۰۴ تير ۱۳۹۷ - ۱۳:۰۶
کد خبر: ۵۶۹۳۶۴

اطوار كتاب خواندن

اگر كتاب، كتاب باشد و كتاب خواندن كتاب خواندن، آن كتاب تا آخر عمر ما را ترك نخواهد كرد. اگر كتابي ما را ترك مي‌كند يا كتاب نبوده يا مطالعه نشده است.
بهشتی

به گزارش خبرگزاری کتاب به نقل از خبرگزاري كتاب ايران، سيدمحمد بهشتي گفت: كتاب اگر كتاب باشد، از ابتلاي نويسنده به دغدغه و پرسشي آغاز شده و معمولا شرح تكاپوي نويسنده در يافتن پاسخ و گشودن اين مساله است. هر كسي كه دستي به قلم دارد، آن لحظه كه توانسته‌ راه صعبي را بپيمايد و از بلندي‌اي فراز‌ آيد و منظره‌اي را ببيند لاجرم خواسته دست ديگراني را هم بگيرد و آنها را هم شريك در اين گشايش كند. براي همين است كه مي‌گويند بهترين طور كتاب خواندن، پرسش داشتن است. چه پرسش داشتن مخاطب را همراه در تكاپوي نويسنده مي‌كند و تنها از اين طريق است كه قدر واقعي كتاب بر او آشكار مي‌شود. اما پرسش داشتن اطواري دارد.

گاه پرسش خلجان ذهني كوتاه‌مدتي است؛ اطلاعاتي را نمي‌دانيم يا از خاطر برده‌ايم و براي يافتنش كافي است به سطري از دانشنامه‌‌اي مراجعه كنيم. زماني پرسش در باب مفهومي تخصصي‌تر است كه معمولا خواندن يك يا چند مقاله را ايجاب مي‌كند. اما ممكن است پرسش از موقعيت يا حال و هوايي باشد كه براي تداعي شدنش در ذهن نياز به خواندن كل يك كتاب باشد. در مواقعي پرسش درباره آينده است و يحتمل براي پاسخ دادنش نياز به چندين و چند كتاب باشد و در معدودي اوقات پرسش آنقدر عميق و وجودي است كه نياز به تلاشي مداوم و بي‌پايان است و اي‌بسا عمري جست‌وجو را اقتضا كند. خلاصه بنا به اينكه چقدر مساله‌اي ذهن‌مان را درگير كرده و پاسخ دادن به آن براي‌مان حياتي شده، قدر كتاب نيز نزد ما افزايش پيدا مي‌كند. مثل تشنه‌اي كه ميزان تشنگي اوست كه قدر جرعه‌اي آب را تعيين مي‌كند. در اين حالت حتي نيت كردن و تفال زدن به ديوان حافظ نيز در واقع به بهانه آن دغدغه است.

هر‌چند بسيار گفته‌اند شريف‌ترين نوع رجوع به كتاب، پرسش داشتن است، اين نحو مطالعه بسيار در معرض افتادن به دام سوداگري است كه آن را در زمره اطوار كتاب نخواندن شمرديم. در واقع پرسش داشتن همانقدر كه مي‌تواند سبب آميزش افق مخاطب و نويسنده شود و به آشكار شدن اموري در كتاب بينجامد، ممكن است باعث سوءتفاهم شده و آنچه را در دامنه پرسش ما قرار نمي‌گيرد از ديدگان ما پنهان كند. پس از چه‌روست كه اين‌همه به داشتن پرسش سفارش شده‌ايم. واقعيت اين است كه پرسش داشتن جسمي دارد و جاني. آنچه ممدوح است جانِ پرسيدن است كه ما را از برج عاجِ داناي كل بودن پايين مي‌آورد و طالب و آماده شنيدن مي‌كند. به ميزان نزديكي ما به اين جان، حال ما بيش از «دارندگان سوال» شبيه «سائلين» مي‌شود يعني به جاي آنكه پرسش در يد اراده ما باشد، وجود ما را احاطه مي‌كند. پرسه زدن سائلين و دراويش كه براي كشتن حس كبر بود، نحوي ظهور طلب دروني‌شان بود. بي‌علت نيست كه «پرسه زدن» و «پرسيدن» از يك ريشه است؛ چون پرسه زدن به جانِ پرسيدن نزديك است.
آنكه پرسه مي‌زند پذيرفته كه آنچه ارزشمند است بيرون از وجود اوست و لذا عزم كرده كه روي نياز آورد و به درگاه رود. تفال زدن به ديوان حافظ تمرين پرسه‌زدن است. تفال زدن يعني حافظ را حي و حاضر درك كردن و به محضر او رفتن. تفال زدن كاري نيست كه با ديوان حافظ مي‌كنيم بلكه با خود مي‌كنيم و جان خود را مخاطب كلام حافظ قرار مي‌دهيم. براي همين است كه احساس مي‌كنيم غزلي كه آمده روي سخنش با ما است و براي شنيدن آن سراپاگوش مي‌شويم. تفال زدن ظاهرا از هر دري وارد شدن است ولي در واقع اين در يك در بيش نيست و آن در وجود ما است كه گشوده مي‌شود. دري كه اگر باز شود، ديگر تفاوتي نمي‌كند كه از كجاي كتاب آغاز به مطالعه مي‌كنيم. اين‌گونه كه بنگريم كتاب خواندن يك طور بيشتر نيست و آن پرسه‌زدن در حال و هواي كتاب است. شايد بتوان گفت صرفا در اين نوع كتاب خواندن است كه «مطالعه» روي داده. كتاب خواندني كه معاشرت، انس و در‌نهايت سرشتگي با كتاب و در واقع با نويسنده كتاب را در پي دارد. بهترين نويسندگان و بهترين كتاب‌ها نيز در طول اعصار در آرزوي معدود مخاطباني نوشته شدند كه با پرسه زدن آشنا بودند. تو گويي نويسنده، آن كتاب‌ها را از ابتدا براي همين مخاطبان نوشته است. نويسنده سفره‌اي را براي قليلي از مخاطبان گشوده و البته بقيه نيز از اين سفره گشوده‌شده به نصيبي مي‌رسند. در عين حال اگر كتاب، كتاب باشد و كتاب خواندن كتاب خواندن، آن كتاب تا آخر عمر ما را ترك نخواهد كرد. اگر كتابي ما را ترك مي‌كند يا كتاب نبوده يا مطالعه نشده است./۹۲۵/ د ۱۰۳/ش

ارسال نظرات