۰۴ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۴:۳۳
کد خبر: ۷۵۰۲۷۰

نویسنده‌ها جهان خود را دارند!

نویسنده‌ها جهان خود را دارند!
نویسنده قلم و ایده و جهان خود را دارد؛ هرچند ما سعی می‌کنیم هرچه بیشتر به جهان ما نزدیک شود اما آنها استقلال‌ خود را دارند و اثر هنری هم با اثر پژوهشی بسیار تفاوت دارد.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، گاهی اوقات اقتضای روایت و داستان این است که نکاتی که  از نظر شما مهم است گفته نشود یا کم گفته شود، چون اگر بیش از این بخواهد گفته شود ممکن است به داستان ضربه بزند. یا نکاتی که شاید از نظر ما کم اهمیت باشد در آنجا لازم است که بیشتر پرداخته شود.

متن بالا بخشی از گپ و گفت دوستانه‌ای است درباره مجموعه فعالیت‌های کارگروه بازآفرینی ادبی، هنری پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم علیه‌السلام که دبیری آن را حجت‌الاسلام مهدی همازاده ابیانه دانش‌آموخته سطوح عالی حوزه علمیه، دکترای فلسفه ذهن از پژوهشکده علوم شناختی و معاون پژوهش سابق مدرسه اسلامی هنر به عهده دارد.

وظیفه این کارگروه طراحی خط تولید از اندیشه تا تولید اثر ادبی است. در این کارگروه علاوه بر فراوری ادبی آثار کارگروه تجربه‌نگاری (تاکنون ۴ کتاب)، تألیف یک رمان برای گروه سنی نوجوان با محوریت گام دوم انقلاب و پنج سری داستان کودک با محوریت پنج آموزه اخلاق دینی برگزیده، انجام شده است. این تجربه (حرکت از مفاهیم دینی تا خلق اثر هنری) نمونه‌ای از خط کاری مذکور خواهد بود که امید می‌رود قابل شبیه‌سازی و بسط باشد.

رویکرد اصلی و مرکزی کارگروه بازآفرینی را توضیح بدهید و بفرمایید با دیگر کارگروه‌ها چه تمایزی دارد؟

کارگروه بازآفرینی هنری به دستور حجت‌الاسلام موسوی با هدف خلق نسخه هنری از آثار پژوهش‌محور تأسیس شد تا محصولاتی که در پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم علیه‌السلام تولید می‌شود، صرفاً رویکرد و قالب پژوهشی نداشته باشند. خروجی‌های پژوهشکده در قالب مقالات و کتاب‌های پژوهشی است و البته جایگاه خود را دارد؛ اما به یک طیف خاصی از مخاطبان محدود است. هدف از تأسیس این کارگروه این بود که برخی از محصولات پژوهشکده بازآفرینی هنری بشود. یعنی از آثاری که این ظرفیت را دارد علاوه بر آن گزارش پژوهشی و علمی، یک روایت جذاب ادبی یا هنری هم استخراج گردد.

همکاران پژوهشکده در دیگر کارگروه‌ها بر روی طیف وسیعی از موضوعات متمرکز هستند. از این رو با تأکید‌های حاج آقای موسوی بر روی کار‌های تجربه‌نگاری، گزینشی بر روی کار‌ها انجام شد. به دلیل اینکه تجربه‌نگاری علی الاصول، قابلیت و ظرفیت روایت‌گری هنری را در خود دارد، پنج شش کار را با دوستان انتخاب کردیم که بازآفرینی شود. در واقع وقتی یک مبلغ یا فعال فرهنگی، تجربه خود را از سال‌ها تبلیغ و کار فرهنگی می‌گوید، علاوه بر اینکه شما مصاحبه‌های اکتشافی و آسیب‌شناسی و روند‌های رشد و عوامل و مؤلفه‌های مختلف را فهرست کرده و یک گزارش پژوهشی از آن می‌دهید می‌شود یک روایت جذاب‌تر هم برای مخاطب عام‌تر ارائه کرد. مخاطب عام‌تر تنها خواننده مجلات و مقالات پژوهشی نیست و می‌تواند هر فعال فرهنگی را در بربگیرد.

پس شما مواد اولیه آماده‌ای دارید که با یک روایت داستانی جذاب، دوباره آن را ارائه می‌کنید با این که قبلاً محصول پژوهشی آن منتشر شده است؟

اگر بخواهم دقیق پاسخ بدهم باید بگویم به دلیل محدودیتی که در پژوهشکده وجود دارد گاهی این بازآفرینی‌ها در همان داده‌های پژوهشی محدود نمی‌ماند. برای این که پژوهشگران، سئوال، مشاهده، مصاحبه و مطالعه را متناسب با آن داده و خروجی انجام می‌دهند که مطابق با  کار‌های تخصصی و علمی کارگروه‌ها است. اما برای آن روایت ادبی و هنری شاید بخش قابل توجهی از این داده‌های پژوهشی چندان اهمیتی ندارد! گاهی داده‌های دیگری نیاز است که برای دوستانی که آن پژوهش‌ها را انجام دادند موضوعیت نداشته است. از همین رو در این بازآفرینی‌ها چالش‌هایی داشتیم و مواردی بود که دوستان مجبور شدند دوباره مصاحبه‌هایی را با دید روایت ادبی هنری بگیرند و داده‌های جدیدی جمع‌آوری شود.

نتیجه کار کارگروه بازآفرینی به کجا انجامیده؟ یعنی چه محصولاتی به ثمر نشسته است؟

ما تا الآن پنج کتاب را به سرانجام رساندیم که سه مورد توسط انتشارات سوره مهر چاپ و منتشر شده است. کتاب «سیاحت سیل» تجربه‌نگاری حضور جهادی طلاب و روحانیان در سیل فروردین‌ماه سال ۹۸ است. دیگری کتاب تجربه‌نگاری حضور جهادی طلاب و اساتید مدرسه علمی حاج آقای دسمی در تهران در زلزله سال ۹۶ سرپل ذهاب کرمانشاه است. این کتاب با عنوان «رودخانه ماهی و نهنگ» توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. کتاب سوم نیز «پلمب» نام دارد که تجربه‌نگاری مؤسسه فرهنگی تبلیغی است.

دو سه اثر دیگر مانند کتاب «پروتئین‌های چسب‌ناک» در روند چاپ قرار دارد که روایتی از حضور جهادی طلاب و روحانیون در ماجرای کرونا است و دیگری کتاب «نخل سرفره» است که روایتی از یک هیئت مذهبی موفق در کاشان است و بدون هیچ سلبریتی، مداح و سخنران، طیف بسیار زیادی از مخاطبان را جمع کرده و بسیار موفق است. مدت‌های طولانی است که این دو اثر درگیر روال بروکراتیک انتشارات است و قرار است از سوی حوزه هنری و سوره مهر چاپ شود.

در مورد کتاب «پلمب» توضیح بدهید که کار چگونه شکل گرفت؟ چه تحقیقاتی شده بود که به این اثر هنری رسیدید؟

ببینید بعضی از موارد حتی به آن سوژه هم محدود نبوده است. مثلاً پلمب در واقع اول یک روایت خودتجربه‌نگاری از یک مؤسسه فرهنگی تبلیغی بود با دید کاملا مثبت. یعنی صرفاً نقاط مثبت و نقاط قوت این مؤسسه به روایت دوستانی که آن‌جا بودند. فعالیت‌ها، گزارش‌های مفصل که البته مؤسسه بسیار موفقی هم بوده است.

اما نویسنده کتاب در یکی از شهر‌های شمال کشور که محل همان مؤسسه بود حاضر شد و  سلسله مصاحبه‌هایی گرفت با کسانی که آن‌جا بودند؛ یا مخاطب بودند یا دست‌اندرکار بودند و بعد از دوره اوج، به دوران افول رسیده بودند.   نویسنده یک آسیب‌شناسی هم انجام داد و برای این که به یک مؤسسه محدود نشود چند تجربه دیگر هم از این دست بررسی و مشاهده شد. یعنی مؤسسات فرهنگی تبلیغی که به یک نقطه اوج و قدرتی رسیدند و بعد یک فرود و آسیب‌هایی داشتند. داده‌ها جمع‌آوری شد و مصاحبه‌هایی صورت گرفت. بعد یک مؤسسه نمادین، موضوع داستان پلمب قرار گرفت و از شواهد عینی و چند مؤسسه و اتفاقاتی که آن‌جا افتاده بود الهام‌گرفته شد. در واقع رمان پلمب، سیری از یک مؤسسه فرهنگی تبلیغی است که رشد می‌کند و به بالندگی می‌رسد و بعد دچار آسیب می‌شود.

در مورد سیاحت سیل هم همین سیر کار را داشتید؛ یعنی بهره‌گیری از چند موضوع و مجموعه و گزارش کار؟

خب قالب و فرم کار‌ها متنوع است و در یک فرم و قالب مشخص نگارش نشده است. گاهی مانند پلمب، یک رمان نوشته می‌شود که از اول تا آخر ۳۰۰ تا ۴۰۰ صفحه یک خط سیر ماجرا را روایت می‌کند و گاهی مانند سیاحت سیل، اپیزودیک است و ما یک اپیزود مصاحبه داریم و بخشی از مصاحبه باید بازنویسی شود و بعد اپیزود بعدی بخشی از یک داستان بلند است. دوباره اپیزود سوم ادامه مصاحبه‌ها و اپیزود چهارم ادامه داستان بلند و تلاش شده این‌ها به طور موازی با هم پیش رود.

به نظر می‌رسد در کتاب رودخانه ماهی و نهنگ که اسم عجیبی هم دارد، همین روش به کار رفته است.

فرم کتاب رودخانه ماهی و نهنگ که آقای بابایی نوشته‌اند جدید و قالبی برگرفته از کار‌های سوتلانا الکسیویچ بود که به سبب همین قالب، نوبل ادبیات را برد. قالب کتاب رودخانه ماهی و نهنگ، مستند داستان است. یعنی مانند فیلم سینمایی روایت خود را انجام می‌دهید و شخصیت‌ها، ماجرا‌ها همه در واقع خلق شده فیلم‌نامه‌نویس هستند. چون ماجرا ناظر به یک موقعیت خارجی است، در واقع مستند آن نمایش داده می‌شود و بخش‌هایی از فیلم را آن مستندات شکل می‌دهند. داستان کتاب رودخانه ماهی و نهنگ اینگونه است. یک جایی نقل قولی از یک شخصیت واقعی می‌شود که مخاطب متوجه آن می‌شود بخشی از این مصاحبه واقعی بود که وسط داستان آمده است. بعضی از تماس‌ها و بعضی پیام‌های تلفنی به صورت سند در داخل داستان گذاشته می‌شود؛ چراکه طلاب مدرسه علمیه حضرت بقیة الاعظم (عج) تهران که به صورت گروه جهادی به کرمانشاه رفته بودند مصاحبه‌هایی کرده بودند که خود نویسنده مصاحبه را انجام داده بود. تکه‌های پیام‌های تلفنی را داشت و زنگ‌هایی که برای هماهنگی زده بود را ضبط و یادداشت و در جای جای روایت خود استفاده کرده بود.

گفتید که کتاب نخل سرفره در دست چاپ است. ما هنوز آن را ندیدیم، شما بگویید که آن کتاب هم در همین نوع و روش نگارش شده؟

همان طور که گفتم فرم‌ها متنوع است و هر اثری روش خودش را داشته. نخل سرفره داستان کوتاه و اپیزودیک است. مصاحبه‌های آن موضوع‌بندی شده است. بعد یک داستان کوتاه را شکل می‌دهد نه مانند سیاحت سیل که یک داستان بلند بود و اپیزود اپیزود به صورت موازی روایت می‌شد بلکه لابه‌لای هر کدام از این اپیزود‌ها یک داستان کوتاه داریم و همانجا تمام می‌شود و با همان موضوع مصاحبه‌ای مرتبط است که انجام شده.

ایده این کتاب هم به پژوهشکده ارائه شد یعنی جزو کار‌های پژوهشکده نبود. پیشنهاد شد که علت موفقیت‌های آن هیئت بررسی شود. قرار بر این شد که هم‌زمان با پژوهش، مصاحبه‌هایی نیز انجام شود، چراکه این بازآفرینی‌ها در عمل نیازمند مصاحبه‌های تکراری بود و داده‌های خاص خود را نیاز داشت یعنی غیر از مصاحبه‌هایی که پژوهشکده در کارگروه‌های تخصصی انجام می‌دهند؛ بنابراین کار به صورت موازی انجام شد و خودمان مصاحبه‌ها را در کاشان گرفتیم و به دست نویسنده رساندیم. نویسنده هم اگر به سئوال و جواب جدیدی نیاز داشت مطرح کرد تا این که کار نگارش را انجام داد.

شما کار دیگری هم منتشر کردید به نام آدامسی‌ها؛ جالب است بدانیم که چه کار پژوهشی برای آن انجام شده بود؟

مجموعه پنج جلدی آدامسی‌ها آفرینش هنری بود و چیزی نبود که قبلاً در پژوهشکده داشته باشیم. این یک کار کودک است که اخلاق دینی را در قالب داستان روایت می‌کند. طبق آسیب‌شناسی که در دست بود، داستان‌های دینی برای مخاطب کودک، اهمیت فوق‌العاده‌ای دارند، اما یا ترجمه هستند و یا اینکه خیلی شعاری و سطحی، داستانی را روایت می‌کنند و موعظه‌ها و پیام‌های دینی در این داستان‌ها خیلی رو، فاش و فالش گفته می‌شود لذا آن جذابیت زیبایی‌شناختی خاص خود را ندارند.

این مجموعه پنج جلدی با عنایت به آن آسیب‌شناسی نوشته شد و انتشارات سروش هم کار را خیلی پسندید و ظرف دو ماه آن را چاپ کرد! برخی نسخه‌ها به چاپ دوم و سوم هم رسید و الآن هم تفاهم‌نامه با سوره مهر امضا شده است. همچنین  قرار است به سریال انیمیشن (پویانمایی) ویژه مخاطبان ۶ سال تا ۹ سال تبدیل شود که امیدواریم به سرانجام رسیده و از تلویزیون پخش شود.

پس در مجموع شما در کارگروه، یا همان آثار پژوهشی را بازآفرینی می‌کنید یا موضوعات را اخذ کرده و پروبال می‌دهید و اگر لازم باشد مستندات و مصاحبه‌های جدیدی انجام می‌دهید؟

عرض کردم کارگروه بعضی کار‌ها را از صفر تا صد خودش انجام می‌دهد؛ ولی موارد متعددی هم هست که به کارگروه ارجاع شده و سایر دوستان در کارگروه‌های دیگر به سرانجام رساندند که به یک بازنویسی نیاز دارد. این دیگر بازآفرینی نیست و نمی‌خواهیم اثر جدیدی را به طور موازی تولید کنیم، بلکه همین اثری که الآن نوشته شده احتیاج به بازنویسی دارد و می‌شود روایت، چینش و نگارش اثر را تغییر داده و به آن جذابیتی بیشتری داد که از این دست کار‌ها بسیار داشتیم. با ظرفیتی که در کارگروه بازآفرینی هنری وجود دارد همه این موارد را نمی‌توان انجام داد، اما مواردی که ریاست یا قائم مقام پژوهشکده تشخیص می‌دهند که ارجاع داده شود و بازنویسی صورت گیرد، آن‌ها را دوستان ما انجام می‌دهند.

یکی از مهم‌ترین نکته‌ها انتخاب نویسنده است، به ویژه آن که کار‌های پژوهشکده، نوعاً حوزوی، دینی و فرهنگی است و باید کسی آن را بنویسد که به فضای کار مذهبی آشنایی و ورود داشته باشد.

ما در به کارگیری نویسندگان وسواس داشتیم که دوستانی باشند که یا طلبه باشند و یا روحیات طلبگی داشته باشند و از طرف دیگر در نویسندگی قوت قلم داشته باشند. سراغ دوستانی رفتیم که شناخته می‌شوند و در این عرصه دارای رزومه هستند. داستان‌نویسی هستند که جوایز معتبری را بردند، کارگاه‌ها و تدریس‌های معتبری را برگزار کرده و می‌کنند و در حقیقت در این حوزه سابقه قابل توجهی داشته باشند. البته در قم و در دسترس باشند و پژوهشکده بتواند با آن‌ها یک قرارداد معمول بسته و کار کند. هرچند اگر بخواهیم دست بالا بگیریم طبیعتاً از توان پژوهشکده خارج است. دوستانی که مشغول به کار شدند و همکاری کردند و این کتاب‌ها را نوشتند از همین صنف هستند.

من که در مدرسه اسلامی هنر درس خواندم و درس دادم و کلاس‌های طولانی‌مدت فیلمنامه‌نویسی که شرکت می‌کردیم و آنجا هم سال‌ها معاون پژوهش بودم با بعض از این دوستان، آن‌جا آشنا شدم که تدریس داشته‌اند و از رفقای قدیمی ما بودند مانند آقای محسن امامیان که یکی از رفقای انقلابی و اهل قلم و اهل فن در حوزه هنر و نویسندگی هستند. مدرس داستان‌نویسی و فیلمنامه‌نویسی که چندین کتاب رمان از او را ناشران معتبری چاپ کرده‌اند و دستیار فیلمنامه سریال‌های بسیار مهمی مانند سال‌های مشروطه آقای محمدرضا ورزی هستند و الآن هم جزو فیلنامه‌نویسان اصلی سریال حاجب هستند و با آقای جمال شورجه هم کار می‌کنند. یا آقای سیداحمد بطحایی از این افراد هستند و برخی دیگر که به واسطه این عزیزان معرفی شده‌اند مانند آقای بابایی که توسط آقای بطحایی معرفی شد و آقای فیروزجایی که توسط آقای امامیان معرفی شد  و  صاحب رزومه هستند، با ناشران بسیار معتبری رمان‌هایی را کار کرده‌اند و جوایز خوبی را هم برده‌اند.

مصداق‌یابی با این واسطه‌ها صورت می‌گرفت که چه کسی را پیدا کنیم که این شرایط را داشته باشد و بتوانیم با او کار را پیش ببریم. به طور مثال آقای محمدعلی رکنی از دوستان سابقه‌دار در مدرسه اسلامی هنر است که جایزه جلال را هم برنده شده است یعنی معتبرترین جایزه ادبیات داستانی در کشور. یا آقای رحیمی‌فر که از اساتید نویسندگی و فیلنامه‌نویسی و از دوستان مدرسه اسلامی هنر هستند که زحمت قصه پروتئین‌های چسبناک را کشیدند.

در مجموع انتخاب نویسندگان به این صورت بوده که از یک طرف جنبه طلبگی و از طرف دیگر جنبه قلم و دانش مربوطه، مدنظر بوده است. همچنین مؤلفه‌های زیباشناسی که باید در اثر وجود داشته باشد و یک روایت ادبیاتی و هنری از موضوع نوشته شود.

گفتید کار آدامسی‌ها را می‌خواهید پویانمایی کنید. این یک پیشنهاد بیرونی و استقبال از کار مکتوب است یا رویکرد جدید پژوهشکده و کارگروه بازآفرینی است؟

بعد از اینکه دو سال از انتشار آثار مکتوب گذشت، آقای موسوی نظرشان این بود که خود ما از آثار مکتوب، فرآوری داشته باشیم و به سمت آثار چند رسانه‌ای برویم و بر رسانه‌های تصویری بیشتر تمرکز کنیم. ما دیگر پروژه مکتوبی در دست اقدام نداریم و بیشتر از یک سال است که رویکرد ما به سمت کار‌های تصویری پیش رفته است. چند پروژه مانند مسابقه نوستال‌شو که نوستالژی‌های دهه پنجاه و شصت هست، سریال آدامسی‌ها که با دوستان سازنده و مرکز انیمیشن‌سازی سوره ذیل مجموعه حوزه هنری همکاری می‌کنیم و در دست تولید است، یا برنامه‌ای گفت‌گومحور پیشنهاد داده شده است. این‌جا هم تنوع فرم‌ها وجود دارد. هم مسابقه هست، هم  برنامه ترکیبی گفت‌گومحور و هم انیمیشن و در عین حال یک فیلم سینمایی بسیار مهم با محوریت حوادث ایران باستان دوره هخامنشی و نبرد کوروش، داریوش و خشایارشاه با یونان و غرب و نیز بحث وجود یهودیان و صبغه‌های مذهبی که وجود داشته که آن سمت خدایان بوده‌اند و این طرف نگرش اهورامزدا و توحیدی و یک درونمایه‌ای که به قوت می‌توانست به یک روایت بسیار مهم و تأثیرگذار تبدیل بشود. این موضوع هم در قالب طرح ارائه و گفت‌گو شده و امیدواریم به سناریو ختم و ساخته شود. اگرچه تهیه‌کننده آن باید پول زیادی را وسط بیاورد و بعضی از سازمان‌های مهم هم در دست رایزنی هستند و تمایالاتی هم ابراز شده که امیدواریم به نتیجه برسد. همه این‌ها تحول فرهنگ تاریخ و تحولات فرهنگی ایران را به صورت نامحسوس و زیربنایی روایت می‌کند و نیز بحث‌های مربوط به ایران و غرب و تقابل تاریخی بین این دو را.

شما چقدر در مورد انتخاب نام کتاب، طرح جلد یا حتی صفحه‌آرایی، اشراف و نظارت دارید؛ چون به نظر می‌رسد محصول نهایی در برخی موارد با آن انگیزه بازآفرینی هنری، هم‌خوان نیست ... عنوان کتاب‌ها، طرح جلد، ویرایش ادبی و زمان چاپ، هیچ‌کدام در اختیار ما نیست! کاری که ما انجام می‌دهیم این است که متن نهایی را تغییر می‌دهیم. خیلی هم رفت و آمد انجام می‌شود. به طور مثال فرم کتاب پلمب، بازجویی است و قرار بود بخش‌هایی از متن اینقدر کم رنگ باشد که دیده نشود و روی آن‌ها هم خطوط قرمز یا سیاه کشیده شود یعنی این بخش‌ها در اظهارات متهم یا کسی که از او سئوال می‌شود اهمیت نداشته و بازجو آن‌ها را خط زده است. برای این متن یک متن بی‌ربط تکراری را انتخاب کرده بودیم و نوشته بودیم که این‌ها حتما باید با وضوح بسیار پایین و یک خط بطلان روی آن بیاید و خود صفحات نیز کاملاً در برگه‌های بازجویی صفحه‌بندی شود که این اتفاق نیفتاد و آن قسمت‌ها در کتاب ماند. حتی وقتی دوستان سوره مهر ماکت کتاب را ارسال کردند، ما گفتیم چرا این‌ها را انجام ندادید و دوباره روی ماکت، تک به تک دور این موارد را خط کشیدم و مشخص کردم و گفتم این کار را حتما انجام دهید و اگر نمی‌توانید، وقت گیر است یا نمی‌شود این بخش را حذف کنید؛ ولی باز هم این اتفاق صورت نگرفت و با همان حالت چاپ شد! در کل فرایند نشر از اختیار ما خارج است. ما عنوان‌هایی را برای برخی کتاب‌ها پیشنهاد داده بودیم که انجام نشد. به طور مثال من برای کتاب رودخانه ماهی و نهنگ عنوان تکانه‌های سرپل را پیشنهاد داده بودم که زلزله در آنجا رخ داده بود و چند عنوان دیگر هم به آن‌ها داده بودم، اما عنوانی را لحاظ کردند که بیشتر به سیل شبیه است تا زلزله و در حقیقت  با موضوع بی‌ربط است. طرح جلد‌ها را اگر ببینید به ویژه سه کتاب سیاحت سیل، رودخانه ماهی و نهنگ و سختِ شیرین بسیار یکدست و ساده و مانند هم طراحی شده و هیچ نمادی که برگرفته موضوع یا روایت باشد در آن نیست! هیچ تصویرسازی خاصی در آن نمی‌بینید و ما چندین بار این نکته‌ها را به دوستان عرض کردیم.

انتشارات سوره مهر دو سال تا دو سال و نیم طول کشیده که کتاب‌ها را چاپ کرده است که باعث می‌شود از زمان خود بگذرد. به طور مثال از زمان کار کرونا گذشته است. می‌گوییم مصاحبه‌ها در بحبوحه کار گرفته شد، درست وسط محدودیت‌های کرونا و زحماتی که بچه‌های جهادی می‌کشیدند این کار تمام و تحویل داده شد و کافی بود با یک فاصله شش ماهه این کار چاپ شود و می‌توانست قبل از اینکه محدودیت‌های کرونایی به پایان برسد کتاب وارد بازار شود. این روالی است که دوستان در انتشارات دارند البته محدودیت‌ها و توجیهات خودشان را دارند که، چون ما آنجا نیستیم نمی‌توانیم درباره آن‌ها نظری دهیم. اما موارد از این دست را پیشنهاد می‌دادیم و بازخوانی می‌کردیم و کامنت‌هایی را می‌گذاشتیم. ارتباط سیستماتیک نیست و چندین بار پیش آمده که خود حاج آقای حیدری‌پور که قائم مقام پژوهشکده هستند شخصاً به دیدن آقای شیروانی که مدیرعامل انتشارات سوره مهر هستند به تهران می‌رفتند تا یک مشکل کوچک را حل کنند که در حقیقت به این کار نبود نیازی نبود و کار باید سامان‌مند باشد؛ با اینکه هردو از زیر مجموعه‌های سازمان تبلیغات هستند، اما این ارتباطات وجود ندارد!

قدری هم درباره محتوای کتاب‌ها حرف بزنیم. برخی به نظر موضع و گارد دارند و انگار نه انگار که در حال روایت جهادی طلاب هستند و نیش و کنایه‌های کم‌رنگی در آن به چشم می‌خورد! گاهی هم انگار دفاعیه از روحانیت و شبهات آن است که به قول شما فاش و فالش شده است! نظر شما چیست؟

درباره جنبه‌های محتوایی که شما فرمودید یک جا خیلی در پاسخگویی به شبهات علیه روحانیت افراط می‌کند و یک جا مثل اینکه یک تقابلی با روحانیت وجود دارد؛ یعنی دو رویکرد مقابل هم. این قضیه البته به روحیات نویسندگان ما مربوط می‌شود و ما هم با آن‌ها فراوان کلنجار می‌رویم، اما نویسنده هست و ما تنها یک سفارش دهنده که پول پرداخت می‌کنیم. طرح را تحویل می‌دهیم و تکه تکه متن می‌آید و بررسی می‌شود. نویسنده قلم و ایده و جهان خود را دارد؛ هرچند ما سعی می‌کنیم هرچه بیشتر به جهان ما نزدیک شود، اما آن‌ها استقلال‌های خود را دارند و اثر هنری هم با اثر پژوهشی بسیار تفاوت دارد. گاهی اوقات اقتضای روایت و داستان این است که نکاتی که  از نظر شما مهم است گفته نشود یا کم گفته شود، چون اگر بیش از این بخواهد گفته شود ممکن است به داستان ضربه بزند. یا نکاتی که شاید از نظر ما کم اهمیت باشد در آنجا لازم است که بیشتر پرداخته شود. اگر بخواهیم یک داستان خوانده شود باید مواردی را رعایت کنیم؛ بنابراین یک بخش از این ماجرا به این مربوط می‌شود که ما نویسنده را داریم و نویسنده را هرچند تلاش می‌کنیم همسو باشد، اما جهان و قلم خود را دارد و سبک نگارش خود را. بعضی موارد هم عمدی است و تعمداً یک داستان، سوگیری ریزی دارد. مثلاً، چون دارد حضور مجاهدانه روحانیان را در قالب ماجرای زلزله روایت می‌کند که پر از محرومیت و غم و رنج است و  این‌ها رفتند و حتی از جیب خودشان هم بدون ریالی درآمد خرج می‌کنند، زندگی خود را گذاشته‌اند و آنجا را می‌سازند، امیدبخشی می‌کنند و شما در این قصه دارید چندین هندوانه زیر بغل این روحانیان و گروه‌های جهادی می‌گذارید؛ حالا برای اینکه این حس گرفته شود و مخاطب عام اصل این قصه را قرض دادن نان به روحانیت نبیند که از کجا معلوم به این صورت که نوشته شده است راست باشد؛ بالاخره نویسنده این تعمد را به خرج می‌دهد که در جا‌هایی از قصه تقابل‌هایی با برخی از شخصیت‌های روحانی داستان شکل دهد هرچند شخصیت اصلی نیست.

به طور مثال حاج آقای دسمی در قصه، شأن و جایگاهش حفظ می‌شود و حتی حاج آقای اخوان که مسئول گروه جهادی مدرسه هست به همین ترتیب، اما در بین طلبه‌ها یکی دو مورد بود که گاهی اوقات این تقابل به صورت ریز و نه روشن و واضح وجود دارد، یک جا‌هایی را قلم گرفته و یک جا‌هایی را هم حذف و یا کم‌رنگ کرده‌ایم، اما در عین حال این تعمد نویسنده بوده برای اینکه کم‌تر برای مخاطب عام آن حس ایجاد شود که کار یک کار کاملا سفارشی است و معلوم نیست واقعیت داشته باشد.

از آن طرف سیاحت سیل در صدد پاسخ‌گویی به شبهه هست. این به روحیات نویسنده برمی‌گردد و ایشان چنین رویکردی و احساسی را دارد و ما سعی می‌کردیم او را به سمت مخاطب عام بکشانیم و قصه او را کمی ویرایش کنیم؛ با این حال تمایلاتی است که ایشان در قصه داشته. هرچند با روایت داستان بلندش می‌خواهد یک جوری حاج آقایی که در پادگان هست را به دست آن سربازان به سخره بگیرد تا با تم طنز و خلق موقعیت‌های خنده‌آور، صمیمیت را بیشتر کند و حس ویژه این داستان که دارد از طلاب و نیرو‌های جهادی تعریف می‌کند را کمی بگیرد. این تأملاتی است که نویسنده‌ها دارند برای اینکه قصه آن‌ها به یکجانبه‌نگری و سوگیرانه بودن متهم نشود.

ارسال نظرات