۱۵ آبان ۱۳۹۷ - ۰۲:۴۰
کد خبر: ۵۸۴۳۸۷
یادداشت؛

دسیسه فتنه‌گران در حریم مرجعیت

آنچه اخیراً در خصوص یکی از مراجع بزرگوار تقلید از سوی برخی جریان‌های معارض و حامی فتنه‌گران اتفاق افتاد و منجر به تذکر دلسوزانه آیت الله یزدی شد، بهانه‌ای شد تا زمینه تلاش جریان‌های معارض و واگرا در جهت تأثیرگذاری روی ذهن و باور بزرگان مورد واکاوی قرار گیرد.
یزدی و شبیری

به گزارش خبرگزاری رسا، آنچه اخیراً در خصوص یکی از مراجع بزرگوار تقلید از سوی برخی جریان‌های معارض و حامی فتنه‌گران اتفاق افتاد و منجر به تذکر دلسوزانه آیت الله یزدی شد، بهانه‌ای شد که در زمینه تلاش و دسیسه‌های جریان‌های معارض و واگرا در جهت تأثیرگذاری روی ذهن و باور بزرگان و فراز و فرود‌ها در این عرصه و عکس‌العمل و واکنش فرهیختگان و خواص ویژه که نقشی محوری را در بین مردم دارند، مورد واکاوی قرار گیرد. 

واقعیت تلخ تاریخی حاکی از آن است که در بستر تاریخ شاهد آن بوده‌ایم که جریان‌های معارض و مقابل با حرکت انبیا، ائمه (علیه‌السلام) و مرجعیت در دوران غیبت از طرق مختلف و درصدد تأثیرگذاری در ذهن و باور و تغییر محاسبات و در نتیجه تغییر در عملکرد و رفتار شخصیت‌هایی که در جایگاه مرجعیت و هدایت مردم قرار داشته‌اند، بوده‌اند. 

قرآن نمونه‌های زیادی از دسیسه‌های مخالفان، معارضان، کفار و مشرکان را که درصدد تأثیرگذاری روی ذهن و باور و رفتار رهبران دینی و کسانی که در جایگاه مرجعیت دینی و فکری یا خواص فرهیخته بوده‌اند، برای عبرت‌گیری دیگران اشاره می‌کند. اشاره به داستان حضرت آدم و تلاش شیطان در جهت تأثیرگذاری، تلاش فرزندان یعقوب در جهت نفوذ روی حضرت یعقوب و چندین مورد دیگر از نمونه‌های این حرکت به‌شمار می‌آید. 

ماجرای تلاش جبهه معارض در جهت تأثیرگذاری روی ذهن پیامبر اعظم (ص) از جمله موارد مهم است. این ماجرا نشان می‌دهد مخالفان حتی از پیامبر هم نگذشتند و ناامید نشدند تا چه رسد به دیگران. جالب اینجاست که قرآن می‌فرماید: وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلاً؛ اگر تو را ثابت‌قدم نکرده بودیم نزدیک بود اندکی به آن‌ها نزدیک شوی. از این آیه و آیه بعد می‌توان دو نکته را استفاده کرد؛ نکته اول اینکه قرآن خطاب به پیامبر می‌گوید اگر قدرت بازدارندگی در تو نبود نزدیک بود اندکی به آن‌ها تمایل پیدا کنی، یعنی کسانی که در جایگاه رهبری یا مرجعیت هستند، باید نسبت به جبهه مخالف شناخت داشته باشند و دارای استحکام درونی باشند تا تحت تأثیر قرار نگیرند. 

نکته دیگر اینکه قرآن می‌گوید اگر به آن‌ها نزدیک می‌شدی، عذابت در دنیا و آخرت دوبرابر بود. البته بیان این ماجرا به‌عنوان هشدار و درس عبرت برای همه خواص بوده که مع‌الاسف تکرار اشتباهات در این عرصه نشان می‌دهد، تاریخ و هشدار‌ها برای خواندن است نه برای عبرت گرفتن. ماجرای تلاش منافقین، جریان نهضت آزادی و دیگر جریان‌ها و عناصر غیر انقلابی و لیبرال در جهت تأثیرگذاری روی حضرت امام (ره) و واکنش ایشان در برابر این القائات نشان از جدیت جبهه مخالف و هوشمندی و قدرت عکس‌العمل امام در برابر دسیسه‌ها بوده است. 

پرداختن موضوع در عصر غیبت و تلاش عوامل منحرف در جهت تأثیرگذاری روی ذهن چهره‌های ذی‌نفوذ از علما و دیگران و وارد کردن لطمات سنگین به جنبش‌ها و نهضت‌ها همچون نهضت مشروطیت و نهضت ملی ایران و بیان سریال تکراری اشتباهات گذشته نوشتار را به درازا می‌کشاند لذا داستان را وا می‌گذاریم و به تکرار سریال در عصر انقلاب می‌پردازیم. تلاش منافقین برای تأثیرگذاری روی ذهن و رفتارآیت‌الله طالقانی و جدا کردن او از امام و ایجاد یک جریان موازی و واکنش تند آن مرحوم درقبال آن‌ها از مصادیق این دسیسه‌هاست. 

چه جریان‌ها و عناصری آقای منتظری شاگرد و دست‌پرورده و امید امام (ره) را به یک چهره منفور و مطرود تبدیل نمودند و چرا و چگونه این عناصر قدرت‌طلب برای دستیابی به اهداف سیاسی خود، او را از هستی ساقط کردند؟ مطالعه کتاب خاطرات جناب آقای ری‌شهری و مرور سیر جریان دردناک آنچه اطرافیان و به‌ویژه سید مهدی هاشمی بر سر ایشان آوردند دل هر انسانی را به درد می‌آورد که تا کی باید انقلاب، نظام، اسلام و حوزه‌های علمیه و ساحت مرجعیت درگیر این ماجرای اسف‌انگیز باشد و چه کسانی باید در این وادی قربانی شوند. 

در این مقاله بنا بر دامن زدن به موضوع اخیر نیست، اما سخن این است که چرا باید تاریخ تکرار شود و چرا باید اشتباهاتی که خواص عصر امیرمومنان علی علیه‌اسلام در قبال ایشان انجام دادند تکرار شود؟ چگونه عده‌ای زیر نام پیامبر و با شعار مردم‌گرایی در برابر جانشین پیامبر ایستادند و مردم را برای جنگ با آن حضرت به صحنه آوردند و با هر وسیله حتی سوءاستفاده از همسر پیامبر همه توان خود را برای قداست‌زدایی از امامت و حذف ولایت و دین از جامعه به میدان آوردند و چرا در این عرصه از یک گروه و جمع معدود قدرت‌طلب، یک جناح ساختند و با اعتباربخشی تصنعی خود، زمینه‌ساز شکل‌گیری جریان اعتزال و ساکتین با شعار میانه‌روی شدند که این جمعیت با سکوت خود باعث تضعیف رهبری شدند و همین است پاسخ مولا به حارث بن حوط که بین دو جناح که یکی بر محور ولایت و حق بود و دیگری جبهه باطل که در برابر ولی خدا ایستاده بودند، متحیر مانده بود و به حضرت عرض کرد تصور می‌کنی من اصحاب جمل را بر باطل می‌دانم.

حضرت پاسخ داد تو نگاهت به جلوی پای توست و به افق بالاتر نگاه نمی‌کنی، تو حق را نمی‌شناسی تا اهلش را بشناسی و باطل را نمی‌شناسی تا اهلش را بشناسی و تأکید حضرت بر این بود که حق و باطل معیار دارد. با لباس و شعار و امثال این‌ها می‌توان حق و باطل را از هم تفکیک نمود. دردناک‌تر از این تحیر، این بود که حارث گفت: نمی‌شود من در جبهه اعتزال و ساکتین همچون سعدبن مالک و عبدالله عمر همانند آن‌ها سکوت کنم.

پاسخ حضرت این بود که: «سعد و ابن عمر نه حق را یاری کردند و نه در برابر باطل ایستادند.» در این میان هنگامی که مردان مردی همچون عمار و مالک‌اشتر و دیگر یاران ولایت‌مدار و انقلابی علی علیه‌السلام به این جماعت عهدشکن زبان به اعتراض می‌گشودند که چرا از مقدسات سوءاستفاده می‌کنید، با حملاتی مواجه می‌شدند که چرا به صحابه پیامبر توهین می‌کنید؟

امروز هم با قصه پرغصه تکرار اشتباهات تاریخی مواجه هستیم و به کسانی که در دفاع حقیقی از حریم مرجعیت تذکر دلسوزانه می‌دهند آن‌ها را متهم به توهین به مرجعیت می‌کنند درحالی که بنا بر عرف جاری اگر رئیس‌جمهور هم بخواهد با مراجع و از جمله آیت‌الله شبیری زنجانی دیدار کنند باید با تعیین وقت قبلی به محضر مراجع شرفیاب شوند، اما این جماعت نه‌تن‌ها به این عرف و آداب عمل نکردند بلکه مرجع بزرگوار را در تهران به منزلی دعوت و جمعی در خدمت ایشان حاضر شدند، عکس گرفته و به بیرون منتقل نمودند. سؤال اینجاست که اگر جلسه خصوصی بوده و دعوت شاگرد و استادی در میان بوده چرا عکس گرفتید و منتشر کردید؟ با توجه به اینکه این واقعه اولین و آخرین نخواهد بود، ضرورت ایجاب می‌کند برخی اطرافیان دقت بیشتری در جهت حفظ حریم مراجع بزرگوار به عمل آورند تا حریم آنان همیشه سالم و دور از شائبه بماند./۹۶۹//۱۰۲/خ

منبع: روزنامه جوان

ارسال نظرات