۱۹ آذر ۱۳۹۷ - ۱۸:۰۲
کد خبر: ۵۷۷۶۵۷
در گفت‌و‌گو با ایده‌پرداز فرهنگی مطرح شد؛

خلاقیت تبلیغی | "لای" بصیرت یا "وی" ویکتوری

راه خلاق شدن اين است که یک بعدی نگاه نکنيم. من حتي به نشانه‌ها هم گير مي‌دهم. ببينيد براي علامت پیروزی که با دو انگشت نشان می دهند، شهيد حججي در عکسش علامت پیروزی با دو انگشتش نشان داده است، معنای این نشانه چیست؟
خلاقیت پیروزی پیروزی پیروزی

اشاره: تبلیغ دین، از دیرباز جزء شؤون اصلی حوزه‌های علمیه به شمار می رفت. عالمان بزرگ، در زمره مبلغان دیانت بودند و مسؤولیت خود را در سنگر تبلیغ و ارشاد جامعه ایفا کردند و همچنان در این مسیر پویاتر از گذشته در حرکت هستند.

حوزه‌های علمیه شیعی، تاریخ تابناک و ارجمندی در وادی گسترش معارف دین در جوامع مختلف داشته، در این جهت، از روحانیون و دیگر حوزه‌های مذاهب اسلامی، ویژگی‌های برجسته و بارز یافتند.

منبر رفتن و سخن گفتن درباره دین، جزء شریف‌ترین کارهاست و باید و شاید که شریف‌ترین انسان‌ها و عالم‌ترین و آگاه‌ترین آنها به مسائل اسلامی و عامل‌ترین آنها به احکام شرعی، در این راه قدم بردارند و آن را برای خود، افتخاری بدانند؛ کما این که در گذشته هم، همین‌طور بوده است.

توجه به تبلیغات جامعه مدرن و دیگر شیوه های تبلیغ امروزین بی تردید باید مبلغان امر دین را در بازبینی شیوه‌های تبلیغی به وادی خلاقیت و ابتکار رهنمون کند، خلاقیت در تبلیغ امری است که باید بیش از پیش مورد توجه مبلغان قرار گیرد تا به وسیله آن بتوانند سخن دین را به شیوه‌ای جذاب به مخاطبان برسانند.

همه این موارد بهانه ای شد تا خبرنگار سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، با محمدعلی هنرمند قمی، ایده پرداز عرصه فرهنگی اجتماعی و از اساتید خلاقیت در شیوه های تبلیغی و ارتباطات به گفت‌وگو بنشیند که نوشتار ذیل حاصل نشست صمیمی با آقای هنرمند است.

رساـ خلاقیت در تبلیغ به چه اندازه می تواند در امر تبلیغ دین مؤثر باشد.

بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين و هو خير ناصر و معين و هو الخلاق العليم. چون قرار است که بحثمان راجع به خلاقيت باشد خوب است که با آن صفات اسماءالحسني الهي کلام مان شروع بشود که کلمه خلاقيت هم در آن باشد."هوَ الخلاق العليم" او خلاق و عليم است.

برای خلاقیت در تبلیغ باید به دنبال سرچشمه خلاقیت یعنی خداوند برویم

ببينيد عرض من اين است که از کجا بنده به اين نتيجه رسیده‌ام که به دنبال خلاقيت بروم؟ مگر پيامبر عظیم‌الشأن(ص) نمي‌فرمايند که متخلق به اخلاق الهي باشيد؟ يکي از وظايف ما اين است که متخلق به اخلاق الهي باشيم. چرا؟ چون خداوند فرموده است که من در زمين جانشینی براي خود آفریده‌ام.

مثلا من شخص خودم را فقط مي‌گويم که مثلا من خليفة الله هستم. يعني جا نشين خدا در زمين هستم. اگر که جا نشين خدا در زمين هستم؛ پس بايد یک‌خرده از اخلاق الهي در حد بندگي و در حد بنده در وجود من هم باشد ديگر.

اتفاقاً ما به مبلغين این‌جوری عرض مي‌کنيم و مي‌گوييم که آقاجان شب‌های احيا که به مردم مي‌گوييد که" يا ستارالعیوب يا غفار الذنوب" و همین‌جور می‌خوانید و تند و تند مي‌رويد، اين تأثيري ندارد که، به مردم بگوييد اصلاً يکي از اسمای ماه رمضان‌همين ماه تخلق به اخلاق الهي است.

این‌که دارم مي‌گويم يک حديث است. يکي از اسمای ماه مبارک رمضان تخلق به اخلاق الهي است. يعني يکي از صفاتي است که بايد پيدا باشد.

من این‌ها را گفتم شايد اگر که اسمی را بگويم درست نباشد. خب اگر من در دعا گفتم که "یا ستارالعیوب" خودم هم بايد ستارالعیوب باشم.

ببينيد اين دعا وقتي به حال من مفيد است که من وقتی‌که مي‌گويم "یا ستارالعیوب" بدانم که معنی‌اش چيست؟ يعني اي پوشاننده‌ی عیب‌ها و من هم عيب همسایه‌ام را بپوشانم و من هم عيب رفيقم را بپوشانم.

وقتی‌که مي‌گوييم "یا غفار الذنوب" اگر من هم گناه کسي را که خلافي کرده است بخشيدم، در همين ترافيک، رفت‌وآمدهای ماشین‌ها، يک کار خلافي را کرده است که من او را بخشیده‌ام آن‌وقت ثواب يا غفار الذنوب شامل من هم می‌شود. گفتم که ما در حد بندگي خودمان است و الا فاصله‌ی ما با خدا اصلاً بی‌نهایت است.

همان‌طوری که خدا خودش فاصله‌ بی‌نهایت است؛ ما هم فاصله‌ مان با خدا بی‌نهایت است. ولي بايد سعي کنيم تا اين فاصله را کم کنيم. چون خود خدا فرموده است ديگر، قربة الی الله يعني نزديک شدن به خدا.

خب پس اگر که ما قرار است که متخلق به اخلاق الهي باشيم، می‌خواهم بحث را به سر موضوع اصلي بياورم. چون اين مقدمه‌ای بود بر این‌که ما بايد متخلق به اخلاق الهي باشيم.

خب اخلاق الهي چيست؟ "هوَ  الخلاق العليم" او است که خلاق و عليم است. در قرآن‌ هم می‌خوانیم که او در هر لحظه در شأنی است. يعني در هر لحظه دارد يک کار جديدي را انجام مي‌دهد. در تفسير قرآن نوشته شده است که با کار قبلی‌اش تفاوت داشته و با کار بعدی‌اش هم تفاوت دارد.

خلاقيت اين است که آدم يک کاري را بکند که با کار قبلی‌ فرق داشته باشد و با کار بعدی‌اش هم فرق داشته باشد و البته رو به تکامل باشد. امام علي(ع) هم مي‌فرمايد- واي به حال کساني که دو روزشان مثل هم باشد. خب در اینجا منظور حضرت امام علي (ع) همين تکامل است.

رسا ـ يعني روز دوم بايد بهتر از روز اول باشد؟

خب خلاقيت هم همين است. يعني ما يک حرف نو بزنيم و يک بيتي هم هست که خيلي معروف است و آن اين بيت است که  مي‌گويد- فسانه گشت و کهن شد حديث اسکندر / سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر.

شمه ای از خلاقیت امیرمؤمنان(ع)

اين در يک روايت است که يک فردي آمد به خدمت مولا امام علي(ع) و گفت که علم بهتر است يا ثروت؟ امام علي(ع) فرمودند که مثلا علم بهتر است.  البته من ترتيب اول و دوم آنچه را که آقا فرموده‌اند را نمي‌دانم. فرمودند که علم بهتر است. چرا؟چون علم را نمی‌شود دزديد ولي ثروت را می‌شود دزديد. نفر دوم آمدند و پرسيدند که آقا علم بهتر است يا ثروت؟ امام علي (ع) فرمودند- علم چون ثروت را هر چه قدر که صرف بکنيد از بين مي‌رود، اما از علم هر چه مصرف بکنيد به آن‌یک چيزي اضافه می‌شود.

ببينيد اگر يک استاد هر چه قدر که از علمش به شاگردان خودش بخواهد بگويد؛ بيشتر در ذهنش تثبيت می‌شود و اتفاقاً گل مي‌کند و چیزهای جديدي به ذهنش می‌آید. خب سومي پرسيد و چهارمي پرسيد تا به ده نفر رسيد. امام علي(ع) ده تا جواب متفاوت به اين پرسش‌ها دادند و بعد قسم خوردند که اگر تا روز قيامت افراد جديدي به اینجا وارد می‌شدند من يک تفاوت جديدي را مي‌گفتم که با قبلی‌هایم فرق داشته باشد. خلاقيت به اين مي‌گويند. يک مبلغ هم اگر متخلق به اخلاق الهي هم که باشد همين می‌شود ديگر. يعني بايد حرف نو بزند.

متأسفانه خيلي از مبلغان ما حرف نویي ندارند که بگويند و براي آن زحمت نکشیده‌اند.. خیلی‌ها هم هستند که درجه‌ی يک هستند، ولي خب خیلی‌ها هم هستند که حرف‌هایشان تکراري است. بايد حرف نو بزنند.

رسا ـ چه راهکارهایی برای پرهیز از تکرار مطالب در تبلیغ دین توصیه می کنید؟

حتي ما مثلا دیده‌ایم که يک منبری‌ای را که فرض بکنيد که آمده و به بالاي منبر رفته است و منبري بعدي که می‌آید که مثلا ده دقيقه يا پنج دقيقه زودتر آمده است و مجبور است که پاي منبر بنشيند. يا اصلاً موقعي آمده است که آن آقا دارد از منبر پايين می‌آید و اين آقا بايد به بالاي منبر برود. يعني هیچ‌چیزی نمي‌داند که او چه گفته است و عين همان حرف‌هایی را که آن آقا گفته است را اين آقا هم تکرار مي‌کند.

خب مخاطب واقعاً خسته می‌شود و مي‌گويد که بابا الآن ايشآن‌همين حرف‌ها را گفته‌اند. يا مثلا خودتان پارسال گفته‌اید.

يکي از سفارش‌هایی که به مبلغان مي‌کنند اين است که شما اگر در مسجد مي‌رويد، يادداشت کنيد که چه گفته‌اید که اگر سال ديگر هم رفتيد يادتان باشد و به آن یادداشت‌ها مراجعه بکنيد و بگوييد که من سال پيش این‌ها را گفته‌ام.

بله براي همين است که مي‌گويم بايد حرف نو زد. البته ببينيد حرف نو زدن با بدعت فرق دارد. بدعت کار بسيار خطرناکي است و اصلاً مي‌گويند که بدعت گزار را بايد کشت. يعني حکمش محارب است. ولي خب خلاقيت خيلي فاصله‌ی ظريفي با بدعت دارد.

رسا ـ چه فاصله ای؟

خلاقيت يعني نوآوری مبتني بر اصول است. يعني شما اصول را به زير پا نمي‌گزاريد ولي حرف نو می‌زنید.

رسا ـ اگر امکان دارد چند نمونه بیان کنید.

بله. چند نمونه‌ را به خدمت شما می گویم که ببينيد  نه اصولي زير پا گذاشته‌شده است و يک حرف قشنگ و نوي هم زده شده است و درست هم هست. بنده گفتم که چون مدرس اين درس يعني خلاقيت در تبليغ هستم؛ خودم چند کتابي را که نوشته‌ام را حاضرم بياورم و جلوي هرکسی بگزارم و داوران بيايند و بگويند که هنرمند توداری راست مي‌گويي يا دروغ مي‌گويي و يا اصلاً اشتباه مي‌گويي. حالا محترمانه‌اش اين است که بگويند اشتباه مي‌گويي.

من اين پنج کتابي را که نوشته‌ام هیچ‌کدام از آن‌ها نه از روی‌هم هست و نه از دست کسي نوشته شده است و همه‌ی آن‌ها داراي حرف‌ و نکته است.

يکي از آن کتاب‌ها را مثال بزنم. من يک کتابي نوشته‌ام تحت عنوان- «بياييد باغ قرآن بسازيم» و در اين کتاب يک باغي را به وسعت پنجاه هکتار طراحي کرده‌ام که بعد فهميدم که اشتباه کرده‌ام و بايد پانصد هکتار مي‌نوشتم. در اين باغ بايد تمام گياهان قرآني کاشته شوند و در کنار هر گياهي هم نوشته شود که اين در چه سوره و در چه آیه‌ای آمده است و معني آن چيست و فلسفه‌ی این‌که خدا در قرآن از اين گياه صحبت کرده است چيست.

اصلاً خدا چرا در قرآن از موز صحبت کرده است؟ "و طلح منضود" يعني موزهای روی‌هم چيده شده. چرا از خردل حرف زده است؟ فلسفه‌اش چيست؟ و اين میوه‌هایی که خداوند اسم برده است فایده‌های پزشکي آن‌ها چيست؟ فایده‌های دارويي آن‌ها چيست و در کجاي دنيا کاشته می‌شود؟

بعد تمام حيواناتي که در قرآن نامشان آمده است زنده نگهداري شوند. مگر آن حيواناتي که نمی‌شود آن‌ها را نگهداشت.

مثلا در نماز غفيله مي‌گوييم "والذنون" نون يعني بالن(دریایی) يعني آن بالني که حضرت يونس به دهان آن افتاد. نهنگ او را نبلعیده است. چون نهنگ نمی‌تواند انسان را ببلعد و بالن می‌تواند که البته از نهنگ هم بزرگ‌تر است.

گفتم که در آنجا آن حيوانات را نگهداري بکنيم و باز مثل همان گياه بنويسيم که در چه سوره و در چه آیه‌ای آمده است و فلسفه‌ی آن چيست که خدا مثلا از "بعوضه" يعني پشه در قرآن صحبت کرده است؟

حالا یک‌چیزهای جالبي هم درمی‌آید که قشنگ هم هست. مثلا این‌که خيلي از کساني را که در مورد قرآن کارکرده‌اند از آن‌ها بپرسيم که چند بار اسم تمساح در قرآن آمده است؟

الآن خودتان ببينيد اين عرضي که من مي‌کنم خلاق هست يا نه؟ تا آنجایی که بنده تحقيق کرده‌ام و عقلم مي‌رسد و شايد هم باشد و من خبر ندارم. هيچ حيواني به‌اندازه‌ی تمساح اسمش در قرآن نيامده است.

اسم تمساح 74 بار در قرآن آمده است. "فرعون" يعني تمساح. ببينيد اسم اصلي فرعون رامسس است. يعني او در کنار رود نيل بوده و آن‌قدر مردم را اذيت مي‌کرده که اين قبطي هاي مصر اسمش را فرعون يعني تمساح گذاشته بودند. يعني در آب‌زیرکاهی و در خون‌خواری. اسم او رامسس است و اسم او فرعون نيست. مثل ما که به انگليس روباه پير مي‌گوييم و اين هم يک اسم مستعاري است.

اتفاقاً آقاي رامسس به‌جای این‌که بدش بيايد خيلي هم خوشش آمد. چون ديد که صفت وحشتناک و ترسناکي است و دستور داد تا تاجش را از طلا به شکل تمساح درست کردند.

رسا ـ پس باغ قرآنی در مسیر ایده های تان به وجود آمد؟

 اين باغ قرآني را گفتيم تا دورتادور آن سالن‌هایی درست بکنيم و مثلا بگوييم فيزيک در قرآن و در آن‌ها استاد فيزيک بنشيند و جواب بدهد. شیمی در قرآن و استاد شيمي جواب بدهد. رياضيات در قرآن و ادبيات در قرآن و  بعد کتاب‌هايش را هم من نوشته‌ام و آن‌ها را معرفي کرده‌ام و گفته‌ام که در دنيا اين کتاب‌ها راجع به فيزيک در قرآن نوشته شده است.

حيوانات قرآني را هم استخراج کرده‌ام، سوره و آیه‌اش را هم نوشته‌ام، حتي از اساتيد عراقي هم بنده بيشتر درباره‌ی حيوان در قرآن پیداکرده‌ام.

مثلاً يک کتابي تحت عنوان حيوانات در قرآن نوشته شده است که بوستان کتاب هم آن را چاپ کرده است. در این کتاب خيلي از حيوانات را ننوشته است که بنده آن‌ها را پیداکرده‌ام.

مثلا يکي از آن‌ها نسر است. نسر يعني کرکس که اسم يک بتي است. ولي چون به شکل کرکس است اين اسم را برايش گذاشته‌اند. می‌خواهم بگويم که الآن اين يک چيز خلاقي است.

کسي تا حالا اين کار را کرده است؟ اگر درست بشود بزرگ‌ترين پروژه‌ی قرآني عالم است. اين باغ را طوري طراحي کرده‌ام که از آسمان اگر هواپیماهایی که می‌آیند تا بروند کل باغ به شکل  قرآن بازشده است. طرف از آن بالا که نگاه مي‌کند مي‌بيند که يک باغ خيلي عظیمی در اینجا هست و مي‌گويد که اين باغ چیست؟ مي‌گويند که کتاب مسلمان‌ها است و او علاقه‌مند می‌شود که بيايد و آن را ببيند و همين تبلیغ دينمآن‌هم هست.

رسا ـ توصیه شما برای مبلغان در زمینه توجه به قرآن کریم چیست؟

ببينيد من براي يکي از مسئولان در اداره‌ ملي جنگل‌داری و منابع طبيعي صحبت کردم و گفتم ما بلايي به سر قرآن آورده‌ایم که اگر يک نفر جوان ما که حالا هرکسی يک آدم به سر خيابان برود و صداي قرآن را که بشنود چهارستون بدنش مي‌لرزد که خدايا چه کسي مرده است؟ گفتم باباجان قرآن کتاب مردگي نيست، کتاب زندگي است. من در عروسي پسرم قرآن عبدالباسط را پخش مي‌کردم. هرکسی که می‌آمد می‌ترسید و مي‌گفت- چه خبر شده است؟ مي‌گفتم هيچ عروسي شده است. مي‌گفتند که پس چرا قرآن پخش کرده‌اید؟ گفتم قرآن کتاب زندگي است و کتاب مردگي نيست.

حالا به اصل حرف خودمان برگرديم و بياييم حرف خلاقانه بزنيم. حتي بنده راجع به حجاب یک‌چیزهایي را نوشته بودم که تا حالا کسي آن‌ها را نگفته بود. اين هم فقط لطف خدا است و گدايي من است. چون من گداي بدي نيستم. بنده‌ی بدي هستم ولي گداي بدي نيستم. مي‌گويم- گداي پر رو هستم که این‌جوری هستم. مثلا راجع به حجاب ما يک کتابي نوشتيم و در اين کتاب ثابت کرديم که حجاب نه‌تنها براي انسان بلکه براي تمام هستي مصونیت است. ما دست حجاب را گرفتيم و به فيزيک برديم. گفتم که آيا حجاب در فيزيک قابل اثبات است؟ در شيمي، در رياضيات، در ادبيات همه‌ی این‌ها را هم برده‌ام.

رسا ـ اگر می شود نمونه ای از طرح بحث های دینی را به صورت خلاقانه شرح دهید.

 خود برق هم مال فيزيک است ديگر. گفتم که يک دو شاخه را به برق بزنيد  که دو تا سيم از آن بيرون می‌آید و به لامپ وصل می‌شود. خود اين دو سيم فاز و نول هستند. يعني زن و مرد هستند. تا بينشان حجاب است هم ديگر را نمي‌کشند. ببينيد اگر بين فاز و نول حجابي نباشد؛ ذوب می‌شوند و جرقه می‌زند و آتش‌سوزی به راه می‌اندازند. تا دورشان حجاب باشد کسي را نمي‌کشند. این‌ها می‌آیند و به اتاق عقد مي‌روند. اين اتاق عقد کجا است؟ همان لامپ است.

حالا در آنجا حق‌دارند که باهم تماس داشته باشند؟ مي‌گوييم نه، هنوز اتفاقي نیفتاده است. بايد یک‌چیزی بين این‌ها حائل بشود و به‌جای نار، نور بدهد. آن حائل يک المنت است که به شکل 777 است. حالا آن المنت در دين چيست؟ همان صیغه‌ی عقد است. صیغه‌ی عقدي که بين این‌ها جاري می‌شود نور مي‌دهد به‌جای این‌که نار بدهد و فکر مي‌کنم که اين حرف خلاقانه‌ای باشد.

حتي در زمين که گردوغبار می‌آید و در همين قم ديديد که چه گردوغباري هم آمد. در آن کتاب نوشته‌ام که به نظر بنده به خاطر اين است که ما زمين را بی‌حجاب کرده‌ام. تا وقتی‌که زمين سبزه و درخت و آب داشته باشد معني ندارد که گردوخاک داشته باشد. غیر از این است؟ جايي که پر از  چمن و آب و درخت است که گردوغباري از آن بلند نمی‌شود. ما زمين را بدحجاب کرده‌ام. ما لایه‌ی ازن را سوراخ کرده‌ام. چون اين حجاب کره‌ی زمين بوده است. خود جو يک حجابي به قطر هزار کیلومتر است و خدا آن را به دور زمين کشیده است که اين شهاب‌سنگ‌ها و اشعه‌ی سرطان‌زا مردم و طبیعت را بیچاره نکند.

ما فقط یک‌گوشه‌ی آن را سوراخ کرده‌ام. یخ‌های قطب شمال دارد آب می‌شود، اقیانوس‌ها بالا می‌آیند، گرما دارد بالا مي‌رود. خب یک‌گوشه‌ای از حجاب زمين را گفتيم. پس ببينيد اين حرف هم خلاقانه است.

حتي من به نمادها و به چیزهای کوچک هم اشاره‌کرده‌ام. چون خدا يادم داده است. به خدا قسم از دعاي عرفه‌ی امام حسين ياد گرفته‌ام که بايد با پنج حس نه، پنج حس بلکه با ده حس. چون‌که تا حالا دوازده حس تابه‌حال کشف‌شده است که پنج حسش معروف است. امام حسين (ع) در دعاي عرفه با همه‌ی حسش خدا را می‌طلبد. مي‌گويد- خدايا بوي خوش تو را استشمام مي‌کنم، تو را مي‌بينم، کور باد چشمی که تو را نبيند، گرماي تو را با لامسه‌ام حس مي‌کنم، صداي مهربان تو را می‌شنوم. البته اين تعبير بنده است. و الا امام حسين این‌قدر عالي و آسماني حرف زده است که با اين تعبیرهای زميني قابل توصیف و مقايسه نيستند.

معنای واقعی علامت پیروزی در اسلام

من حتي به نشانه‌ها هم گير مي‌دهم. ببينيد براي علامت پیروزی که با دو انگشت نشان می دهند، من يک تحقيق ميداني در شهر انجام داده‌ام. حالا شما که داريد کار خبري مي‌کنيد يک تحقيقاتي هم راجع به اين انجام بدهيد. شهيد حججي در عکسش علامت پیروزی با دو انگشتش نشان داده است، و من اين عکس را به برادرش يادگاري داده‌ام. برادر شهيد حججي در اینجا مهمان شهداي اینجا بود و من آن را برايش يادگاري دادم. گفت- خيلي حرف خوب و قشنگ و نوي است. گفتم داداشت به دشمن چه گفته است؟ الآن اين علامت چيست؟

خب اين از کجا آمده است؟ ببينيد من از مردم پرسيدم. اولاً که خب خیلی‌هايشان نمي‌دانستند که چيست. بعضي ها هم مي‌دانستند و مي‌گفتند که علامت پيروزي است. باز يک قليلي از این‌ها مي‌دانستند که اين علامت همان «وی» اول ويکتوري است.

ويکتوري به انگليسي يعني پيروزي و اين وي اول ويکتوري است. ما هم پيش خودمان سال‌ها و از زمان جنگ فکر مي‌کرديم قسم نمی‌خورم ولي من از زمان جنگ و در لشگر حضرت علي بن ابی‌طالب(ع) که بودم  در آنجا به اين فکر افتادم. البته من اين را هم اول بگويم که من رزمنده نبودم. من در آنجا معلم بودم و براي رزمنده‌ها کلاس کنکور داشتم.

عرض شود به حضور شما که گفتم يعني رزمنده‌هاي ما که این‌جوری مي‌کنند به چه معناست؟ چون من آن موقع مي‌دانستم که اين معني پیروزی مي‌دهد. اولين بار چرچيل اين کار را کرد. وقتی‌که بر هيتلر پيروز شد، آمد و این‌جوری کرد که ما پيروز شديم و اين حرف اول ويکتوريا است.

خلاصه این‌قدر فکر کردم تا به ذهنم رسید که اين اول لا اله الا الّله است. شما مسلمان‌ها داريد به دشمن مي‌گوييد (لا) يعني نه زير بار ستم زندگي نمي‌کنم.

امام حسين هم فرمود " لا ارالموت الا رذاله " و اتفاقاً شب عاشورا هم امام حسين انگشت‌هایش را همانند علامت پیروزی باز کردند. ولي نه به معني لا ما اسم اين را لاي مبصره گذاشته‌ایم. يعني لاي بصيرت بخش و بنده اسمش را این‌جوری گذاشته‌ام. گفتم حتماً هي مي‌گويند لاي نافيه  لاي ناهيه پس بگذار ما هم از خودمآن‌یک چيزي را در بياوريم. اسمش را لاي مبصره گذاشته‌ام. اين يعني "لاي بصيرت بخش".

امام حسين گفت و اين ديگر واقعي است. امام حسين(ع) به برير و حبيب بن مظاهر گفت که می‌خواهید آخرتتان را ببينيد؟ يعني بصيرت پيدا بکنيد؟ مبصره يعني بصيرت بخشي و گفتند- بله گفت- بياييد و از بين دو انگشت من نگاه بکنيد. بعد نگاه کردند و ديدند که چقدر عالي است. گفت- ببين برير آن کاخ تو در بهشت است. حبيب مي‌بيني اين باغ تو است.

پس امام حسين هم این‌جوری کرده است اما نه به علامت پيروزي، به علامت بصيرت بخشي اين کار را کرده است.

امام هادي هم اين کار را کرده‌اند. متوکل آقا را در سامرا به بالاي برج برد و گفت که لشگريان ما را نگاه کن تو می‌خواهی با این‌ها بجنگي؟ امام هادي  يک لبخندي زد و گفت که حالا تو لشگر من را ببين و از بين دو تا انگشت من نگاه کن. متوکل نگاه کرد و ديد که هزاران  هزار فرشته شمشير کشیده‌اند و از هوش رفت. می‌خواهم بگويم که خيلي از امامان ما اين کار را کرده‌اند و امام سجاد هم اين کار را کرده است.

حالا اگر بگويم که پيامبر اکرم هم اين کار را کرد، ولي انگشت مبارکش را براي چيز ديگري بالا آورد. گفت که من و آن‌کسی که يتيم را سرپرستی مي‌کند در بهشت من و او مثل اين دو انگشت هستيم. ولي در اولين شعار پيامبر هم علامت پيروزي هست و اين خيلي خوش‌مزه است و وقتی‌که آدم به دنبالش مي‌رود مي‌بيند که خدا چقدر چیزهای خوش‌مزه‌ای به آدم مي‌دهد.

اولين شعار پيامبر در مکه چه بود؟ يعني وقتی‌که می‌خواست اسلام را علني بکند اولين شعارش چه بود. "قولو لا اله الا اللهُ تفلحوا" تفلحوا يعني پيروز شويد و رستگار شويد. يعني بگوييد نيست خدايي جز خداي يکتا تا رستگار شويد و پيروز شويد. اين علامت پيروزي هم هست و خوش‌مزه است. تفلحوا يعني پيروز شويد و رستگار شويد که البته رستگاري از پيروزي بالاتر است.

رسا ـ آیا خلاقیت امری ذاتی است و یا اکتسابی؟

خلاقيت راه دارد و قابل‌ آموزش است. این‌که مي‌گويند خلاقيت يک چيز فطري است يک چيز دقيقي نيست. ممکن است که بخشي از آن فطري باشد. ولي بخش اعظمي از آن اکتسابي است. می‌شود خلاقيت را آموزش داد. کما این‌که خود بنده‌ی حقیر با این‌که مثلا سطح علميم خيلي پايين است. اما کلاس‌هایی که براي خلاقيت گذاشته‌ام جواب داده است. يعني نویسنده‌های خوبي هم از کلاس‌های ما بيرون رفته‌اند. موفق بوده‌اند و کتاب‌هاي درجه‌ی يکي هم نوشته‌اند که به چاپ چندم رسیده‌اند و از کلاس‌های من حقیر سراپا تقصير بيرون آمده‌اند..

ممکن است که شما بخواهيد بگوييد که هنرمند تو چطوري به مخاطبت مي‌گويي که بايد خلاق شد؟ مي‌گويم من از خدا و از قرآن ياد گرفته‌ام. قرآن خواسته است که توحيد را به من ياد بدهد؟ دست من را گرفته است. خدا این‌قدر مهربان است که دست بنده‌هایش را مي‌گيرد. مثل ماها نيست که مثلا افاده داشته باشد. دست بنده‌های بیچاره‌ای مثل من را هم مي‌گيرد و مي‌گويد که علي هنرمند بيا. من اگر خواستم توحيد را درست بدهم دقت کن، دست بنده‌هایم را گرفته‌ام و به فيزيک برده‌ام. در نجوم و گفته است که به ستاره‌ها نگاه کنيد و این‌ها را در قرآن داريم ديگر درست است؟ به گردش ماه‌ها و ستارگاني که نظم دارند و همه براي شما رام شده هستند. به دریاها نگاه کنيد، به کشتی‌ها نگاه بکنيد.

دست من را گرفته و گفته است که خب حاليت نشد؟ نجوم برايت کافي نيست؟ نفهميدي؟ يعني باز هم بايد بگويم؟ ما گفتيم آقا ما هیچ‌چیزی را بلد نيستيم خدايا باز هم بگو. گفت- خب باشد به زیست‌شناسی مي‌برمت. به حیوان‌ها نگاه بکنيد. به فيل نگاه کن، به پشه نگاه کن و به چه نگاه کن و ديگر همه را برايم گفته است. باز هم گفتم مولاي من باز هم نفهمیده‌ام. گفت- خب باشد. من که خسته نمی‌شوم که دستت را مي‌گيرم و مي‌برمت به چه؟ به جغرافيا. زمين و تپه‌ها و کوه‌ها رانشانم داده است. گفته است که باز هم حاليت نشد؟ گفتيم که ما را که مي‌دانيد خيلي دیرفهم هستيم. گفت- خب باشد دستت را مي‌گيرم و به عالم گياهان مي‌برمت و تک‌تک گياهان را براي من گفته است. بعد من مي‌گويم که باز هم متوجه نشده‌ام من را به دنياي شيمي مي‌برد و به دنياي ادبيات مي‌برد. يعني ببينيد به همه‌چیزی من را برده است که من جامع‌الاطراف به هستي نگاه بکنم.

رسا ـ نکته کلیدی خلاقیت در چیست؟

يک نویسنده‌ خلاق وقتي می‌تواند نویسنده‌ خلاق شود که به هستي جامع‌الاطراف نگاه بکند. يعني ببينيد من به آقايان طلبه‌هایی که در خدمتشان بودم گفتم عزيز دلم تو بايد به هستي خوب نگاه کردن را ياد بگيري. خداوند مي‌فرمايد که شما چشم داريد ولي خوب نمي‌بينيد. اگر خوب مي‌ديديد من را می‌شناختید. ولي آن‌هايي که مثل سعدي خوب مي‌ديدند این‌جور بوده‌اند. به برگ درخت نگاه کرده است و گفته است که‌برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتریست معرفت کردگار. يعني برگ درخت يک کتابي براي خداشناسی است. چون او خوب ديدن را بلد بوده است.

رسا ـ اگر ممکن است راهبردی ترین راهکار خلاق شدن را مقداری توضیح دهید.

ببينيد راهکارش آموزش ديدن است. مثلا يکي از راهکارهایش اين است که به یک وجه نگاه  نکنيم. به جامع‌الاطرافش نگاه بکنيم. هم از بالا هم از پايين هم از راست هم از چپ هم از بيرون هم از درون همه جور و از همه‌ی زوايا به آن نگاه بکنيم. يعني هم مثبت را ببينيم و هم منفي را ببينيم.

حالا ببينيد بنده آمدم و کالا را فقط به جنبه‌ی مادی‌اش اکتفا نکرده‌ام و گفتم که ببينيد ما کالاي مادي هم داريم و کالاي معنوي هم داريم. بعد به اين هم اشاره کردم و گفتم که کالاي مضر داريم و کالاي مفيد هم داريم. مثلا هروئین يک کالاي مضر است. يک کالا هست ولي کالاي مضري است. ولي مثلا يک مداد و مثلا دفتر يک کالاي مفيدي است. فکر بد و فکر شيطاني يک کالاي مضري است. منتها يک کالاي معنوي مضر است. مثلا الآن بی‌بی‌سی و فضاهای مجازي بيگانه و دشمن دائماً در حالا توليد کالاي معنوي مضر هستند. يعني کالاي معنوي حتم معنی‌اش اين نيست که مثبت و مفيد است. پس  کالاي معنوي مثبت داريم و کالاي معنوي منفي و البته معنوي به معني این‌که اگر آن را غیرمادی در نظر بگيريم. والا معنوي به معناي الهي آن در نظر بگيريم نه و ما کالاي معنوي  مضر نداریم.

اگر معنوي را به‌عنوان آن چيزي که  خدا به آن عنايت دارد. مي‌دانيد که معنوي يعني عنايت داشتن و از عنايت است. يعني عنايت الهي به آن شده است. اگر کالاي معنوي يعني آن کالايي که خدا به آن عنايت دارد پس ما کالاي مضر معنوي نداريم. ولي اگر معنوي به معناي غیرمادی باشد چرا داريم و بنده اعتقاددارم که این‌ها قبل آموزش است و هرچه که اين تبادل فرهنگي زیادتر بشود و اين گفتمان که حضرت آقا مرتب اصرار بر اين دارند که اتاق انديشه ورزي باشد و اصرار به گفتمان دارند به خاطر اين است که ببينيد اين گفتمان‌ها هست که به‌اصطلاح موضوع‌های خام را پخته مي‌کند.

رسا ـ با سپاس از این که وقت ارزشمند خود را در اختیار خبرگزاری رسا قرار دادید. /841/گ۴۰۱/س

خبرنگار: حسین ثالث

ارسال نظرات