۲۰ آذر ۱۳۹۶ - ۱۴:۱۵
کد خبر: ۵۴۲۷۱۶
رییس مرکز بین‌المللی مطالعات صلح؛

تضاد طبقاتی از خصائص اصلی استکبار است

سیدسلمان صفوی ضمن تبیین قرآنی مفهوم استکبار، گفت: نظام استکبار ممزوج با زراندوزی و غارت و استثمار ملت‌هاست و در تار و پود استکبار، کثرت‌طلبی سیری‌ناپذیری جریان دارد که می‌خواهد تمام جهان را ببلعد و تضاد طبقاتی از خصائص اصلی استکبار است.
حجت‌الاسلام سید سلمان صفوی

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از تسنیم، با توجه به تصمیم حکومت آمریکا برای شناختن قدس به عنوان پایتخت رژیم اشغالگر قدس، که خلاف حقوق بین الملل و بیانه‌های سازمان ملل متحد است، باز شناخت نظری خصایص و ماهیت استکبار جهانی که امروز آمریکا مصداق بارز آن است، ضروری است تا با توجه به آن کنشگران سیاسی و استراتژیست‌ها بتوانند راهبردهای کارساز برای مقابله با سیاست‌های توسعه‌طلبانه و خشونت‌گرای حکومت آمریکا تدوین کنند. حال نیاز است این بازشناخت (ماهیت استکبار) توسط قرآن به عنوان بهترین متن مقدس و در عین حال برترین منبع در تمام زمینه‌های اجتماعی و سیاسی مورد واکاوی قرار گیرد.

از این رو گفت‌وگویی با سید سلمان صفوی، رئیس مرکز بین المللی مطالعات صلح و رئیس آکادمی ایرانی لندن گرفتیم تا از نظرات قرآنی وی درباره «استکبار» و ویژگی‌های آن استفاده کنیم. 

در بخشی از این گفت‌وگو می‌خوانیم: «نظام استکبار ممزوج است با زراندوزی و چپاول و غارت و استثمار انسان‌ها و ملت‌ها و در تار و پود استکبار، کثرت‌طلبی سیری‌ناپذیری جریان دارد که می‌خواهد تمام جهان را ببلعد و سلطه مطلق خود را بر آن برقرار کند و همراه با تشکیل طبقه منحوس ملاء و مترف است. تراکم ثروت و عدم توزیع عادلانه آن ـ استثمار ـ فقر مطلق یا نسبی و تضاد طبقاتی از خصائص اصلی استکبار است. در این سیستم جامعه دوقطبی می‌شود و طبقه حاکم ثروت‌های جامعه را در راه امیال نفسانی خود اسراف می‌کند و اکثریت مردم را از بهره‌مند شدن از ثروت‌های جامعه محروم می‌کند.»

مفهوم استکبار جهانی در مقابل تفکر مارکسیسم از سوی امام(ره) نهادینه شد

وقتی صحبت از استکبار جهانی می‌شود، در ذهن مخاطب مفاهیم منفی از جمله خودبزرگ‌بینی، خودبرتربینی، سلطه بر دیگری متبادر می‌شود. از سوی دیگر می‌بینیم این مفهوم پس از انقلاب اسلامی با عنوان «نظام سلطه» از سوی امام خمینی(ره) جریان‌ یافت و در بین جوامع خودنمایی کرد؛ از نگاه شما به عنوان یک قرآن‌پژوه ریشه استکبار را در چه گزاره‌هایی می‌بینید؟

همان طور که به خوبی اشاره کردید، تا پیش از انقلاب اسلامی ایران، واژه کبر و استکبار، عموماً به عنوان گزاره ناپسند اخلاقی مطرح بود، اما پس از انقلاب اسلامی ایران اصطلاح استکبار جهانی برای برجسته کردن تمایز نگاه تبیینی قرآنی از مارکسیسسم برای معادل اصطلاح امپریالیسم که اصطلاحی مارکسیست لنینیستی است از سوی متفکران اسلامی از جمله امام خمینی(ره) طرح شد که به سرعت در ادبیات سیاسی انقلاب اسلامی ایران جا افتاد.در فرهنگ سیاسی جهان واژگانی نظیر «استعمار» و «امپریالیسم» برای رساندن مفهوم فوق به کار‌ می‌روند. لنین بر اساس تعالیم مارکس وضع سلطه نوین جهانی را در کتاب "امپریالیسم به مثابه بالاترین مرحلۀ سرمایه داری" نقد و تبیین کرد. لنین بر آن است که گرایش طبیعی«سرمایه»به انباشت خود سبب کاهش سود می‌شود و برای آنکه نرخ سود بالا باشد، انحصارهای اقتصادی(کارتل‌ها و تراست‌ها)به وجود می‌آیند. سپس سرمایه‌داران برای کسب سود به سرمایه‌گذاری در خارج کشیده می‌شوند و با تسلطی که بر دولت دارند، دولت را به تشکیل امپراتوری وا می‌دارند تابازارها، مواد خامو بالاتر از همه، فرصت‌هایی برای سرمایه‌گذاری سرمایه‌های اضافی به دست آورند. از این رو نیاز است نظریه استکبار جهانی را بر اساس فلسفه سیاسی قرآنی در گفتمان با فلسفه سیاسی معاصر مورد تبیین قرار دهیم.

اما استکبار از ریشه «ک‌ب‌ر» و به معناى برتری‌خواهی، امتناع از پذیرش حق از روى عناد و تکبّرو خود بزرگ‌بینی است. در فرهنگ قرآن استکبار بر نظام و سیستم اجتماعی اطلاق می‌شود که دارای خودبزرگ بینی و برتری جویی است و در طلب تسلط و استیلا و سلطه ظالمانه بر جامعه و منکر ولایت و حکومت الهی است و سیستم خود را مستقل و قائم به ذات‌ می‌داند و محتاج بودن و وابستگی خود را به خدا انکار‌ می‌کند.

* چه عواملی باعث ایجاد سیستم استکباری در برخی نظام‌های حکومتی و اجتماعی می‌شود؟

چهار عامل را می‌توان نام برد که شامل کفر، بینش دنیوی، تمرکز قدرت و تمرکز ثروت است. هر کدام از این عوامل دارای روابط متقابل و تنگاتنگ با یکدیگر هستند و مُولد یا مولود دیگری هستند. اینکه کدام مُولد و ایجادکننده است و دیگری مولود، تحت شرایط مختلف اجتماعی متفاوت است. آنچه حائز اهمیت است اینکه زیربنای سیستم استکباری یک موضوع تنها نیست، بلکه عوامل چهارگانه هستند و وجود هر کدام از این عوامل سه موضوع بعدی را پدید می‌آورد، منتها شاخصیت و شدت و ضعف آن متفاوت است. چه بسیار جوامعی که کفرشان بینش دنیوی و تمرکز قدرت و ثروت را فراهم آورده است و سیستم استکباری برقرار شده است و چه بسیار جوامع توحیدی که تمرکز ثروت و قدرت و یا بینش دنیوی و کفر را باعث شده و سیستم استکباری حاکم شده است. راغب اصفهانی در کتاب مفردات الفاظ القرآن الکریم ذیل واژه کبر گوید: در قرآن مستکبرین مقابل مستضعفین و ضعفا ذکر شده‌اند و این تقابل برای آگاهی دادن به این موضوع است که علت استکبار تمرکز قدرت و ثروت است.

* همان طور که اشاره کردید مطالعه شما بر اساس آیات قرآن بوده است؛ آیا نسبت به عوامل چهارگانه استکبار که شامل کفر، بینش دنیوی، تمرکز قدرت و تمرکز ثروت است، استنادات قرآنی هم دارید؟

در تحقیقی که انجام دادم، سعی بر آن داشتم این چهار عامل را بر اساس قرآن بیان کنم. راجع به عامل بودن کفر در قرآن چنین آمده است: وَ أَمَّا الَّذینَ کَفَرُوا أَ فَلَمْ تَکُنْ آیاتی‏ تُتْلى‏ عَلَیْکُمْ فَاسْتَکْبَرْتُمْ وَ کُنْتُمْ قَوْماً مُجْرِمین‏؛ و امّا آنانکه به خدا کافر شدند (به آنها بگوئید) آیا بر شما آیات ما را تلاوت نکردند؟ (آیا نظام حق معرفی نشد و شما از روی عناد با آن مخالفت کردید و یا نعمتهای الهی را زائل کردید؟) و شما استکبار ورزیدید و مردمی بدکار و مجرم بودید) (جاثیه31) همچنین در آیه59 زمر آمده است: «بَلى‏ قَدْ جاءَتْکَ آیاتی‏ فَکَذَّبْتَ بِها وَ اسْتَکْبَرْتَ وَ کُنْتَ مِنَ الْکافِرینَ؛ آرى، نشانه‌‏هاى من بر تو آمد و آنها را تکذیب کردى و تکبّر ورزیدى و از [جمله‏] کافران شدى‏»

درباره بینش مادّی و دنیوی استکبار در قرآن در آیات 51 تا 53 زخرف چنین آمده است: «و فرعون (یکی از مصادیق استکبار) در میان قومش (بر علیه موسی یکی از مصادیق حق به تبلیغات پرداخت و) آوازه بلند کرد که ای مردم آیا کشور با عظمت مصر از من نیست؟ و چنین نهرها از زیر قصر من جاری نیست؟ آیا عزّت و جلال مرا در عالم به چشم مشاهده نمی‌کنید؟ آیا من به (برای) حکومت بهترم یا چنین مرد فقیر خواری که هیچ منطق و بیان روشنی ندارد؟ و اگر موسی رسول خداست چرا طوق زرّین بر دست ندارد؟ و یا چرا فرشتگان آسمان همراه او نیستند؟ وَ نادى‏ فِرْعَوْنُ فی‏ قَوْمِهِ قالَ یا قَوْمِ أَ لَیْسَ لی‏ مُلْکُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی‏ أَ فَلا تُبْصِرُونَ؛ أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذی هُوَ مَهینٌ وَ لا یَکادُ یُبینُ؛ فَلَوْ لا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِکَةُ مُقْتَرِنینَ.»

 همچنین درباره تمرکز ثروت چنین آمده است: (ای اهل ایمان بدانید که بسیاری از علما و راهبان (یهود و نصاری که مصادیقی از استکبار و از ارکان آن هستند شیوه کارشان بر این قرار است که) اموال مردم را به باطل طعمه (هوی و هوس) خود می‌کنند و خلق را از راه خدا منع می‌کنند (و سدّ راه نظام توحیدی می‌گردند) و کسانی که طلا و نقره (مصادیق بارز ثروت و مالکیّت‌های بزرگ) را گنجینه و ذخیره (متمرکز) می‌کنند و در راه خدا انفاق نمی‌کنند، به عذاب دردناک بشارت ده؛ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ کَثیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیم»‏ (توبه آیه34). در آیه20 سوره فجر و نیز آیاتی که داستان قارون را بیان می کنند، نمونه‌هایی از این آیات داریم.  

  اما درباره تمرکز قدرت چنین آمده است: (امّا قوم عاد (یکی از مصادیق بارز استکبار در قرآن) به ناحق تکبّر ورزیدند و گفتند که از ما نیرومندتر در جهان کیست؟ (تمرکز عظیم قدرت عامل مستکبر شدن آنها شد) آیا آنها ندانستند که خدائی که آنها را آفریده بسیار از آنان تواناتر است؛ فَأَمَّا عادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذی خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُون‏» (فصلت15) همچنین آیاتی که به بیان داستان فرعون‌ می‌پردازد. و آیات (8، 9، 10) سوره فجر.

* همان طور که مستحضرید در یک سیستم حاکمیتی که نظامش بر پایه استکبار است، بازیگرانی نقش‌آفرینی می‌کنند. به نظر شما به صورت مصداقی،  ارکان و بافت نظام استکباری چه مواردی است؟

چهار طبقه و یا قشر به عنوان بافت اصلی و ارکان اساسی طبقه حاکم و مسلط بر سیستم استکباری را تشکیل می‌دهند و هر کدام عهده‌دار بخشی مهم از سیستم هستند.  

به نظرم چهار طبقه و یا قشر، در بافت اصلی و ارکان اساسی طبقه حاکم و مسلط بر سیستم استکباری را تشکیل می‌دهند و هر کدام عهده‌دار بخشی مهم از سیستم هستند: زورمندان و نظامی‌ها، مترفین و سرمایه‌داران، تئوریسین‌های ضدخلقی و تزویرپیشه‌گان از آن جمله هستند

به نظرم چهار طبقه و یا قشر، در بافت اصلی و ارکان اساسی طبقه حاکم و مسلط بر سیستم استکباری را تشکیل می‌دهند و هر کدام عهده‌دار بخشی مهم از سیستم هستند: زورمندان و نظامی‌ها، مترفین و سرمایه‌داران، تئوریسین‌های ضدخلقی و تزویرپیشه‌گان از آن جمله هستند.

زورمندان، مسئول بخش نظامی و قوه قهریه هستند و مترفین و سرمایه‌داران که مجموعه اصلی امکانات اقتصادی در اختیار آنان است، نقش شاهرگ اصلی را ایفا می‌کنند و تئوریسین‌های ضدخلقی دانشمندان و تحصیل‌کردگانی هستند که در خدمت استکبارند و مغزهای متفکر و طراح در ابعاد مختلف محسب می‌شوند. تزویرپیشه‌گان کسانی‌اند که دارای وجاهت و اعتبار و قداستی میان مردم هستند و ظاهراً افراد ظاهر الصلاح و مدافع حقوق مردم‌اند و در واقع نقش فریب مردم از طریق مقدسات را برای استحکام پایه‌های استکبار ایفا می‌کنند. این چهار گروه محتاج یکدیگرند و دارای روابط ارگانیکی و تنگاتنگ با یکدیگرند و حافظ منافع هم هستند که البته تحت شرایط مختلف اجتماعی ممکن است نقش اصلی و فرعی آنها تفاوت کند ولی به هر حال برنامه‌ریزی و ساماندهی و تعیین اهداف و استراتژی‌ها و تاکتیک‌های حاکمیت و سیستم اجتماعی را اعم از فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی، تبلیغی و اطلاعاتی را گروه‌های فوق‌الذکر عهده‌دار هستند و اکثریت توده‌های مردم هیچ نقش اساسی در تعیین امور اصلی و مهم جامعه ندارند و فقط بردگان و مزدوران استکبار به صورت مرئی و نامرئی هستند.

آیه39 سوره عنکبوت به روشنی بافت و ارکان حاکمیّت استکبار را بیان می‌کند: «وَ قارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مُوسى‏ بِالْبَیِّناتِ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ما کانُوا سابِقینَ؛  (و قارون (سمبل مترفین و سرمایه‌داران) و فرعون (سمبل زورمندان) و هامان (سمبل تئوریسین‌های ضدّخلقی) را هم که موسی (علیه‎السلام) با معجزات روشن به هدایت آنها آمد (به او نگرویدند) و باز در زمین استکبار ورزید و آنها اوّلین (و آخرین) مستکبرین نبودند). و احبار و راهبان که در سوره توبه آیه (34) مذکور است در قرآن سمبل تزویرپیشگان نظام استکباری هستند.

تکذیب حق و امتناع از پذیرش آن

* با توجه به اینکه استکبار یک مفهوم کلی است، می‌تواند بر مصادیقی کلی مثل یک نظام و یا بر مصادیق جزئی مثل یک حزب مترتب شود. راه شناخت مستکبرین چیست و یا چه ویژگی‌هایی دارند.

 اصول و بنیادهای استکبار بر عدم پذیرش حق در تمام زمینه‌های فکری، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است و مبارزه همه‌جانبه و سرسختانه با حق‌پرستان و ارزش‌های الهی در تمام ابعاد، سرلوحه برنامه‌های استکبار است: إِنَّ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ وَ لا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى یَلِجَ الْجَمَلُ فی‏ سَمِّ الْخِیاطِ وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمین؛  همانا آنان که آیات خدا را تکذیب کنند و استکبار ورزند از حق و آیات الهی هرگز درهای آسمان به روی آنان باز نشود و به بهشت درنیایند ...» (اعراف40). در حالی که در باورهای دینی، خداوند حق مطلق است و قوانین و ارزش‌های الهی و مردم حق‌جو جلوه‌هایی از حق مطلق هستند.

کثرت‌طلبی و زراندوزی جزو ذات مستکبران

دومین ویژگی مستکبرین، کثرت‌طلبی و زراندوزی است. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید در بینش قرآنی مال بالاصاله از آن خداوند است و مختص به احدی نیست و اعتباراً در دست اشخاص است و نباید در راه عزّت و قوّه و قدرت و سیطره احدی اتّفاق شود و تنها مورد اتّفاقش راه خداست همان راهی که خود خداوند معلوم گردانیده است.

لیکن نظام استکبار ممزوج است با زراندوزی و چپاول و غارت و استثمار انسان‌ها و ملت‌ها و در تار و پود استکبار، کثرت‌طلبی سیری‌ناپذیری جریان دارد که می‌خواهد تمام جهان را ببلعد و سلطه مطلق خود را بر آن برقرار کند و همواره با تشکیل طبقه منحوس مترف و اشرافی همراه است.

نظام استکبار ممزوج است با زراندوزی و چپاول و غارت و استثمار انسان‌ها و ملت‌ها و در تار و پود استکبار، کثرت‌طلبی سیری‌ناپذیری جریان دارد که می‌خواهد تمام جهان را ببلعد و سلطه مطلق خود را بر آن برقرار کند و همواره با تشکیل طبقه منحوس مترف و اشرافی همراه است.

تراکم ثروت و عدم توزیع عادلانه آن ـ استثمار ـ فقر مطلق یا نسبی و تضاد طبقاتی از خصائص اصلی استکبار است. در این سیستم جامعه دوقطبی می‌شود و طبقه حاکم ثروت‌های جامعه را در راه امیال نفسانی خود اسراف می‌کند و اکثریت مردم را از بهره‌مند شدن از ثروت‌های جامعه محروم می‌کند و به قول علامه طباطبایی از بذل ثروت در جمیع مصالح دینی که حفظش واجب است و همچنین آن شئون اجتماعی که با نپرداختن به آنها شیرازه اجتماع از هم گسیخته می‌شود، اجتناب می‌کند و این چنین سدّ راه خداوند و تکامل و بهروزی خلق خدا می‌شوند.

مورد دیگری که می‌توان به عنوان خصیصه‌ای برای مستکبرین نام برد، قتل و خونریزی و کشتار انسان‌هاست. تاریخ استکبار بیانگر آن است که هر زمان منافع آن نظام شدت عمل و کشتار مردم را ایجاب می‌کند، بدون تردید حاکمیت استکباری حمامی از خون انسانهای بی‌گناه و محروم و رهبران راستین مردم و پاسداران حقوق مردم را به وجود می‌آورد.

کشتار دسته‌جمعی انسان‌ها و ترور و اعدام منادیان حق و عدالت از اجزای تفکیک‌ناپذیر این نظام است. ایجاد قتل عام‌ها و اعدامها غالباً یا جهت جلوگیری از بروز نهضت ضداستکباری و سرکوبی آن است و یا برای گسترش دامنه سلطه و ارضاء خصلت فزون طلبی استکبار است. تأیید متقابل فرعون و هامان و لشکریان و قارون و احبار که در قرآن مذکور است دربرگیرنده مفهوم حمایت متقابل مستکبرین از یکدیگر است.

حمایت از طبقات و حکّام ستمگر سیاست استکبار 

سیاست داخلی استکبار مبتنی است بر فربه‌تر کردن و تقویت و حمایت از جریانات مستکبر داخلی و تضعیف محرومان، و مجموع قوانین مدنی و اجتماعی آن در جمیع مسائل وضع گردیده، برای دفاع هر چه بیشتر از منافع جریانات استکبار در مقابل خیل مستضعفین جامعه.

 سیاست خارجی آن نیز مبتنی است بر پشتیبانی و حمایت اقتصادی- نظامی و سیاسی از منفورترین و ارتجاعی‌ترین و مستبدترین نظامهای

حکومتی جهان و دفاع از طبقه حاکمه این کشورها در مقابل ملتهای محروم و تحت اسارتشان.(همانا آنان که به آیات خدا کافر شدند و انبیاء را بناحق کشتند و با آن مردمی که خلق را به عدل و نظام (قسط) دعوت نمایند نیز دشمن شده و به قتل رسانند آنها را به عذاب سخت و دردناک بشارت ده. سوره آل عمران- آیه (21)) و (همانا فرعون در زمین تکبر و گردنکشی آغاز کرد و میان جامعه تفرقه و اختلاف افکند و طایفه‌ای از آنها را سخت ضعیف و ذلیل کرد و پسرانشان را می‌کشت (که مبادا با ظهور موسی پیامبر نظام توحیدی و ضدّ استکباری قدرت یابند) و زنانشان را زنده نگه می‌داشت (که به خدمت مستکبرین پردازند) و همانا فرعون بسیار مفسد بود. سوره قصص- آیه (4)).

سیستمی که مبتنی بر زر و تزویر است و ارزش‌های حاکم بر آن ضدفطرت پاک انسانی و معیارهای الهی است سفله پرور و چاپلوس پرور است.  افراد و جریاناتی که در این نظام باطل رشد می‌کنند، اولاً وابسته به یکی از قطبها و معادلات (زر) و (زور) و (تزویر) و ثانیاً دارای ارزش‌ها و جهان‌بینی و ایدئولوژی استکباری هستند، سوم اینکه در طول حیات اجتماعی‌شان عملاً در خدمت به فعلیت رسانیدن طرح‌ها و برنامه‌ها و اجرای استراتژی و تاکتیک‌های سیستم استکباری بوده‌اند و خود را هماهنگ با نظام باطل و غاصب استکباری کرده‌اند بنابراین صالحین انسان‌هایی دارای جهان‌بینی الهی و ایدئولوژی توحیدی و مدافع حقوق محرومین و مظلومین و طالب آزادی و عدالت و قسط و حاکمیت ارزش‌های انسانی و الهی و تقوی و فضیلت هستند و چون موحّد و متقی هستند بجز در مقابل قدرت لایزال الهی تسلیم هیچ قدرت (درواقع کاذب و پوشالی) دیگر نیستند و (خدامحورند) نه (زرمدار) و (زورمدار) و اندیشه و عملشان در راستای برقرای جامعه توحیدی است. به هیچ وجه امکان حاکمیّت در سیستم استکباری را ندارند و به شدت و به انواع طرق از رشد و پیشرفت و وصول آنها به مناصب کلیدی جامعه نظام استکباری جلوگیری می‌کند و درواقع اِحراز حاکمیت صالحین با وجود چنین سیستمی تعلیق به محال است./۹۶۹//۱۰۲/خ

ارسال نظرات