۲۸ آذر ۱۳۹۵ - ۲۰:۲۱
کد خبر: ۴۶۷۳۲۰
یادداشت؛

تبرّي يا تفرقه!

يکي از مسائلي که امروزه زمينه ساز تفرقه و تشتت در ميان مذاهب اسلامي شده است، مقوله لعن و ناسزا به بزرگان مذاهب و افراد مورد احترام آنهاست.
وحدت شیعه و سنی هفته وحدت حجت الاسلام والمسلمین جعفری، محمد

به گزارش خبرنگار سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، ‌حجت‌الاسلام محمد جعفری، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) به مناسبت هفته وحدت در یادداشتی به تشریح موضوع تبری یا تفرقه پرداخته است. متن این یادداشت در همین جا‌ تقدیم خوانندگان‌ می‌گردد.

اشاره: يکي از مسائلي که امروزه زمينه ساز تفرقه و تشتت در ميان مذاهب اسلامي شده است، مقوله لعن و ناسزا به بزرگان مذاهب و افراد مورد احترام آنهاست‌. بديهي است که اين کار از طرف هر يک از مذاهب اسلامي اعم از شيعه و اهل سنت که صورت بگيرد، گامي در جهت تفرقه ميان امت اسلامي و خدمت به اهداف دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب خواهد بود.

متأسفانه شاهد آن هستيم که برخي شبکههاي ماهوارهاي و نيز کانالها و گروههاي اجتماعي که از آبشخورهاي يک جريان واحد تغذيه و پشيباني مي‌شوند، بيوقفه به اين ماجرا دامن مي‌زنند و زمينه سوء استفاده دشمنان را فراهم مينمايند. رهبر معظم انقلاب نام اين جريان را در طرف شيعي، تشيع انگليسي عنوان نهادهاند و انصافاً که عنوان بهجا و دقيقي است زيرا که حمايتهاي پشت پرده آنها از ديرباز از جريانهاي تفرقه انگيز در شيعه، بر همگان عيان است.

آن چه عده‌اي را در علني ساختن لعن و ناسزا نسبت به دشمنان اهل بيت(ع) متقاعد ميسازد، مقوله تبرّي است که در آن نسبت به برائت جستن از دشمنان خدا، دين و اهل بيت(ع) تأکيد رفته است.

همين بدفهمي و سوء برداشت است که متأسفانه مانع از درک جامع و صحيح نسبت به تبري شده است. ‌رهبر معظم انقلاب با عنايت به همين بد‌فهمي، در روز عيد غدير امسال نسبت به لوازم ولايت پذيري و تولي و تبري توجه دادند و فرمودند: «‌هر گونه ناسزا‌گويي به بزرگان اهل سنت در واقع مانع از شنيده شدن مباني منطقي و مستدل اعتقاد به امامت مي‌شود.»[1] در واقع تاکيد ايشان بر اين نکته است که ما اگر در صدد ترويج مکتب اهل بيت و معارف بلند شيعي هستيم، نبايد کاري انجام دهيم که از ابتدا مانع از يک گفتگوي منطقي و صحيح شود‌. ايشان در ادامه سخن، حتي يکي از علل شکل‌گيري گروه‌هاي تکفيري مانند داعش را همين بد‌عملي در زمينه تبّري مي‌دانند؛ «‌تحريک احساسات ديگر فرق اسلامي به نام شيعه در واقع تشيع انگليسي است و نتيجه آن ظهور گروه‌هاي خبيث و وابسته، مانند داعش و النصره است.»[2]

‌آن چه که در سيره و بيان خود اهل بيت(ع) عصمت ديده ميشود، تأکيد بر همين رويکرد صحيح و معتدل و پرهيز از علني ساختن سب و لعن صریح است. باري در اين نوشته کوتاه در صدديم‌ اشاره‌اي به مباني و ادله نقليِ رويکرد صحيح در قبال تبري بکنیم.

ادله نقلی رویکرد صحیح در قبال تبری

به امام صادق عليه السلام خبر داده شد که فردي را در مسجد ديديم که علناً به دشمنان شما ناسزا ميگفت. حضرت فرمودند خدا او را لعنت کند که با اين کار متعرض ما شده است. مگر خداوند در قرآن نفرموده است که «‌وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ‏.»[3]

در روايت ديگري که مرحوم صدوق در عيون اخبار الرضا از امام رضا عليه السلام نقل نموده است، حضرت به يکي از اصحاب خود ميفرمايند که مخالفان ما اخباري را به نام ما جعل و وضع کردند که حضرت آنها را در سه دسته تقسيم مي‌کند. دسته اول اخبار مربوط به غلو در  مورد اهل بيت(ع) است و دسته دوم اخبار مربوط به تقصير در مقام و جايگاه اهل بيت(ع) است و دسته سوم اخباري است که در آن به مطاعن دشمنان ما اهل بيت تصريح شده است‌. حضرت رضا عليه السلام در ادامه مي‌فرمايند‌ مردم وقتي مطاعن دشمنان ما را  به اسم مي‌شنوند، نسبت به ما اهل بيت متعرض شده و ما را مورد طعن قرار مي‌دهند.‌‌[4]

اگر ما اين گونه روايات را هم نمي‌داشتيم، عقلانيّت تنيده در تار و پود تفکر شيعي خود ما را به اين امر رهنمون مي‌ساخت. حال که اين گونه روايات صريح هم، ما را نسبت به درک صحيح از تبري هدايت نموده و در مقام عمل، توجه به جوانب امر را اشارت داده است. بايد ديد مدّعيان تولي و‌ سينه چاکان ولايت خالص اهل بيت(ع) چه تبعيتي از خود نشان مي‌دهند؟!

يکي از نتايج تندروي‌هاي جريان شيعه انگليسي و البته متديناني که از سر غفلت، همان راه را در مجالس دینی خود د‌ر پيش گرفتهاند، تعرض به جان و ناموس شيعياني است که توسط تکفيريها و ارهابيون به قتل ميرسند. جالب آن جاست که در روايات اهل بيت(ع) هم به اين نکته توجه داده شده است.

مرحوم صدوق در من لا يحضره الفقيه از امام صادق(ع) نقل نموده است که‌: «‌يَجِي‏ءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ رَجُلٌ إِلَى رَجُلٍ حَتَّى يُلَطِّخَهُ بِالدَّمِ وَ النَّاسُ فِي الْحِسَابِ فَيَقُولُ يَا عَبْدَ اللَّهِ مَا لِي وَ لَكَ فَيَقُولُ أَعَنْتَ‏ عَلَيَ‏ يَوْمَ كَذَا وَ كَذَا بِكَلِمَةٍ فَقُتِلْت.» يعني روز قيامت شخصي خون آلود به سراغ شخص ديگري مي‌رود و او را به خون خود آغشته مي‌سازد‌. در اين حال شخص دوم از او مي‌پرسد‌ تو کيستي و با من چه کار داري؟‌(‌کنايه از آن که هيچ ارتباط يا آشنايي بين آن دو از قبل نبوده است)‌ شخص به خون آلوده مي‌گويد که تو در فلان روز سخني گفتي که آن سخن باعث قتل من شد‌.[5]

بيترديد کساني که در امنيّت کامل زبان به سب و لعن مقدسات ديگران ميگشايند، در خون شيعيان مظلومي که در عراق، سوريه‌، پاکستان، افغانستان، يمن و ساير مناطق به شهادت ميرسند، شريکند و بايد در محضر عدل الهي پاسخ گو باشند.

در طول تاریخ حرکت‌های افراطی به مسلمانان ضربه وارد کرده‌ است‌

اگر از زمانه خود نيز به عقب برگرديم و نگاهي گذرا به تاريخ داشته باشيم، هم با شواهد متعددي از اين دست روبرو ميشويم. در شروع شکلگيري صفويه خصوصاً دوران شاه اسماعيل اول، حرکتهاي افراطي در زمينه علني ساختن لعن و سب صورت گرفت که بازتاب آن در حکومت عثماني‌، حملات متعدد آن حکومت خبيث به سرحدات ايران، آسیای صغیر و قتل عده زيادي از شيعيان از کودک و پير و جوان و زن و مرد بود که در برخي از حمله‌ها آمار کشتگان تا چهل هزار نفر هم گزارش شده است‌.‌[6]      

تا آن جا اين حرکت‌هاي افراطي از دو جانب صورت گرفت که عده‌اي از علماي شيعي حجاز به علماي ايران نامه نوشتند و گفتند: «‌انکم تسبون ائمتهم في اصفهان و نحن في الحرمين معذبون بذلک اللعن و السب.»‌ يعني شما در اصفهان‌(‌در کمال آرامش و امنيت) به بزرگان آنها لعن و سب مي‌کنيد و ما در مکه و مدينه به واسطه کار شما‌ مورد اذيت و آزار قرار مي‌گيريم.[7]  

آن چه مايه تعجب است تفاوتي است که برخي ميان لعن و سب ميگذارند و لعن را جايز و سب را نادرست ميشمارند. با اين که بديهي است که مناط و ملاک امر در مورد علني شدن هر دو يکي است و تفاوتي از اين حيث ميان آنها وجود ندارد.

آن چه بيشتر مايه شگفتي در افراط اين جريان‌هاي مدعي تشيع است که حتي از بزرگان خود هم در اين امر تبعيت نداشته و صرفا بر طبل تعصب و تفرقه مي‌کوبند. مرحوم آقاي سيد محمد شيرازي که جريان شيرازي‌ها خود را بدو منتسب مي‌دانند، در کتاب الشيعه و التشيع تأکيد مي‌کند که شيعه نسبت به وحدت اهميت مي‌دهد و کسي را تکفير نمي‌کند. وي حتي به کتاب المراجعات مرحوم سيد شرف الدين استناد مي‌کند که رعايت احترام اهل سنت لازم است. [8]

اين یادداشت را با يک نکته مهم اعتقادي در نحوه نگاه و برخورد با ‌خود اهل سنت به پايان مي‌برم که متأسفانه در ميان عوام ما رواج دارد که حتي تبّري را شامل جميع اهل سنت مي‌دانند. سخن در مورد مقوله هدايت و نجات ساير انسان‌ها نياز به تفصيل و بيان مباني عقلي و نقلي دارد و ما در اين جا فقط به يک روايت از امام باقر عليه السلام اشاره مي‌کنيم.

زراره که از اصحاب خاص امام است به امام عرض ميکند که ما نسبت به هر کسي که با شما موافق باشد، تولي و محبت داريم و از هر کسي که با مخالفت داشته باشد، تبري ميجوييم. امام باقر عليهالسلام پاسخ بسيار قابل تاملي به او مي دهند: «‌فَقَالَ يَا زُرَارَةُ قَوْلُ اللَّهِ أَصْدَقُ مِنْ قَوْلِكَ فَأَيْنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا أَيْنَ الْمُرْجَوْنَ‏ لِأَمْرِ اللَّهِ‏ أَيْنَ الَّذِينَ‏ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً أَيْنَ‏ أَصْحابُ الْأَعْرافِ‏ أَيْنَ‏ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ.»[9]

حضرت خطاب به زراره مي‌فرمايند: سخن خدا در قرآن از حرف تو صادق‌تر است‌(‌يعني نظر تو در مورد برائت از اهل سنت، با قرآن انطباق ندارد‌)‌ پس مراد از مستضعفين که خداوند آنها را معذور مي‌خواند، چه کساني هستند؟! مراد از کسانی که تکلیفشان به خدا واگذار شده کیانند‌؟!‌ مراد از افرادي که عمل خوب و عمل بد آنها آميخته شده، چه افرادي هستند؟ مراد از کساني که بايد دل‌هاي آنها را به دست آورد، کيستند؟

سخن امام باقر(ع) حجتي است تمام و دال بر اين مطلب که غير شيعيان هم ميتوانند از لطف و رحمت الهي بهرهمند شده و در زمره نجات يافتگان قرار گيرند و تبري از آنها به هيچ وجه با منطق قرآن انطباق ندارد.

/874/704/ر


[1] . سایت معظم له، سخنرانی روز عید غدیر سال 95.

[2] . همان.

[3] . بحار الانوار، ج 71، ص 217.

[4] . عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 304.

[5] . من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 93.

[6] . رسول جعفریان، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج 1، صص 36-41،قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1379. 

[7] . خوانساری اصفهانی،روضات الجنات، ج 4، ص 362.

[8] .  سید محمد شیرازی، الشیعه و التشیع، صص 173- 185، بیروت، دار صادق للطباعه و النشر.

[9] . کافی، ج 2، ص 383.

محمدصالح غلامعلی‌نژاد
ارسال نظرات