۱۷ آذر ۱۳۹۷ - ۲۱:۱۱
کد خبر: ۵۸۸۸۱۷
حجت الاسلام والمسلمین دانش مطرح کرد؛

گزارش | ساختارها و سازمان‌های صهیونیستی رو به اضمحلال

معنای جمله «اسراییل ۲۵ سال بعد را نخواهد دید» چیست؟ معانی بسیاری برای این جمله ذکر کرده‌اند، آیا رژیم صهیونیستی کشوری مانند هلند و آفریقای جنوبی است.
افول آمریکا

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، این روزها و بلکه سال‌های اخیر شرایط بسیار پیچیده‌ای بر جهان بشریت حاکم بوده و روز به روز سرعت تحولات جهان افزایش چشم‌گیری پیدا کرده است، به طوری که توان کشورهای ابرقدرت امروز را نمی‌توان به توان آنها در چند سال گذشته مقایسه کرد.

این تحولات به چند صورت در حال رخ‌داد هستند، برخی کشورها به خاطر برنامه‌ریزی در سطح کلان و استفاده از راهبردهای ارائه شده توسط نخبگان خود در حال پیشرفت نسبت به شرایط گذشته خود و برخی دیگر در حال پس‌رفت از اعتبار و جایگاه خود هستند.

یکی از کشورهای ابرقدرت جهان، ایالات متحده آمریکا است که در حال تجربه شرایط بسیاری پیچیده‌ای به لحاظ انتقال قدرت سیاسی و نظامی است که رهبر انقلاب اسلامی در سخنان اخیر خود این مسأله را مطرح کردند.

رهبر معظم انقلاب در بیانات خود به مناسبت سال‌روز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در آبان‌ماه 97 درباره مسأله افول آمریکا می‌فرمایند:« می‌بینیم که قدرت آمریکا و اقتدار و هیمنه‌ی آمریکا در دنیا رو به افول و رو به زوال است؛ در طول سالها دائماً‌ دارد کم میشود. آمریکای امروز از آمریکای چهل سال قبل که انقلاب پیروز شد، بمراتب ضعیف‌تر است؛ قدرت آمریکا رو به افول است؛ نکته‌ی مهم این است».

از این رو «بسیج دانشجویی دانشگاه معارف اسلامی» به منظور بررسی چگونگی "افول قدرت آمریکا" نشستی تخصصی با حجت الاسلام والمسلمین علی دانش پژوهشگر در حوزه مبانی انقلاب اسلامی و استاد اندیشه سیاسی اسلام و غرب در حوزه و دانشگاه ترتیب داده و این مسأله را به صورت تفصیلی و تخصصی بررسی کرده است.

گزارش تفصیلی این نشست که هفته گذشته به همت «بسیج دانشجویی دانشگاه معارف اسلامی» در سالن امام رضا(ع) دانشگاه معارف اسلامی برگزار شد، تقدیم مخاطبان محترم رسا می شود.

مقدمات و مبانی بحث "افول آمریکا"

حجت الاسلام والمسلمین دانش در ابتدای سخنان خود با اشاره به مبانی و مقدمات این بحث اظهار داشت: مطالبی که می‌خواهیم در رابطه با این بحث بیان کنیم، سعی بر این است که با توجه به مبانی امامین انقلاب باشد، چراکه به صورت روشن ممکن است، اختلاف یا مراتب نظرهایی وجود داشته باشد و طبیعتا به آنها پرداخته نخواهد شد و سخنان رهبر انقلاب در این زمینه ملاک و معیار قرار می‌گیرد، البته سابقه این مطلب با همین تعبیر افول آمریکا به دهه هفتاد بر‌می‌گردد.

نکته بعدی این‌ است‌که در منظومه فکری و عملی امامین انقلاب، پیشینه افول قدرت آمریکا به قبل از انقلاب برمی‌گردد، این تعبیر منظومه هم در این سال‌ها زیاد مورد استفاده قرار می‌گیرد و طبیعی است که در شرایط شکل‌گیری یک اصطلاح، گفتمان و فرهنگ قائل به تدریج هستیم و مسائل آهسته ومناسب شرایط و اقتضائات، تنزیلا شکل می‌گیرد.

فارغ از این نکته، استفاده از کلمه منظومه در زمان حال، معمولا اسم بدون مسمی است، یعنی اجزای دارای نسبت در راه هدف نیست، می‌توان گفت که استخراج منظومه به چند شکل صورت می‌گیرد، یکی این است که اصطلاحی را که به نظر مهم و جالب به نظر می‌رسد، به همراه تعدادی از مترادفات مورد جستجو قرار داده، به محصول جستجو نمایه زده می‌شود و همان محقق هم هندسه‌ای به آن ملحق کرده و از آن به منظومه تعبیر می‌شود که این می‌تواند زوایایی را ایجاد کند، چراکه موضوعی نگاه کردن به مسأله و القای هندسه برای آن، ضریب خطا و زاویه را زیاد می‌کند.

شکل دوم منظومه، مقداری نخبگانی بوده و بین افراد شاخص شکل گرفته است و اثراتی استخراج شده است، این است که هندسه را اقتضایی و اتفاقی استنباط نکرده‌اند، بلکه از قبل نظامی را مفروض گرفته و آن نظام را در آثار امامین انقلاب جستجو و سپس یک هندسه مشخص را تنظیم کرده‌اند.

خب این شکل طبیعتا نسبت به شکل اول، به موازین فنی کار نزدیک‌تر است، اما زاویه بیشتری را می‌تواند ایجاد کند، زیرا وقتی هندسه‌ای را از بیرون فرض کرده و قصد تکمیل آن را داشته باشی، احتمال این‌که مطلب و نظامی را القا کنی، طبیعتا فراوان خواهد بود.

شکل سوم، این است که ابتدا منظر را استنباط کنید، یعنی بدانید که گوینده از چه منظری به قضیه نگاه می‌کند، سپس تلاش کنید که در مصرحات و مکررات او به همین سبک رایج علوم اصول با استنباط الحاقات عمومات و مقایسه مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، استنباط و اجتهاد کنید، یعنی ابزار این کار همین نظام اجتهاد حوزوی و جواهری است، چراکه کلمات حضرت امام عام و خاص و ناسخ و منسوخ دارد، یعنی ابتدا منظر را شناخته و براساس اصول استنباط هندسه، نظم و نسبت بین اطلاعات و اجزای آن منظومه را از خود از خود صاحب فکر برداشت کنید، طبیعتا این امر می‌تواند به واقع نزدیک‌تر باشد.

البته نزدیک‌تر این است که خود صاحب فکر تصریح کند که این تصریحات در بعضی موارد وجود داشته، اما درباره حضرت امام و آقا که موضوع فکری ما است، به این امر نرسیده‌ایم.

نظام‌های پنج‌گانه در منظومه فکری امامین انقلاب

در منظومه‌ای که برخی به آن پرداخته و جای امیدواری است که مورد توجه بیشتری قرار گیرد، به تصریح امامین انقلاب، 5 نظام را می‌توان در منظومه فکری و عملی(مکتب) [یعنی امتداد مباحث نظری در حوزه عمل]، به عنوان نقاط اصلی آن طرح کرد.

نظام فکری و جهان‌بینی مبتنی بر نظام ارزشی و براساس نظام عملی و اهداف‌ها و به موازات این نظام چهارگانه نظام موانع که براساس تحقیق در تمام منظومه‌ها تاکنون، اعم از مجموعه‌های حکومتی، نخبگانی و اجتماعی و مردمی با عنوان منظومه انقلاب اسلامی استنباط کرده‌اند، این نظام موانع وجود ندارد.

در نگاه توحید این مسأله جدی است، چراکه نظام توحیدی با نفی آغاز می‌شود و نفی مانع رکن اصلی است، «لا اله الا الله، فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله، فقد استمسک بالعروه الوثقی» چون منظر مکتب انقلاب توحید بوده و آن هم توحید سوره حمد و اخلاص است، به دیگر عبارت توحید صمدی و خاستگاه و مبادی این مکتب از آن‌جا آغاز شده و به آنجا هم ختم می‌شود، بنابراین توجه به نظام موانع بسیار جدی خواهد بود.

باید توجه داشت که نظام موانع به موازات نظامات چهارگانه تعریف می‌شود، یعنی نظام موانع در مقابل نظام فکری، ارزشی، اهداف و آرمان‌ها و نظام موانع عملی.

افول نظام سلطه در نظام موانع مطرح می‌شود

مسأله شناخت دشمن و افول دشمن و آمریکا طبیعتا در نظام موانع داخل می‌شود، اما در تبیین آن باید از نظامات چهارگانه استفاده کنیم.

اگر بخواهیم مقداری به این موضوع نزدیک شویم، از حیث تاریخچه پیشینه اشاره به این معنا، یعنی تصریح به مسأله زوال غرب، افول آمریکا، نظام سلطه و لیبرالیسم یا استکبار در ساحت‌های مختلف اقتصاد، فرهنگ و سیاست، به قبل از انقلاب برمی‌گردد، هرچند تصریح به افول آمریکا در سخنرانی رهبر انقلاب در تاریخ 13 آبان شکل گرفته است، اما تصریح به این معنا در بیانات و مصاحبه‌های حضرت امام و رهبر انقلاب در زمان قبل از انقلاب و بعد از انقلاب مشاهده می‌شود که گاهی با عنوان افول، انفعال و گاهی با عنوان ضعف به شکل‌های گوناگون از این مسأله یاد شده است.

به عنوان مثال حضرت آقا در حرم امام رضا(ع) در چند سال گذشته فرمودند «امروز آمریکایی‌ها در شرایط انفعال هستند»، حضرت امام راحل هم در مصاحبه‌های مختلف با نشریات غربی به این مطلب اشاره کرده و توجه دادند که ظهور انقلاب اسلامی را مساوی با افول جریان‌های مقابل دانستند.

جایگاه نظام غرب در نظام موانع انقلاب

این از نکات اساسی است که در نظام موانع انقلاب اسلامی، پهلوی و ارتجاع منطقه، مانع نبوده‌اند، بلکه مانع اصلی همان نظام سلطه و به تعبیر صحیح‌تر غرب بوده است که تجلی قدرت غرب از زمانی خاص در ایالات متحد مشاهده می‌شود.

گاهی از منظر کارشناسان سیاسی و اجتماعی به این مسأله نگاه می‌شود که در همین سخنرانی اخیر، رهبر انقلاب فرمودند؛ یکی از اندیشمندان که ظاهر فوکویاما بوده است، قبلا پایان تاریخ و اشراف مدام را قدرت ایالات متحده برشمرده و اکنون در بحث خود تجدید نظر کرده است که این موارد نظرات کارشناسی بر اساس جامعه شناسی و تاریخ است.

مطالب مطرح شده توسط امام راحل و رهبر انقلاب، از منظر یک فقیه است، مسأله فقاهت وقتی در جایگاه زعامت مطرح می‌شود، طبیعتا مقداری با مسأله فقاهت در جایگاه افتا و مرجعیت به شکل امروزی که مسائل فردی یا اجتماعی غیرحکومتی موضوع استنباط است، تفاوت می‌کند، زیرا فقیه در مقام حکومت، تمام آنچه از افعال انسان به ما هو انسان در ساحت‌های مختلف فردی و اجتماعی می‌تواند مورد سؤال واقع شود را باید پاسخ دهد.

اگر از فقیه در رابطه با اعمال فردی و اجتماعی سؤال شود، نمی‌تواند نظر ندهد یا نظری نداشته باشد، چراکه نظرات فقیه جهت‌دهی‌های اجتماعی را تنظیم می‌کند، بلکه بایستی حکم آن را تحت یکی از احکام پنج‌گانه اباحه، حرمت، وجوب، کراهت و استحباب مطرح کنند.

اگر گفتند که می‌خواهیم شاکله آموزش و پرورش را بر این مبنا تغییر داده و سازوکار جدیدی ایجاد کنیم، فقیه باید این سازوکار جدید را در مبانی دینی استنباط کرده و به آن پاسخ دهند، یعنی فقاهت در جایگاه زعامت دیگر مانند فقاهت در جایگاه مرجعیت که رساله‌های عملیه محصول آن است، نبوده و دامنه آن بسیار وسیع‌تر خواهد بود.

ضرورت استنباط مسائل از جایگاه فقاهی

هر فعل، تأیید و قولی از فقیه در جایگاه زعامت بایستی با استنباط فقاهی انجام شود، اما فقه در این‌جا، گستره معنایی پیدا می‌کند، به تعبیر امام راحل، مفسر، فیلسوف و فقیه مصطلح اسلام شناس نیستند.

آن فقیهی که باید عهده‌دار امر زعامت باشد، اسلام شناس به معنای جامع است، یعنی مرزهای فقه اصغر و فقه اکبر باید به هم نزدیک شود، به این معنی که فقیه با اسلام شناسی به معنای اعم باید به پاسخ مسائل در حوزه فردی و اجتماعی بپردازد و آنچه را که مطرح می‌کند، باید استنباط کرده باشد.

بله، تشخیص کارشناسان مصداق شناس و مسأله شناس به فقیه کمک می‌کند، مانند تشخیص فلس‌دار بودن ماهی توسط کارشناسان که بعد از مطرح کردن نظرات کارشناسی و تبیین مسأله، فقیه بایستی آن نظر را به اطلاقات و عمومات در دین عرضه و مطابق آن فتوا دهد.

باید توجه داشت که هر فعل، قول و تأییدی از فقیه در جایگاه زعامت آثار اجتماعی داشته و منجر به قوام اجتماع و دولت اسلامی یا وحدت رویه حرکت اسلامی می‌شود، بنابراین هر فعلی از فقیه زعیم باید بر اساس استنباط حجت باشد، به خلاف فقیهی که فتوای آن صرفا در رساله، استفاتائات یا درس خارج است.

اگر مطلبی مانند افول آمریکا مطرح می‌شود، بایستی این مسأله بر اساس مبانی دینی و شریعت قابل تبیین باشد، یعنی نمی‌توان فقط آن را مسأله کارشناسی دانست.

نقاط اصلی جهانبینی انقلاب اسلامی

رهبر انقلاب در تاریخ 12 /9/97 خود پنج نقطه اصلی جهانبینی به عنوان نقاط اصلی جهانبینی اسلام و انقلاب اسلامی مطرح می‌کنند که هرآنچه در حوزه‌های مختلف مطرح می‌شود، بازگشت آن به این پنج نقطه است، به این معنا که منشأهای استنباط به این امور برمی‌گردد و در واقع این ارتقای فرهنگ عمومی در ساحت‌های مختلف را شامل می‌شود.

جالب است که همین مراحل پنج گانه انقلاب یعنی «انقلاب، نظام، دولت، کشور و تمدن » مطرح شده توسط رهبر انقلاب، مرحوم سیدقطب نیز در مطالب خود اشاراتی به این مسأله داشته‌ است، حال آیا این مسائل همان استنباط سیدقطب است که رهبر معظم انقلاب تغییراتی در آن داده‌اند یا نگاه کارشناسی و جدید است یا همین مراحل 5گانه استنباط یک فقیه است.

هر فقیهی قبل از استنباط موضوعات باید استنباط نظامات داشته باشد، وگرنه موضوعات پراکنده خواهد شد، از این رو وقتی رهبر انقلاب در بیانات خود به مذاق دین اشاره می‌کنند، شاید به همین معنا اشاره داشته باشند، اگر بتوانیم این مسائل را با یکدیگر تطبیق کنیم.

در همین مسأله فرآیند، حضرت آقا بحث سیره عقلا و سیره معصومان از انبیا و مخصوصا خاتم الانبیا(ص) در استباط فرآیند حرکت، مورد نظر ایشان بوده است.

در متن 12/ 9 /79 رهبر انقلاب بیانی دارند که پنج نظام فکری، ارزشی، آرمانی، اهداف و موانع تقریبا مطرح شده است، یعنی اگر بخواهیم بیانات حضرت امام و آقا را عنوان گذاری کرده و طبقه‌بندی دهیم، می‌توان گفت که سخنرانی یاد شده جزء سخنرانی مهیمن است که پر آن دیگر مباحث را در برمی‌گیرد، یعنی جزء گفتارهای و بیانات اصلی است.

این نظامات پنج‌گانه هم از یکدیگر منفطرا استخراج می‌شوند، به این معنا که در یک امتداد تکوینی و حقیقی و رابطه علّی و معلولی هستند، در این الگوی اسلامی و ایرانی پیشرفت که نگاشته شده است، مشاهده می‌کنید که قسمت مبانی هیچ ارتباطی به دستورالعمل‌ها ندارد، اگر متن 12/9/97 را با این دقت مشاهده کنید، می‌بینید که ارزش‌ها و نظام اهداف از داخل نظام جهان‌بینی انفطار پیدا کرده است، حتی بالاتر از امتداد، [سپس نظام عملی در لایه بیرونی و بعد نسبت آن با نظام موانع]

حرکت عالم به سمت حاکمیت حق و صلاح

رهبر انقلاب اسلامی در همین سخنرانی 12/9/97 پنج نقطه جهان‌بینی توحید، معاد باوری، حرکت عالم به سمت حاکمیت حق و صلاح، کرامت و استعداد انسان را مطرح می‌کنند.

اگر بخواهیم این 5 نقطه اصلی جهانبینی را دسته بندی کنیم، می‌بینیم که این بیان توسط رهبر انقلاب در جای دیگر همچون سخنرانی سازمان ملل ایشان نیز مطرح شده است، بنابراین می‌توان گفت که این مطلب یک بیان مقصود است، یعنی متکلم در مقام بیان بوده و مقدمات حکمت فراهم است، جای دیگر هم به این مطلب اشاره شده و می‌توان آن را در قالب مصرحات و مکررات قرار داد، یعنی در استنباط و استخراج منظومه و تحلیل روی آن تکیه و از آن استفاده کرد.

در این پنج نقطه، نقطه آخر یعنی جریان عالم به سمت حاکمیت حق و صلاح نسبت به موضوع جلسه یعنی افول آمریکا به صورت روشن دارای ربط است، به این معنی که فلسفه تاریخ شکل می‌دهد.

حاکمیت حق و صلاح در واقع نقطه مقابل فکری و فلسفی ما در مقابل غرب است، اولین آثار امام راحل به عنوان بنیان‌گذار انقلاب در کتابی مانند مصباح الهدایه به بحث جهانبینی انقلاب اسلامی می‌پردازد، باید توجه داشت که ما هنوز از کتبی مانند شرح دعای سحر، چهل حدیث، شرح حدیث جنود عقل و جهل کشف رمز نکرده‌‌ایم [که اساسا مانیفست، مبادی و مبانی ما در تقابل با نظام غرب در کتابی مانند شرح حدیث جنود عقل و جهل است] و نسبت اینها با مراحل انقلاب همچون نظام سازی، دولت‌سازی، جامعه‌سازی و تمدن سازی و امتداد این موارد را بررسی نکرده‌ایم.

در سفر رهبر انقلاب به قم در گفت‌و گو با اساتید فلسفه حکمت فرمودند؛ ما نیازی به رنسانس فرهنگی نداریم، حکمت متعالیه که ملاصدرا به درستی فلسفه خود را حکمت نامیده، آینده تمدن بشری و تمدن اسلامی است، بعد حضرت آقا ادامه می‌دهند که با «بسیط الحقیقه کل‌الاشیا» این نظامات را تعریف کنید که در آن بیان ظاهرا اقتصاد مدنظر ایشان است که چطور آن نگاه توحید صمدی کتاب شواهدالربوبیه باید در سیاست خارجی تبدیل به راهبرد شود و چطور به ما تحلیل می‌دهد.

رهبر انقلاب اسلامی در همان بیانات خود می‌فرمایند، در حکمت متعالیه عرفان، قرآن و برهان به وحدت رسیده است، یعنی سه امر نیست، بلکه حقیقت بسیطی است که باید از آن امتداد و تجلی دریافت کنید.

عبور از تمدن و فرهنگی خاص از لایه‌های ظاهری یا باطنی

عبور از یک تمدن یا فرهنگ از کجا شروع می‌شود، از لایه‌های ظاهری یا باطنی؟ تحقق آن در لایه‌های ظاهری است اما زیربناها در لایه‌های باطنی است، از این رو امام راحل فرمودند؛ جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمی‌شناسیم، یعنی در صورت دعوا نداریم و جنگ در لایه‌های پنهانی و باطنی در جریان است، به همین دلیل حضرت آقا فرمودند، «ذات ایالات متحده نظام جمهوری اسلامی را برنمی‌تابد»، ذات در بحث نظامات و مبادی و مبانی فکری آن است، اگر این لایه‌ها مورد تأمل واقع نشود، بعد نمی‌توان تحلیل درستی ارائه داد.

جریان و حرکت عالم به سمت حاکمیت حق و صلاح که مبنای تحلیل استنباطی و اجتهادی رهبر انقلاب است، برای گزارش‌ها و اطلاعات میدانی است که به وسیله آنها در جایگاه زعامت و رهبری استنباط یک معنایی را می‌کند.

اگر بخواهیم این حرکت عالم به سمت حاکمیت حق و صلاح را تبیین کنیم، در دو گزاره می‌توان تبیین جدی کرد، یک گزاره تبیین بر اساس عمومات سنت‌های الهی در متون دینی و لایه دیگر بر اساس قواعد قطعی عقلی و فلسفی است که رهبرانقلاب و امام راحل به هر دو لایه توجه کردند.

به عنوان مثال در بیان دیگری که رهبر انقلاب می‌فرمایند، حرکت عالم به سمت حاکمیت حق و صلاح است، می‌فرمایند در این مسیر طفره وجود ندارد، به این معنا که حرکت به سمت کمال دفعی نیست، بلکه تدریجی است، برای انسان هم جبری نبوده و اختیاری است.

در تدریج می‌تواند تسریع صورت گیرد، اما در ضمن تسریع باید مراتب و مراحل آن حتما انجام شود، یعنی نمی‌توان مستقیما از یک وارد 3 شد، شماره سه بعد از یک در واقع سه نیست، بلکه همان 2 است، حال شما به هر نامی که می‌خواهی آن را صدا کن، برای ورود به عالم 100، بایستی از 1 تا 99 را عبور کرد.

عدم وجود طفره و خلاء در جریان حاکمیت حق و صلاح

در جریان عالم به سمت حاکمیت حق و صلاح طفره و پرش نیست، در این جریان خلا وجود نداشته و مرتبه‌ای جا نمی‌ماند و باید مراتب آن پیموده شود، هرچند در پیمودن این مراتب، تسریع وجود دارد.

در غرب آقای هگل و مارتیز از یک منظر و داروین در طرف دیگر به عنوان یک نظریه زیست‌شناسانه یا نگاه غیر دقیق مطرح شده توسط امثال ابن خلدون، حال جریان عالم به سمت حاکمیت حق و صلاح قسمت عمده تحلیل حرکت انقلاب و بعد در لایه‌‌های تقابلی با غرب و مخصوصا در لایه‌‌های زیربنایی در حوزه فلسفه و فلسفه تاریخ این تعارض و تقابل را تبیین و مشخص می‌کند.

از جهت حاکمیت سنت‌های الهی هم این‌گونه است، که جریان عالم به سمت حاکمیت حق و صلاح را، بر اساس این سنت الهی می‌داند که عالم بر اساس حق خلق شده، اگر جریان عالم به حرکت جوهری در مسیر حرکت کمال است و در این مسیر طفره وجود ندارد، هر حرکت خلاف طبیعت، حرکت قسری است که «القسر کما علمت لا یکون دائمیاً و لا أکثریاً» یعنی حرکت خلاف طبیعت نه دائمی است و نه اکثری، وقتی به نقطه‌ای رسید، از آن برمی‌گردد، مانند این‌که چیزی را به سمت خلاف جاذبه پرتاب کنم، چون الان جاذب طبیعت است، خلاف طبیعت به نقطه‌ای حرکت می‌کند و از نقطه دوباره برمی‌گردد، آن‌که بدون انقطاع و مدام در باطن حرکت می‌کند، همان حرکت طبیعی است.

این از نظر عقلی، از نظر سنت‌های الهی هم عالم براساس حق خلق شده و هرآنچه باطل است، جریان مستمر در عالم ندارد، از این رو جریان عالم به سمت حاکمیت حق و صلاح است که از نظر متون دینی و قرآنی هم می‌توان بررسی کرد،« جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا » یعنی باطل از ابتدا استمراری نداشت و رفتنی بود.

برای این حرکت عالم به سمت حاکمیت حق و صلاح به عنوان یک اصل فکری و فلسفی، خداوند متعال عالم را با اسباب آن پیش می‌برد و بنای الهی بر اداره امورات دنیوی به واسطه معجزه و کرامات نیست، همان‌طور که گفته شد، اختیار انسان در کمال او دخیل است و جبری نیست، بنابراین بایستی در حرکت انسان به سمت نقطه مطلوب، باید اختیار او نیز دخیل باشد.

افول آمریکا بر پایه اختیار

یکی از پایه‌های افول آمریکا همین اختیار انسان است، حال چطور اختیار انسان در این افول دخیل است، وقتی این مبنا گفته شد و ذهن و فکر شما استقرار پیدا کرد که حق تعالی اراده خود را برای این‌که جریان عالم به سمت حاکمیت حق و صلاح است، به کار گرفته و مانع را هم خود خداوند قرار داده است، « و کذلک جعلنا لکل نبی عدوا» ، « وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْیةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا» مانع را هم خود قرار داده‌اند، یعنی اصل حرکت و مانع به دست خودشان است، به همین خاطر است که آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند، این سخن حضرت امام و آقا، حرفی ژورنالیستی نیست، این باید به درستی مطرح شود، تمام تبلور آمریکا در نهایت اسم مذل حق استو اسم مذل به دست صاحب اسم است، یعنی وقتی شمر روی سینه حضرت امام حسین(ع) به عنوان ولی مطلق خدا در عالم نشسته است، تمام لشکر پشت سر شمر، به ید قدرت سیدالشهداء (ع) است و این همان ظهور اسم مذل است.

اگر این فکر استقرار پیدا کرد که خداوند برای اختیار و اراده انسان اصالت قائل شده است، « إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم» حال بایستی این مبنا در عالم، تبدیل به مدل شود.

رهبر انقلاب در کتاب دو امام مجاهد برای حرکت عالم به سمت حاکمیت حق و صلاح مدلی طرح می‌کنند با نام انقلاب پس از انقلاب که بسیار قابل توجه است.

حضرت آقا در سخنرانی تاریخ 12/9/96 بیانی دارند، که با توجه به آن مشخص می‌شود که ما در شرایط انقلاب پس از انقلاب هستیم، ایشان مدل حرکت انبیاء و مخصوصا انبیای الوالعزم را با انقلاب پس از انقلاب تبیین می‌کنند.

سه رکن توحید، کرامت انسان و عدل به عنوان ارکان انقلاب، سپس تعریف این ارکان و مفهوم ارتجاع از انقلاب که در این سه رکن رخ می‌دهد، در آخر هم مفهوم تجدید انقلاب یا انقلاب پس از انقلاب که همه انبیای الهی با همین مدل پیش رفته‌اند و تصریح بر این‌که بعثت مساوی با انقلاب است، توسط رهبر انقلاب انجام می‌شود.

بعثت همه انبیا پیاده سازی مدل انقلاب بوده است

بعثت همه انبیاء پیاده سازی مدل انقلاب بوده است و هر نبی الوالعزمی نسبت به نبی الوالعزم گذشته علاوه بر انقلاب حرکت خود که بر اساس آن مبعوث بوده، در ارتجاع در آن سه اصل، دارای انقلاب پس از انقلاب بوده است.

بعد پیامبر اکرم(ص) بالاترین انقلاب و بعد از ایشان امام حسین(ع) انقلاب پس از انقلاب، بعد از اباعبدالله(ع) نیز در مسیر تاریخ جبهه حق تا انقلاب اسلامی، مدام انقلاب پس از انقلاب و انقلاب امام خمینی(ره) هم یکی از مصادیق مهم انقلاب پس از انقلاب است، به همین دلیل خیلی عجیب است که در کتاب دو امام مجاهد و همرزمان حسین(ع) در سال 51 و 52 بیش از صدبار از کلمه انقلاب اسلامی استفاده شده است.

شاید این عبارت برای شما ساده به نظر بیاید، اما دقت کنید که مسعود رجوی در اولین متینگ سازمان مجاهدین بعد از پیروزی انقلاب اینگونه اعلام می‌کند؛ این چیزی که رخ داد یک نهضت و قیام بود، نه انقلاب، تا چه رسد به انقلاب اسلامی، یعنی این کلمه در آن زمان که گفت‌وگوهای فکری به صورت خیلی جدی جریان داشت، در یک کتاب صدبار تکرار شده بود، پس مدل حرکت برای حرکت به سمت حاکمیت حق و صلاح، انقلاب پس از انقلاب است.

بیانات رهبر انقلاب در تاریخ 12/9/96 به همان سخنان سال 51 و 52 برمی‌گردد، که معلوم می‌شود افول آمریکا یک افول انفعالی است و این‌گونه نیست که خود به خود پیش رود، این حرکت قسری چطور به موازات حرکت طبیعی جلو می‌رود و این حرکت طبیعی هم به معنای حرکت تکوینی صرف که خدا نقش داشته باشد و ما نقشی نداشته باشیم نیست، بنابراین آن مبنا را تبدیل به واقعیت می‌کنیم، پس مدل پیدا می‌کند.

فرآیند انقلاب پس از انقلاب

حال این مدل، یعنی پیاده سازی، اقامه، تثبیت و بسط انقلاب و انقلاب پس از انقلاب خود خود دارای فرآیندی است.

رهبر انقلاب در تاریخ 19/9/75 در سالروز بعثت، روند تحقق آرمان‌های بعثت که شامل نهضت، حکومت( یعنی نظام سازی و دولت سازی)، جامعه سازی و تمدن سازی است را مطرح می‌کنند، که این مراحل 5 گانه انقلاب را از همین سیره نبوی استنباط کرده و سپس فرآیند برای حرکت انقلاب ایجاد می‌کنند که امام راحل هم بر این مراحل تأکید دارند که این مراحل 5گانه به موازات پیش‌‌برد، عبور از نظام موانع را تحقق می‌بخشد.

بنابراین افول آمریکا در نظام موانع دیده می‌شود، وقتی مبانی حرکت در جهانبینی که یکی از آنها حرکت عالم به سمت حاکمیت حق و صلاح است، تبدیل به مدل شود، کاملا مشخص می‌شود که چگونه در متن انقلاب اسلامی از نظام سلطه عبور می‌کنیم.

ما امروز نمی‌توانیم آمریکای چهل سال پیش را برای مردم توضیح دهیم، زیرا این امر یا از طریق مطالعه زیاد و فراوان و تصور از واقعیت‌ها به دست می‌آید، یا این‌که امروز مشابهی در روزگار امروز به او نشان دهیم.

اکنون انقلاب رسانه ندارد، زمانی که در صداوسیما یک سخنرانی از رهبر انقلاب پخش شود، هیچ تبیینی در صدا وسیما نسبت به سخنان رهبر انقلاب انجام نمی‌شود.

زمانی که حضرت آقا بخواهند درباره موضوع خاصی همچون محیط زیست سخن بگویند، ابتدا مبانی دینی آن را می‌گویند، زیرا ایشان در جایگاه یک فقیه صحبت می‌کنند، رهبر انقلاب قبل از این‌که در هر زمینه کارشناس و صاحب نظر باشند، یک اسلام‌شناس تمام عیار و جامع هستند، معمولا رهبر انقلاب اسلامی نیمه سخنان خود را به مبانی و نیمه دوم سخنان را به مصادیق اختصاص می‌دهند، حال صداوسیما نیمه دوم را به صورت کامل پوشش داده، سپس گزاره‌ای کوتاه از نیمه اول سخنان ایشان روایت می‌کند، ما و ائمه جماعات و جمعه نیز معمولا به مطالبات ایشان توجه داریم نه مبانی، بنابراین تبیینی صورت نمی‌گیرد.

ضرورت تحلیل گزاره "افول آمریکا" براساس مبانی فقاهی رهبر انقلاب

از این رو اگر ما بخواهیم گزاره‌ای مانند "افول آمریکا" از رهبر انقلاب را تحلیل کنیم، بایستی آن را بر اساس مبانی فقاهی، اجتهادی و اسلام شناسی ایشان تبیین کنیم، در غیر این صورت حرف و سخن ایشان را در کنار دیگر کارشناسان سیاسی قرار داده‌ایم.

نظام سازی که تبلور آن در قانون اساسی است عنوان نظام اسلامی، جمهوری اسلامی است، یعنی یک جمهور و یک اسلام و یک کسره نسبت، انسان، خدا، مردم و شریعت و نسبت بین آنها که آن نسبت ولایت است.

سعی شد، مبانی مسأله "افول آمریکا " گفته شود، با توجه به مبانی بحث، این مسأله دریافت می‌شود که استنباط مبانی بحث از گفتار رهبر معظم انقلاب، ساده نبوده و نیازمند جلسات بیشتر، مطالعه کتب فراوان از امام راحل و رهبر معظم انقلاب به صورت دقیق است.

مهمترین نشانه‌های افول آمریکا چیست، چه آثاری دارد و به چه معنا است؟

یکی از مهمترین نشانه‌های افول آمریکا در بیانات رهبر انقلاب را در همین سخنرانی 13 آبان می‌توان مشاهده کرد که حضرت آقا زبون شدن جریان آمریکا را با اشاره به افول قدرت رژیم صهیونیستی بیان می‌کنند، که جنگ 33 روزه، 22 روزه و همین‌طور تا جنگ اخیر که 2 روز بیشتر توانایی مقاومت در مقابل نیروهای فلسطینی را نداشتند.

رهبر معظم انقلاب بیانی دارند که «اسراییل 25 سال آینده را نخواهد دید» ایشان به صورت مکرر این مطلب را تکرار کرده‌اند و این عبارت ساده‌ای نبود که به راحتی بتوان از کنار آن گذشت.

این عبارت از منظر کسانی است که به ایشان مانند افراد ولایی اعتقاد ندارند، ممکن است رهبر سیاسی، هرچند یک رهبر سیاسی دقیقی همچون آیت الله خامنه‌ای مطلبی را بگوید و اشتباه کند، اما این‌که رهبر انقلاب اسلامی این موضع را چندین بار بگوید، نشانه این است که از روی سهو در تعبیر و برای تبلیغات گفته نشده است، از این رو این موضع‌گیری آنقدر که برای دشمنان ما مهم بوده، برای ما مهم نبوده است.

ارتباط افول آمریکا با تضعیف رژیم صهیونیستی

حال جمله « اسراییل 25 سال بعد را نخواهد دید» به آمریکا چه ربطی دارد؟ به نظر همه جهان این مطلب را قبول دارند که اگر هژمونی و نمادهای قدرت نظام سلطه و ایالات متحده آمریکا را بخواهیم تصویر کنیم، قطعا یکی از نمادهای ثبات و قدرت آن، اسراییل و ثبات و قدرت رژیم آن خواهد بود.

اگر بخواهیم اعمال قدرت سیاسی، سیاست‌ها و اراده‌های کشورهای نظام سلطه را در چند نقطه نشان دهیم، قطعا یکی از آن نقاط، ثبات و استقرار رژیم صهیونیستی است و این مهمترین نماد قدرت و هژمونی قدرت غرب است، برای همین وقتی آمریکا بحث خاورمیانه بزرگ را مطرح می‌کند و هدف آن قدرت نمایی در منطقه است، این قدرت نمایی در منطقه بر اساس قدرت نرم و سخت رژیم صهیونیستی مطرح می‌شود.

حال معنای جمله «اسراییل 25 سال بعد را نخواهد دید» چیست؟ معانی بسیاری برای این جمله ذکر کرده‌اند، آیا رژیم صهیونیستی کشوری مانند هلند و آفریقای جنوبی است که سالهای قبل از قدرت و نظام سیاسی خاصی برخوردار بوده و اکنون چنین قدرتی ندارند.

نتانیاهو قبل از عید امسال در آیپک یک سخنرانی کرد و از چند سازمان مهم تجاری با کارویژه فرهنگی همچون مانند گوگل و ماکروسافت، گوگل مپ نام برد که البته مأموریت اصلی آنها سیاسی است و رژیم صهیونیستی را مالک آنها معرفی کرد، امروز لابی‌های صهیونیستی در دنیا که اقتدار و استقرار آنها در این نقطه است، صرفا چند سازمان فرهنگی، علمی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی ندارند، بلکه قبل از سازمان‌ها، ساختارهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در دنیا به دست این‌ها است، اگر آمریکا افول و سقوط کرده و چین ظهور کند، چین چیزی جز نسخه غربی شرق چین نیست، یعنی چین چیزی جز غرب شرقی نیست، همان ساختارها است و چیزی تغییر نمی‌کند، بلکه به صورت لایه‌ای تر فقط بانک‌ها، سازمان‌ها، سینما و هنر به دست این‌ها نیست، بلکه نظامات سیاسی [منظور جنبه تئوریک آن است‌ که تحقق میدانی پیدا می‌کند]، یعنی عقبه فلسفی و تئوریک اقتصاد، سیاست و فرهنگ دنیا به دست این‌ها است.

عقبه ساختارها و سازمان‌های صهیونیستی در حال نابودی است

«اسراییل 25 سال بعد را نخواهد دید» یعنی چه؟ امروز لابی رژیم صهیونیستی و حلقه‌های اصلی نظام سلطه که در ایالات متحده به یک عنوان نمادین و به صورت خیلی روشن‌تر و حادتر در رژیم صهیونیستی دیده می‌شوند، حال وقتی گفته می‌شود 25 سال بعد این رژیم نخواهد بود، در واقع عدد مطرح می‌شود که بسیار مهم است، یعنی عقبه این سازمان‌ها و ساختارها، دیگر تشکیلات ندارد، نه این‌که 25 سال بعد دیگر هیچ صهیونیستی وجود نداشته باشد، مانند نابودی داعش که منظور از آن نابودی حکومت و ساختار داعش روی زمین بود، اگر بپذیریم که اسراییل یکی از نمادهای قدرت و غلبه غرب و آمریکا، بلکه مهمترین نماد است و حتی منفردا تمام مسائل را می‌توان این‌جا مشاهده کرد، اگر 25 سال بعد، رژیم صهیونیستی نیست، یعنی عقبه نظامات و ساختارها و سازمان‌های نظام سلطه وجود نخواهد داشت.

حال این‌جا سؤالی مطرح می‌شود که چه جریان و فکری در آینده 50 ساله دنیا مؤثر است؟ چراکه این افول یک صعودی را می‌طلبد، به نظر جریانی که بتواند برای 50 ساله آینده دنیا، نظامات، ساختارها و سازمان‌های رقیب ایجاد کند، در آینده دنیا مؤثر خواهد بود.

باید توجه داشت که معنای رقیب به درستی برداشت شود، همان‌طور که گفته شد، بانک چین رقیب بانک اروپا و آمریکا نیست، چراکه از نظام بانکداری یکسانی برخوردار هستند، حال در غرب یا شرق، تفاوتی ندارد، نظامات فرهنگی در دنیا، حال هالیوود باشد یا بالیوود، ساختار سیاسی، حال ایالات متحده باشد یا نظام مارکسیستی شوروی سابق، هیچ تفاوتی ندارند.

رقیب یعنی بیرون از این ساختار کنونی، همان‌طور که مردم‌سالاری دینی بیرون از دموکراسی بوده و تنها اشتراک لفظی دارند، اقتصاد مقاومتی مطلقا بیرون از اقتصاد لیبرال است، هنر و فرهنگ کاملا بیرون از ساختار فرهنگی غرب است و فقط اشتراک لفظی دارند، از این رو بیان افول آمریکا از سوی رهبر انقلاب دارای نشانه و لوازمی است که باید از بعد فقاهی آن بررسی شود و باید به لوازم آن مقید بود، حال باید دید که حوزه علمیه در تعریف ساختارها ونظامات 50 ساله آینده کجاست./876/ز۵۰۱/س

خبرنگار: مهدی شاهی

ارسال نظرات