۰۱ مهر ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۰
کد خبر: ۵۲۷۱۶۶

دستیابی جانباز روشندل به مدارج عالی حوزوی و دانشگاهی

حجت‌الاسلام رضوانی جانباز ۷۰ درصد افزون‌بر موفقیت‌های علمی که در حوزه داشته، توانسته است با همت بلند و پشتکاری مثالزدنی، دکترای خود را از دانشگاه قم دریافت کند.
حجت الاسلام منصور رضوانی،جانباز ۷۰ درصد حجت الاسلام منصور رضوانی، جانباز ۷۰ درصد

همواره نزد همه اقشار جامعه دیدن موفقیت‌ها و پشتکاری که افراد نابینا و معلولان جسمی دارند، تحسین برانگیز و قابل توجه است. اما در قبال کسانی که جان خود را برای حفظ ارزش‌های اسلام و انقلاب به خطر انداخته‌اند و بخشی از سلامتی خود را در این راه از دست داده‌اند، توجه مضاعفی می‌طلبد.

افرادی که در آن دوران حیاتی عافیت‌طلبی را کنار زدند و باب توجیهات رافع مسؤولیت را بر خود بستند به جبهه‌های نبرد شتافتند. امروز هم با همه بی‌مهری‌هایی که به بازماندگان آن حماسه بی‌بدیل می‌شود، بسیاری از آنها در سنگرهای علمی و فرهنگی مشغول مجاهدت هستند تا از تلفاتی که در این جبهه داریم جلوگیری کنند.

به پاس قدردانی و آشنایی با زندگی پر فراز و نشیب جانبازان عزیز جنگ تحمیلی پای سخنان حجت‌الاسلام منصور رضوانی نشستیم؛ مشروح این مصاحبه را می‌خوانید:

رسا ـ در ابتدا خودتان را برای مخاطبان معرفی فرمایید؟

منصور رضوانی هستم. طلبه ناچیز و جانباز 70  درصد. اهل کرمان هستم. سال 61 همزمان با اولین سالی که وارد حوزه شده بودم بر اثر انفجار گلوله خمپاره از ناحیه دو چشم و دست راست مجروح شدم.

علاقه بسیاری به دروس حوزوی داشتم؛ یکی از مشوقات بنده برای ورود به این عرصه، خاطره خوبی بود که از یک روحانی داشتم. فکر می‌کنم سال سوم ابتدایی بودم که ایشان به محله ما آمد. یک روز آن روحانی از من خواست سوره حمد را بخوانم. یادم هست که آن روز خیلی ایشان من را تشویق کرد و یک سکه پنج ریالی به من داد، سال ۵7 یا ۵۸ پنج ریالی ارزش زیادی داشت. از همان موقع علاقه مندیِ من هم به روحانیت و هم به تحصیل دروس حوزوی زیاد شد.

پس از اینکه مجروح شدم، تقریبا نزدیک یک سال و نیم تحت درمان بودم. یک نوجوانی که بینایی‌ و یک دست خود را از دست داده، قاعدتا یک سری مشکلات و سختی‌هایی سر راهش هست، اما به لطف و مدد الهی بنده برآن شدم که ادامه تحصیل بدهم.

دروس دبیرستان و دانشگاه را ادامه دادم؛ همزمان با دوران تحصیل در دانشگاه کرمان مطلع شدم یک مرکزی در قم وجود دارد که به صورت غیرحضوری جانبازان می‌توانند در آنجا تحصیل کنند. بسیار خوشحال شدم، در امتحان ورودی شرکت کردم و پذیرفته شدم.

همزمان با تحصیل در رشته مقطع کارشناسی دانشگاه، خواندن دروس حوزوی را به صورت غیرحضوری آغاز کردم. در سال 79 برای ادامه تحصیل حوزوی و شرکت در کلاس‌های حضوری، از کرمان به قم هجرت کردم و حضرت معصومه(س) ما را به عنوان میهمان خود پذیرفت و از این بابت خدا را بسیار شاکرم.

تحصیلات دانشگاهی را ادامه دادم و کارشناسی ارشد خود را در رشته فقه و مبانی حقوق اسلامی از دانشگاه آزاد قم گرفتم، سپس در دانشگاه قم برای مقطع دکتری پذیرفته شدم و تقریبا دو سال است که فارغ التحصیل شدم.

دروس حوزه را نیز در کنار آن ادامه دادم و در حال حاضر در دروس خارج شرکت می‌کنم و خدا را شاکرم به عنوان یک مبلغ مشغول انجام وظیفه هستم.

رسا ـ توصیه شما به طلاب جوانی که زندگی طلبگی را با همه فراز و نشیب‌هایش انتخاب کرده‌اند چیست؟

من هم با دانشجویان و هم با طلاب مأنوس هستم و همیشه به این دوستان توصیه می‌کنم هدف را برای خودتان مشخص کنید. اگر هدف مشخص باشد انسان برای رسیدن به آن هم واقعا تلاش می کند و زحمت می‌کشد.

به هر حال زی طلبگی، مسائل خاص خودش را دارد. پسرم سال چهارم طلبگی است؛ برخی مواقع باهم می‌نشینیم و دوستانه صحبت می‌کنیم. به او می‌گویم علی آقا! شما باید یک جوری خودت را با مسائل طلبگی تطبیق بدهی.

اگر دغدغه فرد مشکلات مادی و مالی باشد، باید جای دیگری مشغول فعالیت شود؛ به هر حال طلبگی شرایط خاص خودش را دارد و برای حرکت در این مسیر باید زحمات بسیاری را متحمل شویم. اگر من طلبه نتوانم خودم را با شرایط وفق بدهم، مسلما آنگونه که باید و شاید نمی‌توانم تأثیرگذار باشم.

اگر قرار باشد طلبه نیز همانند بسیاری از مردم که متأسفانه در دام تجملات گرفتار شده‌اند، باشد و چنین نگاهی به دنیا داشته باشد قاعدتا کار طلبگی برایش بسیار سخت و دشواری می‌شود.

برای همین من معمولا به دوستان توصیه می‌کنم که ابتدا هدف را مشخص کنید، توانمندی‌های خودتان را بسنجید. حتی ببینید خانواده‌ای که قرار است با آن وصلت کنید چه توقعاتی دارند آیا با یک زندگی طلبگی می‌توانند کنار بیایند، اگر این‌گونه باشد شما در این مسیر موفق خواهید بود.

همه ما در مسیر زندگی نیاز داریم با کسی که به لحاظ معنوی از ما بالاتر است ارتباط داشته باشیم. این شخص، می‌تواند یک طلبه فاضل یا امام جماعت مسجد یا استاد باشد. کسی که مسیر را بداند و ما بتوانیم پشت سر او حرکت کنیم. اگر چنین کسی را نداشته باشیم به بیراهه رفتیم.

رسا ـ خود شما در روند تحصیلی با چه مشکلات مواجه بودید؟ از خط بریل استفاده می‌کنید یا از فایل صوتی؟ خودتان کتاب‌های درسی را مطالعه می‌کنید یا کسی برایتان می‌خواند؟ در این زمینه بیشتر برای ما توضیح بدهید.

به نکته بسیار جالبی اشاره کردید. در بحث تحصیل دوستان نابینا با سختی‌های بسیار زیادی مواجه هستند. ارگان‌های مسؤول نیز متأسفانه در این زمینه کم توجهی دارند. در مقاطع حوزوی ما اصلا کتاب‌ نداریم. حتی بنده مدتی پیش به مسؤولان چنین پیشنهادی را دادم اما آنها اهتمامی برای تولید کتاب‌های حوزوی با خط بریل ندارند. در این راه هرچه قدر هم که تلاش کردیم متأسفانه به جایی نرسیدیم.

افرادی مثل من باید، سه برابر یک طلبه عادی وقت صرف کنند تا بخواهد یک درس را بخوانند، من با توجه به اینکه چند سال در کنار طلاب دیگر مشغول تحصیل بوده‌ام، با علم و بررسی این مطلب را می‌گویم.

بنده پس از کلاس باید در منزل با صدای خودم خلاصه درس را دوباره در یک کاست یا روی دستگاه رکوردر ضبط کنم و سپس برخی از بخش‌های آن را به خط بریل برگردانم زیرا برای ما خلاصه درس وجود ندارد. معمولا در این زمینه از خانواده یا دوستان کمک می‌گیرم بنابراین تلاش زیادی لازم دارد.

وقتی انسان روایت‌های وارده در این زمینه را از وجود نازنین معصومین(ع) می‌شنود برای ادامه این راه نیروی مضاعفی می‌گیرد. امام باقر(ع) می‌فرمایند«الکمال کل الکمال التفقه فی الدین»؛ اگر انسان به اهداف عالیه دست یابد باید در این زمینه هم سختی‌ها را تحمل کرد و وقت گذاشت.

من به غیر از وقتی که در کلاس درس می‌گذرانم حداقل روزی 6 ساعت برای مطالعه وقت می‌گذارم؛ از فایل‌های صوتی، سی دی‌هایی که موجود است، استفاده می‌کنم. برای کتاب‌هایی که سی دی یا صوت ندارند، هزینه می‌کنم و از دیگران می‌خواهم که متن کتاب را برایم بخوانند و ضبط کنند.

متأسفانه دوستان نابینا از طرف ارگان‌هایی که مسؤول هستند حمایت چندانی نمی‌شوند؛ بنیاد جانبازان، حوزه علمیه، سازمان بهزیستی در این زمینه ورود پیدا نکردند. امیدواریم که این مسائل باعث بشود که مسؤولان ما هم یک مقداری نسبت به مسائل درسی و حتی معیشتی دوستان معلول و جانبازان توجه بیشتری بکنند.

رسا ـ از نقش روحانیت در دفاع مقدس برای ما بگویید.

روحانیت نقش بسیار مؤثری در جنگ داشتند. یکی از عالی‌ترین این نقش‌ها تقویت باور دینی رزمنده‌ها بود. این مطلب کمتر گفته شده باشد، شاید کسانی که نسل‌های بعد از انقلاب و جنگ هستند به این مسائل کمتر توجه کردند.

تقویت باورهای دینی رزمندگان بسیار مهم است. شما اگر به یک مسأله‌ای اعتقاد داشته باشید تا پای جان حاضرید برای آن هزینه کنید.

همین تکفیری‌ها که خودشان را بین این همه جمعیت منفجر می‌کنند، باورهایی را در خود تقویت کرده‌اند هرچند که این باورها غلط است اما با تمام وجود به آن معتقد هستند.

روحانیت نه تنها باورهای دینی را تقویت می‌کردند بلکه خودشان هم عامل بودند. ما در جنگ قریب به 4500 نفر طلبه شهید تقدیم انقلاب کردیم، نزدیک ۱۴۲ نفر از فرماندهان دوران دفاع مقدس طلبه بودند. اگر شما بخواهید نسبت سنجی کنید، آمار شهدای طلبه نسبت به سایر اقشار رقم بسیار بالایی است.

این هم نشأت گرفته از رهنمودهای امام راحل عظیم الشأن ما بود و همچنین پس از ایشان پیرو رهنمودهای رهبر معظم انقلاب این باورها ادامه پیدا کرد.

امروز هم باید این حرکت‌ها ادامه داشته باشد و کاری کنیم که باورهای دینی تقویت شود، متاسفانه دشمن هم امروزه همین باورهای دینی ما را هدف گرفته و در برخی موراد نیز دارد موفق می‌شود. مسؤولیت سنگینی روی دوش همه ما است؛ باید مسائل دینی مذهبی را تقویت کنیم تا کمتر صدمه ببینیم.

بنده ماه رمضان امسال در یکی از شهرستان‌ها برای تبلیغ رفته بودم. در پارک مستقر شده بودیم و جوان‌ها می‌آمدند و سؤالاتی که در ذهن‌شان بود می‌پرسیدند و ما پاسخ می‌دادیم.

یک شب دو جوان آمدند که هر دو فوق لیسانس حقوق می‌خواندند. یکی از آنها همین که به ما رسید با شدت زیادی شروع کرد به بمباران روحانیت؛ جالب این بود که نمی‌گفت برخی بلکه می‌گفت همه آخوندها اینجورند. می‌گفت باعث این اختلاس‌ها، این مشکلات، این بدبختی‌ها، شما آقایون روحانی هستید.

من هم صبر کردم تا همه حرف‌هایش را بگوید. در آخر دو مطلب گفت، یکی اینکه شما روحانیون، خودتان را تافته جدا بافته می‌دانید و اصلا دیگران را آدم حساب نمی‌کنید. مسأله دوم اینکه اگر امروز جنگی بشود من می‌روم جلوی دشمن سینه سپر می‌کنم شما می‌روید می‌خوابید یا در استراحتگاه‌ها و تفریحگاه‌های خود می‌نشینید.

در پاسخش گفتم شما می‌گویید روحانیت خود را تافته جدا بافته می‌داند در حالی که ما شش نفری که اینجا هستیم، هفتصد کیلومتر راه را از قم به اینجا آمدیم و تا نیمه‌های شب در پارک می‌نشینیم تا شما جوان‌ها بیایید و با هم صحبت کنیم، من از شما یک چیزی یاد بگیرم و شما از من یک چیزی یاد بگیرید. پس خود را تافته جدابافته نمی‌دانیم.

اما اینکه می‌گویی من می روم جلوی دشمن و سینه سپر می‌کنم. خدا ان شاالله خیرت بدهد، الهی که از جوانی‌ات خیر ببینی. اما یک نگاهی به چهره و وضعیت این آقایانی که اینجا نشسته اند بکنید؛ یکی عصا به دست است، دیگری جانباز 60 درصد، آن یکی 70 درصد، اینها کجا مجروح شدند؟ آن زمانی که شما نبودی این روحانی‌ها رفتند و جان خود را به خطر انداختند؛ متأسفانه مطلب را برای شما بد جا انداختند.

دشمنان دارند علیه نظام، روحانیت و ارزش‌های دینی کار می‌کنند و بعضی از جوانان ما متأسفانه بدون اینکه کنکاشی داشته باشند و بدون اینکه واقعیت را بدانند میپذیرند. بنده به جوانان عزیز بزرگوار خودمان هشدار می‌دهم تاریخچه نظام مقدس جمهوری اسلامی را ببینید جنگ را ببینید پس از جنگ را ببینید آن نقش آفریینی‌های روحانیت را ببینید و بعدا بین خود و خدای خود قضاوت کنید تا ان شالله دچار چنین اشتباهاتی نشوید و خدایی ناکرده شرمنده امام(ره)، شهدا و دوستان روحانی نشوید.

رسا ـ در پایان اگر نکته‌ای به ذهن شریفتان می‌رسد که احساس می کنید باید گفته شود بفرمایید.

پیامبر عظیم الشأن(ص) پس از اینکه از آن جنگ برگشتند و پس از تحمل آن همه مشقت و رنج، به اصحاب فرمودند جهاد اصغر را پشت سر گذاشتید و امروز باید برویم به جنگ جهاد اکبر که همان ساختن نفس انسانی است.

هشت سال دفاع مقدس را، دوستان ما به خوبی اداره کردند اما امروزه واقعا ما باید در زمینه خودسازی بیشتر تلاش کنیم.

رسا ـ خیلی لطف کردید و از اینکه وقت شریف خود را در اختیار ما قرار دادید سپاس‌گذارم.

بنده هم از شما عزیزان سپاسگزاری می کنم؛ امیدوارم در عمل به رسالتی که عهده دار هستید موفق باشید./۹۲۸/ت۳۰۱/ج

ارسال نظرات