۰۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۹:۰۹
کد خبر: ۵۵۱۸۵۹

چاپ بیست و هشتم کتاب "و آنکه دیرتر آمد"

داستان بلند حاضر بر مبنای یکی از وقایعی که در کتاب نجم الثاقب آمده، نوشته شده است،
دیر

به گزارش خبرنگار  خبرگزاری رسا، انتشارات جمکران چاپ بیست و هشتم کتاب  "و آنکه دیرتر آمد"، داستانی بر مبنای یکی از وقایع کتاب نجم الثاقب را به قلم الهه بهشتی منتشر کرد.
موضوع دیدار  امام زمان علیه السلام از موضوعاتی است که در بسیاری اثار گوناگون شیعه به ان پرداخته شده و  از بهترین کتابها در این باره کتاب «النجم الثاقب فی احوال الامام الحجة الغائب، کتابی‌ به زبان فارسی نوشتهٔ حاج میرزا حسین طبرسی نوری است که یاسین الموسوی آن را به عربی نیز برگردانده است.
خانم الهه بهشتی نیز داستان بلند حاضر را بر مبنای یکی از وقایعی که در کتاب نجم الثاقب آمده نوشته است.  در معرفی کتاب "و آنکه دیرتر آمد"،  چنین گفته شده است:
در مبحث دیدار با امام زمان علیه السلام عدّه ای به اشتباه رفته، هدف را فقط دیدار با آن حضرت می پندارند، غافل از این که دیدار، بدون معرفت و شناخت میسّر نمی باشد.
دیدار با امام زمان علیه السلام بیش از آن که به زمان و مکان خاصی متعلّق باشد، به حالات روحی و معنوی شخص بر می گردد که تا چه حدّ در انجام واجبات و مستحبّات و ترک گناهان تلاش نموده است، چرا که این گناهان است که همانند لکه های ابر، جلوی چشمانمان را گرفته، دل را از سفیدی به سیاهی برده و ما را از نعمت دیدار خورشید عالم تاب و قطب عالم امکان حضرت صاحب الزمان علیه السلام محروم ساخته است.
داستان بلند حاضر بر مبنای یکی از وقایعی که در کتاب نجم الثاقب ثبت شده است، با موضوع ملاقات یکی از بنده های خوب خدا با حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه) و عنایت و توجه ویژه حضرت به شیعیانشان به رشته تحریر درآمده است.

برشی از کتاب:
نام من میرزا حسین است و شغلم کتابت. چهارده ماه پیش به بیماری سختی دچار شدم که تمام طبیبان از درمانم عاجز ماندند. دست به دامان ائمه (علیهم‌السلام) شدم که اگر از این بیماری نجات پیدا کنم، در چهارده ماه و هر ماه یک حکایت در وصف حال ائمه (علیهم‌السلام) بنویسم .
سیزده حکایت را نوشتم اما چهاردهمین حکایت را ، که در خورِ شأن ائمه باشد نیافتم.
نا امید بودم که چطور نذرم را ادا کنم . تا اینکه یک روز مانده به تمام شدن مهلت به مجلسی دعوت شدم . رغبتی به رفتن نداشتم ، اما رفتم ، چون در جمع بودن مرا از خود خوری باز می داشت ، و عجیب آن که در آنجا حکایتی بسیار غریب شنیدم که برای مردی به نام محمود فارسی رخ داده بود و چون در جزئیات واقعه اختلاف نظر بود و من که از خوشی یافتن چهاردهمین حکایت سر از پا نمی شناختم، عزم جزم کردم که هر طور شده همان روز از زبان محمود فارسی ماجرا را بشنوم، بخصوص که فهمیدم منزلش در همان شهر و حتی در نزدیکی است. پس به اصرار ار مسلم که حکایت محمود فارسی را شرح داده بود، خواستم مرا به خانه او ببرد. حالا از مسلم انکار؛ که: « وقت گیر اورده ای …. مثلا ما مهمان هستیم و باشد فردا…. پاهایم رنجور است و ….» و از من اصرار که فردا دیر است و نذرم فنا می شود و….
عاقبت رضایت داد و به را افتادیم. راست می گوید پیرمردی است زنده دل، اما پاهایش رنجور است. هم آهسته می آمد هم قدم به قدم می ایستاد و با رهگذران خوش و بش می کرد. عاقبت طاقت نیاوردم و پرسیدم: «راه زیادی مانده؟.
انتشارات جمکران چاپ بیست و هشتم  کتاب و آنکه دیرتر آمد را در  56صفحه و قیمت 3000 تومان منتشر کرده است. علاقه مندان می توانند برای تهیه کتاب با شماره  02537253340 تماس بگیرند./ 925/ ت 303/ش

 

ارسال نظرات