۱۲ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۵۱
کد خبر: ۴۴۱۴۴۵

چرا تجربه برجام بيدارشان نمي‌کند؟!

برجام مهم‌تر از آنکه يک توافق حقوقي باشد، يک پديدار تاريخي است. نگاه تاريخي به برجام نه از سر ذوق‌زدگي، بلکه به جهت نقشي که در شکل‌گيري تاريخ يک ملت و البته ملل ديگر دارد، مهم است.
موضوع برجام

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، برجام مهم‌تر از آنکه يک توافق حقوقي باشد، يک پديدار تاريخي است. نگاه تاريخي به برجام نه از سر ذوق‌زدگي، بلکه به جهت نقشي که در شکل‌گيري تاريخ يک ملت و البته ملل ديگر دارد، مهم است. به‌ بيان‌ ديگر هرچند عده‌اي روزهاي ابتدايي به هر دليل آن را يک توافق تاريخي مي‌دانستند و غريو شادي سر مي‌دادند، اما دورانديشان به فراست دريافته بودند برجام هر اندازه بزرگ باشد، چيزي جز تکرار تاريخ نيست! اما آنچه آن را بااهميت‌تر مي‌سازد، درس‌آموزتر بودن آن است.

آنچه در ذات هر تجربه‌اي نهفته است، هزينه‌هايي است كه براي درک آن بايد پرداخت. همه آن جمله معروف را به ياد داريم که «تجربه آموزگار سختگيري است که اول امتحان مي‌گيرد و سپس درس مي‌دهد.» براي درک برجام هزينه‌هاي قابل‌توجهي داده‌ايم که کم‌ارزش نبوده‌اند. هزينه‌هاي مادي و مستقيم اين تجربه، داده‌هاي ما بود که در ابتداي اين معامله به نشان حسن‌نيت طرف ايراني به‌صورت نقد و پيش‌پرداخت عرضه شد تا آنکه به اميد نسيه امتيازات طرف مقابل امضاي طرفين در پاي برجام بنشيند.

علاوه بر اينها برجام هزينه‌هاي معنوي و غيرمستقيمي داشت که به‌مراتب مهم‌تر از هزينه‌هاي مادي و مستقيم آن بود. نزديک به چهار دهه دست رد بر التماس‌هاي مکرر نظام سلطه براي نشستن پشت ميز مذاکره چيز کمي نبود؛ خصوصاً تأثيري که همين ايستادگي بر الگوسازي از استکبارستيزي در سطح جهان مستضعفين داشت.  با اين‌ حال هر تجربه‌اي هزينه دارد، لاجرم برجام نيز بايد تجربه مي‌شد. اما چرا؟ مگر غير از اين است که رهبر معظم انقلاب ‌اسلامي بارها و مکرراً، بر بي‌نتيجه بودن اين مسير تأکيد و تصريح کرده بودند و دورانديشاني که منافع ملي را مرجح بر همه ‌چيز مي‌دانند نيز در خصوص حرکت در کوچه بن‌بست هشدار داده بودند؟ همه به ياد داريم که 33 ماه پيش و درست در روزهايي که حتي خبري از توافق ژنو نيز نبود، حضرت آيت‌الله خامنه‌اي به ‌صراحت فرمودند: «بنده همچنان که گفتم خوش‌بين نيستم؛ من فکر نمي‌کنم [از] اين مذاکرات آن نتيجه‌اي را که ملت ايران انتظار دارد، به‌دست بيايد، لکن تجربه‌اي است و پشتوانه تجربي ملت ايران را افزايش خواهد داد و تقويت خواهد کرد؛ ايرادي ندارد اما لازم است ملت بيدار باشد.»

آن روزها براي جمعي از فعالان جبهه مؤمن انقلابي اين سؤال بود که اگر بي‌فايده يا احتمالاً زيان‌بار بودن مسير فعلي را مي‌دانيم، براي چه بدان تن مي‌دهيم. اين پرسش زماني جدي‌تر شد که به نام برجام، ماشين‌هاي سانتريفوژ جمع‌آوري شد، قلب رآکتور اراک خارج شد و... اکنون به‌مراتب آسان‌تر و مبسوط‌تر مي‌توان اين پرسش مهم را پاسخ داد. تجربه آن هدفي بود که اين دستاوردهاي علمي براي کسب آن هزينه شد.

حال ممکن است پرسيده شود آيا اين تجربه تا اين حد واجد اهميت بود تا چنين هزينه گزافي براي آن پرداخت شود؟ پاسخ را بايد در دستاوردهاي مادي برجام جست‌وجو کرد. اکنون به اعتراف مسئولان اجرايي و برخي اعضاي منصف مذاکره‌کننده، رهاورد برجام «تقريباً هيچ» است و کارشناسان و افکار عمومي نيز اثري از آن را بر سر سفره مردم نمي‌بينند.
مگر غير از اين بود که مذاکره و به‌ تبع آن برجام براي حل مشکلات اقتصادي کشور دنبال شد و حاميان سرسخت آن حتي مشکلاتي همچون آب، ازدواج جوانان و... را منوط به اجراي آن مي‌دانستند. پس در کارنامه يک‌ساله برجام چه دستاوردي براي ملت ايران به چشم مي‌خورد؟

هرچند نتيجه مادي برجام براي ما «تقريباً هيچ» بوده است، اما نمي‌توان انکار کرد که رهاوردي معنوي براي ما داشته است و آن «کسب يک تجربه پرهزينه، اما باارزش» است. به پرهزينه بودن آن پيش‌تر اشاره شد، اما باارزش بودنش از آن‌رو است که اين‌بار در يک نمونه براي آزمايش تمام مسير آنچه به ‌اصطلاح «تعامل‌گرايي» خوانده مي‌شد و به ‌عنوان راه نجات تجويز مي‌گشت را پيموديم. در اين راه ورزيده‌ترين چهره‌هاي ديپلماتيک‌مان را به عرصه آورديم، براي هموارسازي مسير مذاکرات، حتي در موارد غيرمرتبط اغماض بسيار کرديم تا به گفته آقايان به ‌اصطلاح چهره امنيتي از کشور و نظام زدوده شود. کليت نظام به‌صورت يکپارچه از مذاکره‌کنندگان ايراني حمايت كرد و حتي براي آرامش بيشتر آنها، منتقدان به صبر و سکوت دعوت شدند.

 حتي با آنکه چکش‌کاري دقيقي روي برجام و ابهامات و جزئيات آن در مجلس انجام پذيرفت، نهايتاً در 20 دقيقه به تصويب رسيد. همه اين هزينه‌ها ازآن‌رو بود تا در آينده کسي در اعتبار نتيجه اين تجربه «نرمش قهرمانانه» ترديد به خود راه ندهد.

اکنون و در يک‌ سالگي برجام بيش از همه‌ چيز «نقض عهد» طرف مقابل و به‌خصوص امريکايي‌ها عيان شده است. ما هرچه توانستيم در اثبات صداقت و وفاي به عهد خود کوشيديم و طرف ماقبل نيز همان‌گونه که انتظار مي‌رفت به سرشت بي‌وفايي خود، مکر و خدعه ورزيد!
برجام، اما همچنان روي کاغذ برجاست و تا زماني که رسماً از سوي غربي‌ها ملغي نشود، که البته الغاي آن دور از انتظار نيز نيست، روي کاغذ خواهد ماند. اما اين کاغذ تاريخي شد و در دفتر قطور تجارب تاريخي ملت ايران، برگ مهمي خواهد ماند.

با اين ‌حال در صحنه اجرا، چيزي به نام برجام «تقريباً» وجود خارجي ندارد و تنها به زينت‌المجالس سخنراني برخي مقامات اجرايي تبديل شده که همه‌روزه از دستاوردهاي آن داد سخن دهند اما مردم با واقعيت ماجرا آشنا شده‌اند. تنها نکته عجيب و لاينحل آن است که ذوق‌زدگان سابق و مجامله‌کاران فعلي، با اينکه بي‌نتيجه بودن تعامل‌گرايي و غيرقابل‌اعتماد بودن سلطه‌گران ثابت ‌شده است، چرا همچنان مصراً به دنبال تعميم اين مسير غلط، پرهزينه و بي‌فايده در ميداني هستند که عرصه اقتدار و عزت ملت ايران است. آيا هزينه‌هاي گزافي که براي ناکارآمدي برجام پرداخت شد، براي بيدار شدن و برخورد عقلاني با دشمن کافي نبود که به دنبال معامله کردن امنيت ملي و اقتدار منطقه‌اي ايران اسلامي در ازاي «تقريباً هيچ‌ها» هستند./922/101/ب3

ارسال نظرات