۱۳ دی ۱۳۹۵ - ۲۰:۲۵
کد خبر: ۴۷۰۴۹۳
یادداشت؛

تفاوت‌ها مانع وحدت حوزه و دانشگاه شده است

عدم موفقيت در وحدت و همكاري بين حوزه و دانشگاه در دوران پس از انقلاب، حداقل حكايت از مانعيت تفاوت‌‌ها مي‌كند؛ اگر چه نمي‌توان به عليت تفاوت‌‌ها به ضرس قاطع اذعان كرد.
دکتر کافی دکتر کافی دکتر کافی دکتر کافی

اشاره: يكي از آرزوهاي حضرت امام خمینی(ره) وحدت حوزه و دانشگاه و شايد يكي از اهداف انقلاب نيز همكاري و تعامل بين حوزه و دانشگاه بوده و هست؛ اما در سي و هفت سال گذشته نه حوزه و حوزويان و نه دانشگاه و دانشگاهيان در اين امر موفق نبوده‌اند.

‌چرايي اين عدم موفقيت به عوامل بسيار متعددي ارتباط دارد كه در اين يادداشت دکتر مجید کافی عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه از منظر جامعه‌شناسي به تعدادي از آنها پرداخته است.

‌وحدت و يا همكاري حوزه و دانشگاه در شرايط گذشته و موجود آنها موانعي داشته و دارد. با وجود مشتركاتي بين حوزه و دانشگاه مثل گستردگي جغرافيايي، علمي بودن، بومي بودن‌ و...؛ اما تفاوت‌هايي نيز بين آنها وجود دارد. به نظر مي‌رسد اساسي‌ترين مانع تعامل حوزه و دانشگاه، تفاوت‌هاي اين دو نهاد علمي است. از اين رو توجه جامعه‌شناختي به اين تفاوت‌ها و رفع آنها براي شكل‌گيري تعامل حوزه و دانشگاه امري ضروري است.

براي بررسي تفاوت‌هاي دو نهاد حوزه و دانشگاه بر اساس يك مدل جامعه‌شناسي، توجه به عوامل تفاوت زير لازم و ضروري است. ‌طبق اين مدل عدم موفقيت تعامل حوزه و دانشگاه به دليل تفاوت‌هايي است که برای تعامل حوزه و دانشگاه در شرايط موجود مانع ايجاد می‌کنند. اين تفاوت‌ها به لحاظ عمق، درجه، سطح، عامليت و هدف قابل بررسي و توجه هستند. اين نوشتار درصدد است نمايي از اين گستره تفاوت‌ها ارائه دهد.

عمق تفاوت

عمق به طيفي از تفاوت‌ها گفته مي‌شود که به دليل وجود تفاوت‌ها در لايه‌های مختلف فردی و اجتماعی به وجود می‌آيد که در يک طرف طيف تفاوت‌های سطحی و ساختاری و طرف ديگر طيف تفاوت‌های عميق و فردی وجود دارد.

در سطح فردي به طور مثال مي‌توان به تفاوت باورها و ارزش‌ها حوزويان و دانشگاهيان اشاره كرد كه تفاوتي در سطح فردي و عميق است. به عبارت ديگر تفاوت بين حوزه و دانشگاه گاهی به دليل مقدار تفاوتی است که فردی يا افرادی از لحاظ باورها و ارزش‌ها و... در حوزه با دانشگاهيان يا در دانشگاه با حوزويان وجود دارند.

در سطح ساختاري مي‌توان به نسبت و مناسبت وابستگي حوزه به حاكميت و دانشگاه به بعضي از دولت‌ها اشاره كرد. اين تفاوت به دليل اختلاف ساختاري و سازماني حوزه و دانشگاه است كه داراي دو نوع ساختار و سازمان مي‌باشند. حوزه با با ساختاري سنتي و دانشگاه با ساختاري جديد كه مانع همزباني، همفكري و همكاري بين حوزه و دانشگاه مي‌شود. افزون بر اين حوزه بيشتر جنبه مردمي و تمايل به طيف افراد دارد، ولي دانشگاه بيشتر جنبه ساختاري و به طرف ساختارهاي اجتماعي ـ سياسي تمايل دارد. مخاطبان حوزه مردم و مخاطبان دانشگاه مديران و رهبران اجتماعي هستند. اگر در تعامل حوزه و دانشگاه به تفاوت در عمق توجه نشود، نمي‌توان راهکارهاي مناسبي نيز براي تعامل آنها ارائه کرد.

درجه تفاوت

تفاوت‌ها از چه درجه‌اي براي مانع بودن برخوردارند؟ آيا تفاوت‌ها علت هستند که تعامل را تخريب مي‌کنند يا تفاوت‌ها شرايط شکل‌گيري تعامل را به وجود نمي‌آورند؟ آيا تفاوت برخوردار از درجه‌ای حتمي و ضروري عدم تعامل هستند يا احتمالا از شكل‌گيري آن را جلوگيري مي‌كنند؟ اگر آن تفاوت نقش علّي داشته باشد، ‌شايد گفتگو از تعامل بين حوزه و دانشگاه بي‌مورد باشد، ولي اگر جنبه احتمالي داشته باشد، احتمالاً بتوان با راهکارهايي آن را کنترل کرد.

عدم موفقيت در وحدت و همكاري بين حوزه و دانشگاه در دوران پس از انقلاب، حداقل حكايت از مانعيت تفاوت‌ها مي‌كند، اگر چه نمي‌توان به عليت تفاوت‌ها به ضرس قاطع اذعان كرد.

سطح تفاوت

تفاوت حوزه و دانشگاه به لحاظ وابستگي و عدم وابستگي به ساختار سياسي و قدرت مي‌تواند يکي از موانع جدي تعامل باشد.

تفاوت در سطح سياسی؛ دانشگاه در شرايط موجود به لحاظ ساختار سياسي نقش مخالف و اپوزيسيون را در جامعه بازي مي‌كند و در مقابل حوزه در لايه‌هاي بالاي ساختار سياسي کشور داراي نقش و نفوذ اساسي است.

تفاوت در سطح علمی؛ اگر منظور از تعامل حوزه و دانشگاه تعامل علمي باشد، اين سؤال به دهن خطور مي كند که آيا گستره و محدوده علوم دانشگاهي و علوم حوزوي براي يک تعامل کامل و سازنده اصلا متناسب هستند؟ دانشگاه با گستره وسيعي از نه گروه علمي از هنر، ادبيات، علوم انساني گرفته تا علوم پايه، فني و مهندسي و پزشكي، در مقابل حوزه شامل يك گروه علمي يعني علوم اسلامي به معناي خاص است.

تفاوت در سطح سازمانی؛ تعامل بين چه دانشگاهي و حوزه‌اي با وجود تنوع و تكثر در آنها قرار است، به وجود آيد؟ از آنجا که در کشور انواع حوزه‌ها و دانشگاه‌ها، به لحاظ کوچکي و بزرگي، مركز استان و شهرستان، تعداد رشته‌ها، داراي چه مقطع آموزشي(در حوزه‌ها تا پايه چند و در دانشگاه‌ها تا چه مقعطي)، نوعيت حوزه و دانشگاه(دولتي، آزاد، پيام‌نور، غيرانتفاعي و... در دانشگاه و زير نظر مديرت يا بيت مراجع در مورد حوزه‌ها) وجود دارد، برنامه‌ريزي براي تعامل همه آنها کار بسيار دشواري است. از اين رو بايد توجه به سطح تعامل نيز بشود.

تفاوت در سطح خرد و کلان؛ گاهی منظور از سطح تفاوت، تفاوت در سطح خرد و کلان حوزه و دانشگاه بر می‌گردد. تفاوت در سطح خرد مثل تفاوت افراد از نظر بينش‌ها، ‌گرايش‌ها،‌ رفتار، موقعيت اجتماعی، مزلت خانوادگی‌ و... و تفاوت در سطح کلان مثل تفاوت‌های وابستگي مالي كه حوزه به بازار و دانشگاه به دولت وابسته هستند. در ميانه طيف يا سطح متوسط مي‌توان به تفاوت‌های گروه مرجع بودن و منزلت هر دو اشاره کرد، دانشگاه مرجع قشر تحصيل‌كرده و روشنفكر و حوزه مرجع فكري و رفتاري قشر ميانسال، سالخورده و سنتي جامعه است.

عامل مسلط در تفاوت‌ها

در بين نفاوت‌هاي مختلف حوزه و دانشگاه يک تفاوت می‌تواند منشأ و خاستگاه ساير تفاوت‌ها باشد که اگر آن شناسايي و کنترل شود،‌ تفاوت‌های ديگر به مرور زمان برطرف خواهد شد.

آن مانع اصلی و تفاوت مسلط براي تعامل حوزه و دانشگاه کدام است؟ به طور مثال مي‌توان گفت رابطه حوزه و دانشگاه ذيل ارتباط سنت و مدرنيته قرار مي‌گيرد.

حوزه به عنوان يك نهاد علمي متعلق به دوران سنت يا لااقل داراي ساختار سنتي و دانشگاه به عنوان يك نهاد علمي متعلق به دوران مدرن است.

آيا ارتباط يا وحدت دو نهاد علمي كه متعلق به دو دوران تاريخي متفاوت هستند، امكان دارد؟ اگر بله، مكانيسم و سازوكار آن چگونه است؟ آيا مي‌توان گفت تفاوت اصلي به عنوان مانع مسلط در تعامل حوزه و دانشگاه به دليل تفاوت سنت و مدرنيته است؟ حوزه يك سازمان وابسته به دوران سنت و دانشگاه يك نهاد وابسته به مدرنيته است، از اين رو احتمالا تفاوت و مانع اصلي در نوع پارادايم و جهان‌بيني است که هر يک از حوزه و دانشگاه متعلق به يک دوره تاريخي با جهان‌بيني خاصي است.

همچنين چون حوزه متعلق به دوران سنت و دانشگاه متعلق به دوران مدرن است؛ حوزه نهادي ديني و دانشگاه نهادي اجتماعي و تا حدودي سکولار تلقي مي‌شوند؛ بر فرض اين که تفاوت پارادايمي و جهان‌شناختي تفاوت مسلط باشد، تفاوت در زبان تعامل به دليل تفاوت پارادايمي به وجود می‌آيد که اگر تفاوت پارادايمي مرتفع گردد،‌ تفاوت در زبان تعامل نيز از بين خواهد رفت. ...

تفاوت در هدف

يکي از موانع تعامل بين حوزه و دانشگاه شايد تفاوت در اهداف حوزه و دانشگاه باشد. حوزه به دنبال تيين، تبليغ و دفاع از دين و رفع نيازهاي آنجهاني مردم است؛ ولي دانشگاه به دنبال شناخت طبيعت و استفاده از آن براي رفع نيازهاي اين‌دنياي مردم و جامعه است. بر اساس اين تفاوت،‌ تفاوت ديگري هم ايجاد مي‌شود و آن اينکه بخشي زيادی از علوم دانشگاهی اين‌جهانی و بخش کوچکي از علوم دانشگاه آن‌جهانی است. از اين رو بخش زيادی از علوم دانشگاهی در حوزه منتاظر ندارد تا بين آنها تعامل علمی صورت گيرد. مثل علوم فني ـ ‌مهندسي، هنر، پزشکي، علوم پايه‌ و... دانشگاهي که در حوزه‌ها متناظري ندارند. يكي از هدف‌ها، انگيزه‌ها هستند. حوزويان و دانشگاهيان يا اصلا انگيزه‌اي براي تعامل و وحدت ندارند، يا اگر انگيزه‌اي هم دارند، در انگيزه‌هاي تعامل اختلاف دارند. اين مطلب را نيز مي‌توان افزود كه اصلا انگيزه‌اي مشترك براي تعامل حوزه و دانشگاه ترسيم و طراحي نشده است.

نداشتن مدل تعامل

با وجود گستره و تنوع حوزه‌ها و دانشگاه‌ها، بايد براي تعامل هر بخشي و شكلي از حوزه و دانشگاه، مدل تعامل طراحي شود تا در پرتو آن بتوان تعامل را محقق كرد. به طور مثال تعامل دانشگاه‌هاي علوم پايه و فني با حوزه‌هاي علميه چگونه خواهد بود؟ يا تعامل حوزه‌هاي علميه شهرستاني مي‌توانند به مانند تعامل حوزه علميه قم با دانشگاه‌ها تعامل داشته باشند؟ مدل تعامل انواع حوزه‌ها و دانشگاه‌ها چگونه خواهد بود؟

بدبيني به يكديگر

يكي از موانع جدي ارتباط سازنده و وحدت حوزه و دانشگاه كوتاه نيامدن هر دو نهاد از مواضع علمي و سياسي خود است. اين پافشاري بر مواضع خود سبب شده است كه هر يك از اين دو نهاد ديگري را به صفات ناشايست متهم كند؛ مثلا حوزه دانشگاه را به غربگرايي، ليبرال بودن، سكولار بودن و... متهم مي‌كند و دانشگاه حوزه را به ارتجاع، جمود، انحصارگرايي و... متهم مي‌كند.

/874/704/ر

محمدصالح غلامعلی‌نژاد
ارسال نظرات