۲۶ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۸:۰۸
کد خبر: ۵۷۸۱۳۹
داورپناه در نشست نقد و بررسی کتاب «تصوف ایرانی و عزاداری عاشورا» :

فرضیه اصلی کتاب که متصوفین را بنیان‌گذار آیین‌های عزاداری می‌داند محل مناقشه است

کتاب «تصوف ایرانی و عزاداری عاشورا» یکشنبه، ۲۵ شهریور با حضور افشین داورپناه، و محمد مشهدی نوش‌آبادی، در سرای اهل قلم مؤسسه خانه کتاب نقد و بررسی شد.
داور
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) کتاب «تصوف ایرانی و عزاداری عاشورا» یکشنبه، 25 شهریور با حضور افشین داورپناه، معاون فرهنگی پژوهشی موسسه خانه کتاب و انسان‌شناس و محمد مشهدی نوش‌آبادی، مؤلف اثر در سرای اهل قلم موسسه خانه کتاب نقد و بررسی شد.

مشهدی نوش‌آبادی در ابتدای این نشست توضیحاتی را درباره پژوهش طوق‌های ایرانی ارائه کرد و گفت: من پیش از این پژوهشی را درباره طوق‌های ایرانی و کارکردهای آن انجام دادم و در این حین متوجه شدم که به چه میزان صوفیه و قلندریه در برگزاری آیین‌های عزاداری دخیل هستند. همچنین با بررسی فتوت نامه‌ها تاثیرات صوفیه را در آن‌ها مشاهده کردم در نهایت این تحقیقات می‌توان به این نتیجه رسید که آیین‌های عزاداری در ایران کم و بیش صوفیانه است.
 وی با تاکید بر اینکه تعریف تصوف در کتاب به معنای اعم آن گرفته شده ادامه داد: صوفیه در این کتاب مشتمل بر اهل فتوت، قلندریه و... است و وجه مشترک همه آنها نگاه زیباشناختی‌شان به مقوله دین است. این گروه‌ها هر یک به شکلی در آیین عزاداری تاثیرگذار بودند بدین صورت که برخی از آیین‌ها را مانند تعزیه اهل فتوت ابداع کردند و از سوی دیگر نیز صوفیه برخی از عناصر آیینی را از فرهنگ شرقی به سنت شیعی منتقل کردند به طور مثال در این فرایند تاثیر زیادی از هنرهای چینی گرفته شده و اساسا طوق‌ سنت دو هزارساله در چین دارد و از طریق ترک‌ها وارد ایران شده است.
این دکترای ادیان و عرفان با بیان اینکه شباهت زیادی بین علم‌ها و طوق‌ها نیز وجود دارد که نشان از تاثیرپذیری از سنت بودایی است، گفت: تلاش من در این کتاب این بوده که مبالغه نکنم اما نشان دهم که چگونه سنت صوفیانه به سوی آیین‌های عزاداری آمده است. به طور مثال عناصری مانند سقایی، تکیه، طوق‌برداری و... همه مواردی است که در سنت عزاداری ما از صوفیه گرفته شده است.
 وی یادآور شد: سعی من در این اثر این بوده که نشان دهم به لحاظ نظری اثبات کنیم که چگونه قلندریه به سوی عزاداری آمده است. گفته می‌شود که قلندریه در دوره ایلخانی ظهور یافته است هر چند نظراتی وجود دارد که بیان می‌کند قلندریه پیش از این دوره تاریخی هم وجود داشته و اتفاقا در دوره ایلخانی انحطاط یافته است اما من معتقدم قلندریه اساسا تا این دوره وجود نداشته است.
 مشهدی نوش‌آبادی با بیان اینکه قلندران اشکال آیینی داشتند که تحت تاثیر بودای تبتی بوده است، افزود: این سنت‌ها از سوی قلندریه وارد سنت ایرانی و شیعی شدند هر چند در بین صوفیه اقبال چندانی نداشتند و حتی در برخی از سنت‌های صوفیه از قلندریه به عنوان هرزه رویان بی اصل و نسب یاد شده است. به هر حال از دوره ایلخانی به بعد زمینه‌های ظهور سنت‌های قلندریه در آیین‌های عزاداری شیعی فراهم شد.
 به گفته این محقق آیین‌های عزاداری، حتی بیان می‌شود که نخستین سند درباره قمه زنی در آیین‌های عزاداری نیز به قلندریه برمی‌گردد. زمانی که این سنت‌ها وارد سنت شیعی شدند آن هم سنت شیعی که خود آتشی زیر خاکستر بود، بدین شکل ظاهر شد.
 وی با بیان اینکه نتایج تحقیقات در باره آیین‌های عزاداری ما را تا بدان جا رساند که صوفیه و قلندریه را بنیان گذار آن بدانیم اظهار کرد: برخی می‌گویند که نزدیکی قلندریه یه سنت شیعی موجب انحراف در این سنت شد اما من معتقدم این گونه نیست از قبل هم این نزدیکی بین قلندریه و شیعه وجود داشته است. اهل فتوت نخستین آیین‌ها را پایه‌گذاری کردند و به طور مثال سنت نخل‌برداری از جوانمردان شیعه گرفته شده است.
 وی با اشاره به بررسی فتوت‌نامه‌ها از جمله فتوت‌نامه سلطانی گفت: اطلاعات ما از وضعیت اهل فتوت و ... در دوره تیموری و ایلخانی بسیار کم است با این وجود با مطالعه فتوت‌نامه سلطانی متوجه می‌شویم که در آن دوره خبرهای مهمی بوده است و به چه میزان اهل فتوت به عزاداری‌های عاشورا گرایش پیدا می‌کنند. ما هنوز هم دراویش عجم را داریم که به نوعی آیین گذار هستند و این سنت از جانب اهل فتوت ادامه یافته است.
 مشهدی نوش‌آبادی با بیان اینکه مهمترین کتابی که تاکنون درباره عزاداری وجود دارد «روضه‌الشهدا» است اظهار کرد: باید در نظر داشت که سنت روضه خوانی به نوعی سنت نقالی بوده و در تعزیه خوانی در صورت و معنا بسیاری از عناصر از جمله اسم اشخاص از کتاب روضه‌الشهدا گرفته شده است.
 وی در پایان بخش نخست سخنانش گفت: آنچه که ماحصل این کتاب به ما نشان می‌دهد این است هیچ آیینی در ایران نبوده که عزاداری‌های محرم آن را جذب نکند به طور مثال سنت سنگ زنی جذب آیین‌های عزاداری شده است.
 افشین داورپناه در ادامه این نشست در مقام ناقد اثر، با اشاره به ساختار ظاهری خوب کتاب بیان کرد: این کتاب صفحه‌آرایی، ویراستاری و چاپ خوبی داشته با این وجود عکس روی جلد آن می‌توانست با توجه به اشارات فراوان تاریخی از عکس‌های قدیمی‌تر استفاده شود چون عکس روی جلد کتاب به دوره معاصر برمی‌گردد و این اثر اساسا وارد این دوره نمی‌شود!
 وی با اشاره به فرضیه اصلی این کتاب که آیین‌های عزاداری را متعلق به سنت صوفیانه می‌داند یا اینکه عناصری بیان می‌کند که از فرهنگ‌های شرقی وارد تصوف شده، این گزاره را محل مناقشه دانست و بیان کرد: کتاب در تمامی فصول به نوعی به دنبال اثبات این موضوع است که صوفیه نقش اصلی در آیین‌های عزاداری داشته است در حالی که حتی محتوای کتاب موید این فرضیه نیست.
 این انسان‌شناس با تاکید بر اینکه در کنار تصوف گروه‌های مختلف دیگری به فربه شدن و تنومند شدن آیین‌های عزاداری در ایران کمک کرده‌اند یادآورد شد: به طور مثال تاکید فقها بر سنت گریستن بر سید الشهدا و تاکید مکرر بر این موضوع نقش زیادی در این آیین‌ها داشته است و هر چه به دوره معاصر نزدیک می‌شویم این نقش هم پررنگ‌تر می‌شود.
 وی در ادامه سخنانش به هم پوشانی سنت عرفانی با تصوف اشاره کرد و گفت: همواره گفته می‌شود که هر متصوفی یا صوفی مسلکی بر اساس نگرش عرفانی جهان را می‌بیند اما باید توجه داشت که از آن سو هر عارفی صوفی نیست.
 داورپناه با بیان اینکه شاه نعمت‌الله ولی نخستین کسی است که نسخه‌ای شیعی از تصوف ارائه می‌کند: تصوف تاکیدی در سخنان بزرگانش درباره سنت گریه کردن و تنومند کردن آیین‌های عزاداری وجود ندارد و از همین منظر محل اختلافی است که آن‌ها را مورد تخطئه قرار دهند که برای گریه کردن بر سیدالشهدا یا عاشورا احترامی قائل نیستند در صورتی این گونه نیست و با وجود احترام بسیار عرفا برای شهادت اما اعتقادی بر ایجاد مناسک برای آن ندارند.
 به گفته وی، همچنین اگر در دوره پهلوی اول و دوم تاریخ تصوف را در استان‌هایی چون کرمانشاه، شیراز و ... مطالعه کنید می‌بینید که فرضیه کتاب که مناسک عاشورایی در بین صوفیه پررنگ‌تر است زیر سوال می‌رود. اما سطحی از صوفیه وجود دارد که عام‌تر است و با توجه به رگه‌هایی از عرفان و تصوف در آن می‌توان آن را در فتوت‌نامه‌ها و آیین‌های سخنوری جستجو کرد.
 معاون پژوهشی فرهنگی خانه کتاب افزود: یکی از مهمترین آیین‌هایی که در عاشورا و تاسوعا مورد توجه قرار می‌گیرد آیین سخنوری است البته این آیین بعد از دوره قاجار در سطح دراویش عامه بیشتر مطرح است پس بر همین مبنا این فرضیه کتاب که نقش صوفیه تا این حد در آیین‌های عزاداری پررنگ است زیر سوال می‌رود.
 داورپناه در ادامه با بیان اینکه کتاب مباحث جدی را دنبال می‌کند اما زمانی که به دوره قاجار می‌رسد به راحتی از آن عبور می‌کند افزود: ما در دوره‌های افشاریه، زندیه و قاجاریه انواع صوفی‌گری مانند درویشی را می‌بینبم و استان‌هایی مانند کرمان، اصفهان، شیراز و ... به خانقاه اصلی دراویش تبدیل می‌شود. این گروه از دراویش با عموم مردم سر و کار دارند. از سوی دیگر باید توجه داشت که عقبه فرهنگی این دراویش هم غیر ایرانی است و برخی از بزرگان متصوفه مانند خاکسار در هند پرورش یافته‌اند. اما این کتاب از تمامی این مسایل به سرعت عبور می‌کند.
 این انسان‌شناس در ادامه انتقاد دیگر خود را متوجه متناسب نبودن داده‌های ارائه شده در کتاب با نتایج به دست آمده عنوان کرد و افزود: در کتاب کلی گویی شده است به طور مثال این گزاره که در کتاب درباره اهل فتوت بیان شده زیر سوال است و اساسا چه کسی می‌تواند بگوید که فتوت برای توده‌های بی سواد کارکرد داشته است؟!
 به گفته داورپناه، کتاب مجموعه خوبی را فراهم کرده و حتی برخی از عناوین فصول خود یک پژوهش مستقل را طلب می‌کند اما موضوع اصلی در اثر بسیار گسترده گرفته شده است در حالی که تصوف در ادوار تاریخی مختلف مانند قاجار، صفویه و ... می‌تواند موضوع مستقلی برای پژوهش باشد. بنابراین اگر موضوع کتاب محدودتر بود کار راحت‌تر می‌شد.
 معاون پژوهشی فرهنگی خانه کتاب در بخش دیگری از سخنانش با بیان اینکه کتاب در مواجه با برخی از متون اصلی در این حوزه که به عنوان منبع استفاده شده منفعل است و مواجه انتقادی با آن دارد اظهار کرد: به طور مثال نویسنده در برابر فتوت‌نامه سلطانی که اتفاقا یکی از منابع بسیار مهم است مواجه انتقادی ندارد گویی هر چه مولف این کتاب گفته درست است در حالی که این گونه نیست و ما نباید به صورت مطلق فتوت‌نامه سلطانی را اثری جامع محسوب کنیم چون مولف این اثر بخش زیادی از عمر خود را در هرات سپری کرده و آنجا هم بخشی از ایران فرهنگی بوده بنابراین ممکن است از بخش عمده‌ای از ایران و تصوف در آن غفلت شده باشد.
 وی با انتقاد از اینکه کتاب حاضر برخی از فرضیات را مطرح می‌کند و بر اساس منطقه‌گرایی آن را به کل ایران تعمیم می‌دهد یادآور شد: در این پژوهش به صورت ناخواسته با توجه به زادگاه مولف کتاب، کاشان محوری شده و گویی برخی از آیین‌های عزاداری در آنجا به کل ایران تعمیم داده شده است در حالی که مولف می‌توانست بر اساس تجربه زیسته خود پژوهش مستقلی را تالیف کند.
 داورپناه همچنین درباره مطالبی که پیرامون حیدری‌ها و نعمتی‌ها در این اثر بیان شده توضیح داد: بسیاری از اطلاعاتی که در این باره به مخاطب داده شده ناقص است و به نتیجه نمی‌رسد. به طور مثال اینکه نعمتی‌ها و حیدری‌ها نقش اساسی در آیین عاشورا دارند محل مناقشه است! همچنین در کتاب بیان شده شاه نعمت‌الله ولی از اهل تسنن است در حالی که این روایت که او شیعه نبوده بسیار ضعیف است و اغلب متونی که درباره او گفته‌اند بر شیعه بودنش صحه گذاشتند!
 به گفته این انسان‌شناس، همچنین مولف کتاب درباره آثاری چون سرچشمه تصوف و ارزش میراث صوفی رویکرد انفعالی خود را حفظ کرده است در حالی که این منابع در زمان خود آثار مهمی بودند اما باید با آنها مواجه انتقادی داشته باشیم چون ممکن است برخی از فرضیات آن‌ها رد شده باشد.
 وی افزود: همچنین برخی از سخنانی که در کتاب بیان شده مانند آنچه که قمه زنی را به دراویش منتسب می‌داند قابل اثبات نیست و با روحیه تساهل و تسامح آنها در تضاد است البته ممکن است فرقه‌هایی مانند قادریه چنین سنت‌هایی داشته باشند اما در سنت‌هایی مانند خاکسار اساسا این گونه رفتارها وجود ندارد.
داورپناه همچنین با بیان اینکه نباید گزاره‌هایی که در سفرنامه‌های خارجی درباره آیین‌ها عزاداری و ... گفته می‌شود تنها مدارک قابل استناد ما باشد عنوان کرد: در اغلب آیین‌های عزاداری دراویش هم در کنار گروه‌های دیگر مردم حضور داشته‌اند و حتی در سنت‌هایی مانند آیین سخنوری رسوم شهرهای مختلف ایران دیده می‌شود. همچنین سنت‌هایی مانند نخل گردانی که بیان شده متعلق به اهل تصوف است در میان وسایل متصوفین بیان نشده است و برخی از سنت‌هایی مانند جریده چهل گیس جز در شهرهایی مانند کاشان دیده نمی‌شود!
 اما بخش پایانی این نشست نیز به پاسخ‌های مشهدی نوش‌آبادی به انتقادات مطرح شده اختصاص داشت. وی با تاکید بر اینکه از سنت‌های عزاداری که در کاشان نام برده شده در اغلب مناطق ایران هم دیده می‌شود گفت: مساله اصلی که در این پژوهش مطرح می‌شود این است که ما نمی‌توانستیم در این پژوهش تصوف را جزئی بگیریم بنابراین به صورت عام آن را مشتمل بر قلندریه، صوفیه، خاکسارها، جلالیه و ... دانسته‌ایم و وقتی می‌گوییم سنت قمه زنی در میان دراویش است نمی‌توانیم فقط بگوییم چون در میان برخی از فرقه‌ها نیست اساسا در میان متصوفه وجود ندارد!
 وی با تاکید بر اینکه به هیچ وجه تصوف از عرفان جدا نیست یادآور شد: حتی فردی مانند شهید مطهری که متکلم است می‌گوید تظاهرات اجتماعی عرفان، تصوف است. ملاصدرا شاگرد صوفیه بوده و او در میان افرادی چون ابن عربی طفلی نوآمیز بوده است. از سوی دیگر به کرات از سوی افرادی چون ابن عربی، غزالی و... بیان می‌شود که تصوف راه نجات است حالا نمی‌توانیم بگوییم که این افراد متصوف نیستند. اساسا ما هیچ عارف غیر صوفی نداریم و بعد از صفویه هم جیره خوار صوفیه بوده‌اند.
مشهدی نوش‌آبادی با تاکید بر اینکه ارجاع این کتاب به تصوف در بنیان‌گذاری آیین‌های عزاداری به معنای عام آن بر می‌گردد نه معنای سجاده نشینی گفت: توصیه فقها به گریستن با گفته‌های ما در این کتاب تعارضی ندارد چون ما بیان کردیم که بنیان‌گذاری آیین‌های عزاداری به تصوف مرتبط است و این با سنت گریستن تعارض ندارد.
 وی همچنین با بیان اینکه شاه نعمت الله ولی قطعا اهل تسنن بوده گفت: او اشاراتی زیادی دارد که نشان می‌دهد اهل تسنن بوده است اما بعد از دوره صفویه شیعه می‌شود.
 مشهدی نوش‌آبادی در پایان گفت: درباره اهل فتوت و قلندریه نیز آن قدر گمگشتگی وجود دارد که هر کسی می‌تواند در این باره ادعایی داشته باشد. از سوی دیگر درباره اینکه چرا من مواجهه انتقادی با متون نداشتم باید بگویم ما اگر بخواهیم نقد کنیم هر فرقه‌ای را باید از تیغ نقد بگذرانیم اما من در اینجا در مقام ایدئولوگ حکومتی نبودم و از این همین منظر دست به این کار نزدم..د /۱۰۳/ش

ارسال نظرات