۱۲ مهر ۱۳۹۷ - ۱۷:۵۵
کد خبر: ۵۸۰۹۰۶
بخش اول؛

سفرنامه هند | "دعای فرج در معبد"

یکی از همراهان شوخ طبع‌مان، برای آن که عدم اعتقاد خودش به مذهب بهاییت و نیز شجاعت و شوخ طبعی توامانش را نشان دهد، زیر لب دعای فرج می خواند! دخترک مسئول متوجه شد و تذکر داد.
معبد نیلوفر آبی هند، بهایی، بهاییت

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، در هفته اول سفر به هندوستان، بنا بود از چند مکان دیدنی دهلی بازدید کنیم. یکی از آنها معبد نیلوفر آبی بود که به دست یک مهندس ایرانی بهایی ساخته شده بود. نیلوفر آبی، یکی از مهم ترین و زیباترین معابد بهاییان در سراسر جهان است که همه روزه گردشگران زیادی را از کشورهای مختلف و به خصوص خود هند، جذب می کند.

برای پیدا کردن معبد نیلوفر آبی که خودشان به آن «Lotustempel» می گویند، خیلی اذیت نشدیم. راننده های ریکشا - موتورهای سه چرخه ای که مسافران درون شهری را جا به جا می کنند - معمولا اماکن معروف را به خوبی می شناسند و در سریع ترین زمان ممکن، شما را به آنجا می رسانند. موقع ورود، صف طولانی ای دیدیم که واقعا شوکه مان کرد. گمان نمی کردیم این همه بازدید کننده داشته باشد. جالب این جاست که بیش از 90 درصدشان هم هندی بودند و احتمالا مذهبی غیر از آیین جعلی بهاییت داشتند! به ناچار در صف ایستادیم تا نوبت مان بشود! ماموری هندی با چوبی به دست روی یک میله ایستاده بود و با بد اخلاقی تمام، مردم را به نظم فرامی خواند. قبل از ورود، همه را بازرسی می کردند و ما هم از قاعده مستثنی نبودیم!

محوطه معبد، زیبایی چشمگیری داشت. محیطی پر از درخت و سبزه و زیبایی با چند استخر زیبا و بزرگ اطراف ساختمان نیلوفری شکل معبد. زیبایی خیره کننده، نظم مثال زدنی و رایگان بودن بازدید نشان می داد که فرقه بهایی جدّا دارد برای انتشار اندیشه و جذب پیرو می کوشد. جایی که رژیم صهیونیستی هم برایش مهم است. به هر تقدیر در صف ایستادیم تا نوبت مان بشود. چند نفر از همراهان، صف را نیمه کاره رها کردند و داخل نیامدند. می گفتند چون فرقه بهاییت، جعلی و ضاله است، ما از اینجا بازدید نمی‌کنیم. در حالی که با این استدلال، از هیچ مرکز فرهنگی و عبادیِ مربوط به هیچ آیینی نباید بازدید کرد. زیرا طبق باور ما، همه ادیان و مذاهب غیر از تشیع اثنی عشری باطل و گمراه اند. به هر تقدیر، ما بطلان آیین شان را از زیبایی معبدشان تفکیک کردیم و گفتیم برای رصد هم که شده باید بازدید کرد.

دام نیلوفر آبی

تقریبا در همه معابد هندوستان از جمله نیلوفر آبی، شما باید کفش هایتان را در بیاورید. از طرف دیگر، چون در فقه ما فقط اهل کتاب پاک هستند و بیشتر غیر مسلمانان هند، اهل کتاب محسوب نمی شوند - یعنی پیرو آیینی غیر از یهودیت و مسیحیت اند - موقع برگشت به خانه، معمولا باید پاهایمان را می شستیم. زیرا هوای بارانی هند جای خشک روی زمین باقی نمی گذاشت! منتظر ایستاده بودیم تا صف حرکت بکند و نوبت ما بشود. یک خانم هندی جوان به زبان محلی محوطه را برای افراد توضیح می داد. کس دیگری هم جلوتر به انگلیسی صحبت می کرد ولی به اندازه اولی، مشتری نداشت که خوب میزان آشنایی هندی ها با انگلیسی را نشان می داد!

بالاخره داخل معبد شدیم. یک سالن بسیار بزرگ و زیبا با نیمکت های فراوان که افراد روی آن نشسته بودند. نکته جالب، تبرک و توسل و حالت به اصطلاح معنوی ای بود که بومی های هندوستان نسبت به این معبد داشتند. از دست کشیدن به دیواره های آن بگیرید تا بوسیدن در و دیوار. در دل با خود می گفتم صرف نظر از انحراف این فرقه، نظام تبلیغی موفقی دارند که مردم را این چنین متاثر ساخته اند. از داخل ساختمان وقتی به سقف نگاه می کردی، زیبایی معماری ساختمان و البته هنر معمار ایرانی اش بیشتر مشخص می شد. هر چند جایی برای افتخار نداشت! عکس و فیلم برداری هم از داخل ممنوع بود. به گمانم برای افزایش تمرکز و توجه بازدیدکنندگان به محتوای آیین شان برای جذب پیرو، این قانون را گذاشته بودند. جوانی پشت میکروفون داشت یک نیایش از کتاب ضاله شان را می خواند و بقیه هم غرق در سکوت بودند. چند نفری گاهی با هم صحبت می کردند که هر بار دختری که آنجا مسئول و مراقب بود، با اشاره اش نشان می داد سکوت را رعایت کنید. می خواستند تمام توجه و تمرکز حاضران بر نیایش باشد، در هر حال همین جاها روزنه ای برای جذب است به ویژه کسانی که مزه واقعی دین خود را نچشیده اند و چشم به این سو و آن سو دارند.

در همین گیر و دار، شیطنت یکی از بچه ها گل کرده بود. به شوخی می گفت ای کاش عکس حاج قاسم را می آوردیم و با آن یک سلفی می گرفتیم و در اینستاگرام با این کپشن منتشر می کردیم: «تو معبد صهیونیست ها هم پرچمت بالاس!»

یکی دیگر از همراهان شوخ‌طبع‌مان، برای آن که عدم اعتقاد خودش به مذهب بهاییت و نیز شجاعت و شوخ طبعی توامانش را نشان دهد، زیر لب دعای فرج می خواند! دخترک مسئول متوجه شد و تذکر داد. احساس کردم ماندن در آنجا دیگر به صلاح نیست و اگر ادامه دهیم ممکن است بچه ها هوس سینه زنی کنند و دردسر درست شود!

آرام از جای مان برخاستیم و از معبد خارج شدیم. بیرون ساختمان، خانمی میانسال، بروشورهایی که به زبان های مختلف نوشته بودند، توزیع می کرد. تا فهمید ایرانی هستیم نسخه فارسی اش را به ما داد. بسیار علاقه مند بود با ما مرتبط شود و ما هم علاقه مند بودیم مرتبط نشویم! فرقه ای که همه تلاشش را می کند تا بازدید کنندگان یک معبد را  در دام خود بیاندازد!

بعد از گرفتن چند عکس و فیلم، عبادتگاه این فرقه ضاله را برای همیشه ترک کردیم./۹۱۸/ی۷۰۴/س

علی بهاری

ارسال نظرات