۲۸ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۸:۳۰
کد خبر: ۴۵۰۳۱۸
در گفت‌وگو با استاد حوزه علمیه مطرح شد؛

نیازسنجی در متون حوزوی سبب تحول می‌شود/ تاریخچه تغییر و تحول در حوزه

استاد حوزه علمیه گفت: در راستای نیاز سنجی، حوزه‌ها باید از امکانات، تکنولوژی و علوم انسانی مرتبط بهره بیشتری بجویند، موضوع فرهنگ شناسی، جامعه شناسی جوامع مذهبی و غیر مذهبی، انسان شناسی، بهره‌مندی از زبان‌های متنوع بنا به نیازهای موردی، همه و همه در کنار یکدیگر از ضرورتهای حوزه‌های علمیه به شمار می‌روند.
عکس عکس تحول در حوزه

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، تحول و نوآوری در متون دینی و روش آموزشی جامعه را متحول می‌کند و نیاز سنجی آغاز یک تحول است.

متونی که امروز در حوزه‌های علمیه تدریس می‌شود باید بر مبنای نیاز امروز تدوین شود و این بازنگری امری لازم و ضروری است تا طلاب بتوانند پاسخگوی مسائل اعتقادی، اخلاقی و شبهات روز جامعه باشند.

در راستای بررسی وضعیت متون و روش آموزشی در حوزه علمیه، حجت الاسلام سعید جازاری معمویی، استاد دانشگاه کاتولیک فرانسه، عضو هیأت علمی دانشگاه ادیان و استاد سطوح عالی حوزه‌های علمیه به گفت‌وگو پرداختیم که در ادامه آن را می‌خوانید.

رسا- لطفاً در ابتدا مقداری درباره تاریخچه و روند تغییر و تحول متون حوزه علمیه صحبت بفرمایید.

بعد از جنگ جهانی دوم شکل جدیدی از روابط بین کشورهای اسلامی و دیگر بلاد برقرار شد که توانست جوامع مذهبی و مراکز دینی آن کشورها را تحت تاثیر قرار دهد، البته این تاثیرات هم جنبه مثبت داشت و هم در راستای مرام استعماری نتایج منفی نیز از خود به جای گذاشت، در واقع آغاز دوران مدرنیسم در کشورهای اسلامی را می‌توان شروع ورود جریانهای فکری غربی دانست به تعبیر دیگر، با آغاز دوران مدرنیسم، علمای بزرگ بلاد اسلامی تحت تاثیر آشنایی با تفکرات و اندیشه‌های دینی و سکولار غربی، خود را مقابل جریانهای جدیدی مشاهده کردند که می توانست منشا تحولاتی در آراء و نظرات آنان شود.

از سوی دیگر، گستره روابط بین الملل و سفرهای بین دول و کشور به کشور مردم آن سرزمینها نیز حاصل جدید به همراه آورد که همان آشنایی با فرهنگ و تمدن غربی بود، رواج صنعت مدرن نشر و چاپ و نیز ورود مطبوعات کشورهای مختلف به یکدیگر، در متحول شدن فرهنگ و اندیشه آنان بسیار موثر بود.

ایران نیز از این تحولات و دگرگونیها  بینصیب نماند اولین آثار، ورود نسل جدید تفاسیر مصری به ایران بود که در حوزه‌های علمیه و در بین قشر خاصی از علما و روحانیان متجدد سر و صدایی ولو کوتاه ایجاد کرد البته جریانهای سیاسی نیز روند این تحولات فکری را در حوزه‌ها تسریع می‌کرد، مثلا حضور جریان کمونیست و حزب توده در شرق ایران و یا ظهور جریانهای سکولار در تهران،  به عنوان پایتخت کشور ایران در سالهای بین 1310 تا 1330 شمسی، در کنار بازگشت نسل اول تحصیل کردگان فرنگ که برخی از آنها از بین خانواده رجال علمی مذهبی نیز بودند، در حوزه های علمیه خراسان، تهران و قم موجد آثاری شده بود که نتیجه آن در نوع خطابه‌ها و تالیفات علما و نویسندگان حوزوی آن دوره مشهود بود.

همچنین با شکل گیری مراجعات برون مرزی، اطلاعات مردم نیز افزایش یافت و سبب شد فضایی ایجاد شود که برخی از علمای آن عصر احساس کنند که برای طلاب باید یک نگاه و رویکرد جدیدی را ترسیم کنند و همه این عوامل در کنار یکدگر موجب شد که حوزه‌های علمیه و علما بزرگ شیعه به باز بینی چند موضوع بیندیشند.

ابتدا به ایجاد روابط با جریان اهل سنت مصر، که در آن زمان سکان دار جریان سازی مذهبی در بلاد اسلامی بود، بازنگری در متون درسی و شیوه اداره جلسات درس خارج، نظم دهی به جلسات درسی و ساماندهی امور آموزشی حوزه های علمیه و دیگر تصحیح و بازنویسی متون مذهبی و به ویژه رساله های عملیه که سابقا به ترتیب و مشی کتب فقهی نگاشته می‌شد اقدام کنند.

البته این تحولات همواره با مشکلات خاصی روبرو می‌شد که بخش اعظم آن را باید جریان سنتی دانست که شبیه به همان مکتب اهل حدیث بیشتر پایبند تعبیرات نزدیک به متن حدیث بودند تا اجتهاد و تعقل فرا حدیثی.

در حوزه علمیه قم، آیت‌الله بروجردی این حرکت را با همه دشواریها و مضایق پیش رو آغاز کرد ایشان از طرفی باب گفتگو و تعامل با مذهب اهل سنت و بزرگان آن را در حوزه باز کرد و از طرف دیگر دستور داد شکل و متن سنتی توضیح المسائل که پیش از آن از ادبیات دشواری برخوردار بود از سوی افرادی همچون مرحوم کرباسچی که از روحانیان خوش فکر، اندیشمند و مقدس ساکن در تهران بود بازبینی و تصحیح شود.

این تغییر ادبیات و شکل و فصل بندی کتاب توضیح المسائل دسترسی و رجوع مردم را به فتاوا آسان کرد ایشان همزمان هیاتی را مامور به بازنگری در متون درسی کرد که در این زمینه کار به خاطر همان دشواریها به سختی پیش رفت از جهت ماهیت نیز ایشان به کمک برخی رجال بزرگ حوزه تلاشی عمیق در تغییر مبانی و روش به کار گرفت و در دروس سطوح  و اداره کلاسها به عمل آورد که البته علیرغم دشواریهای کار نتایجی به همراه داشت.

همزمان در نجف اشرف نیز جمعی از علما و اندیشمندان حوزه که بیشتر از طبقه متجددین حوزه بودند مانند علامه شیخ محمد رضا مظفر به تصحیح و بازبینی متون درسی حوزه پرداختند که البته سرعت کار ایشان نیز چندان دلچسب و مشهود نبود ولی به هر حال آثاری از خود به جای نهاد، تاسیس آکادمی بغداد و برخی مراکز علوم دینی سبک جدید در عراق از آن دوره آغاز شد در این دوران متون سنتی ادبیات سنگین و نوع کتاب، کتابهای دشواری بودند همچنین متن و حاشیه نویسی‌ برخی از کتابها طوری تنظیم شده بود که گاهی طلاب نمی‌توانستند آنها را از هم تشخیص دهند به همین دلیل تلاش می‌شد تا آنها را از نظر چینشی و ماهیتی تسهیل و هموار کنند.

در همان زمان آیت‌الله میلانی نیز در مشهد دست به تغییر و تحولی در متون درسی زد، که شامل نظم بخشی در دروس و برگزاری امتحانات، بازبینی متون و تسهیل دروس حوزوی، پرداختن استادان به فصل بندی متون درسی با میزان معین بود.

در واقع سالهای مقرون به جنگ جهانی اول و سپس دوم، سالهای دگرگونی و وقوع تحول در نظام مرجعیتی و حوزوی نیز بود امروزه از برکت آن تحولات، وجود جریانهای فکری و اندیشه‌های جدید در حوزه های علمیه را می‌بینم که هر یک به نوبه خود منشأ عنایات فراوان هستند اگر چه در درون گمان کنیم که اختلاف بین مکتبهای مختلف مانند فلسفه و حدیث و عرفان و غیره .. وقوع یافته، اما باید بپذیریم که این تنوع و تعدد لازمه رشد علمی و شکوفایی اندیشه در حوزه‌های علمیه است امروزه شاهدیم که موضوع تقریب و تعامل با ادیان و مذاهب یک عنوان علمی و درسی به خود گرفته است که نیاز قطعی امروز و  آینده روشن ما است.

رسا- امروزه حوزه علمیه در تحول متون درسی طلاب باید دست به چه اقداماتی بزند؟

در این امر چند اصل حائز اهمیت است نخست باید به نیاز سنجی دقت شود زیرا سوالهایی که امروز در حوزه دین و مذهب در بین افراد جامعه مطرح می‌شود با سوالهایی که پنجاه سال پیش بیان می‌شد هم از نظر شکل و هم از نظر ماهیت متفاوت هستند.

امروز به جهت نوع تفکرات و اندیشه‌های جدید و نیز به دلیل مقتضیات دوران مدرنیسم و پسا مدرن، افکار و سوالهایی که برای مردم از اقشار مختلف اعم جوان و پیر و مرد و زن مطرح می‌شود شکلی کاملا متفاوت دارد بحث فرق جدید، جریانهای فمنیست و هم جنس گرا، عرفانهای نوظهور شرقی و غربی، شبهات مربوط به مکتبهای انسان محور و یا منفی محور «همچون ساتنیسم و شیطان گرایی» و بسیاری دیگر از شبهات درون مذهبی که از برخی ناآگاهان طرح میشود مانند سوالات بیان شده در ماهیت وحی و امثال آنها، نیازهای تازه‌ای را در بین علوم دینی و مذهبی ایجاد می‌کند که در مرحله نخست حوزه‌های علمیه متکفل پاسخگویی به آنها هستند به همین دلیل بنده معتقد هستم که اصل نخست نیازسنجی و شناخت خواسته‌های روز است که باید توسط زعیمان و متصدیان حوزه‌ها و مراکز مذهبی به آن پرداخته شود.

در راستای همان نیاز سنجی، حوزه‌ها باید از امکانات، تکنولوژی و علوم انسانی مرتبط نیز بهره بیشتری بجویند، موضوع فرهنگ شناسی، جامعه شناسی جوامع مذهبی و غیر مذهبی، انسان شناسی «آنتروپولوژی با رویکرد مذهب و دین»، بهره‌مندی از زبان‌های متنوع بنا به نیازهای موردی، همه و همه در کنار یکدیگر از ضرورتهای حوزه‌های علمیه به شمار می‌روند به عنوان نمونه، از خصیصه‌های مهم دنیای مسیحیت امروز این است که یک کشیش و مبلغ دینی از امکانات روز در ترویج دین بهره فراوانی می‌برد مثلا موسیقی و سینما در غرب، از مهمترین و عمیق‌ترین ابزرا ترویج دین و مذهب محسوب می‌شود.

وقتی خواننده یا هنر پیشه‌ای مشهور و معروف می‌شود، از نخستین مجموعه‌هایی که به تشویق وی می‌پردازند و سراغ او می‌آیند، کلیسا است پس از مدتی این رویکرد کلیسا موجب می‌شود این هنرپیشه یا خواننده خود به مبلغ دین مبدل شود در چند سال اخیر بیشترین تبلیغ مسیحیت در آفریقا را چند هنرپیشه و خواننده به عهده داشتند البته خیلی بی سر و صدا و آرام و پخته تا حساسیتی ایجاد نشود.

یک حوزوی موفق و یک حوزه مطلوب باید از این ابزار و امکاناتی که می‌توانند در خدمت شرع و مذهب قرار گیرند چشم پوشی نکند.

نیاز دیگری که امروز در حوزه‌های علمیه مشهود است، بحث شناخت مذاهب و ادیان است در گذشته به دلیل محدود بودن جوامع، ارتباط‌ها بسته‌تر بود همچنین یاد گرفتن دیگر مذاهب برای یک روحانی ضرورتی نداشت زیرا مخاطب و مردمی که با آنها مواجه بود معمولا اهل یک زبان و مذهب و یک طایفه بودند.

امروز که رفت و آمد و سفرهای برون مرزی هموار و تسهیل شده است، طبیعتا یک مبلغ دینی و مذهبی و یک عالم، با فرهنگ و عقیده‌های متفاوتی برخورد می‌کند که سابقا ظهوری برای حوزه و حوزویان نداشته است، نوع مطبوعات و رسانه و ماهواره و اینترنت نیز به معرفی مجموعه‌های مختلفی می‌پردازد که سابقا بر اذهان و اندیشه غالب مردم و حتی حوزویان ناشناس بوده اما اکنون اسم و نشان و حتی سنتهای مذاهب و ادیان به سمع و نظر مردم می‌رسد و اینها موجب می‌شود که حوزه علمیه خود را به روز رسانی کند و در مسیر شناخت آنها برآید زیرا این حرکت از چند جهت فایده دارد نخست نوعی واکسیناسیون مذهبی برای اهل مذهب فراهم می‌کند که در برابر جریانها و مذاهب جدید نگرانی و خللی به آنها وارد نشود و از طرفی راه تعامل و گفتگو و نزدیکی را با آن دسته که در شمار موحدین و از طبقه اهل ایمان هستند فراهم می آورد و این خود موجب حضور و نفوذ بیشتر تشیع در دنیا می‌شود.

امروز شناخت فضای سایبری، اینترنت و دیتا برای طلاب امری ضروری و اجتناب ناپذیر است و از نیازهای قطعی جوامع بشری در عصر حاضر به شمار می‌رود اگر زمانی مراجع و علما این نکته را به عنوان یک نیاز قلمداد نمی‌کردند امروز غالبا همان بزرگان برای خود سایت و وب سایت دارند و این علم و نرم افزار را در راستای خدمت رسانی به حوزه دین و مذهب به کار گرفته‌اند.

امروز ما شاهد حرکت بزرگ تحول در حوزه علمیه شیعه هستیم که مرکزیت آن با قم است و مدتهاست که به برکت این اقدام، در متون و آثار، هم از نظر شکل و هم از نظر محتوی تغییر و تحول آغاز شده است.

متونی که امروز در حوزه علمیه تدریس می‌شود با متون بیست سال پیش متفاوت است به قطع یقین این تحول در حوزه‌های امروز امری لازم و ضروری است که باید بر مبنای نیاز سنجی و شناخت مقتضیات عصر حاضر و با بازنگری در متون سابق و کلاسیک صورت پذیرد.

رسا - به نظر شما موانع تغییر و تحول در متون آموزشی حوزه چیست؟

همان جریانهای سنتی که در گذشته مقابل آیه الله بروجردی و تغییر و تحولات مد نظر ایشان مقاومت میکردند و یا در برابر امام خمینی(ره) و نشر مضامین بلند عرفانی و فلسفی بزرگان بنای مخالفت داشتند، امروز نیز بسیاری از افراد با تحولات در متون و روش حوزه موافق به نظر نمی‌رسند و برخی از جریانهای سنتی به انجام پاره‌ای از تغییرات و تحولات حساسیت‌های خاصی نشان می‌دهند مثلا امام بنا به مصالحی شطرنج را به مقتضای روز جایز اعلام فرمود ولی برخی از فقها در مقابل فتوای ایشان به مقاومت پرداختند.

آیه الله خویی در حوالی سال 1340 شمسی استفاده از ضبط صوت را جایز اعلام کرد ولی برخی از بزرگان بنای مخالفت با این فتوا را داشتند یعنی همیشه در حوزه جریان سنتی به دلیل پایبندیش به برخی از اصول با این تحولات سریع همراه نمی‌شود ولی این نباید مانع کار بزرگ زعما و بزرگان حوزه شود.

روزی که امام خمینی بحث اجتهاد و مقتضیات زمان را مطرح فرمود، که این واقعا مبنای نظریه تحول در حوزه باید باشد، خیلی‌ها در حوزه علمیه مشهد و اصفهان و قم و حتی خود تهران مخالفت کردند اما همان دسته هم اگر باقی مانده باشند می پذیرند که آن نظریه امام قدس سره، حجت و عقلایی‌ترین آراء بوده است حوزه باید به مقتضای روز عمل کند و به نشر و تعلیم و تعلم دین و مذهب بپردازد اما باز هم جریانهایی، البته نه به شدت قبل، متمایل به این دسته تحولات نیستند.

برای مثال در گذشته برخی از علما با رفتن یک روحانی به کشورهای خارجی مخالف بودند و اعتقاد داشتند که این کار سبب منحرف شدن شخص مبلغ می‌شود در حالی که آیت الله بروجردی مشوق این مهم بود و نشر مذهب را به عنوان یک هنر برای طلبه ذکر می‌کرد؛ گاهی نگاه سنتی با نگاه جدید یک ناملایمتهایی دارد که این قضیه با مرور زمان مرتفع می‌شود.

مانع دیگر را باید عدم آگاهی و یا ضعف آگاهی حوزه‌های علمیه از برخی از رشته‌های علوم انسانی دانست به ویژه آن دسته از علوم که می‌توانند به صورت مستقیم در خدمت نشر و ارتقای عقاید مذهبی قرار گیرند، عدم شناخت این علوم در کنار عدم شناسایی نیازها، می‌توانند موجب رکود و یا ضعف حرکت به سمت جلو در حوزه‌های علمیه شوند و اگر ضرورتی حس نشود تغییر و تحول بی معنا می‌شود.

موضوع تعصب مذهبی و جمود فکری که مرحوم امام قدس سره الشریف از آن به تحجر تعبیر می‌کرد نیز می‌تواند هم مانعی برای رشد و تحول حوزه‌ها باشد به علاوه ممکن است که در بسیاری از موارد اثر به عکس نسبت به مذهب داشته باشد و آن را وارونه جلوه دهد یعنی تحجر می‌تواند در بین اقشار مختلف جامعه مذهبی، مذهب زدگی و یا جریانهای ضدمذهبی را فعال کند.

برای مثال اگر به جای بهره برداری از هنرهای روز و برخورد مناسب با اهل هنر، که می‌تواند موجب بهره گیری از آنها در عرصه مذهب و دین شود، ما متعصبانه و از روی تحجر موضع گیری کنیم، این برخورد می تواند اثر عکس داشته باشد و اهل هنر، خود را از اهل مذهب به مرور جدا کنند و در این وسط قشر علاقه مند به هنر و مذهب دچار تشتت و در نهایت سبب جدایی از هم شوند جوان مذهبی که گاهی به موسیقی و سینما علاقه دارد، نا خواسته به خاطر این برخوردها؛ یا باید قید موسیقی و سینما را بزند «که البته در عصر حاضر دشوارست» و یا از مذهب دوری کند از طرف دیگر اداره و اجرای این هنرها کم به کم از دل مذهبیون به سمت افرادی منعطف می‌شود که رابطه عمیق و یا خوشی با مذهب نداشته و ندارند خلاصه در حوزه باید با نگاه باز و جهانی امور را نگریست ما معتقدیم امام زمان عجل الله تعالی فرجه شخصیت جهانی دارد حوزه های علمیه هم که خود را متعلق به آن ساحت مبارکه می‌دانند باید در همان راه و عقیده گام بردارند تفکر اصیل شیعی نیز باید جهانی باشد نه محدود به یک محیط و یک نگاه بسته. 

رسا - نقاط ضعف روش آموزش در حوزه را بیان کنید؟ حضرت‌عالی چه راهکاری را پیشنهاد می‌دهید؟

در سالهای اخیر و خصوصا در دو دهه گذشته، حوزه‌های علمیه تحت رهنمودها و تاکیدات مقام معظم رهبری، حرکتی رو به جلو را در مسیری پر فراز و نشیب آغاز کرده‌اند برای طی مسیر ناهموار چند عنصر ضروریست: راننده ماهر و متبحری که فرازها و نشیبها را خوب بشناسد و بتواند متناسب با آن به کنترل حرکت بپردازد اینجاست که استفاده از کارشناسان زبده و متخصص برای حوزه به عنوان یک امر ضروری نمایان می‌شود، خود حرکت نیز باید بر مسیر درست استوار شده باشد و از بیراهه پرهیز شود جهت دهی مناسب در امر آموزش می‌تواند بستر ساز این حرکت مناسب باشد خلاصه اینکه برای هموار شدن راه ارتقای و کمال عناصر متعددی نیاز است.

نخست آموزش را باید پژوهش محور قرار داد هر درس نیاز به تحقیق دارد امروزه در بسیاری از دانشگاه های غرب به جای نمره، تحقیق انجام شده از سوی دانشجو را مبنا و معیار قبولی می‌دانند دیگر اینکه در خود تحقیق نیز باید موضوعات جزیی انتخاب شوند ولی عمق تحقیق و تتبع مورد توجه قرار گیرد کاری که امثال شیخ انصاری و مرحوم صاحب جواهر کردند و این موجب شد آثارشان تا امروز مرجع و منبع باشد بنده برخی از آثار حوزوی امروز را تکراری نویسی و طرح موضوعات کلان می‌بینم که واقعا جای کارهای عمیق داشته و از ورود به ماهیت و جزئیات امر که ضرورت بحث می‌باشد خودداری شده است.

و آخر اینکه در دانشگاه کاتولیک فرانسه هر استاد وظیفه دارد که از تدریس موضوعات بیان شده ترم قبل خودداری می‌شود و موضوعات و مباحث جدید را تحت همان سر فصل بیان می‌شود از طرف دیگر دانشجویان و محققان باید از طریق کتابخانه و یا سایت در جریان مباحثی که درباره آن درس در ترمهای قبل بیان شده را مطالعه کنند و بخوانند.

این قانون هم سبب رشد علمی و هم عدم رکود فکری استاد می‌شود، هم به منابع علمی می افزاید و هم از تکراری گویی پرهیز می‌دهد البته دانشجو نیز وادار به مطالعه دائمی است.

اگر ما بتوانیم همین اصل را در برخی دروس انجام دهیم و استاد و طلبه را مقید به افزایش بهره وری در امر دروس خود کنیم آثار خوبی در بر خواهد داشت البته در خیلی جاها هم این امر ممکن نیست مثلا در متن فقه و یا قواعد اصولی نمی‌توان متن را نادیده گرفت ولی در مباحثی مانند تاریخ تحلیل اسلام، اصول عقاید و کلام، تفسیر و مانند آن می‌توان طلاب را وادار به مطالعه دیگر متون کرد و هر ترم و هر سال تحصیلی بحث جدیدتری را مطرح کرد.

امروز حوزه‌های علمیه با دو رویکرد روبرو است؛ نخست رویکرد آکادمیک و دیگر رویکرد سنتی، در حوزه علمیه رویکردی می‌تواند ظهور و بروز یابد که تلفیقی از آن دو باشد نه اینکه صرفا تنها روش آکادمیک اجرا و روش سنتی به کل حذف شود، یا اینکه تنها شیوه سنتی حاکم باشد چرا که در هر دو شیوه نکات و نقاط ممتاز در کنار نقاط ضعف به چشم می خورد که می‌توان از نقاط ممتاز هر دو یک سبک و شیوه جدید را فراهم آورد که به رشد و ارتقای علمی طلاب و متتبعین کمک کند این همان مسیری بود که بزرگانی همچون مرحوم آیه الله مهدوی کنی در دانشگاه امام صادق(ع) سعی در اجرا و تحقق آن کرد و الحق تا حد زیادی هم در همان سالهای نخست به این مقصود دست یافتند.

در حوزه‌های علمیه باید قداست شیوه‌های سنتی مانند مباحثه، آداب اخلاقی و غیره که میراث حوزه علمیه کهن شیعی به شمار می روند حفظ شود اما متاسفانه گاهی دیده می‌شود برخی از حوزه‌های علمیه به دلیل اینکه در آکادمیک شدن سرعت داشته باشند از تاکید و توجه خاص به برخی قداستهای حوزه غافل شده‌اند.

رسا - نقاط مثبت مراکز علمی غیر حوزوی در دو ساحت متن و روش را بیان فرمایید؟

در حوزه فقه متن محور است و این از ویژگیهای مهم و ارزشمند آن به شمار میرود اما این متن محوری گاهی موجب می‌شود آراء و عقیده‌های روز در موضع کار قرار نگیرد برای نمونه، زمانی که یک طلبه به مدت سه و یا چهار سال مکاسب می‌خواند بعد از اتمام آن دوره تنها همان مکاسب را امتحان می‌دهد در حالی که اگر متن مکاسب تا حدود ممکن تقلیل یافته و نظرات جدید در کنار آن ارائه شود بسیار با ارزش و به نفع فراگیر است.

این مساله که طلبه باید چهار سال درس مکاسب بخواند ولی برای آشنا شدن با نظرات امروزی باید منتظر شود که به درس خارج راه یابد در حالی که می‌توان، در شیوه آموزش حوزه به نحوی استادها را راهنمایی کرد که در حین آموزش متن اصلی، آراء و نظرات دیگران را نیز به صورت استدلالی ارائه دهند و این امر موجب پیشرفت و رونق حوزه‌های علمیه می‌شود.

در قرن دهم و یازدهم، حوزه‌های علمیه تنها به متن کتب مقید نبودند بلکه عنوانی را مطرح می‌کردند و در حین آن کتاب یا عنوان حدیث و آرای مختلفی را نیز مورد بررسی قرار می‌دادند و عاملی که موجب شد مکاسب مبنا شود آن بود که مکاسب به صورت شفاف کار را ساده کرده بود و دیگر لازم نبود فرد ده کتاب و نظریه را مطالعه کند تا به مقصود مورد نظر برسد.

این امر حسن و ضعفهایی به همراه داشت ضعفش آن بود که هم استاد و هم طلبه رجوع به کتابهای حاشیه‌ای را کاهش دادند و این مساله در بحث روش و متن حائز اهمیت است زیرا در حوزه روش، پژوهش محوری و توجه به نظریات مختلف جایگاه مهمی دارد و امروز این امر در حوزه‌های علمیه جای کار دارد زیرا باید هم آراء مهم شیعه و هم آراء تقریبی مورد توجه قرار گیرد که رهبر معظم انقلاب نیز به ضرورت این مساله تاکید داشتند.

گاهی در برخی از معدود حوزه‌های علمیه ما شاهد آن هستیم که در متون درسی و مطالعاتی به مولف توجه تام و کامل و بیشتری تا خود متن می شود یعنی ابتدا به گوینده کلام که چه کسی است آیا صاحب جواهر است یا علامه حلی دقت می‌شود و شخصیت مبنای اول طرح و پذیرش نظر قرار می‌گیرد تا مفهوم، به همین دلیل زمانی که شخص نویسنده هویت معتبر مذهبی پیدا کند، متن نوشتار وی نیز اعتبار یافته و مورد توجه قرار می گیرد اما اگر نویسنده به نوعی مثلا به خاطر نوع مذهبش و یا مکتب فکری که به آن تعلق دارد، مورد اعتبار قرار نگیرد، مثلا در نقطه‌ای با برخی از آراء شیعه همراهی نکرده باشد، دیگر آراء او نیز مردود و نا معتبر تلقی می‌شود.

یا اینکه ممکن است کسی در فلان دانشگاه سخن مطلوبی به میان آورد هر چند  ظاهرا غیر حوزوی هم باشد اما نظریه ارزشمندی ارائه می‌دهد، باید این را هم در نظر گرفت و اعتبار بخشید، مهم ماهیت و افاده مطلب و مطلوب است نه نام و نشان،

ما بزرگانی مانند مرحوم ابوالقاسم گرجی داشتیم که یک دنیا مطلب بود و مطلب داشت ولی برای حوزویان آثار او ناشناخته ماند و بیشتر هم به خاطر این بود که وی از کسوت حوزویان خارج شده بود این نباید موجب شود ما از اهمیت آثار مهم و ارزشمند وی در تصحیح و معرفی متون اصولی و تاریخ فقه و غیره غفلت کنیم البته این نام و نشان راهنمای ما به سمت بهتر و بهترها می‌شوند مثلا در حوزه اخلاق، غزالی آراء و نظرات خاصی دارد که در دنیا سر و صداها کرده است در حالی که در حوزه‌های ما سخنی از وی به میان نمی‌آید حال آنکه مرحوم نراقی پدر و پسر دو اثر مهم معراج السعاده و جامع السعادات را با استفاده از آثار غزالی نگاشته‌اند.

همچنین  بهتر است درس ادیان و فرق در بین متون درسی رسمیت بیابد گاهی با شناخت دیگر ادیان و مذاهب قدر جواهر مذهب و ارزش والای تشیع و غنای مفهومی و معنوی آن را هم بهتر شناخته می‌شود همانطور که گفته شد، در برابر هجمات و ایرادات واکسینه هم می شویم و می‌کنیم.

خلاصه نباید حوزوی از این امور غافل بماند و اینها بستگی به اساتید بزرگوار دارد که رهنمون طاب و متتبعین شوند یعنی در  بهره وری مذهبی و ارتقای علمی نباید قائل به کلیشه خاصی شد.

در محیطهای غیر حوزوی چون متن و نظریه مبنا است قطعا این نگاه کمرنگ و ضعیف‌تر دیده می‌شود به فرض مثال زمانی که عالمی در حوزه سنتی و آکادمیک بحث می‌کند نگاهش بازتر است اما کسی که تنها در حوزه سنتی درس ‌خوانده یک مقدار در حوزه تعامل با آرا و نظرات دشوارتر است نمونه بارز این سخن شخص شهید مطهری است در دوران ایشان بسیاری از علما ورود به دانشگاه را رسما نهی و آن محیط را به عنوان مرکز ضلالت مطرح می‌کردند اما شهید مطهری و بسیاری از علمای آن عصر مانند مرحوم مصطفوی و مرحوم آیتی، مرحوم شانه چی، مرحوم جورابچی که نامش را به جعفر زاهدی تغییر داده بود،  با ورود به عرصه دانشگاه توانستند پاسخهای جدیدی را به حوزه مذهب ارائه دهند، این نتیجه با ارزش برگرفته از اهمیت و جایگاهی است که متن در حوزه آکادمیک دارد البته در حوزه نیز متن مقدس است ولی شخصیت اثر خاصی به آن متن می‌بخشد.

اما در دیدگاه امام راحل متن و شخصیت به یک اندازه اعتبار داشت و از نظر ایشان جایگاه متن به اندازه فرد مقدس بود برای مثال افرادی که در نزد امام آثار محی‌الدین عربی و آثار عرفای بزرگ را می‌خواندند بعد از مدتی صاحب نظر می‌شدند، اما   در همان زمان افرادی نیز بودند که همانند امام مرجع بودند ولی به این موضوع نگاهی بسته داشتند و تا نام محی‌الدین عربی می‌آمد از خواندن کتاب او امتناع می‌کردند.

امام راحل با خصوصیات و شاخصه‌هایی که داشت توانست مرکز تغییر و تحولات باشد ایشان شخصیتی همه جانبه داشت یعنی هم شخصیت و هم متن هر دو مورد توجه او بود جایی که نیاز به نقد بود نقد می‌کرد و جایی که نیاز به قبول کردن بود تایید می‌کرد.

بنده در نامه‌ای که مرحوم آیه الله میلانی به آیت الله میرجهانی نوشته‌اند و نسخه‌ای از آن را من جهت چاپ در کتابم نگهداری می‌کنم، گله و شکایت عجیبی را از فضای بسته حوزه دارند ایشان از حوزه علمیه مشهد آن وقت و برخی خطیبان سنتی و بسته سخن به میان می‌آورند که گویا مانع رشد حوزه شده‌اند. این تغییر و تحول و کانون تفکر شدن حوزه‌های علمیه، به برکت انقلاب اسلامی میسر شد و قدرتمندی حوزه‌های علمیه را می‌توان در جریان تحول شیوه اجتهاد و فقاهت، ورود علوم تعقلی و فکری به حوزه‌ها اعم از فلسفه و عرفان، شکل گیری کلام جدید و خلاصه بسیاری دیگر از این قبیل مشاهده کرد و این‌ها قطعا  به اعتلای نام مبارک تشیع در جهان امروز کمک خواهد کرد.

رسا - اگر امکان دارد به پیامدهای ضعف متون و روش‌ها در حوزه هم اشاره‌ کنید؟

امروز حوزه علمیه دوره رشد و تحول خود را سپری می‌کند به همین سبب استفاده از واژه ضعف شایان به نظر نمی‌رسد و بنده اعتقاد دارم چنانکه قبلا عرض شد باید جلسات درسی و کلاسها  تحقیق محور و پژوهش محور شود تا این ضعف به مرور کاهش ‌یابد.

امروز پایان نامه نویسی از نقاط مثبت حوزه‌های علمیه محسوب می‌شود اما به شرطی که به جای نمره محوری، موضوع محور شود همچنین اگر در حوزه‌های علمیه طلبه نسبت به هر درسی که می‌گذراند تحقیق چند صفحه‌ای ارائه دهد سبب موفقیت او در عرصه‌های علمی می‌شود.

مبنای درس در غرب فعالیتهای تحقیقی است که موضوع آن جزئی،  ولی از نظر محتوا عمیق انتخاب می‌شود و این روش در حوزه‌های قدیم شیعی مرسوم بوده است و غنایی که امروز در کتب فقهی وجود دارد ریشه در همان پژوهش محوری آن عصر است برای نمونه اگر به کارهای شیخ طوسی و فخرالمحققین و... توجه شود خواهید دید که آن بزرگان یک موضوع را انتخاب می‌کردند و آنچنان آن را پرورش می‌دادند و فروعات می‌ساختند و نتیجه آن فروعات به صورت کاربردی دامنه وسیعی را تشکیل می‌داد و این همان کاریست که امروز غربیها در مراکز علمی خود انجام می‌دهند.

اگر ما امروز این روش را در حوزه‌های علمیه پیاده کنیم و زمانی که مثلا طلبه در کلاس فقه حاضر می‌شود اینگونه تصور نکند که قرار است توضیح المسائل را به بیان عربی کلاسیک حفظ کند بلکه لازم است در هر فرعی به مطالعه آثار دیگر نیز بپردازد و آراء جدید را هم مطلع گردد، می‌تواند باعث رشد علمی و فکری محقق و طلاب شود و در نتیجه بر غنای خروجی‌های حوزه علمیه بیفزاید.

رسا - عدم تناسب دروس حوزوی با نقش‌های فرهنگی و اجتماعی حوزویان چه خطری را متوجه اصل حوزه می‌کند؟

از اموری که موجب تحول در حوزه‌های علمیه می‌شود کاربردی کردن دروس است اگر در مسیر تحول مساله‌ای پیش بیاید به مرور زمان می‌توان آن را رفع کرد و منظور از کاربردی کردن، آن است که افزون بر مطالعه تئوری، کار عملی هم نیاز است اگر طلبه از همان سال سوم و یا چهارم  به امر تبلبغ اشتغال داشته باشد نیازهای این فعالیت را درک و به مسائل کاربردی توجه بیشتری می‌کند.

در مراکز علوم دینی مسیحیت هر دانشجو از همان سالهای نخست باید یک ماه از سال را در بین طبقه ای در جامعه بگذراند و نیاز سنجی کند و هم به ضعف اطلاعات مذهبی خود و هم به شبهات و نیازهای مردم آشنا شود و در طول هفت سال دوره علوم مذهبی در مسیحیت، هر نوکشیش هفت ماه را در بیمارستان، زندان، خانه سالمندان، مدرسه، مراکز دولتی و امثال آن می‌گذراند و با این محیطها آشنا می‌شود و پس از دریافت حکم کشیشی آشنایی اجمالی با این محیطها و نیاز آنها دارد.

برخی متون درسی آنها نیز همچون جامعه شناسی جوامع مذهبی،جنبه کاربردی دارد به نظر می‌رسد گنجاندن برخی از متون و دروس مرتبط با فرهنگ جامعه در میان متون درسی و الزام حضور طلاب عزیز در برخی از محیطها بسته به نیاز و از همان سالهای ابتدایی در شکوفا شدن حوزه ها و تعیین شاخصهای نیاز مذهبی و دینی موثر باشد.

اگر طلبه و استاد در محیط متن بمانند و از محیط جامعه مطلع نگردند، به مرور زمان شکاف میان حوزه و طبقات اجتماعی بیشتر میشود و این انزوا و دوری از مذهب را رقم خواهد زد این موضوعی است که امروز در کشور تا حدودی به چشم می‌خورد به همین دلیل باید فاصله میان حوزه و جامعه کاهش یابد

این هم از طریق حرکات نمادین و شکلی ممکن نیست باید طلبه در بین این طبقات جامعه حضور فعال داشته باشد و بر اساس نیازها و چالشها به تهیه متن و انجام تحقیق خود بپردازد.

باید قبول کنیم که ما عرصه هنر را به عنوان ابزار مهم تبلیغ دین و مذهب نشناختیم و اگر هم شناخته‌ایم شناخت ما خیلی دیر و نسبی است در حالی که اگر ما بجای نگاه طردی و سلبی به اهل هنر و اهل فکر مرتبط شویم، هم از مکانیسم فکری این دو طبقه در رسیدن به مقصود دینی خود بهره می‌گیریم و هم بر عداد و  شمار مذهبیون می افزاییم، باید بپذیریم که تابلوی عصر عاشورای جناب فرشچیان، منبت کاری درب حرم مطهر رضوی، ابیات زیبای محتشم کاشانی و یا شعر نو سهراب سپهری، نقش فلان هنرپیشه در جایگاه صحابی رسول گرامی اسلام در فیلم و صدای زیبای خوانند‌ه‌ای که اشعار معنوی حافظ و مولوی را عارفانه به گوش جان می رساند و  امثال اینها نیز می توانند نشر قداست و معنویت کنند.

البته برای برخی، طنین و نقش این عرصه از سخن بنده طلبه هم گاه نافذتر و عمیق تر به جان می نشیند چه بهتر که حوزه علمیه در این مسیر درهای بیشتری را به روی خویش باز نمایند و حلاوت و طعم شیرین مقدسات و منویات مذهب را به اهل آن بچشانند./402/813/ب1

ارسال نظرات