۰۸ تير ۱۳۹۷ - ۰۹:۱۷
کد خبر: ۵۶۹۶۷۳

یادداشت | از غزوه بنی قینقاع تا برجام‌

امروزه عده ای هستند که تاریخ و سیره پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) را جور دیگری تفسیر می کنند؛ اما در تاریخ همه چیز به وضوح آمده است و این برداشت ها هستند که کار را خراب می کنند.
بد عهدی

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، تاریخ صدر اسلام را باید میلیمتری مطالعه کرد. نه تنها باید مطالعه کرد بلکه باید آموخت و عمل کرد. تاریخ صدر اسلام پر است از حوادث ریز و درشتی که امروزه می توان از آن الگوگیری کرد. درست است امروز پیامبر اعظم علیه و آله السلام حضور فیزیکی در بین مسلمانان ندارند اما به فرموده قرآن کریم امر به تبعیت از ایشان هستیم و پیامبرخدا علیه و آله السلام حیات و ممات ندارند و همیشه سیره رفتاری و گفتاری ایشان الگوی تمامی مجامع اسلامی است.

روز 15 شوال غزوه ای بین مسلمانان و یهودیان مدینه رخ داد که شرایط خاصی را حاکم کرد و به راستی قدرت اسلام را به رخ کشید.

امروزه عده ای هستند که تاریخ و سیره پیامبر و اهل بیت علیهم السلام را جور دیگری تفسیر می کنند اما در تاریخ همه چیز به وضوح آمده است و این برداشت ها هستند که کار را خراب می کنند.

غزوه بنی قینقاع یکی از همان غزواتی است که آرزو داریم در قضیه برجام به این سیره پیامبر علیه و آله السلام تاسی شود. جنگی به دلیل عهد شکنی یهودیان مدینه، انجام شد. ما تا زمانی عهدشکنی نمی کنیم که طرف مقابل نقض پیمان نکند اما اگر این کار را کرد دیگر حریمی برای او قائل نیستیم. البته این اولین عهدشکنی یهودیان مدینه است و بعد از آن باز هم شاهد عهدشکنی و نقض پیمان این جماعت هستیم و هنوز هم ادامه دارد!

نوشتار زیر گذری کوتاه بر وقایع و اتفاقات این غزوه را روایت می کند.

  • بیوگرافی قبیله بنی قینقاع

بنی قَینُقاع در جنوب غربی مدینه می‌زیستند و دژ و بازاری معروف داشتند.آنان برخلاف دیگر یهودیان در مدینه زمین کشاورزی و نخلستان نداشتند و زرگری، آهنگری و کفشگری از پیشه‌های مهم آنان بود.

 خاتم انبیا(صلی الله علیه و آله و سلم) در بدو ورود به مدینه با یهود، پیمانی بست و آنان را به قبایل هم‌پیمانشان ملحق کرد و برای آنها شروطی گذاشت که مهم‌ترین شرط آن دشمنی نکردن با رسول‌ خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمانان بود ودیگر اینکه به آنان اجازه داد در مدینه بمانند به شرط آنکه کسی را علیه مسلمانان یاری نکنند

  • دلایل وقوع جنگ

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از هجرت به مدینه با یهودیان پیمانی بست. بنی قَینُقاع نخستین قبیله‌ای بود که این پیمان را شکست و با مسلمانان به ستیز برخاست.

دو علت برای وقوع این جنگ توسط مورخان ذکر شده است اما چون بحث پیمان شکنی این قبیله نسبت به مسلمانان مطرح است گزارش زیر را می آوریم.

اول: يك روز يك زن مسلمان به بازار بنى قينقاع رفت و در نزد زرگرى نشست تا زيورى براى وى بسازد. مردان يهود از او خواستند تا چهره خود را بگشايد، امّا زن مسلمان خوددارى كرد. جواهرى يا مرد ديگرى از ايشان بيامد، چنان كه زن متوجّه‌ نشد، لباس او را از پشت گره زد.

چون زن برخاست سرين و پشتش برهنه شد و يهوديان بر او خنديدند. زن فرياد زد. مرد مسلمانى بر يهودى تاخت و او را كشت. يهوديان مسلمان را محاصره كردند و كشتند. خويشان مرد مسلمان، هم‌ كيشان خود را به يارى طلبيدند.

 با این کار پیمان خود را با رسول‌ خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به طور رسمی شکستند و سپس داخل قلعه خود تحصن کردند. مسلمانان به خشم آمدنددر پی این اقدام و خشم مسلمانان، زمینه پیکار فراهم شد.

  • اتمام حجت پیامبر با بین قینقاع

بنابراین پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پیکی فرستاد و آنها را در بازار جمع کرد و برای اتمام حجت به آنها فرمود:«ای جماعت یهود! قبل از آنکه خدا با شما آن کاری را کند که با قریش انجام داد مسلمان شوید که به خدا قسم! شما می‌دانید من فرستاده خدایم. »

یهود بنی‌قینقاع با گستاخی و لحنی تمسخرآمیز گفتند:«ای محمد! اتفاقی که پیش آمد تو را فریب ندهد. تو به سبب نادانی قریش بر آنها پیروز شدی و به خدا قسم! ما اهل جنگیم و اگر با ما بجنگی خواهی فهمید که هرگز مثل ما نمی‌جنگی.»

برحسب روایتی از ابن‌عباس، هشداری که به کافران در نخستین آیه‌های سوره‌ آل‌عمران به چشم می‌خورد، دربارۀ این جماعت نازل شده است.

  • شروع جنگ

بنى قينقاع در دژهاى خود پناه گرفتند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ابو لبابه را در مدينه به جاى خود گذاشت و به سوى يهوديان متحصن حركت كرد. درفش سفيد (يا پرچم عقاب سياه) پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به دست امير المؤمنين على (علیه السلام) بود و پرچم رسول ‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در این غزوه به دست حضرت حمزه(علیه السلام) بود.

 پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پانزده شب، آنان را محاصره كرد. یهودیان به محاصره مسلمانان درآمدند و پس از ۱۵ روز تبعید شدند. یهودیان از آن حضرت درخواست كردند تا آنان را رها و از مدينه بيرون كند.

تعداد مردان بنی قینقاع 400 تن بود و بدين ترتيب كه زنان و فرزندانشان را با خود ببرند و اموال و اسلحه آنان، پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را باشد. پیامبر ابتدا حکم کرد که مردان را گردن زنند و زنان و فرزندانشان را به بردگی درآورند، اما از این کار چشم پوشید و آنان را به اِذْرَعات در حدود شام تبعید کرد.

اموال و سلاح‌هاى بنى قينقاع را برداشت و پس از تخميس، آن را در ميان مسلمانان تقسيم كرد و يهوديان را به اذرعات شام كوچ داد. گفته مى‌شود: يك سال در آنجا نبودند كه خداوند آنان را نابود كرد. پیامبر علاوه بر تبعید آنان، حصارشان را نیز ویران کرد.

  • متحدین بنی قینقاع و نقش آن ها

نقش متحدان عرب بنی قینقاع در این جنگ درخور توجه است. عباده بن صامت و عبدالله بن ابی بن سلول دو تن از رهبران اصلی خزرج بودند. عباده که از مسلمانانِ صادق بود، با پیمان‌شکنی بنی قینقاع، حمایت خود را از آنان بازگرفته، نزد پیامبر آمد و از هم‌سوگندی با آنان بیزاری جست و آیات شریفه 51 و52 سوره مبارکه انفال نازل شد.

 

عبداللّه بن اُبی، سرکرده منافقان، در این ماجرا نقشی دوگانه داشت؛ از سویی ظاهراً خود یهودیان را به سرکشی و تحصّن در حصار تحریک کرده بود و از سوی دیگر، از پیوستن به آنان سرباز زد. او پس از اسارت آنان، از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خواست که از خون متحدّانش درگذرد و بر این خواسته چنان پافشاری کرد که پیامبر او و یهودیان را لعنت کرد و به تبعید آنان حکم داد.

  • نتیجه گیری

مشابه همین قضیه را ما در زمان حال داریم و به فرموده حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که تاریخ تکرار می شود، باید گفت که در اتفاقات برجام، به تاسی از سیره پیامبر اعظم علیه و آله السلام ما پیمان شکنی آمریکا و متحدانش را به عیان مشاهده کردیم، نه تنها باید به خاطر نقض تعهدات آن ها خارج شویم بلکه باید بر آن ها با بازگشایی تاسیسات هسته ای و اجرای اقتصاد مقاومتی و حذف دلار از تبادلات ارزی، بر آن ها یورش ببریم.

منابع

بلعمی، تاریخنامه طبری، ج۱، ص۱۵۱.

واقدی، مغازی، دکتر مارسدن جونس (تحقیق)، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۴ق، چاپ سوم، ج ۱، ص ۱۷۶.

المغازى، ج 1، ص 177؛ و نك: طبقات الكبرى، ج 1، ص 29؛ انساب الاشراف، ج 1، ص 309.

معادیخواه، عبدالمجید؛ تاریخ اسلام عرصه دگر اندیشی و گفتگو، تهران، نشر ذره، ۱۳۷۷ش، ص ۳۳۵.

طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ طبری، بیروت، موسسه اعلمی، ۱۴۰۳ ق، چاپ چهارم، ج ۲، ص۱۷۴.

ابن اسحاق، سیرت رسول اللّه، ج۲، ص۵۶۳.

واقدی، کتاب المغازی، ج۱، ص۱۲۹.

ارسال نظرات