۲۷ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۱:۱۰
کد خبر: ۵۷۵۰۰۰

یادداشت | غور در فقاهت یا غرق در تجارت

برخی می گویند روحانیت هم مانند سایر مردم است و باید مثل آنها کار کند. در نگاه این گروه، انجام کارهای فرهنگی مثل نگارش و سخنرانی و آموزش، کار به حساب نمی آید.
عمامه گذاری

سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، باشگاه نویسندگان حوزوی 

غور در فقاهت یا غرق در تجارت

آخوند دامدار، روحانی کشاورز، طلبه میوه فروش و ... عناوینی هستند که هر چند وقت یک بار در فضای مجازی مطرح می شوند. بسیاری از مردم از این رویکرد روحانیت استقبال می کنند و برخی دیگر هم رسالت اصلی این صنف را چیز دیگری می دانند که اساسا با این کارها قابل جمع نیست. در نوشتار حاضر، اندکی به این مساله خواهم پرداخت.

شخصا با این وضعیت معیشت طلاب و روحانیان، موافق نیستم. منصفانه نیست که شماری از طلاب صبح تا شب درس بخوانند و همه زندگی شان را وقف اسلام کنند؛ اما در نهایت همان حقوقی را دریافت کنند که مشتی شبه طلبه و روحانی نمای کاسب که همه عمرشان را صرف کسب درآمد و ارتقای معیشت شان می کنند. اما این نوشته نمی خواهد رویکرد اقتصادی حوزه را مورد نقد قرار دهد (هر چند که در نهایت ممکن است به آن منجر شود!) مساله اساسی اینجاست که آیا روحانیت باید به کاری جز تبلیغ و تالیف و تدریس بپردازد یا خیر؟

برخی می گویند روحانیت هم مانند سایر مردم است و باید مثل آنها کار کند. در نگاه این گروه، انجام کارهای فرهنگی مثل نگارش و سخنرانی و آموزش، کار به حساب نمی آید. احتمالا آنان «کار» را فعالیتی می دانند که باعث تعریق و افزایش ضربان قلب و پینه بستن دستان شود! بنابراین طبق تعریف شان، استادان دانشگاه و پزشکان و طراحان و ایده پردازان و ده ها صنف دیگر، همه بیکار هستند!

این گروه معمولا چنین استدلال می آورند: صحابه رسول خدا(ص) هم کار می کردند و هم پیام اسلام را به دیگران می رسانند. بنابراین امروز هم روحانیان باید هم شغلی داشته باشند تا معیشت شان را تامین کنند و هم در کنار آن و در اوقات فراغت شان، کار تبلیغی کنند. ناگفته پیداست پیش فرض این استدلال، وجود مشابهت کامل میان زمان ما و دوره رسول خداست. یعنی تمام اقتضائات آن دوره، در زمانه ی ما هم پابرجاست. بنابراین می توان الگوی زیست واحد پیشنهاد کرد.

اما اندک تاملی، این پیش فرض را باطل می کند. زیرا وقتی گزارش هایی که از آن دوره و میزان فهم و دانش مسلمانان به ما رسیده را با وضعیت دین در دنیای کنونی مقایسه می کنیم، می بینیم اوضاع، کاملا دگرگون شده است. مثلا علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیات پایانی سوره اعلی می نویسد: «در مجمع البیان از اباذر روایت شده است که از پیامبر پرسید یا رسول الله انبیاء چند نفر بودند؟ فرمود: صد وبیست و چهار هزار نفر. سپس پرسید: چند نفرشان مرسل بودند؟ فرمود 313 نفر مرسل و بقیه نبی بوده اند ... و باز پرسید: خداوند چند کتاب نازل کرده؟ پیامبر فرمود: صد و چهار کتاب ... » 1

یک بار دیگر به نوع پرسش های اباذر و پاسخ های حضرت رسول(ص) نگاه کنید. پرسش های او بسیار ساده، صریح و مستقیم و پاسخ ها هم متناسب با آنها، همین گونه اند. اشتباه نشود! مراد نویسنده کاستن از شان و قدر والای جناب ابوذر رحمه الله نیست که ایشان بی تردید از جمله ستاره های آسمان صحابه است و آرزوی مسلمانان کنونی، رسیدن به جایگاه او در ایمان اما به هر حال آن سال‌ها، سال‌های اولیه اسلام بود و مسلمانان، هنوز با پیچیدگی های دنیای مدرن و نیز با سایر سنت ها و اندیشه ها آشنایی پیدا نکرده بودند و سادگی سوالات شان طبیعی به نظر می رسید.

لذا این روایت و نظائر آن که بسیار هم فراوان اند نشان می دهند اساسا شبهات اعتقادی صدر اسلام و مسائل روز آن مردم، قابل مقایسه با جامعه ی کنونی نیست. جالب اینجاست که این قبیل آموزه های اعتقادی، اکنون در همان سال‌های آغازین تحصیل در مدارس، تعلیم داده می شود و جزء بدیهیات باورهای یک مسلمان به شمار می آید. این در حالی است که امروز مبلّغان دین نه تنها باید میراث اسلامی را به خوبی بشناسند، بلکه باید با دانش های پر شمار و پیچیده ای نظیر فلسفه غرب و اسلامی، کلام جدید، روان شناسی، جامعه شناسی و فلسفه سیاسی آشنایی داشته باشند تا بتوانند از پس پرسش هایی پیرامون دموکراسی، عدالت، چیستی وحی، زبان دین، اعتبار معرفت های بشری و نسبی گرایی برآیند. بنابراین چون دین با پرسش ها وچالش های نوین و عمیقی روبه‌روست، توجه مضاعفی را می طلبد و متخصصان دین پژوهی باید تمام عمر خود را صرف پژوهش و مطالعه کنند تا بتوانند به درستی پیام دین را دریافته، سبک زندگی اسلامی متناسب با جامعه کنونی را به زبان قابل فهم برای اقشار مختلف تبیین کنند و شبهات را پاسخ گویند.

از سوی دیگر، اشتغال روحانیت به کارهایی نظیر آن چه در ابتدا نوشتم، باعث می شود که آنان در نهایت نه تاجر موفقی باشند و نه روحانی کارآمدی که از قدیم گفته اند با یک دست نمی توان دو هندوانه برداشت. تخصصی شدن امور در زندگی بشر امروز، تمرکز بر یک فن را ناگزیر ساخته است. البته نمی توان حکم موجبه کلیه صادر کرد و ممکن است در مواردی لازم باشد روحانیت وارد حرفه های غیر مرتبط بشود اما وجود استثناء، قاعده عام را نقض نمی کند.

بنابراین نباید از روحانیت انتظار داشته باشیم مانند مسلمانان صدر اسلام، تبلیغ دین را امری فرعی در کنار فعالیت های اقتصادی روزمره اش قرار دهد. این امر، امروز دیگر ممکن نیست و منجر به ذبح دین و شکست در جبهه تهاجم فرهنگی و اعتقادی دشمنان می شود، دشمنانی که لحظه ای از پا نمی نشینند./۹۱۸/ی۷۰۳

علی بهاری

1: ترجمه تفسیر المیزان، ج 20، ص 453.

 

 

ارسال نظرات