۲۵ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۲:۰۴
کد خبر: ۵۶۸۱۱۸

یادداشت | نگاهی به سکانس تجاوز در سریال "رهایم نکن"

اگر فرناز و فرنازها هرگاه کمترین بوی خطری نسبت به عفتشان به مشامشان برسد، محتاطانه عمل کنند، دیگر کمتر شاهد حوادث تلخی خواهیم بود که مردانی کفتارصفت می‌خواهند برای آنها رقم بزنند.
رهایم نکن

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، «فرناز» از تاکسی پیاده می‌شود وارد ساختمانی چند طبقه می‌شود، پله‌ها را یکی‌یکی بالا می‌رود تا دم در آپارتمانی می‌رسد. درِ آپارتمان را باز می‌کند. هیچ صدایی جز قیژ در به گوش نمی‌رسد. وارد می‌شود. هیچ‌کس نیست. آقای سرلک را صدا می‌زند. مردی با صدایی آمرانه به او می‌گوید که برود بالا. فرناز از خلوت بودن آنجا اندکی مضطرب می‌شود و به دروغ می‌گوید: نامزدم دم در منتظر است؛ اما آن صدا همچنان او را به بالا رفتن می‌خواند. او چند پله را بالا می‌رود و از دری عبور می‌کند و وارد راهرویی می‌شود که ناگهان دستی، در را پشت سر او قفل می‌کند و او با شنیدن صدای در، به عقب می‌گردد که در اینجا مرد دیگری می‌آید و از پشت کوله‌ی او را می‌گیرد و روی زمین می‌کشد و داخل اتاقی می‌برد. آخرین چیزی که می‌بینیم ورود مرد دوم به اتاق است و بسته شدن در.

سکانسی جنجالی از قسمت شانزدهم سریال «رهایم نکن» به کارگردانی محمدمهدی عسگرپور، سریالی که در ماه مبارک رمضان امسال هر شب از شبکه‌ی ۳ پخش می‌شود. داستان خانواده‌ی تولایی که پسر بزرگ آن «رسول» (امین تارخ) محبوب و مورد اعتماد خانواده است؛ اما این اعتماد به واسطه‌ی بازخوانی گذشته خدشه‌دار می‌شود؛ گذشته‌ای که در آن رسول با جعل سند گاراژ پدر، آن را تصاحب و خواهر و برادرهایش را سال‌ها از حقشان محروم کرده است. خواهر و برادرهایی که هرکدام مشکلاتی دارند که برجسته‌ترین آنها مشکلات مالی است و همین مشکلات مالی نیز سهم مهمی در چالش‌های دیگر زندگی‌شان دارد؛ چالش‌هایی مانند اختلافات بین برادر کوچک‌تر و زنش، فلج شدن شوهر خواهر کوچک‌تر در اثر سانحه، معتاد و تلف شدن پسر خواهر بزرگ.

این سکانس جنجالی شد؛ زیرا پس از پخش کارگردان سریال در رسانه‌ها اعلام کرد که برخی از پلان‌های آن را ممیزی سازمان صدا و سیما حذف کرده است و نباید می‌کرد؛ حتی تهدید کرد که در صورت ادامه‌ی این شرایط، بینندگان دیگر اسم او را در تیتراژ سریال نخواهند دید. بنا به اظهار برخی منابع آگاه آنچه از سریال حذف شده، بخشی از روی زمین کشیدن دختر بوده و اینکه آن مرد با پا به صورت دختر می‌زند و این بخش‌ها با در نظر گرفتن این نکته حذف شده‌اند که بحث تجاوز به‌خودی‌خود برای مخاطب ناراحت‌کننده و استرس‌زا هست و طولانی‌تر کردن آن تنها تصاویر بیشتری از خشونت را به مردم ارائه می‌دهد که فقط برهم زننده‌ی آرامش مخاطبان است.

نگاه و احساس بازیگر نقش فرناز به این سکانس

«دنیا مدنی» با انتشار در صفحه‌اش نوشته است: روزی که قصه‌ی فرناز رو از آقای عسگرپور شنیدم، داشتم تک‌تک سکانس‌ها رو توی ذهنم می‌ساختم که فرناز رو زندگی کنم؛ اما تنها صحنه‌های فرناز که تصویر کردنش برام ممکن نبود سکانس‌های تجاوز بود.

نه‌تنها تجربه‌ی زیستش رو نداشتم که حتی تصورش هم برام غیرممکن بود. من باید انعکاس لحظه‌های فاجعه‌بار و دردناک قشری آسیب‌پذیر و شکننده می‌بودم. من باید فریادی می‌بودم که زده نشد. من باید سیلی‌ای می‌بودم که اون‌ها نزدن. باید لمس درد مشترک می‌بودم. هر چه تلاش کردم و انرژی گذاشتم برای این بود که فرنازهایی که این شب‌ها دارن قصه‌شون رو از تلویزیون می‌بینن، احساس کنن من فریاد درد مشترکشون هستم. با دست‌های خودمون فرنازها رو خفه نکنیم...

سکانس دیگری از تجاوز در سریالی دیگر

وقتی به خاطراتم مراجعه می‌کنم، سکانس اعصاب‌خردکن دیگری از تجاوز را به یاد می‌آورم؛ سکانسی از سریال «کیف انگلیسی». سریال پربیننده‌ای که در زمستان 1379 از تلویزیون پخش شد. داستان سریال مربوط به وقایع سیاسی دهه‌ی 1320 ایران است؛ یکی از مهم‌ترین و حساس‌ترین مقاطع تاریخی کشور که نطفه‌ی بسیاری از تحولات سیاسی و حکومتی ایران در آن منعقد گردید: پایان جنگ دوم جهانی، سقوط رضاشاه و جانشینی محمدرضا پهلوی، ظهور جریان‌های سیاسی ملی، مذهبی و مارکسیستی، نفوذ تدریجی امریکا در کشور،...

شخصیت اصلی داستان فردی سیاست‌مدار به نام منصور ادیبان (علی مصفا) است که در فرانسه و در رشته‌ی حقوق تحصیل کرده است. او در انتخابات مجلس شرکت می‌کند و در دوره‌ی اول شکست می‌خورد؛ اما در دوره‌ی بعدی با حمایت دختری به نام مستانه (لیلا حاتمی) از طبقه‌ی رجال، پیروز می‌شود و به مجلس راه پیدا می‌کند. منصور ادیبان از طرز فکر مستانه خوشش میاید و تغییرات زیادی در زندگی خصوصی و تفکرات قبلی‌اش می‌دهد؛ این در حالی است که مستانه عاشق او شده است؛ ولی او این موضوع را درک نمی‌کند و زمانی متوجه می‌شود که دیگر دیر شده است.

در بخشی از این سریال حوادث به‌گونه‌ای تغییر مسیر می‌دهد که دستگاه امنیتی پهلوی منصور و مستانه را دستگیر می‌کند. در این میان مستانه به اتاقی جداگانه در زندان منتقل می‌شود و با مأموری جوان که پیش از آن خواستگار او بوده و جواب رد شنیده است، تنها گذاشته می‌شود و... سپس در سکانسی دیگر مستانه را می‌بینیم که زخمی و شکسته به گوشه‌ی خیابان پرت می‌شود...

تفاوت تجاوز در سریال کیف انگلیسی و سریال رهایم نکن

تجاوز ناموسی به هر صورتی که باشد، ناراحت‌کننده و محکوم است؛ بااین‌حال در اینجا نکته‌ای وجود دارد و آن اینکه فرق است بین اینکه کسی در شرایط پیچیده‌ی سیاسی امنیتی دستگیر شود و در شرایطی که او دخالت چندانی در پدید آمدن آنها ندارد، در چنین موقعیتی قرار بگیرد؛ یا اینکه در یک روز معمولی زندگی خود، با مردی ناشناس قرار بگذاری و با پای خویش به مکانی خلوت و ناشناس و تنها اقدام احتیاط‌آمیز تو آن باشد که بلوف بزنی که نامزدم پایین، دم در منتظر است و طرف مقابل هم به‌سادگی متوجه دروغین بودن این ادعا بشود و به نقشه‌ی شیطانی‌اش ادامه دهد؛ اینجاست که درمی‌یابیم که اگر آموزه‌ها و توصیه‌های اسلامی جدی گرفته شوند ما کمتر شاهد چنین حوادث تلخی می‌شویم که کم‌وبیش در صفحه‌ی حوادث روزنامه و خبرگزاری‌ها ما را آزرده و عصبانی می‌کنند.

راهکاری دینی در کاهش آسیب تجاوز در جامعه

حضرت علی (ع) می‌فرماید: نیکوترین خصلت‌های زنان، بدترین خصلت‌های مردان است و آن خصلت‌ها عبارت‌اند از: تکبر، بخل و ترس؛ زیرا اگر زن متکبر باشد در دسترس نامحرم قرار نمی‌گیرد و اگر بخیل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ کند و اگر ترسو باشد، از هر پیشامدی به هراس می‌افتد [و از مهلکه فرار می‌کند]. (نهج‌البلاغه، حکمت 234)

شاید کسی تعجب کند و بپرسد یعنی آیا اسلام می‌خواهد که زن ترسو باشد درحالی‌که شجاعت یکی از صفات مثبت اخلاقی است؟ استاد شهید مطهری در تفسیر ژرفی از این بخش از این روایت چنین می‌گوید:

مسئله‌ی ترس در این روایت ناظر به مسئله‌ی عفاف زن است نه مسئله‌ی ترس و شجاعت به‌طور مطلق. شجاعت به‌عنوان خُلق روحی که به‌اصطلاح معروف یعنی قوّت قلب داشتن و نترس بودن و خود را نباختن در مقابل دیگران و خطرات، هم برای مرد پسندیده است و برای زن. هیچ‌وقت اسلام نمی‌گوید که برای مرد خوب است که شجاع و قوی القلب باشد ولی برای زن خوب است ترسو باشد. به چه دلیل؟ به دلیل اینکه اولاً آنچه ما در ستایش شجاعت و مذمت ترس داریم، هم در مورد مرد است و هم در مورد زن؛ ثانیاً سیره‌ی زنان مسلمان این است که همیشه شجاع بوده‌اند؛ یعنی از زنان شجاع تمجید شده و آنها بزرگ داشته شده‌اند؛ چون شجاعت یعنی نترس بودن و باک نداشتن و اینکه وقتی انسان در مقابل خطر قرار گرفت فکر جان یا مال، او را نترساند و عقب‌نشینی نکند، فداکار باشد؛ حاضر باشد از جانش، از مالش بگذرد و در مقابل دشمن بایستد.

برای مثال در تاریخ اسلام داستان صفیه دختر عبدالمطلب به‌عنوان داستانی حماسی و قابل‌تمجید و اینکه از یک زن هاشمی چنین انتظار می‌رود، نقل شده است. در جنگ خندق که مسلمانان محاصره بودند، پیغمبر اکرم زن‌ها را در یک حصار ویژه و محل معینی قرار داده بود. مردی است به نام حَسان بن ثابت که شاعر معروفی بود. آنجا که پای عمل و جنگ به میان آمد، میدان جنگ را رها کرد و رفت در میان زن‌ها مخفی شد. اتفاقاً یکی از سربازان دشمن فهمید که زن‌ها اینجا هستند، به آنجا حمله کرد. زن‌ها به حسان گفتند: بلند شو شمشیر را بردار، دشمن آمد. ولی او این کار را نکرد و رفت پشت سر زن‌ها مخفی شد. اینجا بود که صفیه دختر عبدالمطلب جلو رفت و شمشیر را برداشت و جنگید و آن مرد را از پا درآورد.

نمونه‌ّهای دیگر شجاعت حضرت زهرا (ص) و یا شجاعت حضرت زینب (س) است. ما می‌بینیم که از نظر قوت و قدرت قلب و حماسه‌ی روح و نترسیدن از کشته شدن، حضرت زینب نمونه‌ای بسیار عالی اسلامی است و در تاریخ اسلام داستان او به‌عنوان نمونه‌ای کامل همیشه نقل شده است.

آن چیزی که برای زن گفته‌اند که نسبت به آن باید ترسو باشد، در مورد ترس از جان یا ترس از مال و ثروت نیست، بلکه در مورد ترسیدن بر عفت است. منظور این حدیث این نیست که زن باید از نظر روحی ترسو باشد؛ منظور این است که وقتی خطری عفت او را تهدید می‌کند، «رفتارش» باید همانند آدم‌های ترسو باشد و در آن موقعیت جانب احتیاط را از دست ندهد.

آدم شجاع نمی‌ترسد، می‌گوید می‌روم حداکثر کشته می‌شوم، کشته هم شدم مرگی با افتخار است. زن در مورد کشته شدن باید همین‌گونه باشد؛ ولی در موردی که عفتش در معرض خطر لکه‌دار شدن است، جای شجاعت نیست؛ اینکه بگوید می‌روم، بگذار عفتم از بین برود. خیر، عفت یک امر شخصی نیست که به تو بگویند از آن بگذر. عفت امانتی است در دست تو. مثل این است که فردی امین وظیفه‌اش این است که یک شئ گران‌بها را به مقصد برساند؛ در اینجا او پذیرفته نیست که در بین راه شجاعتش گل بکند، به‌جای اینکه همه‌ی کوشش او صرف این باشد که شی‌ء گران‌بها را به مقصد برساند آن را در معرض خطر قرار بدهد. (۱)

آخرِ سخن

اگر فرناز و فرنازها هرگاه کمترین بوی خطری نسبت به عفتشان به مشامشان برسد، محتاطانه عمل کنند، دیگر کمتر شاهد حوادث تلخی خواهیم بود که مردانی کفتارصفت می‌خواهند برای آنها رقم بزنند. به قول خانم پروین اعتصامی: مرو راهی که پایت را ببندند/ مکن کاری که هشیاران بخندند (۲) / ۸۴۱/ی۷۰۱/س

محمدرضا آتشین صدف

پی نوشت

(۱) استاد شهید مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران: انتشارات صدرا، ۱۳۹۰، ص ۱۱۰ تا ۱۱۶.

(۲) و در این مورد، باید بگفت «بگریند».

ارسال نظرات