۲۷ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۵:۳۶
کد خبر: ۵۵۸۹۶۴
در کتاب «تبلیغ اتمی» می‌خوانیم:

نگاهی به مرام دانشجویی حاج‌آقا ضابط

کتاب «تبلیغ اتمی» سرگذشت واقعی چند جوان دانشجو است که آرمان خویش را در راهی متفاوت جستجوی می‌کنند و الگوی خویش را مرام حجت الاسلام عبدالله ضابط قرار داده‌اند.
کتاب «تبلیغ اتمی؛ اقتباسی از مرام دانشجویی عبدالله ضابط»

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، نشر معارف، کتاب «تبلیغ اتمی؛ اقتباسی از مرام دانشجویی عبدالله ضابط» را به قلم حجت‌الاسلام حمزه شریفیدوست منتشر کرده است.

متن این کتاب، سرگذشت واقعی چند جوان دانشجو است که آرمان خویش را در راهی متفاوت جستجوی می‌کنند و شخصیت‌های این قصه واقعی‌اند و رویدادهای این رمان در دنیای بیرون رخ داده است؛ از این رو، نگارنده در «به جای مرسوم» چنین آورده است:

مرسوم نیست بر کتاب‌های داستانی مقدمه بنویسند و احیاناً پیام و عناصر قصه را برملا کنند و یا پاورقی زده و منابع و پیوست اضافه نمایند، در «به جای مرسوم» به مرام مشترک شخصیت‌های داستان عمل شده است.

می‌توان حدس زد خالق حماسه کسی باشد که در مقدمه از او یاد نشده است. اینکه با فراخور رمان اقتضای عالم خیال، جزئیات دست‌کاری شده، عیب و سهوی بر نویسنده شمرده نشود.

تخت سلیمان

در پشت جلد این کتاب چنین می‌خوانیم:

عکس آیت‌الله بهجت در حاشیه یکی از تخت‌ها جلب توجه می‌کرد. در کنار عکس، جمله‌ای از آقای بهجت با خط نستعلیق نوشته بود:

«ما آمده‌ایم زندگی کنیم تا قیمت پیدا کنیم، نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم. زندگی ما حکایت یخفروش است که از او پرسیدند: فروختی؟ گفت: نه؛ ولی تمام شد.»

حاج‌آقا از بچه‌ها پرسید: این تخت مال کیه؟

 راوی: ناقابله، این تخت چوبین از بنده است.

 ـ نگویید ناقابل! این کلام، تخت شما را به تخت سلمیان تبدیل کرده است.

 این را گفت و برای لحظه‌ای سکوت کرد.

طلبه باید با تلاش علمی و اخلاقی دو سوم خودش را آب کند

در ادامه در قالب خاطره‌ای توصیه‌های حجت‌الاسلام ضابط درباره زی طلبگی و چگونگی تحصیل و تربیت در حوزه و تبلیغ دینی در میان مردم این گونه بیان شده است:

بعد از چند ماه، راوی از دانشگاه فارغ‌التحصیل شد و رفت سربازی. سربازی بین او و ضابط فاصله انداخت و ماه‌ها از او بی‌خبر بود. این دوری سه سال طول کشید.

روزی ناگهان در حیاط مدرسه فیضیه، چشمش به آقای ضابط افتاد و با خوشحالی جلو رفت و سلام و احوال‌پرسی کرد و حاج‌آقا جواب داد، اما مانند ناشناس‌ها.

- حاج‌آقا نمی‌شناسی؟

ـ خیر به خاطر نمی­ آورم.

- راوی هستم. دانشگاه یزد.

- کدام راوی؟

ـ همان که تخت سلیمان را بهش دادید!

حاج‌آقا دستانش را به سمت محاسنش بالا برد و بعد از چند ثانیه مکث، با خنده‌ای که در ذهن راوی بی‌سابقه بود، خوشحالی خود را نشان داد.

- حاج‌آقا! یک خبر خوش براتون دارم.

- بفرمایید و چه خبری؟

- من اومدم حوزه و رسماً مشغول علوم حوزوی شدم.

- عجب! پس نجس شدی؟

- چی فرمودید؟

- عرض کردم آلوده شدی! از نظر ما هر کس بیاید حوزه، نجس شده و ممکنه دیگران را هم نجس کنه! اگه انگور بجوشه و غل بزنه، از نظر فقهی نجس شده و برای آنکه پاک بشه؛ باید ثلثین (دو سوم) آن بخار بشه تا پاک بشه.

طلبه باید با تلاش علمی و اخلاقی دو سوم خودش را آب کنه، یعنی از نظر علمی باید جدیت فوقالعاده داشته باشه. تلاش و تحقیق برای طلبه واجبه و اگر بی‌خوابی کشیدن‌ها و زحمت علمی توی حوزه نباشه، طلبه عالم علوم اهل بیت نمی‌شود.

همین‌طور از نظر تربیتی، کسی که ادعای کسب معارف دین و تبلیغ داره، باید اول خودش را به این معارف مجهز کنه. من و شما با مردم عادی فرق داریم. چیزهایی که برای افراد عادی مستحبه؛ برای من و شما واجبه. منظورم واجب فقهی نیست؛ اهتمام ما باید چنان باشه که مثل واجب با آن برخورد کنیم. چیزهایی که برای مردم مکروهه برای ما حرامه.

 برای همین بعضی از بزرگان گفتند: مردم، همیشه یک قدم بعد از ما حرکت می‌کنند؛ چون به ما نگاه می‌کنند. اگر مرتکب حرام بشویم، باید منتظر باشیم مردم کافر بشوند!

راوی که با شنیدن حرف‌های حاج‌آقا، خاطرات گذشته را هم مرور کرد و گفت:

- پس ثلث ما باید برای علم از بین بره و ثلث دیگر هم در راه اخلاق، فقط یک سوم برای خودمون می‌مونه؟

- نه چیزی برای خودمون نمی‌مونه، اون یک سوم آخر هم برای مردمه!

- مثل زیبایی بود. اولش یه جور دیگه‌ای تحلیلش کردم.

- مطمئنم این نکته در صفحه دسکتاپ ذهنت دائماً در دسترسه و البته اگر یک نسخه پشتیبان هم از اون بگیری که چه بهتر! عمداً این جوری گفتم که یادت نره!

زندگینامه شهید حجت‌الاسلام  عبدالله ضابط

وی در سال 64 مفتخر به راه‌یابی به مکتب سالکان نور شد و در حوزه علمیه قم در کنار تهذیب نفس از خرمن استادانی همچون آیات عظام استادی، تبریزی، شب‌زنده‌دار، خاتم یزدی و... کسب دانش کرد.

با توجه به علاقه وافر وی به امر تبلیغ  او درسفرهای زیادی به نقاط مختلف کشور و بعضی کشورهای منطقه به ترویج معارف تشیع و هدایت انسانهای تشنه حقایق پرداخت.

او که سالها با شهدا زندگی کرده بود پس از پایان جنگ جامعه بدون فرهنگ شهدا برایش سخت بود و به هر طریق سعی داشت با خاک‌های گرم خوزستان انس داشته باشد تا گرمای نفسش هر روز بیشتر شود و مبلّغ پیام شهدا باشد.

در سال ۷۹ با همراه عده ای مجموعه تفحص سیره شهدا را پایه‌گذاری نمود و با تحمل زحمات زیاد و همت عالی به تربیت سفیران نور و هدایت و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت پرداخت تا این سفیران نور در مناطق و قشرهای مختلف به روشنگری و هدایت صحیح جامعه و به خصوص نسل جوان بپردازند که در معرض طوفان غفلت و تباهی دشمنان اسلام و بشریت قرار دارند.

روح وی سرانجام روز ۲۹ بهمن ۸۲ در بازگشت از جلسه تبلیغی در جاده بابل بر اثر تصادف، با ندای «فادخلی جنتی» به ملکوت اعلی عروج کرد.

گفتنی است، نشر معارف، کتاب «تبلیغ اتمی؛ اقتباسی از مرام دانشجویی عبدالله ضابط» را با شمارگان ۲۰۰۰ نسخه، در ۸۸ صفحه و قیمت ۳۸۰۰ تومان منتشر کرده است./۹۹۸/ن ۶۰۲/ش

 

ارسال نظرات