۲۴ اسفند ۱۳۹۶ - ۰۹:۵۵
کد خبر: ۵۵۸۸۶۷
یادداشت؛

اعترافات سردار

این روزها به‌دنبال مواضع جدید احمدی‌نژاد، بعضی روزنامه‌ها و پایگاه‌های اطلاع‌رسانی خیلی جدی به‌دنبال اظهار نظرهمكاران سابق وی هستند تا ابتدا انتقادات آنها را منتشر و سپس گله كنند كه صرف اعتراف كافی نیست، و افرادی كه با احمدی‌نژاد همكاری داشته‌اند یا از او حمایت كرده‌اند باید به‌خاطر این حمایت‌شان از مردم عذر خواهی كنند.
سردار نقدی

به گزارش خبرگزاری رسا، این روزها به‌دنبال مواضع جدید آقای احمدی‌نژاد، بعضی روزنامه‌ها و پایگاه‌های اطلاع‌رسانی خیلی جدی به‌دنبال اظهار نظرهمكاران سابق وی هستند تا ابتدا انتقادات آنها را منتشر و سپس گله كنند كه صرف اعتراف كافی نیست، و افرادی كه با احمدی‌نژاد همكاری داشته‌اند یا از او حمایت كرده‌اند باید به‌خاطر این حمایت‌شان از مردم عذر خواهی كنند، از جمله چند روز پیش شاهد بودیم كه بعضی روزنامه‌ها سخنان یكی ازسرداران بزرگ نیروهای مسلح را دستمایه قرار دادند و تیتر« اعترافات دیر هنگام سردار» را برای آن برگزیدند. وقتی سخنان ایشان را دیدم، من هم كاغذ و قلم را برداشتم تا اعتراف‌نامه را بنویسم. دیدم اگر حمایت از افرادی كه خوب بوده و بعد به خطا رفته‌اند، در دوره خوبی شان، جرم وگناه محسوب شود و باید بابت آن عذرخواهی كرد، پیش از مورد اخیر موارد خیلی مهم‌تری داشته ام كه باید اول به آنها اعتراف كنم. اعتراف كنم نه فقط من بلكه گروه زیادی از مردم حزب‌الله ریختیم توی خیابان و شعار دادیم « درود بر بازرگان نخست وزیر ایران».

اعتراف كنم بارها به اتفاق رزمندگان و سرداران بزرگ دفاع مقدس به دیدار «مرحوم آقای منتظری» رفتیم و از ایشان حمایت‌های قاطع می‌كردیم .

در پیشگاه ملت عزیز اعتراف كنم كه روابط صمیمی با «مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی» داشتم، نه فقط بنده بلكه اكثریت قریب به اتفاق نیروهای انقلابی لااقل در دور اول ریاست جمهوری ایشان به او رأی دادند ، از آن مرحوم حمایت كردیم. بنده حتی در حمایت از او سخنرانی هم كردم. رسماً در پیشگاه خدای متعال و خدمت مردم عزیز صادقانه اعتراف كنم كه از «جناب آقای شیخ یوسف صانعی » به شدت حمایت كرده ام و بارها جمع مدیران و فرماندهان تحت مدیریت خودم را به دیدار ایشان برده‌ام.

اعتراف كنم به « آقای احمدی‌نژاد» رأی دادم، در دوره اول ریاست او مسئولیت پذیرفتم و به او كمك و از او حمایت كردم.

رأی دادن و حمایت از اینها كه هنوز خود را جزو جریان انقلاب و اسلام می‌دانند كه چیزی نیست، حتی باید اعتراف كنم در یك دوره‌ای فیلم‌های فرد فاجر مفسدی مثل «محسن مخملباف» را كه امروز نوكر حلقه به‌گوش صهیونیست‌هاست، ترویج و مردم را به دیدن آن تشویق كرده ام .

اعتراف كنم در مجلس شورا و خبرگان به امثال موسوی خوئینی ها، موسوی بجنوردی، مهدی بازرگان ، هادی غفاری و..... رأی داده ام.

اعتراف كنم با امثال عبدالله نوری ، محسن میردامادی ، محسن آرمین و .....ارتباطات و همكاری‌های زیادی داشته ام و موارد فراوان اعترافات مشابه در دوره‌های مختلف زمان.

و اعتراف كنم كه همه این روابط را قطع كردم و دوستی‌ها را برهم زدم وحمایت هایم به مخالفت تبدیل شد .حالا با اینهمه اعتراف صریح می‌گویند باید «عذر خواهی» كنید چون از افراد منحرف حمایت كرده‌اید ولی من با وجود همه این اعترافات عذرخواهی نمی‌كنم كه هیچ، بلكه هم به موضع دیروز و حمایت‌های گذشته‌ام از این افراد و هم به موضع امروز و مخالفت جدی با ایشان افتخار می‌كنم .

افتخار می‌كنم از روزی كه مرحوم بازرگان كمر به خدمت به امام و انقلاب بست از او حمایت كردم و روزی كه راهش را از امام جدا كرد مخالف او شدم. هم حمایتم در راه انقلاب و كمك به مردم بود و هم مخالفتم.

افتخار می‌كنم تا روزی‌كه مرحوم منتظری مدافع سرسخت ولایت فقیه و پیرو امام و مبارز علیه طاغوت و استكبار بود، حامی و همكار او بودم و از روزی‌كه مقابل امام ایستاد و از منافقین و لیبرال‌ها خط گرفت و هیچ ارشادی او را به خط انقلاب بازنگرداند مخالف سرسخت او شدم .

افتخار می‌كنم تا زمانی‌كه مرحوم رفسنجانی منادی عدالت اجتماعی و فریادگر مبارزه با امریكا بود ، حمایت‌های سرسختانه‌ای از اوكردم ولی از زمانی‌كه تحت لوای تقدم توسعه بر عدالت دفاع از عدالت را رها كرد،‌ از او جدا شدم، وقتی ازغارتگر بیت المال حمایت كرد با او مخالفت كردم و زمانی‌كه مروج كوتاه آمدن در برابر ظلم وجنایت امریكا شد به مقابله با اوبرخاستم.افتخار می‌كنم شجاعت داشتم كسی را كه در مسند قدرت بود نقد كردم، در كارهای خیر او سهیم و از خلاف‌هایش مبری باشم.

افتخار می‌كنم تا وقتی آقای احمدی‌نژاد حامی مستضعفان و محرومان بود و خود را مجدانه وقف كار و مبارزه برای خدمت به مردم و مبارزه بااسرائیل و امریكا كرده بود از او حمایت و با او همكاری و به او كمك كرده ام و از روزی كه به جای خدمت به محرومان راه زد و بند با احزاب منحرف برای بقای در قدرت را پیش گرفت و مبارزه با فساد اقتصادی و قاچاق را عملاً تعطیل كرد و كارهای كلیدی بانك‌ها را به عناصر باندهای قدرت واگذار كرد تا آن افتضاحات را به‌بار آورند ودر مقابل امریكا واداد و به صف سازشكاران پیوست مخالف او شده ام .افتخار می‌كنم كه توانستم بر نفسم غلبه كنم و عدالت و حقیقت را فدای دوستی‌ها و رفاقت‌ها نكنم و از همان روزی كه دوستم پایش را كج گذاشت و همان‌وقت كه در موضع قدرت بود با كجروی‌هایش مخالفت كنم.

انصافاً اگر بدون حب و بغض بررسی كنیم حمایت آن دوره كاملا بجا و كار شایسته‌ای بود چرا كه در مدتی كه ایشان مورد تأیید نیروهای حزب‌اللهی بود و متقابلاً از ظرفیت آنها در خیلی امور استفاده می‌كرد، كارنامه درخشانی از خدمت در كشور شكل گرفت كه نه در دولت قبل از آن سابقه داشت و نه در دولت بعد، كافی است آمار رسمی غیرقابل انكار فعالیت‌های این دوره‌ها را مقایسه كنیم در علم، در صنعت، در عمران و....چه كارهای بزرگی شروع شد و به پایان رسید و یا نگاه كنیم ببینیم طرح‌های بسیار بزرگ متعدد عمرانی جاده، راه آهن، پالایشگاه و ....كه در دولت نهم و دهم60 الی70 در صد پیشرفت داشت وتقریباً رو باتمام بود دولت حاضر هنوز نتوانسته همان طرح های رو به پایان را بعد از گذشت پنج سال به اتمام برساند.

چرا راه دور برویم؟ مقایسه كنید بین عملكرد دولت قبل در زلزله ورزقان و این دولت در سرپل ذهاب. هشت ماه از زلزله ورزقان نگذشته بود كه با همكاری دولت و سپاه و بسیج ساخت حدود 5 هزار خانه دائمی و 7 هزار محل نگهداری دام به پایان رسید و تحویل مردم شد و ظرف یك سال از وقوع زلزله تقریباً همه زلزله زدگان در خانه‌های دائم خود اسكان یافته بودند، در آنجا بخش اعظم زلزله زدگان اصلاً به كانكس نرفتند، بلكه با فوریت باور نكردنی از چادر مستقیم به خانه جدیدشان رفتند ، حال آنكه در سر پل ذهاب بعد از گذشت چهار ماه هنوز تعدادی از خانواده‌های زلزله زده در كانكس اسكان موقت هم مستقر نیستند و زیر چادرند. حال ساخت خانه‌ها چند سال طول بكشد خدا می‌داند.یا مقایسه كنید بی عملی موجود در خانه سازی را و مقایسه كنید با ساخت میلیون‌ها خانه در دوره قبل این حرف‌ها را قبول نمی‌كنند و می‌گویند باید عذر‌خواهی كنید چون اگر شما حمایت نمی‌كردید چنین فردی روی كار نمی‌آمد واین مشكلات ایجاد نمی‌شد .در جواب می‌گویم آن موقع كه من از هركدام از این افراد حمایت كردم، دوره‌ای بود كه هركدام برجسته ترین خدمات و درخشان‌ترین اقدامات را داشته‌اند و از روزی كه راه خطا در پیش گرفته‌اند حامی آنان نبوده ام، بلكه آنها را نقد و نهی از منكر كرده ام . این كاری كه شما می‌گویید، قصاص قبل از جنایت است و كنار گذاشتن ظرفیت‌ها به صرف گمان به اینكه در آینده منحرف می‌شوند خلاف عقل و خلاف مروت است . نمی‌پذیرند و می‌گویند اگر شما این افراد را تأیید نمی‌كردید آنها روی كار نمی‌آمدند و دچار انحرافات نمی‌شدند.

می‌گویم اگر قرار است با احتمال انحراف افراد در آینده آنها را كنار بگذاریم دیگر كسی استثنا نمی‌شود، اگر به‌خاطر حمایت از كسی كه به طور فعال مشغول خدمت به مردم است به جهت انحراف بعدی او باید عذر خواهی شود اول از همه باید امام خمینی (ره) به خاطر احكامی كه به خیلی‌ها دادند و تعریف‌هایی كه از خیلی افراد كردند كه بعداً همان‌ها بدترین افراد شدند عذر خواهی كنند. ولی ایشان جواب این شبهه را در آخرین بند وصیتنامه‌شان دادند آنجا كه فرمودند: من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسی و اسلام نمایی بعضی افراد ذكری از آنان كرده و تمجیدی نموده‌ام، كه بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شده‌ام.

آن تمجیدها در حالی بود كه خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار می‌نمایاندند، و نباید از آن مسائل سوء استفاده شود و میزان در هركس حال فعلی او است ( بند آخر وصیتنامه امام خمینی). شاید به ما خرده بگیرید كه این بی وفایی است و دوستان قدیمی را كنار زدن رسم مروت نیست و به مرام خود ببالید و تصور كنید كه شما با وفایید و برسررفاقت‌هایتان مانده اید ، این هم حرف نا بجایی است چرا كه ما بی وفایی نكرده‌ایم. آنها بودند كه پیمان شكنی كردند. از آغاز راه ما با هم پیمانی داشتیم ، پیمان داشتیم كه از حق و عدل دفاع كنیم، مدافع مستضعفان باشیم، باظلم و استكبار سازش نكنیم، ما بر این عهد و پیمان استوار مانده ایم و آنهایی را كه از راه فاصله گرفتند هم به بیرون هل نداده ایم، بلكه همه همت خود را برای حفظ همه یاران در راه كرده ایم. این آنها بوده‌اند كه نخواسته اند، ما خط عوض نكرده ایم، این آنها بوده‌اند كه راهشان را از امام و شهدا جدا كرده اند.امامی كه افتخار به آزادگی برای كنار گذاشتن یارانی كه منحرف شدند را اینگونه بیان فرمودند: من بارها اعلام كرده ام كه با هیچ كس در هر مرتبه‌ای كه باشد عقد اخوت نبسته ام. چارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است. (صحیفه نور ج21 ص108) آقایان باز هم روی حرف خودشان ایستاده و استدلال را نمی‌پذیرند، ظاهراًحتی عمل وسیره امام خمینی(ره) را هم حجت نمی‌دانند.

می گویم امیرالمؤمنین علی( ع) را چه می‌گویید، ایشان كه با نگاه به جبین هر فردی تا هفت نسل او را می‌شناخت، چه بسیار افرادی را به مسئولیت‌ها نصب فرمود یا تحت حمایت قرار داد یا به دوستی برگزید كه بعدا در حدی خراب كردند كه به جنگ با آن حضرت پرداختند، ایشان كه محور عدالت تاریخ و برجسته ترین نماد حقیقت در تاریخ بشر هستند، اگر این نوع برخورد نقص است باید به حضرت ایراد بگیرید ، مات و مبهوت نگاهم می‌كنند و جوابی نمی دهند. می‌گویم خود پیامبر عظیم الشأن اسلام را چه می‌گویید؟! افراد بسیاری نظیر طلحه و زبیر در حلقه مركزی حكومت او راه یافتند سمت های مهم والقاب برجسته از پیامبر گرفتند ولی همین افراد بعدها منحرف شدند، بعضاً آنقدر معاند كه حتی اجازه مكتوب شدن وصیت آن حضرت را ندادند. اصلاً از پیامبر(ص) و علی(ع) بگذریم، این شیوه خود خداوند عزوجل است؛ خدایی كه عالم بما كان و ما یكون و ما هو كائن است، یعنی از گذشته و حال و آینده هرچیز با خبر است. او چرا موقعیت‌های بالای معنوی و جایگاه‌های برجسته و حتی مستجاب الدعوه‌ای را به كسانی كه بعد روبه‌روی خود او می‌ایستند می‌دهد؟ یكی از آن افراد بلعم باعورا از علمای بنی‌اسرائیل بود و جایگاهش در دستگاه ربوبی به قدری بالا گرفت كه اسم اعظم می‌دانست و همه دعاهایش به استجابت می‌رسید اما در نهایت كارش به آنجا رسید كه خدای متعال در قرآن او را به «سگ» تشبیه می‌كند آنجا كه در آیات ۱۷۴و۱۷۵ سوره اعراف در وصف او می‌فرماید:

وَ اتْلُ عَلَیهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوین (و بر آنها بخوان سرگذشت آن كس را كه آیات خود را به او دادیم ولی خود را از آن تهی ساخت و شیطان در پی او افتاد و از گمراهان شد).

وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كمَثَلِ الْكلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُكهُ یلْهَثْ ذلِك مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ كذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یتَفَكرُون (و اگر می‌خواستیم او را با این آیات بالا می‌بردیم ولی او به زمین دل بست و از هوای نفس پیروی كرد، مَثَل او همچون سگ است كه اگر به او حمله كنی زبانش را بیرون دهانش قرار می‌دهد و اگر او را ترك كنی زبانش را بیرون دهانش قرار می‌دهد. این مَثَل قومی است كه آیات ما را تكذیب كردند، پس داستان‌ها را بازگو كن شاید بیندیشند جایگاه شیطان كجا بود؟)

روایت شده است كه صبح آن شبی كه پیامبر(ص) به معراج رفتند و همه جا را دیدند، شیطان خدمت پیامبر آمد و گفت: یا رسول الله! شب گذشته كه به معراج رفتید، در آسمان چهارم، طرف چپ «بیت المعمور» منبری بود، شكسته و سوخته و به رو افتاده، آیا آن منبر را شناختی؟ آیا می‌دانی آن منبر متعلق به كیست؟‌: آن منبر من بود، بالای آن می‌نشستم و ملائكه پای منبرم نشسته و من آنها را موعظه می‌كردم، ملائكه از عبادت و بندگی من تعجب می‌كردند. وقتی كه تسبیح از دستم می‌افتاد، چندین هزار ملك برخاسته تسبیح را می‌بوسیدند و به دست من می‌دادند. اعتقاد من این بود كه خداوند مخلوقی برتر از من خلق نفرموده است. اما امر بر عكس شد و رانده درگاه الهی شدم و الان از من بدتر و ملعون‌تر در درگاه احدیت كسی نیست. چرا خدا چنین جایگاهی را به شیطان داده بود در حالی‌كه خدا سرنوشت او را می‌دانست؟خدای متعال بنی اسرائیل را بر جهانیان برتری داد: «یا بنی اسرائیل اذكرو نعمتی التی انعمت علیكم و انی فضلتكم علی العالمین؛ ‌ای فرزندان اسرائیل به یاد آورید نعمتی را كه بر شما ارزانی داشتم و شما را بر همه عالمیان برتری بخشیدم (۱۲۲ و ۱۴۷بقره).»

وقتی ناسپاسی و عصیان می كنند خدا همین بنی اسرائیل نور چشمی را به خاك سیاه می‌نشاند وَضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُواْ یكْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَیقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ یعْتَدُونَ (بقره: ۶۱)

حتی بخشی از آنان را مسخ می‌كند و به بوزینه تبدیل می‌كند وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِینَ.

ریزش‌ها و رویش‌ها سنت قطعی الهی و وعده آزمایش مربوط به هر جریان حقی است ، اگر به افرادی كه موضع حق طلبانه و عدالتخواهانه داشته خدمتگزار مردم بوده‌اند رأی داده‌ام و از آنها حمایت كرده ام خیلی كار درستی كرده ام و جای هیچ عذرخواهی ندارد. حتی اگر آن افراد بعداً مفتون ومنحرف شده باشند به آن انتخاب و آن حمایت درزمان خودش افتخار می‌كنم و به رویگردانی از آن افراد بعد از دور شدن آنهااز راه حق هم افتخار می‌كنم ، چرا كه بر اساس سنت الهی و روح آزادگی عمل كرده ام؛ سنتی كه نه قصاص قبل از جنایت می‌كند و نه بعد از جنایت بر رفاقت با خاطی تعصب می‌ورزد؛ سنتی كه اجازه می‌دهد در روند تكاملی بشر ماهیت حقیقی همه افراد شناخته شود «ولنبلوكم حتی نعلم المجاهدین منكم والصابرین ونبلوا أخباركم». (سوره محّمد، آیه 31)

آنهایی باید عذر بخواهند كه برخلاف سنت الهی عمل كرده اند، افراد خادم را به خاطر اینكه جزو باند و گروه آنان نبوده‌اند كنار زده‌اند یا اگر یك خدمتگزار منحرف شده و به فساد كشیده شده و جزو باند و گروه آنها بوده با وجود فساد از روی تعصب از او حمایت كرده‌اند. آنهایی كه رهبر حزبشان به فساد كشیده شد وپس از اثبات مراتب فساد و اختلاس های كلان او در دادگاه چند سال زندانی شد ولی به خاطر تعصب‌های حزبی آن عنصر مفسد اقتصادی را در رهبری حزب خود ابقا كردند. آنهایی كه رهبر حزبشان از شیوخ فاسد و مرتجع عرب برای فعالیت‌های سیاسی خود پول گرفت، ولی باز هم او را در رهبری حزب خود ابقا كردند. آنهایی كه رهبر حزبشان با دروغ و فریب و كمك رسانه‌های استعماری ماه‌ها كشور را به آشوب كشیدند ، موجب كشته و مجروح شدن افراد بی‌گناه شد و اعتبار ایران را در جهان تضعیف كرد ولی هنوز بر ریاست آن عنصر فاسد ویاغی برخودشان اصرار دارند.كسانی‌كه عضو مركزیت تشكیلاتشان شنیع‌ترین اعمال خلاف اخلاق را مرتكب می‌شوند فیلم آن‌را می‌بینند و مطمئن می‌شوند ولی آن فاسد را در مركزیت خودشان حفظ می‌كنند. آنهایی كه بسان جاهلیت عرب از عناصر حزب و قبیله خودشان حتی اگر جنایت كنند حمایت می‌كنند و بر پاك‌ترین انسان‌های روزگار صرفاً به جهت اینكه جزو حزب و قبیله آنها نیستند می‌تازند.

آنهایی كه روح آزادگی، حق طلبی و جوانمردی را در وجود خودشان كشته‌اند و برده وار از هر كسی كه درحزبشان است، صالح باشد یا فاسد، خوب باشد یا بد ، ظالم و متجاوز باشد یا عادل حمایت می‌كنند آنها نه تنها باید از این تعصب جاهلانه عذرخواه باشند، بلكه باید به خاطر خروج از مدار شرافت انسانی خجالت بكشند و شرمنده باشند. حالا كاغذ و قلم هارا در آورید ، دوربین‌ها و ضبط‌ها را روشن كنید می‌خواهم اعتراف كنم، اعتراف می‌كنم كه ما بنده حقیم نه برده حزب و جناح. ما مرام را از امیرالمؤمنین(ع) آموخته‌ایم كه ضمن تقبیح تعصبات باطل می‏فرماید: «فلیكن تعصبكم لمكارم الخصال و محامد الافعال و محاسن الامور(نهج البلاغه، خطبه 39، ص 123 ) اگر قرار است به چیزی تعصب بورزید، تعصب شما باید در صفات شایسته و كارهای نیك و پسندیده باشد.» اگر تعصبی داریم روی اعتقادات حق و آرمان‌های الهی باشد و نه روی «افراد» كه دائماً در حال تغییرند، چه خوب‌هایی كه عاقبت بد می‌شوند وچه بدهایی كه توبه كرده به عرش می‌رسند. منطق ما منطق امام علی(ع) است كه فرمود ان دین الله لایعرف بالرجال بل بآیه الحق، فاعرف الحق تعرف اهله »؛ همانا دین خدا با موقعیت اشخاص شناخته نمی‌شود، بلكه با معیار و نشانه حق شناخته می‌گردد، پس حق را بشناس تا اهلش را بشناسی و به این منطق افتخار می‌كنیم. به منطق انی سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم افتخار می‌كنم ./۹۶۹//۱۰۲/خ

منبع: روزنامه جوان

ارسال نظرات