«جاهل مقصّر» كسى است كه دسترسى به اسباب علم دارد، اما بر اثر سستى و تنبلى و سهل انگارى به سراغ علم نرفته و در جهل و بى خبرى مانده است؛ ولى با اين حال از جهل خود با خبر است! يعنى مى داند كه نمى داند.[22]

اما «جاهل مركّب» كسى است كه واقعا در جهل فرو رفته و از حق و واقعيت به دور افتاده؛ امّا از جهل خود خبرى ندارد؛ بلكه به عكس خيال مى كند آگاه و با خبر است و آنچه را فهميده، عين واقعيّت مى باشد و به تعبير ديگر: نمى داند كه نمى داند.[23]

در ميان اين گروهها خطر و مسئوليّت جاهل قاصر از همه كمتر است و بعد از آن، جاهل مقصّر قرار دارد و سپس جاهل مركّب؛ كه ممكن است به خاطر جهل مركّبش خطراتى براى خود و ديگران ايجاد كند. امّا از همه خطرناكتر عالم بى عمل است. آن كس كه آگاهانه راه خلاف مى رود و همچون دزدى است كه با چراغ آمده، به كاه دان نمى زند، بلكه كالاى گزيده تر را مى برد. تمام بدبختى هايى كه بشر در طول تاريخ [24]داشته، به خاطر همين عالمان بى عمل بوده. سرچشمه تمام جنگ ها و نابسامانى ها در جامعه بشرى چه در گذشته. و چه امروز از همين گروه است.[25]

آنها هستند كه خطرناكترين سلاح هاى كشتار جمعى براى محو و نابودى انسان هاى بى گناه مى سازند. آنها هستند كه نقشه هاى شيطانى براى استثمار و استعمار ملّت ها مى كشند. آنها هستند كه براى حفظ منافع شوم و نامشروعشان آتش جنگ به پا مى كنند و بالأخره آنها هستند كه براى دست يافتن به منافع بيشتر، مراكز حسّاس تبليغاتى را به دست مى گيرند. چهره حقايق را مى پوشانند و با دروغ و تزوير، انسان ها را در بى خبرى فرو مى برند.[26]

ماه مبارک رمضان؛ سراسر خیر و برکت

در ادامه دعای روز سوم رمضان امده است:« وَاجْعَلْ لى نَصيباً مِنْ كُلِّ خَيْرٍ تُنْزِلُ فيهِ؛و از هر خير و نيكى كه در اين ماه نازل مى شود بهره اى برايم قرار ده» [27]

در تبیین این مسأله باید به  روایتی از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اشاره کرد که  در خطبه شعبانيّه می فرمايد:«إِنَّ أَبْوَابَ الْجَنَانِ فِى هَذَا الشَّهْرِ مُفَتَّحَةٌ؛[28] درهاى بهشت در اين ماه باز است.»[29]

از اين جمله استفاده مى شود كه بهشت هم اكنون وجود دارد، كه در ماه رمضان درهاى آن به سوى بندگان صالح خداوند باز است. و منظور از ابواب بهشت روزه اى است كه مى گيريم؛ قرآنى است كه تلاوت مى كنيم؛ غذائى است كه صرف نيازمندان مى نماييم؛ و خلاصه، تمام كارهاى خيرى كه در اين ماه انجام مى شود، هر يك از آنها درى از درهاى بهشت است.[30]

اینگونه است که امام صادق عليه السلام مى فرمايند:«نَوْمُ الصَّائِمِ عِبادَةٌ وَصَمْتُهُ تَسْبيحٌ وَعَمَلُهُ مُتَقَبَّلٌ وَدُعاؤُهُ مُسْتَجابٌ ؛ خواب روزه دار عبادت، و سكوتش تسبيح و عملش پذيرفته و دعايش مستجاب است».[31]،[32]

آری خواب روزه دار عبادت است و وقتى خواب كه بى خبرى مطلق است عبادت باشد بيدارى او كه در حال تلاوت قرآن و خواندن نماز و ادعيّه باشد به طريق اولى عبادت بالاترى خواهد بود.[33]

سكوتش تسبيح است و اگر مشغول تسبيح و ذكر باشد به طريق اولى از فضيلت برترى، برخوردار خواهد بود.[34]

عملش در اين ماه قبول مى شود، فرق است بين قبولى و صحت عمل، چه بسا عملى صحيح باشد اما مورد قبول درگاه خداوند قرار نگيرد. صحيح بودن عمل يعنى تمام اجزا و شرايط آن را آورده است اما قبول بودن عمل يعنى اين عبادت داراى روح است.[35]

دعا در اين ماه مستجاب است، چرا كه شخص روزه دار حضور قلب بيشترى دارد و هر چه توجّه انسان به خداوند بيشتر باشد ضريب اجابت دعايش هم بالاست.[36]

البتّه براى بهره گيرى بيشتر از بركات مادّى و معنوى و آثار و ثواب هاى ماه مبارك رمضان ، نبايد تنها به روزه گرفتن اكتفا كرد، بلكه بايد از گناهان اجتناب نمود و با خودسازى و مراقبت و دورى از آلودگى ها، جان خويش را در معرض وزش نفحات رحمانى و عنايات ويژه سبحانى قرار داد.[37]

معنا و مفهوم جود و بخشش

در پایان دعای روز سوم ماه مبارک رمصان می خوانیم:«بِجُودِكَ يا اجْوَدَ الْأَجْوَدينَ؛اى بخشنده ترين بخشندگان [38]

 دو واژه جود و بخشش كه در مقابل «بخل» است، غالباً در يك معنى استعمال مى شود؛ ولى گاه از بعضى كلمات استفاده مى شود كه «جود» مرحله بالاتر از «بخشش» است؛ زيرا در تعريف «جود» گفته اند: «بخشش بدون درخواست است كه در عين حال، بخشش خود را كوچك بشمارد.» گاه گفته اند: «جود، خوشحال شدن از درخواست مردم و شادگشتن به هنگام بخشش است.» بعضى نيز گفته اند: «جود بخششى است كه مال را، مال خدا بشمرد و سائل را بنده خدا بداند و خودش را در اين ميان واسطه ببيند»؛ در حالى كه «سخاوت» معنى وسيع ترى دارد و هرگونه بذل و بخشش را شامل مى شود.[39]

بعضى نيز گفته اند: «كسى كه بخشى از اموال خود را ببخشد و بخش ديگر را براى خود بگذارد، صاحب سخاوت است و كسى كه اكثر آن را ببخشد و مقدار كمى را براى خود بگذارد، داراى جود است». مطابق تمام اين تعريفها «جود» مرحله بالاتر از «بخشش» است.[40]

عنایتی از نوع بالاترین درجه جود و بخشش

تأمل در فراز پایانی دعای روز سوم رمضان نهايت لطف و مرحمت پروردگار را در مورد انسان مجسم مى كند[41] لذا در کلام وحی می خوانیم:« بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ[42]؛ هر دو دست خدا گشاده است، و هر گونه بخواهد و بهر كس بخواهد مى بخشد. و اين مطلب كنايه لطيفى از نهايت جود و بخشش خدا است، زيرا كسانى كه زياد سخاوتمند باشند، با هر دو دست مى بخشند، به علاوه ذكر دو دست كنايه از قدرت كامل و شايد اشاره اى به نعمتهاى«مادى» و«معنوى»، يا«دنيوى»و« اخروى»است.[43]

بدین ترتیب آنهايى كه قدرت خدا را بر هرگونه پاداش، باور كرده اند، هرگز هنگام انفاق در راه خدا، دستشان نمى لرزد و «بخل» را راه وصول به بى نيازى نمى دانند؛ بلكه تا آنجا كه در توان دارند، به بندگان خدا، جود و بخشش مى كنند و عوض را از كسى مى طلبند كه هم سخاوتمند است و هم از همه چيز آگاه و هم بر همه چيز قادر.[44]

[1] كليات مفاتيح نوين ؛ ص812

[2] همان.

[3] آيات ولايت در قرآن ؛ ص105.

[4] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص353.

[5] همان ؛ ج 3 ؛ ص43.

[6] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 1 ؛ ص217.

[7] همان ؛ ج 11 ؛ ص246.

[8] پيام قرآن ؛ ج 6 ؛ ص282.

[9] سورۀ اعراف؛ آیۀ179.

[10] پيام قرآن ؛ ج 6 ؛ ص282.

[11] تفسیر نور الثقلين؛ ج 3 ؛ص 141.

[12] تفسير نمونه ؛ ج 12 ؛ ص40.

[13] همان.

[14] كليات مفاتيح نوين ؛ ص812.

[15] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص39.

[16] همان ؛ ص425.

[17]غررالحكم؛ ح 9394.

[18] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص425.

[19] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 4 ؛ ص638.

[20] همان.

[21] همان.

[22] همان.

[23] همان.

[24] همان.

[25] همان؛ ص 639.

[26] همان.

[27] كليات مفاتيح نوين ؛ ص812.

[28] وسائل الشّيعه؛ ج 7؛ ص 228.

[29] والاترين بندگان ؛ ص127.

[30] همان.

[31] بحارالانوار؛ ج 96؛ ص 253؛ من لا يحضره الفقيه؛ ج 2؛ ص 64، روضة المتّقين؛ ج 3؛ ص 230.

[32] گفتار معصومين(علیهم السلام) ؛ ج 2 ؛ ص122.

[33] همان؛ص123.

[34] همان.

[35] همان.

[36] همان.

[37] كليات مفاتيح نوين ؛ ص696.

[38] همان ؛ ص812.

[39] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص385.

[40] همان.

[41] تفسير نمونه ؛ ج 6 ؛ ص57.

[42] سورۀ مائده؛آیۀ64.

[43] تفسير نمونه ؛ ج 4 ؛ ص451.

[44] اخلاق در قرآن، ج 2، ص 377.

/۱۳۲۳/د۱۰۳/ق

ارسال نظرات