۱۴ مهر ۱۳۹۷ - ۱۰:۲۹
کد خبر: ۵۸۱۲۲۶

یادداشت| دلایل غیر منطقی در مسیر ازدواج

ازدواج کردن یکی از اتفاقات مهم زندگی هر فرد است. با رشد جوامع و تغییر در فرهنگ ازدواج زندگی در تفکرات و عقاید راجع به ازدواج نیز تغییراتی صورت گرفته است.
ازدواج

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، ازدواج کردن یکی از اتفاقات مهم زندگی هر فرد است. با رشد جوامع و تغییر در فرهنگ ازدواج زندگی در تفکرات و عقاید راجع به ازدواج نیز تغییراتی صورت گرفته است. دیگر جوانان بدون این‌که همدیگر را بشناسند ازدواج نمی‌کنند و خودشان راجع به این امر تصمیم می‌گیرند و معیارهایشان نیز با نسل‌های قبلی خود متفاوت است و کلا چارچوب ازدواج در حال تغییرات اساسی است.

ممکن است فردی به دلیل یک تفکر اشتباه سال‌ها مجرد و تنها بماند و هیچ وقت نیز متوجه اشتباه خود نشود و بالعکس ممکن است شخصی به دلیل یک عقیده غیر منطقی تن به ازدواجی دهد که خوشبختی را از خود دور و دورتر کند.

با بررسی این دلایل غیرمنطقی راه را برای تصمیم‌گیری شما که بر سر دوراهی مانده‌اید واضح تر می‌کنیم تا راحت‌تر تصمیم بگیرید. چیزی که باید بدانیم این است که نمی‌توان برای ازدواج یک قانون کلی گذاشت و از آن پیروی کرد، بلکه هر فردی باید با شرایط و خصوصیاتی که دارد و بر اساس آنها ازدواج کند. بحثی که ما می‌خواهیم به آن بپردازیم راجع به یکسری عقاید غلط و غیرمنطقی راجع به ازدواج کردن یا ازدواج نکردن است

لج‌بازی با والدین

ازدواج به خاطر فرار از مشکلات خانوادگی، گاهی انگیزه افراد برای ازدواج به دلیل دوری آن‌ها از محیط استرس‌زای خانواده از جمله درگیری والدین، اعتیاد والدین، سوء رفتار جسمی و جنسی، بی‌توجهی، طرد و خشونت و موارد دیگر است:

با این کاکر خانواده‌شان را از دست می‌دهند و پشتوانه‌ای برای روزهای سخت زندگی دونفره‌شان نخواهند داشت.

در چنین مواردی معمولا برعکس آ» فردی که خانواده‌تان منتظر دیدنش هست را برای ازدواج انتخاب می‌کند، چنین انتخابی بیشتر احتمال شکست دارد.

فقط برای استقلال

معمولا آد‌ها باید مستقل شوند تا بعد بتوانند ازدواج کنند. اما گاهی قضیه بر عکس می‌شود؛ بعضی‌ها می‌خواهند به وسیله ازدواج که یک دلیل بیرونی است، مستقل شوند یعنی خودشان را با ازدواج مجبور به استقلال کنند. اگر شما موفق شدید یک پارچ آب را با چنگال بخورید، در این کار هم موفق می‌شوید! البته همیشه فرض محال، محال نیست اما هزینه این فرض خیلی بالاست!

التیام یک رابطه شکست خورده

اگر در یک رابطه عشقی به هر دلیلی شکست خورده‌اید و «نه» شنیده‌اید و حالا می‌خواهید از راه ازدواج با فرد دیگری به خودتان ثابت کنید که می‌توانید عزت نفستان را باز گردانید، سخت در اشتباه هستید.

فشار خانواده و اجتماع

«زن بگیر، موهات داره رنگ دندونات میشه»، «به این خواستگار جواب بده داری تو خونه می‌ترشی» و ... کافی است چندتا دختر معرفی کنند و شما بگویید نمی‌خواهم یا چندتا خواستگار بیاید و شما ردشان کنید، آن وقت است که سیل حرف و حدیث‌هایی از این قبیل از هر طرف به سویتان جاری می‌شود. هرچند این مسائل فشار روانی بسیاری به آدم وارد می‌کند.

به خاطر آرزوهای پدر و مادر

گاهی پیش می‌آید پدر و مادری فرزند بینوا را مجبور می‌کنند که با یک نفر به خصوص ازدواج کند. خودتان تصور کنید که با شرایط امروز چه زندگی در پیش روی این زوج اجباری است. احترام گذاشتن به خواسته‌های پدر و مادر برای فرزندان واجب است اما نه این که اگر والدینتان اصرار کردند که با کسی ازدواج کنید برای به دست آوردن دل آن‌ها از خواسته و علاقه خود چشم پوشی و برای همیشه خود را اسیر رویاهای آن‌ها کنید، در ضمن این طوری هم نباشد که از آن طرف بام بیافتید و برای ازدواج، خودسرانه عمل کنید، هر چقدر هم که تحصیلات داشته باشید باز هم تجربه‌تان از والدین‌تان کمتر است. پس در انتخاب همسر مشورت‌ها و نصایح آن‌ها را بسیار بسیار جدی بگیرید.

پول، پول! تأمین مخارج زندگی

بعضی وقتی‌ها دختر و پسر در انتخاب همسر، فقط به پول طرف مقابل نگاه می‌کنند تا بعد از ازدواج به واسطه خانواده همسر به یک نان و نوایی برسند، حالا تصورش را بکنید که بعد از ازدواح خانواده پولدار ورشکسته شوند یا به هر دلیلی شما را به خواسته پولکی‌تان نرسانند، دیگر به چه امیدی می‌شود آن زندگی را اداهم داد.

گاهی افرادی که در شرایط سختی زندگی می‌کنند و امکانات موجود نیازهای ایشان را ارضا نمی‌کند، برای جبران این خلاء، اقدام به ازدواج می‌کنند، مثلا دختری که در یک خانواده فقیر زندگی می‌کند، ممکن است پیشنهاد ازدواج با یک فرد ثروتمند را به راحتی قبول کند.

تنهایی و ترس از آن

انسان موجودی اجتماعی است و در وجود او تعامل با دیگران در ارضای نیازهای انسانی سهم شایسته‌ای دارد. به همین خاطر، بسیاری از افرادی که بنا به دلایل متعدد، تنها زندگی می‌کنند و یا در عین حال که با خانواده خود زندگی می‌کنند، احساس تنهایی می‌نمایند. گاهی برای کنار آمدن با این خلاء احساسی، به فکر تشکیل زندگی مشترک می‌افتند.

به طور قطع ازدواج راهی به سوی تعامل، تبادل احساسات، همدلی و همدردی محسوب می‌شود و این فرآیند به ایجاد رضایت در انسان‌ها از زیستن با هم می‌افزاید. اگر احساس تنهایی، ناشی از ضعف مهارت‌های اجتماعی فرد در تعامل با دیگران باشد و یا دلایل شخصیتی و ابتلاء فرد به اختلالات روانی سبب به وجود آمدن چنین حالتی در او شده باشد، در چنین شرایطی ازدواج راه حل مناسبی برای کنار آمدن با این احساس نیست.

احساس گناه یا ترحم

اگر دل آدم برای یک نفر بسوزد و به همین خاطر با او ازدواج کند، معلوم است که روابط آن‌ها نمی‌تواند مثل زن و شوهرهای معمولی عادلانه و برابر باشد. این طوری حتما کسی که دلسوزی کرده است بعدا احساس قربانی بودن می‌کند

برخی افراد که پیش از ازدواج با فردی رابطه دراز مدت داشته‌اند تن به ازدواج با فرد می‌دهند به این خاطر که از ترک کردن شریک خود هراس دارند که پس از رفتن آن‌ها چه بر سر شریکشان خواهد آمد.

همچنین احساس گناه می‌کنند زیرا که تصور می‌کنند آن‌طور که باید و شاید رفتار پسندیده‌ای نسبت به شریک خود نداشته‌اند و یا متقابلا لطف‌هایی که شریکشان در حق آن‌ها روا داشته را جبران نکرده‌اند. هنگامی که فرد از روی احساس گناه و عذاب وجدان و نه از روی عشق واقعی تن به ازدواج با فردی دیگر می‌دهد ثمری جز ناکامی و نابودی هر دو فرد در پی‌نخواهد داشت.

احساس کمبود یا تهی بودن و کسالت

برخی به این دلیل ازدواج می‌کنند که فردی را وارد زندگی خویش کنند تا از آنان مراقبت کنند، به عبارتی، می‌خواهند آن فرد برای آنان به نوعی در نقش پدر یا مادر، باشد. این، نشانه ضعف شخصیتی فرد است که می‌تواند ریشه در دوران کودکی او داشته باشد. بی‌شک این افراد به نوعی به دل‌بستگی‌های دوران کودکی خود بازگشته‌اند و می‌خواهند از این طریق، مشکل خویش را حل نمایند؛ این‌گونه افراد معمولا از لحاظ عاطفی به شریک خود وابسته می‌شوند. این ازدواج‌ها در موارد زیر نمود بیشتری دارند:

ازدواج‌هایی که اختلاف سنی فاحشی میان دو فرد وجود دارد

در ازدواج‌هایی که اختلاف فاحشی در قدر مالی و یا موفقیت شغلی دو فرد وجود دارد.

ازدواج‌هایی که مغایرت محسوسی در سبک زندگی دارند.

گاهی هم دنبال رابطه‌ای هستند که در آ» به نامزد خود به عنوان یک الگو و آموزگار نگاه کنند: یعنی نیاز به آموزگار دارند و به دنبال یک دایرةالمعارف متحرک هستند که همیشه دم دستشان باشد و از او اطلاعات بگیرند.

ازدواج یک تعامل دو طرفه است که باید در آن نیاز به اتکا، حمایت و همراهی بر طرف شود. در این بین اگر نیازی مثل دانستن و یادگیری و الگوپذیری هم برطرف شود خوب است اما نه این که فقط و فقط با این انگیزه ازدواج کنید. در این صورت رابطه شما و همسرتان رابطه استاد و شاگردی خواهد بود و نه زن و شوهری.

داشتن درد یا هدف مشترک

گاهی یک درد مشترک یا حتی هدف مشترک، اصلی‌ترین دلیل برای ازدواج با یک فرد تلقی می‌شود. چنین دلیلی همیشه دردسر درست نمی‌کند اما اگر با گذشت زمان، بهانه‌های منطقی‌تری جای آن را نگیرد، می‌تواند ازدواج را با شکست روبه رو کند. گرچه این مشترکات در ابتدا رابطه دختر و پسر را مجذوب خود می‌کند اما باید دانست که برای خوشبخت شدن، به دلایل دیگری هم نیاز است.

اگر هر دوی شما عضو یک گروه ورزشی یا تحصیلی هستید و به همین دلیل وقت زیادی را با هم می‌گذرانید و دغدغه‌هایتان در این حوزه مشترک است، گمان نکنید که عاشق هم هستید. اگر این موضوع را کنار بگذارید، دیگر دلیل زیادی برای بودن با هم نمی‌توانید پیدا کنید. شما هیجان همراه بودن و حضور در کنار هم را با عشق اشتباه می‌گیرید و همین تصور به انتخابی نادرست منجر می‌شود.

اگر هم دلیل انتخاب‌تان مشکلی است که در زندگی هر دوی شما وجود داد و آزارتان می‌دهد، باز هم بهتر است کمی درنگ کنید. ممکن است روزی این مشکلات از میان برداشته شود و شما دیگر دلیلی برای همدرد با هم نداشته باشید. همراه شدن به دلیل نارضایتی از خانواده یا شکست‌های تحصیلی و اقتصادی، می‌تواند از نمونه‌های این انتخاب اشتباه باشد.

ازدواج صرفا به خاطر ارضای نیاز جنسی

ازدواج در جامعه، شیوه پسندیده‌ای در جهت ارضای نیازهای جنسی است. با این حال، ارضای این نیاز در جامعه، منوط به ازدواج نمی‌باشد. متأسفانه در جامعه ما ازدواج برای جوانان به دلیل مشکلات عدیده، بسیار دشوار شده است. همچنین، عدم وجود شرایط خاص برای حل نیازهای غریزی افراد از طریق شرعی و قانونی، تبعات خاص یا زمینه پژمردگی احساسات غریزی را به وجود آورده و یا این نیاز را به سمت و سویی غیر از جهت اصلی آن منحرف ساخته است. این بن‌بست مضاعف، موجب می‌شود ...

ازدواج به منظور داشتن فرزند

بدون شک، یکی از مهم‌ترین عامل‌های تحریک کننده برای ازدواج، این است که فرد، خود را پدر یا مادر ببیند و دوست داشته باشد که صاحب برزندی شود؛ اما آیا به این موضوع آگاهی دارید که قادر هستید از لحاظ تربیتی، عاطفی، اخلاقی و مادی، شرایطی را برای هرچه بهتر تربیت شدن فرزتان فراهم کنید؟ ...

ازدواج به خاطر بالا رفتن سن

امروزه، بنا به دلایل متعدد، سن ازدواج در بین جوان‌ها بالا رفته و این مشکل به‌ویژه برای دختران جامعه به خاطر مسائل فرهنگی استرس‌های متعددی را به دنبال داشته است.

ازدواج به خاطر نجات یک انسان

گاهی انگیزه فرد برای ازدواج، نجات دادن شخص مقابل از تنهایی، فشارهای زندگی، مشکلات اقتصادی و اجتماعی و دلایل دیگر است. مثلا دختری که وابستگی شدید به پسری دارد، مسئولیت زندگی وی از جمله کار، مسکن و مسائل ماری را می‌پذیرد.

ازدواج به خاطر جذابیت ظاهری (زیبایی خیره کننده)

اهمیت جذابیت جسمانی به عنوان یک عامل مهم در دوستی‌ها و مناسبات اجتماعی، غیر قابل انکار است. به‌نظر می‌رسد افرادی که جذابیت ظاهری دارند، رفتارهای پسندیده‌تر و ویژگی‌های شخصیتی بهتری هم داشته باشند. به خاطر چنین تصوری، تعداد زیادی از دختران و پسران مجذوب جذابیت جسمانی هم می‌شوند.

زمانی که اهمیت این عامل در معیارهای افراد برای تشکیل زندگی مشترک بدون توجه به عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و شخصیتی افراد لحاظ می‌شود، ضریب خطرپذیری جنین ازدواج‌هایی نیز طبیعتا بالا خواهد.

پرستیژ و موقعیت اجتماعی ویژه

می‌گویند لازم نیست خانم‌ها نصف عمرشان را درس بخوانند و زحمت بکشند تا بشوند خانم دکتر، همین که همسر یک دکتر شوند، همه آن‌ها را «خانم دکتر» صدا می‌زنند./876/د۱۰۱/س

پایگاه اینترنتی فقه حکومتی وسائل

ارسال نظرات