۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۲۲:۰۷
کد خبر: ۵۶۳۶۴۴
قلدر بی شاخ و دم؛

یادداشت | خان رؤيايي

رضاخانِ پالانيِ ميرپنجِ سپه‌سالارِ پهلوي فقط براي مردم ايران قلدر بود و در مقابل بيگانگان گربه دست آموزي بود كه به هر طريق كه مي‌خواستند او را مي‌رقصاندند.
استبداد رضا خان اطلاع نگاشت | رضاخان قهرمان_ضد_ملت رضاخان رضاخان. پهلوی

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، فضاي رسانه‌اي تا قبل از شبكه‌هاي اجتماعي فضاي نسبتاً عالمانه‌اي بود كه هركس با هر گرايشي فقط زماني قلمي‌هايش ديده مي‌شد كه در مجامع رسانه‌اي تا حدودي علميت و توانمدي‌هايش به اثبات رسيده بود و ياداشت‌ها معمولا در سطحي نگاشته مي‌شد كه اگر بعد از مدتي آن‌ها را دسته بندي موضوعي مي‌كردند، از هركدام كتابي قابل ارائه به دست مي‌آمد همان‌طور كه كتاب‌هاي زيادي وجود دارد كه قبل از انتشار به صورت قطعه قطعه در رسانه‌ها منتشر شده بود. امّا با پيدايش شبكه‌هاي اجتماعي متاسفانه فضاي رسانه‌اي آن‌چنان باز شد كه امكان نظريه پردازي براي هركسي با هر سطحي و در هر موضوعي بدون توجه به توانمندي و علميش فراهم گرديد و خيلي‌ها فقط به واسطه داشتن يك گوشي اندرويد و يك خط اينترنت تبديل شدند به انديشه‌ورزاني كه در همه موضوعات صاحب‌نظر بودند و اجازه داشتند تا تراوشات ذهني خود را به اسم تحليل به خورد مردم بدهند.البته در اين ميانه از دست‌هاي پشت پرده و دلارهاي امريكايي، يوروهای اروپايی و ريال هاي سعودي نبايد چشم پوشي كرد.  

در اين فضا آن‌چه باعث رشد فالورهای افراد است علميت و دانش آن‌ها نيست؛ بلكه پول و توان رسانه‌اي كه افراد در اختيار دارند آن‌ها را به شاخ‌هاي نظريه پرداز توئيتر و اينستا تبديل مي‌كند؛ شاخ‌هايي كه بايك گردش در توئيت‌هايشان مي‌توانيد بي‌سوادي و قلم به مزد بودن آن‌ها را دريابيد.

همين چند روز پيش كه براي چندمين بار خبر تاييد نشده نبش قبر رضاخان ميرپنج يا همان رضا پالاني در شبكه هاي اجتماعي پيچيد عده‌اي اقدام به قلم فرسايي در باب خدمات رضا‌خان كردند و سعي نمودند تا با چهره‌سازي از ديكتاتور پهلوي او را پدر ايران نوين معرفي كنند.

نكته جالب اينجاست كه وقتي با اين سياهه‌ها به صورت علمي و بدون تعصب برخورد مي‌شود تناقض و بي سوادي از سراپاي صاحبان اين هشتك‌ها  مي‌ريزد و نشان مي‌دهد كه نه تاريخ را خوانده‌اند و نه توان تحليل آن را دارند؛ مثلا در توئيت‌هاي يكي از شاخ‌هاي توئيتر با 18k فالوور هشتك #رضا_شاه_روحت_شاد را ديدم و بعد به توئيت‌هاي چند وقت پيش او نگاه كردم و ديدم توئيت‌هاي فراواني براي #دكتر_محمد_مصدق زده است؛ همين يك نمونه كافي است تا كسي كه با تاريخ معاصر ايران آشناست حكم به بي سوادي چنين افرادي بنمايد . آنان كه تاريخ را خوانده اند مي‌دانند كه دكتر محمد مصدق كه رهبري جريان ملي گرا براي ملي شدن صنعت نفت را به عهده داشت هميشه از منتقدان جدي حركت‌هاي جريان پهلوي بوده و دست آخر نيز به غضب محمد رضاي پهلوي و با كودتا از نخست وزيري خلع شد و باقي عمر را در انزواي مطلق گذاراند تا مُرد. اين عالمان انديشه ورزي كه حتي نمي‌دانند مصدق و پهلوي در يك قاب جمع نمي‌شوند امروز در بستر رسانه ريخته اند و بدون آنكه علمي در چنته داشته باشند براي اين و آن هشتك ترند مي‌كنند.

از مسائلی كه پس از نبش قبر مجازي رضا قلدر در فضاي مجازي مورد توجه قرار گرفت مسئله خدمات او به ايران بود تا جايي كه عده اي اور ا پدر ايران نوين معرفي كردند و خدمات او را با دوره 40 ساله انقلاب به مقايسه نشستند حال آنكه هيچكدام از اين افراد حاضر به گفتگو در مورد اين خدمات نيستند و فقط دستي بر copy  و شصتي بر paste دارند و اگر از آن‌ها بخواهي راجع به هر كدام از اين خدمات فقط 10 دقيقه صحبت كنند به لكنت مي‌افتند.

اما اين گروه خدمات رضاخان پالاني پهلوي ميرپنج سپه سالار با آن همه يال و كوپال را در چند موضوع خلاصه مي‌كنند كه با نگاهي مختصر به هر كدام از آن‌ها واقعيت‌هايي معلوم مي‌شود كه اگر براي نسل جديد تشريح مي‌شد امروز حتي يك هشتك هم براي رضاخان نمي‌زدند.

در اين سياهه به دليل محدوديت فضا فقط چهار مورد را مورد بررسي قرار مي دهيم.

راه آهن

اولين و مشهور‌ترين خدمت رضاخان راه‌آهن است. سينه چاكان رضاخان مي‌گويند اگر امروز در كشور راه‌آهني وجود دارد از صدقه سر تدبير و دور انديشي رضاخان است و او بود كه اين تكنولوژي را براي ايرانيان به ارمغان آورد.

واقعيت چيست؟ 

اگر چه اسناد زيادي وجود دارد كه اولين راه‌آهن ايران در زمان كودكي رضاخان كشيده شده است، اما نفي يا اثبات ورود اين تكنولوژي توسط رضاخان مسئله مهمي نيست بلكه آن‌چه مهم است اثرات و خدمات اين تكنولوژي براي مردم ايران است.

راه‌آهن براي ايرانيان از جنبه هاي مختلفي داراي اهميت بود؛ انتقال بار و جا به جايي مسافر در حجم گسترده موهبتي بود كه در آن زمان مي‌توانست باعث رونق بسياري از شهرهاي ايران شود؛ اما مشروط بر اينكه اين راه‌آهن از مسيري درست و داراي توجيه اقتصادي ساخته شود. متخصصان بر اين عقيده بودند كه اين مسير بايد از شرق به غرب كشيده شود تا راه ابريشم احيا شده و ايران به اروپا وصل شود؛ اما رضا‌شاه كه براي مردم ايران رضا قلدر بود در مقابل خواسته انگليس‌ها، منافع ملت را ناديده گرفت و راه‌آهن شرق به غرب را از دستوركار خارج نمود و مسير راه‌آهن را از جنوب به شمال تغيير داد. راه‌آهن جنوب به شمال در ميان شهرهاي ايران  تنها از تهران به عنوان پايتخت گذشت و گذرش به هيچ شهر بزرگ و استراتيژيك ديگري نيفتاد؛ برخلاف راه‌آهن شرق به غرب كه در صورت ساخت از بزرگ‌ترين شهرهاي ايران مثل كرمان، اصفهان، تهران، همدان و تبريز عبور مي‌كرد و رونق افزاي بازار اين شهرها به حساب مي‌آمد با اين حساب راه‌آهن جنوب به شمال به خواست رضاخان فقط براي يك منظور ساخته شد و آن خوش خدمتي به انگليس‌ها بود.

اين راه‌آهن با پول ملت ايران كشيده شد اما منافع آن منحصرا به انگليس‌ها رسيد. آن‌ها  از اين مسير به نفت باكو و قفقاز راه پيدا كردند و نيز توانستند 3 سال بعد، در طول جنگ جهاني دوم، با استفاده از اين مسير ضربه‌هاي مهلكي به دشمن ديرينه خود يعني روس‌ها بزنند؛ در واقع اين راه‌آهن مسيري بود براي كمك به متفقين و عملا هيچ سودي براي ايرانيان به همراه نداشت. محمد مصدق كه آن روزها نماينده مردم تهران در مجلس بود در خاطرات به همين نكته اشاره مي‌كند و پرده از اين خيانت بر‌ميدارد او مي‌نويسد: ما راه‌آهن را براي انگليس‌ها ساختيم و اين خط آهن به درد ايران نخواهد خورد.

سينه چاكان رضاخان راه‌آهن جنوب به شما را مي‌توانند به حجم راه‌آهن ساخته شده بعد از انقلاب و خدمات آن مقايسه كنند؛ امروز در ايران كمتر شهري است كه از راه‌آهن فاصله چنداني داشته باشد؛ بعد از 40 سال از انقلاب راه‌آهن در 8 جهت جغرافيايي اين كشوركشيده شده است و تقريبا همه شهرهاي بزرگ و كوچك ايران به اين خط‌آهن متصل است.  

دانشگاه

ساخت اولين دانشگاه دومين كاري است كه ارادت‌مندان به رضاخان از آن به عنوان خدمتي بي‌بديل ياد مي‌كنند. دانشگاه تهران در سال 1313 به دستور رضاخان در تهران ساخته شد اما نكته قابل توجه اين است كه سابقه آموزش‌عالي در ايران به سال‌ها پيش از تولد رضاخان بر مي‌گردد و دانشگاه‌هاي جندي شاپور و پس از آن به دارالفنون و دانش‌سرای عالی علوم سیاسی قبل از دانشگاه تهران وجود داشت كه اتفاقا خدمات بي نظيري به علم و انديشه در ايران نمود.

رضاخان دانشگاه تهران را با الهام از دانشگاه‌هاي غرب ساخته بود و در آن با علوم واردتي از شرق غرب در پي تربيت نسلي بود كه بتواند پايه‌هاي حكومت خود را به واسطه آن محكم كند. پهلوي اول نگرش ديني و حتي عِرق‌ملي را سست كننده پايه‌هاي حكومت‌هاي ديكتاتور مي‌دانست؛ لذا بر آن شد تا با تغيير نظام آموزشي و تاسيس مدارس نوين و دانشگاه تهران در راستاي مذهب‌زدایی، دين گريزي ، ناسیونالیسم، توسعه‌ی سرمایه‌داری دولتی  قدم بردارد و به همين دليل قبل از هركاري اقدام به وارد نمودن اساتدي در حوزه علوم انساني نمود كه البته طراحي آن از طرف سفير كبير انگلستان در ايران انجام شد و خود رضاخان توان اين همه برنامه ريزي را نداشت.

حفظ سرزمين 

از ديگر ادعاهاي رضا‌خاني اين است كه ايران در دوره رضاخان كوچك نشد و او توانست تماميت ارضي ايران را حفظ کند؛ حال آنكه آنان كه اسناد تاريخي را به دقت مطالعه کرده‌اند حتما نام قرار داد سعد آباد را شنيده اند؛ در قرار داد سعد‌آباد رضاخان براي جلوگيري از تكدر خاطر انگليس‌ها بخش‌هايي از ايران را به كشورهاي همسايه واگذار نمود و ايران از شرق و غرب و شمال كوچك‌تر شد؛ رضاخان مناطق شمال باختری کشور را به ترکیه بخشيد و اروند را در اختيار عراق قرار داد او حتي مجبور شد به افغان‌ها هم باج بدهد و چكاب را به حكومت افغانستان هديه كرد و به اين صورت ايران باز هم كوچك‌تر شد.

ارتش بزرگ و مستقل 

اين نيز از ادعاهاي قابل توجه جريان پهلوي پرست در ايران است. آنان مي‌گويند رضاخان توانست ارتشي منظم و كارآمد و بر اساس ساختار‌هاي روز درست كند كه از تماميت ارضي ايران دفاع نمايد ارتشي كه متشكل از سه نيروي زميني هوايي و دريايي بود و مجهز به تكنولوژي‌هاي روز بود.

در اين كه در آن دوره وي با پول ملت تجهيزات نظامي خريد شكي نيست او توانست هواپيماي نظامي براي ايران بخرد و نيروها را ساماندهي نمايد؛ اما فقط يك سوال باقي مي‌ماند؛ ارتشي به اين قوت و با آن شكوه افسانه‌اي كه از آن ياد مي‌شود چگونه در مقابل حملات نظامي در جنگ جهاني به يك باره در هم شكست و رضاخان با داشتن اين قدرت چگونه نتوانست در مقابل نامه دو خطي سفارت انگلستان دوام بياورد و به راحتي تبعيد را پذيرفت و حكومت را رها كرد؟

رضاخان ارتش خوبي تشكيل داد اما نه براي مقاله با بيگانگان بلكه براي كشتار طوائف و گروه‌هاي مختلف در ايران او به واسطه ارتش خود در شمال باقي مانده مبارزان ضد استعماري جنگل را نابود كرد و در نقاط مرزي و مركزي هر صداي مخالفي را به خاك و خون كشيد و به هيچ قومي رحم نكرد؛ لرها را بوير احمد به خاك و خون كشيد و در كردستان و آذربايجان عشاير كرد را نابود كرد. ارتش رضاخان ارتش داخلي بود و هيچ تهديد خارجي را دفع نكرد. 

همين چهار مورد ادعاي اصلي و مطالعه پيرامون آن كافي است تا بدانيم رضاخان پالاني ميرپنج سپه سالار پهلوي فقط براي مردم ايران قلدر بود و در مقابل بيگانگان گربه دست آموزي بود كه به هر طريق كه مي‌خواستند او را مي‌رقصاندند.

نگارنده قصد داشت تا در ذيل هر بخش خدمات بعد از انقلاب را در همان وادي ادعايي مورد مقايسه قرار بدهد اما اين مقايسه را ناجوانمردانه و بر خلاف اخلاق ديد چه اينكه خدمات بعد از انقلاب به هيچ وجه با آن دوره سياه قابل مقايسه نيست./841/ی۷۰۲/س

عبدالصالح شمس‌اللهی، پژوهشگر و نویسنده حوزوی

ارسال نظرات