۲۷ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۵:۳۸
کد خبر: ۵۶۱۲۵۸
یادداشت؛

اندازه نگه دار که اندازه نکوست + شعر

برخی گمان می کنند اسراف فقط در مصرف زیاد از حد آب و نان معنا پیدا می کند. اما حقیقت آن است که حتی شایسته است انسان در هنگام صحبت کردن نیز مراقب باشد که فرصت گوینده و شنونده و ... نیز امکانی است که باید ضایع شوند.
اسراف

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، همیشه گفته ام، باز هم می گویم: «زمانه حرف زدن ها به پایان رسیده است. الآن وقت عمل است.» این یادداشت را به یکی از پیش پا افتاده ترین موضوع فرهنگی و اجتماعی اختصاص می دهم. مسئله ای که می توان گفت هیچ یک از آحاد جامعه ما نیست که با آن درگیر نباشد. مسئله ای که تا سر سفره های مان نیز کشیده می شود. مسئله که بی توجهی به آن، بلاهای خانمان سوزی در سطح کلان برای هر جامعه ای تولید می کند. مسئله ای که باعث شد رهبر انقلاب اسلامی در سخنرانی اخیر خود، چند کلمه ای را به آن اختصاص دهند: «یکی از مشکلات ما، اسراف و زیاده‌روی و زیاد خرج کردن است؛» (بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی در نخستین روز از سال ۱۳۹۷)

اسراف به حدی در سبک زندگی اسلامی جلوه نمایی می کند که خداوند در کتاب آسمانی (قرآن) آیه 31 سوره مبارکه اعراف را به آن اختصاص داده است و می فرماید: «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لاتُسْرِفُوا إِنَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْرِفینَ» (از نعمت هاى الهى بخورید و بیاشامید ولى اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمى دارد!)

همه می دانیم که اسراف ضد اعتدال و میانه روی می باشد. اما اساس قضیه این است که دانستن تنها کافی نیست. همه ما نان های اضافی بر سر سفره های مان را تجربه کرده ایم. همه ما زیاده روی در استفاده از امکانات منزل مان را تجربه کرده ایم. برخی گمان می کنند اسراف فقط در آب و نان معنا پیدا می کند. اما حقیقت آن است که حتی شایسته است انسان در هنگام صحبت کردن نیز مراقب باشد که فرصت گوینده و شنونده و ... نیز امکانی است که باید ضایع شوند.

جا دارد شعر استاد بزرگوار حجت الاسلام جواد محدثی را یادآور شویم، که به خوبی با بیان زیبای خودشان به این مسأله پرداخته اند:

چشم باید سوی «چشم انداز» داشت

هفت خوان را پشت سر باید گذاشت

 

مملکت درگیرِ خوانی دیگری است

روبه رو با امتحانی دیگر است

 

تا هدفهایی که از آن گفتگوست

رودها و کوهها در پیش روست

 

موجی از «بحران مالی» در ره است

راه را باید به روی موج، بست

 

باید از امواج دریاها گذشت

تا بر اوج عزّ و آزادی نشست

 

ملت و دولت اگر یاری کنند

از صمیم قلب همکاری کنند

 

مردمان را می توان امّید داد

می توان این موج، پشت سر نهاد

 

لیک، عزم صرفه جویی لازم است

مملکت محتاج عزمی جازم است

 

دوری از اسراف در ریز و درشت

مصرف معقول، در خروار و مُشت

 

پاسخی شایسته بر کمبودهاست

می توان این گونه از کمبود، کاست

 

با قناعت می توان آزاد زیست

هرکه قانع نیست، حالش بردگی است

 

ریشه اسرافها گاهی «ریا» است

یا رقابتهای زشت اغنیاست

 

یا که ثروتهای بادآورده است

یا هوسهایی که طغیان کرده است

 

خرج هرکس بیشتر از دخل شد

راه بدبختی برایش سهل شد

 

هرکه را اسراف و تبذیر است کار

با شیاطین بسته پیمان و قرار

 

هرکه ولخرج است و بی برنامه است

از پشیمانی زند بر سر، دو دست

 

هرکه را اسراف در مصرف بود

حاصل سرمایه او کف بود

 

ملت اسرافکار بینوا

می کند سرمایه را دود هوا

 

هرکه را مصرف ز حدّ افزون بود

عاقبت افسرده و دلخون بود

 

ملت ولخرج، می گردد فقیر

ملتی وابسته، محتاج و اسیر

 

کارها بسیار، اما بی ثمر

حرفها بسیار، اما بی اثر

 

دستها باز است، اما از نیاز

چشمها بسته، دهانها بازِ باز

 

ابر می بارد، ولی در مُلک غیر

بذر می روید، ولی خالی ز خیر

 

آب هست و می رود، اما هدر

خاک هست، اما نمی کاری شجر

 

آبها در جوی دیگر می رود

باد و باران سوی دیگر می رود

 

هرزِ آب و هرزِ برق و هرزِ گاز

می کند دست نیازت را دراز

 

چون نداری بیش، کم کن خرج خویش

با قناعت بیشتر کن ارج خویش

 

رمز استقلال و آزادی بجوی

راه تدبیر و قناعت را بپوی

 

هرکه در مُلک قناعت شد امیر

کی کند اسراف و کی گردد اسیر؟

 

هرکه قدر نعمت حق را شناخت

بی جهت، بیهوده آنها را نباخت

 

آخرت روز سؤال است و جواب

می کشند از هرکه با دقّت حساب

 

هرکه در اموال خود اسراف کرد

یا که بیت المال را اتلاف کرد

 

روز محشر پای او اندر گل است

معذرت خواهی او بی حاصل است

 

گاه، با عنوان «حفظ آبرو»

می شود معیارهامان زیر و رو

 

گاه، زیر نام شیک و خوشگلی

می شود احیا، رسوم جاهلی

 

این همه اجلاسهای رنگ رنگ

این همایشهای پرخرج و قشنگ

 

اینچنین مستانه خود را باختن

سفره شاهانه ای انداختن

 

گر زِ جیب شخص باشد، نارواست

گر ز جیب خلق، ظلم است و جفاست

 

صرف بیت المال اگر این سان بود

حاتم طایی شدن آسان بود

 

ای دلاور مردم این سرزمین!

کار فرمایان اهل درد و دین!

 

سیل اسراف آمده، کاری کنید

انقلاب خویش را یاری کنید

 

در اداره، کارخانه، خانه ها

یا که دانشگاه و مهمان خانه ها

 

در صداسیما و بانک و پول و ارز

داخل کشور و یا آن سوی مرز

 

در سپاه و ارتش و در گمرکات

در وجوه شرعی و خمس و زکات

 

بندر و انبارها، بازارها

یا که در مهمانی تالارها

 

مرکز تولید، یا توزیع و پخش

هرکجا، استان و شهرستان و بخش

 

هرکه هرجا مصدر کاری بود

نقطه پیوند پرگاری بود

 

هرکه باشد صاحب پست و مقام

یا که مسئول است و مجری، در نظام

 

باید از اسرافها مانع شود

رو به «فرهنگ قناعت» آورد

 

می توان این ملک را آباد کرد

یا که از وابستگی آزاد کرد

 

هرطرف با آن که نعمت جاری است

مشکل از جهل و «ندانم کاری» است

 

کشور پهناور و سرشار ما

کم ندارد هیچ، بهر کار ما

 

همت و تدبیر باید در عمل

تا زِ آبادی شود ضرب المثل

 

حلّ این مشکل به حرف و طرح نیست

حرف، روشن هست و جای شرح نیست

 

بد بود اسراف، حتی در کلام

پس سخن کوتاه باید، والسلام

/۸۴۱/پ۲۰۰/س

حجت الاسلام بهروز دلاور

ارسال نظرات