۲۳ آبان ۱۳۹۶ - ۱۴:۰۱
کد خبر: ۵۳۷۹۸۱
مادر شهید حججی:

شهید حججی عاشق اهل بیت بود

مادر شهید حججی با بیان اینکه شهید حججی از دوران کودکی عاشق اهل بیت(ع) بود، گفت: در سن هشت تا نه سالگی زیارت عاشورا و حدیث کساء می خواند.
شهید حججی

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در خرم آباد، مادر شهید محسن حججی، ظهر امروز در همایش «شهید شناسی» که در دانشگاه آزاد اسلامی لرستان برگزار شد، گفت: محسن حججی، فرزند سوم من بود و از کودکی عاشق اهل بیت(ع) بود، در سن هشت تا نه سالگی زیارت عاشورا و حدیث کساء می خواند و علاقه زیادی به امام حسین(ع) و حضرت زهرا(س) داشت.

وی با یادآوری به اینکه فرزند شهیدش در دوران راهنمایی در کانون مقداد نجف آباد مداحی می کرد، افزود: محسن سال ۹۴ به سوریه رفت و این در حالی بود که من اطلاع نداشتم و پس از ۴۵ روز پدر ایشان به من گفتند محسن از سوریه می آید؛ خیلی خوشحال شدم که سالم برگشته است اما راضی نبودم که به سوریه برود.

مادر شهید محسن حججی خاطرنشان کرد: محسن حججی در سال ۹۴ از امام رضا(ع) خواسته بود که توفیق شود و سوریه برود، در ماه رمضان بود که با هم در حرم امام رضا(ع) بودیم که از هم جدا شدیم او به صحن دیگر رفت، به من پیام داد که برای من امشب دعا کن که بار دیگر قسمت شود و سوریه بروم.

وی با اشاره به سخنان شهید حججی بیان داشت: او می گفت اگر ما نرویم، کشور در امنیت نیست و ما این امنیت را نداریم، وقتی اصرار او را برای رفتن به سوریه دیدم برای رفتنش در حرم امام رضا(ع) دعا کردم.

مادر شهید حججی یادآور شد: محسن دو هفته بعد که برای سوریه آماده بود گفت نذر کرده ام که اگر سوریه بروم پای پدر و مادرم را ببوسم و حدود یک سالی می آمد دست من و پدرش را می بوسید و می رفت، بار آخر دست و پای من و پدرش را بوسید و به خواهرانش گفت گریه نکنید و همچون حضرت زینب باشید.

وی ادامه داد: محسن دو تا سه هفته با من تماس داشت و هفته سوم شنبه بود که به من زنگ زد؛ از او پرسیدم که «آقا محسن» چرا نمی آیی؟ ایشان گفتند می آیم و این بار زود می آیم، به ایشان گفتم که فرزند شما بی قراری می کند و محسن گفت مادر این بار که ۴۵ روز شود می آیم، روز دوشنبه که چشم به راه تماس ایشان بودم، تماس نگرفتند، تا صبح سه شنبه خبر اسارت ایشان را به من دادند.

مادر شهید حججی اظهار داشت: اسارت و مظلومیت ایشان برای من قابل تحمل بود اما لب های خشکیده ایشان برایم قابل تحمل نبود و نمی توانستم تحمل کنم./9451/پ202/ب1

ارسال نظرات