کیمیایی روایتگر قهرمانی اهلی
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاعرسانی برهان، آخرین ساخته مسعود کیمیایی تبدیل به پر حاشیهترین کار او شد، از موضوع فیلم و پرداخت به موضوع فساد گرفته تا علنی شدن اختلافات کارگردان و تهیهکننده در زمان جشنواره فجر و نامهای اعتراضی پرویز پرستویی به کیمیایی.
حاشیههایی که پررنگتر از متن شد و سبب گشت جنبههای اصلی فیلم در زیر گردوغبار اتفاقات حاشیهای دیده نشود و مورد بیمهری دوران جشنواره فجر قرار بگیرد درحالیکه میتوانست حداقل در چند بخش نامزد دریافت سیمرغ بلورین باشد.
حال این فیلم پس از حاشیه های جشنواره فیلم فجر و توافق کارگردان و تهیه کننده در ایجاد تغییراتی در تدوین به اکران عمومی درآمده است. میتوان گفت، بارزترین جنبه کارهای کیمیایی دیالوگنویسی فیلمهای اوست، دیالوگهایی که امضای او رادارند.
قاتل اهلی با مونولوگ کاراکتر جلال سروش آغاز میشود، دیالوگهای که باقدرت و مهارت در مذمت فساد و مفسدین نفتی توسط پرویز پرستویی با بکگراندی از عکس بشکههای نفتی بیان میشود او درباره پولشویی، آلودگی در سیاست و اختلاسهایی میگوید که خون رزمندگان سالهای دور را پایمال کرده و میتواند کشور و نظام را زمین بزند.
کیمیایی جامعه سیاهی را به مخاطب نشان میدهد که مردمش هیچ امیدی به آینده نداشته و در بیاعتمادی مفرط غرقشدهاند، جامعهای که مردمش نسبت به فساد اهلی و مبارزهگران با فساد در آن محکومبه شکستند.
بیننده در ادامه فیلم با نقش اولی مواجه است که خود را رزمنده سالهای دوری میداند که از غافله یارانش جامانده، دغدغه مردم و محرومین را دارد و به دنبال مبارزه با فساد سیستمی است که خودش از آن زخمخورده است، البته نقش اول فیلم یک شخصیت خاکستری است تا یک نقش کاملاً سفید و پاک و در بعضی از لحظات از قدرتش سوءاستفاده هم میکند.
در این فیلم فساد سیستمی تحت عنوان شرکت پیسارو معرفی میشود که نفوذ همهجانبهای در همهی دستگاهها داشته و در هر نوع فسادی از تقلب در معاملات نفتی گرفته تا قاچاق کالا، دارو و ارز دست دارد.
دراینبین کاراکتر حاج جلال سروش یکتنه قصد مبارزه با این شبکه را دارد، اوست که نگران تولید ملی است و درصحنهای از فیلم -که بهنوعی رویارویی دو دیدگاه اقتصادی است- کارخانهی ورشکستهای را میخرد تا از تبدیلشدن آن به انبار کالاهای خارجی توسط شرکت پیسارو و همچنین بیکاری کارگر ایرانی جلوگیری کند.
کیمیایی در این فیلم به دنبال پرداخت به موضوع فساد سیستماتیک سیاسی-اقتصادی و عاملان آن است که نمیگذارند درستکاران و پاک دستان عرصه اقتصاد و آنان که دغدغه مردم رادارند بهدرستی عمل کنند، شبکهای که باز با تمام تلاش نقش اول فیلم برای مبارزه با آن موفق عمل میکند و با پاپوشسازی برای او تا حذف کاملش پیش میرود.
گلایهای که همیشه به کیمیایی میشد ماندن او درگذشته بود اما داستانی که او در قاتل اهلی روایت میکند اتفاقاً دغدغه روز مردم است؛ فساد افسارگسیخته، بیکاری کارگران، تعطیلی کارخانهها، تولید ملی، قاچاق و واردات بیرویه و فدا شدن منافع عمومی مردم و کشور بهپای منافع عدهای محدود و خاص.
کیمیایی بهدرستی دغدغه این روزهای مردم را فهمیده و با اثرش از این درد و فساد سخن گفته است، او در سینمای بی قهرمان، داستان قهرمانی را روایت میکند که در برابر فساد قد علم کرده است
کیمیای نشان داده در نمادسازی و نشانهگذاری در فیلمهایش تبحر ویژهای دارد و در قاتل اهلی نیز در میزانسنهایی این نمادپردازی قابلمشاهده است بهعنوانمثال در سکانس حجامت با زالو است که حاج سروش اعلام میکند که در مبارزه با فساد کوتاه نخواهد آمد.
اما فیلمنامه در بعضی از اوقات از منطق داستانی درستی بهره نمیبرد و روابط موضوعات و اتفاقات در فیلم نامعلوم و گنگ باقی میماند.
بعضی از شخصیتها بیدلیل در فیلم حضور دارند و کمکی به پیشبرد روایت هم نمیکنند و حتی دارای داستان فرعی قابلتوجهی هم نیستند، حضور لعیا زنگنه در نقش پری که فاقد دیالوگ بوده و چندوچون رابطهاش با نقش اول فیلم مبهم است و جای سؤال دارد و یا دختر سروش که در فیلم کاری جز قرص خوردن و اشک ریختن برای بهمن نمیکند.
کاراکتر بهمن با بازی پسر کارگردان هم دچار همین ضعف بوده و پرداخت درست و منطقی بر روی آن صورت نگرفته، لحظات خوانندگی و اجرای او و همچنین تقابلش با جلال سروش بهشدت تصنعی جلوه میکند و در کنار تصنعی بودن بیدلیل طولانی هم هست.
البته تدوین آیزنشتاینی بهرام توکلی که توانسته ضربآهنگ فیلم را حفظ کند و همینطور بازی درست پرویز پرستویی توانسته ضعفهای اینچنینی را پوشش داده و از خستهکنندگی فیلم و سقوطش برای مخاطب جلوگیری کند.
قاتل اهلی درمجموع فیلم قابل قبولیست، کیمیایی بهدرستی دغدغه این روزهای مردم را فهمیده و با اثرش از این درد و فساد سخن گفته است، او در سینمای بی قهرمان، داستان قهرمانی را روایت میکند که در برابر فساد قد علم کرده، اما مشکل فیلم ازآنجا آغاز میشود که اثر او در ورطه سیاه نمایی میافتد و در ادامه شمایلی منفعل از قهرمان خود ارائه میدهد که در برابر فساد کاری بهجز بیانیه خوانی – که بعضی دیالوگها تبدیل به بیانیه خوانی نظرات شخصی کارگردان میشود- از پیش نمیبرد، قهرمانی که شمایل یک قهرمان اهلی را داراست تا یک قهرمان طغیانگر.
او جامعه سیاهی را به مخاطب نشان میدهد که مردمش هیچ امیدی به آینده نداشته و در بیاعتمادی مفرط غرقشدهاند، جامعهای که مردمش نسبت به فساد اهلی و مبارزهگران با فساد در آن محکومبه شکستند، جامعهای که هیچ نسخهای برای نجات آن موجود نیست./998/د۱۰۳/س