۰۳ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۴
کد خبر: ۵۵۱۴۱۵
استاد اخلاق حوزه علمیه:

اگر کسی به‌معنای واقعی کلمه روحانی شد اهل نجات و بهشت می‌شود

آیت الله امین در درس اخلاق خود گفت: اگر کسی به‌معنای واقعی کلمه روحانی شد اهل نجات و بهشت می‌شود، انسان روحانی بهشت را برای اینکه مقام قرب و کمال است و خداوند مقربانش را در آنجا جای می‌دهد می‌خواهد.
سلسله جلسات درس اخلاق

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا آیت الله سیدمحمد امین استاد درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم در ابتدای درس خارج خود نکات اخلاقی را متذکر شد که در ادامه می‌آید.

اجمالا همه می‌دانیم که انسان دارای دو بعد مادی و معنوی است، گاهی مُلکی و گاهی ملکوتی، گاهی جنبه مادی در انسان غلبه پیدا می‌کند و گاهی جنبه معنوی، ما دو«تعبیر تروح جسد و تجسد روح» داریم.

گاهی در وجود انسان جنبه مادی و جسمانی چنان قوی می‌شود که غلبه پیدا می‌کند بر روح انسان تا آنجا که روح و عقل انسان را به زنجیر می‌کشد و اجازه پرواز به روح که غرق در امور مادی، شهوانی و نفسانی است داده نمی‌شود، به این روند «تجسد روح» گفته می‌شود.

یعنی روحی که باید پرواز کند، به عالم ملکوت درآید، اوج بگیرد و قابلیت رسیدن به درجه قرب را داشته باشد، تبدیل شود به یک وجود مُلکی زمینی و این محبوس شدن به واسطه قوت یافتن جنبه‌های مادی و جسمانی در انسان است چراکه یک امر عارضی بر یک امر اصیل فائق آمده است.

همیشه امر اصیل، ماندگار و دارای ظهور است زیرا اگر نتواند ظهور پیدا کند نقض‌ غرض است حال روح یک انسان به‌واسطه کثرت اشتغال به امور مادی و دنیوی و تأمین نیازهای جسمانی چنان ضعیف می‌شود که مقهور نفس واقع می‌شود. اینگونه می‌شود که در کلام و رفتارش مادیت جلوه و ظهور دارد و بینش‌و فکر او تفاوتی با افراد مادی‌گرا ندارد و این برخلاف اقتضای آفرینش انسان است.

نقطه مقابل «تروح جسد» است به این معنا که انسان از طریق مراقبت نسبت به تمایلات نفسانی، جنبه‌های روحی و فکری را پرورش داده و جسم را تحت کنترل عقل در‌آورد، در این روند روح چنان قوی می‌شود که مجالی برای ظهور و ایستادگی جلوه‌های جسمانی در برابر روح و اراده چنین انسانی نیست.

حالات خاصی که برای بسیاری از اهل معرفت حاصل می‌شود از همین جهت است یعنی جسد و امیال نفسانی ذوب در مسائل روحانی می‌شود و مجالی برای جلوه‌گری پیدا نمی‌کند. از این رو اگر انسان با چنین افرادی در ارتباط باشد سخنشان و رفتارشان معنوی و روحانی می‌شود و او را متوجه خدا و معاد می‌کند و در مسیر میل به کمال مساعدت می‌کند.

ارزش طلاب و روحانیون فقط به لباس آنان نیست بلکه به بزرگی روح آنان است

در عرف دین‌داران یا بی‌دین‌ها به ما روحانی می گویند، نه اینکه به‌خاطر صرف لباس ما باشد زیرا این خصوصیت و ارزش نیست و هر صنفی مثل پزشکان و نظامیان ممکن است برای خود لباس و یونیفرم داشته باشند. این اسم و صفت زمانی ارزش پیدا می‌کند که با مسمی تناسب داشته باشد یعنی ظاهری که ملبس به لباس روحانی است از لحاظ باطن هم روحانی باشد.

اگر ما هم مثل آنان‌که غرق در امور مادی هستند باشیم و افکار و رفتارهایمان مادی باشد اسم، بی مسمی می‌شود و ارزش ندارد، ارزش ما به اینست که رفتار و گفتارمان روحانی باشد.

همانطور که در روایت آمده و عالم ربانی را توصیف می‌کند که «وقتی خلق خدا به چهره‌ای روحانی نظر می‌کنند از این نگاه خدا را ببینند» ذهن خلق باید معطوف به روحانی شود و او را وجود تنزل یافته‌ای از صفات ربوبی ببینند و جلوه اسما و صفات کبریایی را در وجود روحانی ملاحظه کنند.

عنوان اشرف مخلوقات بودن به ملاحظه‌ی همین جهت است و الا اگر جنبه‌های مادی و جسمانی مطرح باشد انسان از نظر تمام جنبه‌های حیوانی از دیگر حیوانات پایین‌تر است.

در برخی روایات آمده که «سگ نجس العین است اما ده خصلت دارد که اگر انسان آن خصال ده‌گانه را در وجود خودش محقق سازد بهشت بر او واجب است».

انسان خود را با حیوانات از هر جهت که بخواهد بسنجد، چه از جهت قدرت در مقابل گزندگان و درندگان و چه بزرگیِ‌هیکل در مقابل امثال فیل و چه از نظر زیبایی در مقابل امثال طاووس و چه بینایی در مقابل عقاب و جغد خیلی ضعیف است.

روحانی شدن مقدمه فقیه شدن نیست بلکه فقیه شدن مقدمه روحانی شدن

ارزش انسان را اگر بخواهی از جهت خوراک و پوشاک در نظر بگیری که بهترین خوراک او عسل و بهترین پوشاک او حریر است که هردو از فضولات زنبور و کرم ابریشم است. پس معلوم میشود که این‌ها نباید ملاک باشد بلکه ملاک برتری، تقویت همان جنبه‌های معنوی و روحانی است.

تحصیل علوم حوزوی مانند فقه، اصول، فلسفه و تفسیر هم باید به‌عنوان علوم ابزاری و آلی باشد یعنی از طریق فقه، احکام را بشناسد و با به‌کاربستن احکام شرعی بتواند روح خود را از اسارت نفسانیت و جسمانیت رها کند نه اینکه فقیه شدن هدف باشد، چراکه فقیهی که در باطن روحانی نباشد معلوم نیست به بهشت راه پیدا کند.

بنابراین مجتهد و فقیه شدن مقدمه روحانی شدن است، همچنین پیام‌های الهی که بواسطه الفاظ قرآن برای بشریت آمده است فرا‌گرفته می‌شود تا انسان به‌واسطه عمل به آن روحانی شود، فراگرفتن تاریخ هم برای عبرت از سرنوشت پیشینیان است که ما به سرنوشت کسانی‌که مادیت را سرلوحه خود قرار دادند مبتلا نشویم.

اگر کسی به‌معنای واقعی کلمه روحانی شد اهل نجات و بهشت می‌شود، انسان روحانی بهشت را برای اینکه مقام قرب و کمال است و خداوند مقربانش را در آنجا جای می‌دهد می‌خواهد.

یکی از مسائلی که اینجا مطرح است اینست که بهشتی و جهنمی و سعادت و شقاوت در گرو روحانی شدن و زیبایی باطن است نه زیبایی ظاهری، کما اینکه فرد زشت‌رو را به‌خاطر صرف زشت‌رویی محروم از بهشت نمی‌کنند.

چه بسیار زیباصورت‌هایی که به‌خاطر فقدان زیبایی سیرت در اعماق دوزخ جای می‌گیرند و چه بسیار از افرادی که محروم از زیبایی صورت هستند ولی زیبایی سیرت دارند و اقرب مقربان درگاه الهی بشوند. زیبایی صورت به‌معنای تناسب اندام و زیبایی سیرت به‌معنای تناسب رفتار و گفتار است.

جای این سوال است که در متن جامعه چند درصد مردم برای زیبایی سیرت خود از زمان و مال خود هزینه می‌کنند و در طرف مقابل چند درصد برای زیبایی اندام و صورت هزینه می‌کنند و خودشان هم می‌دانند که این آثار و هزینه‌ها پایدار نیست؛ چراکه وقتی از دنیا بروند این اندام متلاشی می‌شوند و در قیامت هم اثری بر این زیباسازی مترتب نیست.آیا این هزینه‌ها جز غلبه جنبه جسمانی بر جنبه روحانی و تجسد روح دلیل دیگری دارد.

در قیامت انسان‌ها براساس هویت معنوی و روحانی که در این دنیا کسب کرده‌اند امتیاز داده می‌شوند نه بر اساس هویت جسمانی چراکه آن، بُعدِ حیوانی و مشترک است.

امروزه در متن جامعه شاهد ناهنجاری های ضداخلاقی و ضد ارزشی فراوان هستیم و این مسئولیت ما را سنگین‌تر می‌کند و باید در درجه اول خودمان را بسازیم و به آن التزام عملی پیدا کنم و بعد از این مرحله این مباحث را به دیگران منتقل کنم./۸۷۶/پ۲۰۲/س

ارسال نظرات